دلبر برفت و دلشدگان را خبر نکرد
شاعر : حافظ
ياد حريف شهر و رفيق سفر نکرد |
|
دلبر برفت و دلشدگان را خبر نکرد |
يا او به شاهراه طريقت گذر نکرد |
|
يا بخت من طريق مروت فروگذاشت |
چون سخت بود در دل سنگش اثر نکرد |
|
گفتم مگر به گريه دلش مهربان کنم |
سوداي دام عاشقي از سر به درنکرد |
|
شوخي مکن که مرغ دل بيقرار من |
کاري که کرد ديده من بي نظر نکرد |
|
هر کس که ديد روي تو بوسيد چشم من |
او خود گذر به ما چو نسيم سحر نکرد |
|
من ايستاده تا کنمش جان فدا چو شمع |
|