سحرم دولت بيدار به بالين آمد
شاعر : حافظ
گفت برخيز که آن خسرو شيرين آمد |
|
سحرم دولت بيدار به بالين آمد |
تا ببيني که نگارت به چه آيين آمد |
|
قدحي درکش و سرخوش به تماشا بخرام |
که ز صحراي ختن آهوي مشکين آمد |
|
مژدگاني بده اي خلوتي نافه گشاي |
ناله فريادرس عاشق مسکين آمد |
|
گريه آبي به رخ سوختگان بازآورد |
اي کبوتر نگران باش که شاهين آمد |
|
مرغ دل باز هوادار کمان ابرويست |
که به کام دل ما آن بشد و اين آمد |
|
ساقيا مي بده و غم مخور از دشمن و دوست |
گريهاش بر سمن و سنبل و نسرين آمد |
|
رسم بدعهدي ايام چو ديد ابر بهار |
عنبرافشان به تماشاي رياحين آمد |
|
چون صبا گفته حافظ بشنيد از بلبل |
|