دلي که غيب نماي است و جام جم دارد
شاعر : حافظ
ز خاتمي که دمي گم شود چه غم دارد |
|
دلي که غيب نماي است و جام جم دارد |
به دست شاهوشي ده که محترم دارد |
|
به خط و خال گدايان مده خزينه دل |
غلام همت سروم که اين قدم دارد |
|
نه هر درخت تحمل کند جفاي خزان |
نهد به پاي قدح هر که شش درم دارد |
|
رسيد موسم آن کز طرب چو نرگس مست |
که عقل کل به صدت عيب متهم دارد |
|
زر از بهاي مي اکنون چو گل دريغ مدار |
کدام محرم دل ره در اين حرم دارد |
|
ز سر غيب کس آگاه نيست قصه مخوان |
به بوي زلف تو با باد صبحدم دارد |
|
دلم که لاف تجرد زدي کنون صد شغل |
که جلوه نظر و شيوه کرم دارد |
|
مراد دل ز که پرسم که نيست دلداري |
که ما صمد طلبيديم و او صنم دارد |
|
ز جيب خرقه حافظ چه طرف بتوان بست |
|