ساقيا سايه ابر است و بهار و لب جوي

من نگويم چه کن ار اهل دلي خود تو بگوي ساقيا سايه ابر است و بهار و لب جوي دلق آلوده صوفي به مي ناب بشوي بوي يک رنگي از اين نقش نمي‌آيد خيز
دوشنبه، 10 خرداد 1389
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
ساقيا سايه ابر است و بهار و لب جوي
عيب رندان مکن اي زاهد پاکيزه سرشت
ساقيا سايه ابر است و بهار و لب جوي

شاعر : حافظ

من نگويم چه کن ار اهل دلي خود تو بگوي ساقيا سايه ابر است و بهار و لب جوي
دلق آلوده صوفي به مي ناب بشوي بوي يک رنگي از اين نقش نمي‌آيد خيز
اي جهان ديده ثبات قدم از سفله مجوي سفله طبع است جهان بر کرمش تکيه مکن
از در عيش درآ و به ره عيب مپوي دو نصيحت کنمت بشنو و صد گنج ببر
بيخ نيکي بنشان و ره تحقيق بجوي شکر آن را که دگربار رسيدي به بهار
ور نه هرگز گل و نسرين ندمد ز آهن و روي روي جانان طلبي آينه را قابل ساز
خواجه تقصير مفرما گل توفيق ببوي گوش بگشاي که بلبل به فغان مي‌گويد
آفرين بر نفست باد که خوش بردي بوي گفتي از حافظ ما بوي ريا مي‌آيد


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط