خوشا دلي که مدام از پي نظر نرود

به هر درش که بخوانند بي‌خبر نرود خوشا دلي که مدام از پي نظر نرود ولي چگونه مگس از پي شکر نرود طمع در آن لب شيرين نکردنم اولي
سه‌شنبه، 11 خرداد 1389
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
خوشا دلي که مدام از پي نظر نرود
دوش مي‌آمد و رخساره برافروخته بود
خوشا دلي که مدام از پي نظر نرود

شاعر : حافظ

به هر درش که بخوانند بي‌خبر نرود خوشا دلي که مدام از پي نظر نرود
ولي چگونه مگس از پي شکر نرود طمع در آن لب شيرين نکردنم اولي
که نقش خال توام هرگز از نظر نرود سواد ديده غمديده‌ام به اشک مشوي
چرا که بي سر زلف توام به سر نرود ز من چو باد صبا بوي خود دريغ مدار
که هيچ کار ز پيشت بدين هنر نرود دلا مباش چنين هرزه گرد و هرجايي
که آبروي شريعت بدين قدر نرود مکن به چشم حقارت نگاه در من مست
که دست در کمرش جز به سيم و زر نرود من گدا هوس سروقامتي دارم
وفاي عهد من از خاطرت به درنرود تو کز مکارم اخلاق عالمي دگري
چگونه چون قلمم دود دل به سر نرود سياه نامه‌تر از خود کسي نمي‌بينم
چو باشه در پي هر صيد مختصر نرود به تاج هدهدم از ره مبر که باز سفيد
به شرط آن که ز مجلس سخن به درنرود بيار باده و اول به دست حافظ ده


نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط