سحرم هاتف ميخانه به دولتخواهي

گفت بازآي که ديرينه اين درگاهي سحرم هاتف ميخانه به دولتخواهي پرتو جام جهان بين دهدت آگاهي همچو جم جرعه ما کش که ز سر دو جهان
دوشنبه، 10 خرداد 1389
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
سحرم هاتف ميخانه به دولتخواهي
عيب رندان مکن اي زاهد پاکيزه سرشت
سحرم هاتف ميخانه به دولتخواهي

شاعر : حافظ

گفت بازآي که ديرينه اين درگاهي سحرم هاتف ميخانه به دولتخواهي
پرتو جام جهان بين دهدت آگاهي همچو جم جرعه ما کش که ز سر دو جهان
که ستانند و دهند افسر شاهنشاهي بر در ميکده رندان قلندر باشند
دست قدرت نگر و منصب صاحب جاهي خشت زير سر و بر تارک هفت اختر پاي
به فلک بر شد و ديوار بدين کوتاهي سر ما و در ميخانه که طرف بامش
ظلمات است بترس از خطر گمراهي قطع اين مرحله بي همرهي خضر مکن
کمترين ملک تو از ماه بود تا ماهي اگرت سلطنت فقر ببخشند اي دل
مسند خواجگي و مجلس تورانشاهي تو دم فقر نداني زدن از دست مده
عملت چيست که فردوس برين مي‌خواهي حافظ خام طمع شرمي از اين قصه بدار


نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط