به تجمل بنشيند به جلالت برود

سالک از نور هدايت ببرد راه به دوست به تجمل بنشيند به جلالت برود کام خود آخر عمر از مي و معشوق بگير که به جايي نرسد گر به ضلالت برود
سه‌شنبه، 11 خرداد 1389
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
به تجمل بنشيند به جلالت برود
دوش مي‌آمد و رخساره برافروخته بود
به تجمل بنشيند به جلالت برود

شاعر : حافظ

سالک از نور هدايت ببرد راه به دوست به تجمل بنشيند به جلالت برود
کام خود آخر عمر از مي و معشوق بگير که به جايي نرسد گر به ضلالت برود
اي دليل دل گمگشته خدا را مددي حيف اوقات که يک سر به بطالت برود
حکم مستوري و مستي همه بر خاتم تست که غريب ار نبرد ره به دلالت ببرد
حافظ از چشمه حکمت به کف آور جامي کس ندانست که آخر به چه حالت برود
از سر کوي تو هر کو به ملالت برود بو که از لوح دلت نقش جهالت برود
کارواني که بود بدرقه‌اش حفظ خدا نرود کارش و آخر به خجالت برود


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط