اين خرقه که من دارم در رهن شراب اولي
شاعر : حافظ
وين دفتر بيمعني غرق مي ناب اولي |
|
اين خرقه که من دارم در رهن شراب اولي |
در کنج خراباتي افتاده خراب اولي |
|
چون عمر تبه کردم چندان که نگه کردم |
هم سينه پر از آتش هم ديده پرآب اولي |
|
چون مصلحت انديشي دور است ز درويشي |
اين قصه اگر گويم با چنگ و رباب اولي |
|
من حالت زاهد را با خلق نخواهم گفت |
در سر هوس ساقي در دست شراب اولي |
|
تا بي سر و پا باشد اوضاع فلک زين دست |
چون تاب کشم باري زان زلف به تاب اولي |
|
از همچو تو دلداري دل برنکنم آري |
رندي و هوسناکي در عهد شباب اولي |
|
چون پير شدي حافظ از ميکده بيرون آي |
|