اتحاد جهان اسلام (2)

از گامهايى كه سيّد براى ايجاد وحدت وهمبستگى مسلمانان لازم مى دانست اين بود كه: عوامل تفرقه وجدائى شناسايى واز جوامع اسلامى طرد شوند.او استعمار رامهمترين سّد راه اتحّاد جهان اسلام مى دانست واز رژيمهاى استبدادى ودست نشانده متحجران وظاهر گرايان غربزدگان و عالمان دربارى به عنوان ايادى استعمار ياد مى كرد.سيّد همچنين تعصبهاى نابجاور رذائل اخلاقى وفاصله از اسلام اصيل را از عوامل تفرقه مسلمانان مى داند كه اشاره اى مختصر بدانها مفيد ومناسب مى نمايد.
چهارشنبه، 12 خرداد 1389
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
اتحاد جهان اسلام (2)
اتحاد جهان اسلام (2)
اتحاد جهان اسلام (2)






5.طرد ونفى عوامل تفرقه

از گامهايى كه سيّد براى ايجاد وحدت وهمبستگى مسلمانان لازم مى دانست اين بود كه: عوامل تفرقه وجدائى شناسايى واز جوامع اسلامى طرد شوند.او استعمار رامهمترين سّد راه اتحّاد جهان اسلام مى دانست واز رژيمهاى استبدادى ودست نشانده متحجران وظاهر گرايان غربزدگان و عالمان دربارى به عنوان ايادى استعمار ياد مى كرد.سيّد همچنين تعصبهاى نابجاور رذائل اخلاقى وفاصله از اسلام اصيل را از عوامل تفرقه مسلمانان مى داند كه اشاره اى مختصر بدانها مفيد ومناسب مى نمايد.
*رذائل اخلاقى. از ديدگاه سيّد شيوع فساد ورذائل اخلاقى كه از پيامدهاى فاصله از اسلام اصيل است از علل تفرقه وجدائى مسلمانان بلكه نابودى وانهدام آنان به شمارمى آيد:
(وقتى در امتّى اين اوصاف رذيله رسوخ كرد بناى آن امّت مى شكند اعضايش از هم جدا مى شوند نفاق وفساد در ميان آنان پديد مى آيد. پس از اين تزلزل وسستى طبيعت آن جامعه اقتضاء مى كند كه نيروى بيگانه بر آن جامعه تسلّط يابد وبا جيرو قهر آن جامعه رابگيردوافراد آن را با اجبار اكراه وادار به زندگى نمايد. زيرا زندگى انسانها نيازبه وجود جامعه دارد وبقاى جامعه هم با آن اوصاف ممكن نيست.پس قوّه ديگرى بايد آن جامعه راتا حدودى را كه لازم زندگى است اداره كند.)31
ازديدگاه سيّد در جامعه اى كه فساد وانحطاط اخلاقى وجود داشته باشد افراد آن جامعه گرچه در ظاهر (جمع) به نظر مى آيند ولى در واقع دشمن يكديگرند; چون دلهاى آنها از هم جدا است. افراد چنين جامه اى نسبت به يكديگر تفاخر مى كنند ولى در برابر بيگانگان ذليل وخوارند. باگفتار وكردارشان دشمنان رابه سلطه بر خويش فرا مى خوانند. اهداف افراد چنين جامه اى مختلف است ورفتار آنها نيز با يكديگر متفاوت.32
سيّد اين جامعه رابه شخصى كه دچار بيمارى جذام شده ونمى تواند حركات اعضاء وجوارح خود راكنترل كند تشبيه مى كند. در جاى ديگر افراد آن جامعه را به سگى هار كه بدون سبب به ديگران حمله مى كند تشبيه مى نمايد.33
سيّد فضائل اخلاقى را مايه مودّت ونزديكى مسلمانان به يكديگر مى داند و مسلمانان رابدان فرا مى خواند:
( لازمه هر فضليت اخلاقى اين است كه دارندگان آن فضائل نسبت به هم نزديك وماٌنوس مى شوند. در نتيجه وحدت ويگانگى ميان آنان به وجود مى آيد. ميزان اين وحدت وهمبستگى بسته به ميزان رسوخ آن فضايل اخلاقى در نفوس انسانهاست.)34
* تعصبهاى نابجا. تعصب دينى اگر با هواهاى نفسانى ممزوج نشود بسيار نيكوست. سيّد نيز آن را ستوده است.35
اما اگر مسلمانى حاضر نباشد سخن حقّ برادر دينى خود را بشنود چون هم مذهب او نيست وحتّى از او بيش از دشمن اصلى ومشترك بگريزد و دشمنى با وى رادر دل گيرد اسلام با چنين تعصبى به شدت مخالفت كرده است. چه مصيبتهايى كه از اين گونه تعصبات بر مسلمانان وارد آمده چه خونهايى كه ريخته شده چه شمشيرهايى كه به جاى كشيده شدن به روى دشمن به روى برادر كشيده شد چه بسيار نيروهايى كه به جاى جنگ با استعمار وكفر در راه جنگ با فرزندان توحيد به كار رفته است و…
از اين روى بر همه لازم است كه با چنين تعصبهايى به مبارزه بر خيزند. سيّد نتيجه تعصبات فرقه اى راچنين شرح مى دهد:
(در پى آن جامعه مستكم اسلام تجزيه گشت و به افراد تقسيم شد. هر كدام از آنها داراى فرقه اى شدند وهر فرقه به دنبال خواسته ها وتمايلات خود رفت. عدهّ اى به سوى ملك وحكومت عدهّ اى به جانب مذهب.
به تدريج آثار آن عقائد وايمانى كه مسلمانان اوّليه رابه سوى وحدت ويگانگى دعوت مى كرد ومردم رابراى استحكام وحدت جامعه اسلامى بر مى انگيخت. از روان مسلمانان زايل گشت وآنچه كه از ايمان وعقايد مذهبى در ذهن آنان باقى ماند تبديل به يك سلسله صورتهاى ذهنى شد كه فقط در گنجينه خيال آنان حفظ مى شد وحافظه آنها هنگام نشان دادن معلومات نفسانى خويش به آن صورتها هم توجه مى كرد.)36

6. تلاش در راستاى اتحّاد دوُل اسلامى

سيد جمال براى ايجاد وحدت وهمبستگى در جهان اسلام خواهان هماهنگى دولتهاى اسلامى بود. او در اين باره تلاشهاى بسيار كرد. بويژه آن جا كه خطر را از سوى دشمنان اسلام جدّى مى ديد بر تلاش خود افزود: مقاله مى نوشت سخنرانى مى كرد ديگران را به نوشتن مقاله در روز نامه ها وا مى داشت با افراد موٌثر همچون علماء وسران كشورهاى اسلامى گفتگو مى كرد هشدار مى داد وآنان را براى اتحاد آماده مى ساخت.
او. اتحاد دول اسلامى را امرى ممكن وشدنى مى دانست و مى گفت:دوُل كفر براى بهره مندى از نتائج اتحّاد از اختلافات ديرينه خود چشم پوشيده اند. ما مسلمانان چرا چنين نباشيم؟
سيّد مى گويد: آلمانيها تا آن هنگام كه با دوُل همسايه واروپايى خود اختلاف داشتند ضعيف مورد هجوم دشمن بودند ولى هنگامى كه براى مصالح عمومى مهمتر آن اختلافات راكنار گذاشتند بر قدرت وشوكت آنان افزوده شد وانديشه هاى آنان تاثير عميقى در سياست كلّى اروپا گذاشت.37
سيّد جمال براى ايجاد وحدت بين دوُل اسلامى علاوه بر نقاط مشترك مذهبى به مشتركات قوى وملّى توجه مى دهد. از باب نمونه:در آن هنگام كه آوازه حمله روسيه از طريق افغانستان وايران به هند مطرح است اتحاد ايران افغان رامطرح كرد تادولت انگليس ناگزير به تغيير سياست در كشورهاى اسلامى شود.
سيّد با تشبيه اختلاف دينى ايرانيها وافغانيها به آلمانها با ساير كشورهاى اروپايى سلسله انگليس را بر هند از نتائج آن اختلاف مى داند وبر اين باور است كه اگر آن دو متحّد شوند مى توانند انگليس را از هند عقب برانند.
او براى اتحّاد ايران وافغان تلاشهاى فراوان كرد. مقاله اى مستقّل در اين باره نگاشت وزمينه ها وعوامل طبيعى وسياسى اتحاد آن دو كشور رابر شمرد.38 از جمله بر زبان فارسى كه زبان مشترك دو كشور است تكيه كرد ودرباره اشتراكات طبيعى وزيستى آن دو كشور نوشت:
(اين دو تن از شاخه درخت واحدى هستند ودو شبعه از يك اصل آريايى باستان. آنها داراى بافتهاى محكم وديرين هستند كه شايسته نيست اختلافات جزئى باعث اختلاف وجدائى اين دو برادر شود. مهمتر از همه اينها اين كه: پس از پذيرش اسلام پيوندهاى دين ميان آن دو وجود دارد ورابطه اجتماعى آنها بر مبناى اعتقاد دينى زيادتر شده است. چه فرق ميان آنها وبرادران افغانى است. همه آنها به خداى يكتا ايمان دارند وبه آنچه محمّد(ص) آورده معتقدند.)39
سيّد امير عبدالرحمن خان رادوست قديمى خود وبزرگترين دشمن انگليس مى خواند. همچنين درباره مردم افغان معتقد است:
(دشمن با انگليس در روان همه افغانيها ريشه دوانيده وبا خون آنان آميخته شده است.)
او به افغانها توصيه مى كند: با مشاهده اوضاع مصر از فرصت پيش آمده براى اتحاد با ايران استفاده كنند.40به نويسندگان جرائد ايران نيز توصيه مى كند در باره وحدت اسلامى ورابطه محكم دينى مقاله بنويسند وانتشار بدهند. بويژه نوشته هاى او را درباره اتحاد ايران وافغانستان در مجلّه عروة الوثقى نشر دهند تا زمينه اتحاد فراهم آيد.41
سيّد با اشاره به نقش بزرگ دانشمندان فقهاء ادباء وعرفاى ايرانى در تمدن اسلامى اهميّت ايران ونقش اساسى ايرانيان را در طرح دراز مدّت اتحاد اسلامى خود همانند نقش آنان تمدن اسلامى نخستين يادآور شده ومى نويسد:
(از همّت عالى ايرانيان وعلّو افكار آنان بعيد نيست كه نخستين قدم بردارندگان براى تجديد وحدت جهان اسلام آنان باشند وهمبستگى دينى راتقويت كنند.42)
درباره اثرات مطلوب اتحاد ايران وافغانستان مى نويسد:
(اگر ميان حكومت ايران وافغانستان وحدت ويگانگى به وجودآيد نيروى اسلامى تازه اى در شرق ميانه بين ساير طوايف اسلامى پديد خواهد آمد ودر جامعه ساير مسلمانان نيز حيات تازه دميده مى شود وهدفهاى آن توسعه پيدا مى كند وجوامع اسلامى تقويت مى شوند.)43
اشكال اين طرح انتظار واميدى است كه سيّد به سلاطين وامراء بويژه سلطنت استبدادى ايران براى تحفق چنين امر مهمّى دارد البتّه اين مساٌله در دوران عروه الوثقى پس از آن همه تجارب تلخ به صورت ضعيفى مطرح مى شد وبه نظر مى آيد كه جنبه تبليغى داشته باشد واو در صدد تشويق مردم وزمينه سازى براى اين امر بوده است. از اين روى در طرح اتحاد ايران وافغان نقش اساسى و مهّم رابه علماء ومجتهدين ايران و كارهاى فكرى فرهنگى آنان مى دهد.
هدف مهّم واساسى سيّد در اين طرح مقابله با استعمار وآزاد سازى كشورهاى تحت اشغال استعمار بويژه هندوستان از سلطه انگليس بود. در همين راستا خطاب به ايرانيان وافغانيان نوشت:
(آيا شما نمى دانيد كه هر مسلمانى كه در هند است چشم به پنجاب دوخته ومنتظر آمدن شما ست.)44
سيّد جمال در سال 1302هـ 1885م طى نامه مفصّلى پيشنهادات عملى وسازنده اى را در پيوند با خلافت عثمانى به آستانه فرستاد. او در اين نامه با آگاهى از روابط ونفوذ انگليس عثمانى تلاش كرد خليفه عثمانى راقانع كند كه هندوستان بلوچستان افغانستان تركمنستان قوقند بخارا و كاشغرويار كند راتحت لواى اسلام وخلافت عثمانى عليه روسيه متحد سازد. سيّد با آگاهى واطمينان از نفوذ كلام واعتبار وارتباط خود در بين مسلمانان فوق الذكر آمادگى خود را جهت اجراى اين كار بزرگ اعلام داشت به شرط آن كه طّى حكمى از جانب خليفه اين اقدامات آغاز گردد تا به جاى اتفاق نفاق حاصل نشود. او در اين نامه ابتداء به تشريح موقعيت سياسى اجتماعى ودينى مسلمانان هند مى پردازد وياد آور مى شود كه: آنان در غفلت وجهالت به سر مى برند ومنافع اتحاد ومضّار اختلاف را نمى شناسند. پيشنهاد مى كند:
(راه آن مملكت راپيموده وبا جميع نواب وامراء وعظماء آن بلاد ملاقات نموده وآثارى كه از اتحاد ويگانگى در امر عالم ظاهر وهويداومضارى كه از اختلاف وبيگانگى پيدا شده است يكايك بدانها بيان سازم و گوشهاى آنها رابا اسرار حديث (الموٌمنون اخوه) بنوازم وكلمات شور انگيز و سخنان مصلحت آميز آغاز وعلماء وسخنوران رابا خود يارو انباز نمايم.
روح جديد حب مليت رابر آنها دميده وپرده غفلت آنها رادريده مقام سلطنت سينه را در اسلاميت بدانها بيان سازم ودر جميع جوامع بلدان مشهوره آنها با وعضهاى دلنشين و احاديث خير المرسلين در كانون درون آنها آتش افروزم ويكسره اصطبار وشكيبايى ايشان راسوزم و بعضى از علماى زبان آور آنان رابه بعضى از بلدان دور دست ايشان روان كنم وعموم مسلمان هند رابه امانه مالى دعوت نمايم وبه غير از اين راه ديگر نپيمايم.)45
سيّد بااگاهى از سياست وميزان نفوذ انگليسيها در آستانه ودر دستگاه خلافت عثمانى و حساسيت سلطان نسبت به انگليسيها در ادامه مى نويسد:
(بدون آن كه متعرض سياست طائفه انگليزيه شوم ويا خود سخنى بر ضد آنها زنم بلكه اساس كلام رابر مقاصدروس خواهم نهاد.)46
سيّد هدف وفايده طرح خود راچنين بيان مى كند:
1. جمع كردن اعانه از مردم هند.
2.الفت ومعارفه قويه بلكه اتحاد تامّ اسلاميه در ميان مسلمانان.
3. تقويت امپر اطورى عثمانى در برابر انگلستان. وچون اتحاد تامّ مسلمانان مفهوم طائفه انگيزيه گردد البتّه پلتيك خود رادائما با دولت عليّه مستحكم خواهند نمود.
بخش بعدى طرح در ارتباط با افغانستان است. عزم مى كندآنان را عليه روسيه وبه پشتيبانى از دولت عثمانى وحفظ موقعيت آن فرا بخواند. علماى خبير رابه جاى جاى بلاد دوردست آن كشور گسيل دارد.تا مردم را براين امر خطير بياگاهانندو…47
پس از افغانستان سيّد مى خواهد به بلوچستان برود ومردم رابه جنگ عمومى دعوت نمايد. همچنين تركمنها را دعوت كند تا عَلَم اتحاد رابر دوش بگيرند.
سيّد بر آن بود مسلمانان هندوستان افغانستان بلوچستان تركمان و… با بسيج همه جانبه به روسيه هجوم كنند واز فوائد آن كه اتحادد دول اسلامى است بهره برند.48
سيد جمال در اين نامه هدف نهايى اش آزادى هندوستان از سلطه انگليسى ها است وى بر اين باور است با ايجاد درگيرى وجنگ بين انگليسى وروسيه هندوستان مصر عثمانى و ديگر بلاد تحت اشغال روسها با استفاده از فرصت به دست آمده مى توانند بر دشمنان خود پيروز گردند.
در اين نامه با اشاره به رقابت استعمارى روس وانگليس در منطقه اين گونه استدلال شده كه وقتى اهالى افغانستان كه سپر بلاى هندوستان به شمار مى آيند با روسيه در بيفتند انگليسيها قهراً به جنگ باروسيه بر مى خيزند.
او با آگاهى از نقش اساسى دين وانگيزه هاى دينى در مقاومت مسلمانان در برابر تهاجمات استعمارى ونيز مخدوش شدن آنان با دخالت حكام ظالم در نامه اش به سلطان عثمانى تاكيد كند كه اگر اهالى قوقند وبخارا وشهرشبّر وتركمان در دوره هاى قبل در مقابل روسهامقاومت نكردند وبه ننگ تن دادند به خاطر اين بود كه آن جنگها همه براى خاطراميرى ستمكار ويا حاكمى ظلم شعار بود وگرنه اگر براى حمايت دين وحفظ آيين اسلام جنگ نمايند با افتخار به استقبال شهادت خواهند رفت.49
طرح پيشنهادى سيد مورد پذيرش سلطان عبد الحميد قرار گرفت وافرادى براى ارتباط باسيّد وپى گيرى طرح از سوى سلطان مشخص شدند. ولى ما هيّت امپراتورى عثمانى وموقعيت سياسى ضعيف آن بويژه حضور ونفوذ قوى انگليسيها در دربار عثمانى سبب شد كه طرح سيّد مدتّى مسكوت بماند. پس از گذشت هفت سال( در سال 1892) سلطان عبد الحميد با رضايت ويا توطئه انگليس از سيّد دعوت كرد كه به آستانه بيايد.50سيّد در مرحله نخست آن رانپذيرفت وگفت:(منتظر ظهور وقايع در تهران است)51
امّا پس از مدتى دعوت عثمانى راپذيرفت وبراى اتحاد جهان اسلام واجراى طرح ارائه شده راهى استانبول شد. با همه توان سلطان رادر جهت مقاصد خود تشويق مى كرد. در ابتدا روابط آن دو به ظاهر صميمى مى نمود. عبدالحميد به سيّد احترام مى گذارد وحتى منصب شيخ الاسلامى رانيز به وى پيشنهاد كرد كه سيّد نپذيرفت.52
(سيّد مطابق خواهش خليفه پلان عمليات را كه اساساً سالها روى آن كار مى كرد وعبارت از تشكيل يك اتحاديه مركّب از تمام كشورهاى آزاد اسلامى تحت رهبرى خليفه وتاٌسيس يك(موٌتمر اسلامى)براى مشورت در امور مهّمه بود به سلطان تقديم نمود.)53
در مرحله نخست طرح نزديكى واتحاد بين دولتهاى: عثمانى ايران وافغانستان راپيشنهاد مى كندو سلطان نيز مى پذيرد.54
سيّد با استفاده از اين موقعيت نامه هايى به زبانهاى گوناگون از سوى سلطان وبا مهر وامضاى وى براى پادشاهان كشورهاى اسلامى ترتيب مى دهد. ودر آن نامه ها به اشارت خطرهايى كه كشورهاى اسلامى راتهديد مى كند ياد آور مى شود وبر ضرورت همكارى بيشتر ميان ملل ودوُل مسلمان پاى مى فشردوعلاقه دولت عثمانى رابه مبادله هياٌتهاى دينى واعزام گروههاى دوستى واتحاد به منظور شناسايى اوضاع واحوال واحتياجات هر يك از اين كشورها اعلام مى دارد. در آن نامه ها به اجتماع نمايندگان با صلاحيت كشورهاى مسلمان در يك موٌتمر اسلامى در آينده اشاره مى كند واز سران دولتهاى اسلامى مى خواهد كه ديدگاههاى خود را درباره اين پيشنهاد آزادانه ارسال دارند.55
سيّد براى انجام اين مهّم از افراد گوناگون كه از كشورهاى مختلف در آستانه جمع شده اند يارى مى جويد وبا كمك اين افراد به مكاتبه با علما وفقهاى بزرگ شيعه در عتبات وشهرهاى ايران وساير نقاط مى پردازدو آنان رابه اتحاد دعوت مى كند.
بسيارى از سران وحكام كشورهاى اسلامى به سيّد پاسخ مثبت دادند واو نيز اين همه رابه سلطان گزارش مى كرد.حتّى امپراتورى ژاپن اعزام گروهى ازعلماى دين رابراى تبليغ در آن كشور تقاضا كرده بود.56 دويست نامه از علماى شيعه ايران وعراق در تاييد اين حراح به دست سيّد جمال رسيد.57
مع الاسف اين طرح نيز به نتيجه مطلوب نرسيد; زيرا در بينش وتفكر واهداف ومقاصد هر كدام از اين دو نسبت به اتحاد اسلامى تفاوتها وتمايزات اصولى وجود داشت.
سيّد طرح اتحاد اسلام رابدون در نظر گرفتن مطالح شخصى وبه دور از جاه طلبى وهواهاى نفسانى وتنها در جهت اصلاح كلّى وضع مسلمانان ومقابله با استعمار غرب مى خواست. امّا عبد الحميد اين طرح را براى خدمت به جاه طلبى هاى بلند پروازانه اش ويا حداقّل براى حفظ سلطنت واقتدار خود.
مساٌله ديگرى كه به ناكامى طرح كمك كرد اين بود كه سيّد از وضع داخلى عثمان نيز غافل نبود. اصلاح سياسى اجتماعى امپراتورى را نيز در نظر داشت. اصلاح امور داخلى عثمانى وبه سامان رساندن اوضاع نابهنجار آن امرى حياتى مى نمود. وجود در باريان فاسد برا ى طرح اتحاد اسلامى مانعى اساسى به شمار مى آمد. البته پرداختن سيّد به اين گونه مسائل باب طبع امپراتورى بويژه در باريان با نفوذ نبود. از اين روى توطئه در باريان بويژه ابوالهدى صيادى عليه سيّد آغاز شد و تا وقت مرگ سيّد ادامه يافت.
افزون بر اين سيّد از دسيسه هاى انگليسى نيز در آستانه در امان نبود. پس از ملاقات سيّد با خديو مصر ( عباس حلمى) سخنان سيّد را مبنى بر غير ضرورى بودن خلافت به مركزيت علم كردند وآن ملاقات رابه منزله تمايل سيّد براى سپردن مقام خلافت به خديو جوان واحياء عظمت باستانى مصر به گونه اى كه در صدر اسلام بود توجيه كردند.58
حادثه بزرگتر كه روابط سيد وسلطان رابحرانى كرد حضور روشنفكران عالمان دينى ورجال سياسى كشورهاى گوناگون اسلامى در محضر سيّد بود. محفل سيّد روز به روز رونق مى گرفت و از اطراف واكناف حقيقت جويان وآزاديخواهان به محضر او مشرّف مى شدند. اين براى امپراتورى عثمانى سنگين بود. سلطان از نفوذ روز افزون سيّد در بيم وهراس بود.افزون بر اين قتل ناصر الديّن شاه به دست ميرزارضا كرمانى شاگرد ويار نزديك سيّد بر وحشت وبيم سلطان مى افزود.
بالاخره دسيسه در باريان دولتمردان ايران دولت انگليس و… كارا به جايى رساند كه حكومت عثمانى اعمال رفتار سيّد رابه شدّت تحت كنترل قرار داد تا آن بزرگوار چشم از دنيا فرو بست.59

دفع شبهه

برخى محور قرار دادن سلطان عبدالحميد رادر طرح اتحاد اسلامى انحراف از مايه هاى اصيل اسلامى دانسته اند. بله سيّد نيز از جنبه هاى منفى وسلبى امپراتورى عثمان آگاه بود و از فساد واستبداد آن نيز در رنج ولى با توجه به وضعيت كشورهاى اسلامى ونفوذ فراوان عثمانى در ميان مسلمانان اهل سنّت جهان بويژه هند وبا توجه به اين كه امپراتورى عثمانى على رغم همه معايب ونواقص داخلى مظهر قدرت اسلام به شمار مى آمد وغرب او را تنها مانع سر راه گسترش فرهنگ وسياست خود مى دانست ودر صدد نابودى آن واز سويى غربزد گان نيز در تلاش بودند راه رابراى غرب بگشايند و در اركان حكومت خلل به وجود آورند از اين روى سيّد حفظ حكومت عثمانى رابه صلاح مسلمانان مى داند.كشورهاى اسلامى رابه كشتى در حال غرق شدن تشبيه مى كند كه همه بايد به فكر نجات كشتى باشند. انديشه اين كه تا خداى اين كشتى مالك اين كشتى كيست ودعوت به نجات از سوى چه كسى صادر شده عقلايى نيست.
بنابر اين سيدّ وقتى در تزاحم بين همكارى با دولت عثمانى ونابودى اسلام ومسلمانان قرار مى گيرد براى مصلحت مهمتر يعنى اسلام وكشورهاى اسلامى ناگزير همكارى با عثمانى را بر مى گزيند تا بتواند به اهداف مقدس خود دست يابد. افزون بر اينها نتيجه بخش نبودن تلاشهاى سيد جمال در پيوند با امپراتورى بهترين دليل بر ماهيت اصيل واسلامى وضّد استعمارى طرح اتحاد اسلامى اوست. على رغم همكارى با امپراتورى عثمانى تسليم وضع موجود نشد واز اصول وآرمانها در انديشه وعمل عدول نكرد.
سيّد اگر چه در اجراى طرح اصلاحى خود در اتحاد جهان اسلام به موفقيت كامل دست نيافت ولى باعث تقويت روح برادرى واتحاد واخوت مسلمانان جهان اسلام ورشد وشكوفايى حركتها و جنبشهاى طرفدار اتحاد اسلامى گرديد كه اين همه حاكى از حسن نيّت و صداقت وايمان سيّد به راه ومكتب و اتحاد اسلامى بود. مهمتر از همه پيروانى چون: كواكبى روئساى الازهر شيخ عبدالقادر مغربى امير شكيب ارسلان شيخ حسين جسر مولانا ابوالكلام آزاد اقبال لاهورى وبسيارى از علماى بزرگ شيعه در عراق وايران پيدا كرد كه هر يك طلايه دار اتحاد اسلامى بودند وراه سيّد رادنبال كردند.60
آنچه آورديم بخشى از اصول اصلاحى سيّد بود. پس از او اين اصول به وسيله پيروان او در مصر هند ايران و ديگر كشورهاى اسلامى گسترش يافت تاجايى كه درباره او گفته اند:
(پيشرفت وترقيات شرق به هر درجه اى كه برسد مولود فعاليتهاى سياسى واجتماعى اوست)61
(سخنان سيّد در نظر علمايى تونى حكم (كتاب) راداشت. طلاب مسلمان هند او را مى پرستيدند. پيشوايان نهضت آزادى هندوستان از هند ومسلمان او را به بزرگى ستوده اند. وتجد وخواهان عرب پايه اش رابه پيامبرى رسانيده اند. اين جنبه بين المللى اسد آبادى را هيچ كدام از انديشه گران خاور زمين مطلقا به دست نياوردند…)62

پی نوشت ها :

31. (العروة الوثقى)/63.
32(همان مدرك).
33. (همان مدرك).
34. (همان مدرك)/59.
35.(همان مدرك)/39ـ 48 مقاله التّعصب.
36. (همان مدرك)/34.
37.(همان مدرك)/109.
38.(همان مدرك)/106ـ 110با عنوان:(دعوة الفرس الى الاتحاد مع الافغان)
39. (همان مدرك)/106.
40.(همان مدرك)/108.
41. (همان مدرك)/110
42. (همان مدرك)/106
43.(همان مدرك)/108
44.(همان مدرك).
45.(مجموعه اسناد ومدارك چاپ نشده در باره سيد جمال الدين مشهور به افغانى) تصوير 26و27; (نقش سيد جمال الدين در بيدارى مشرق زمين )ر 272ـ 280.
46.(همان مدرك).
47.(همان مدرك).
49.(همان مدرك).
50.(ياد نامه علامه امين) به اهتمام: دكتر سيد جعفر شهيدى ومحّمد رضا حكيمى/127ـ 128.
51. (سيّد جمال الدّين افغانى پيشواى انقلاب شرق) محمّد عثمانى صدقى/128 موسسه انتشارات بيهقى.
52. (مفخر شرق سيد جمال الدّين اسد آبادى) ترجمه ونگارش سيد غلامرضا سعيدى /145 دفتر نشر فرهنگ اسلامى تهران.
53.(سيّد جمال الدّين افغانى وافغانستان) سيّد قاسم رشتيا/99 موسسه انتشارات بيهقى.
54. (همان مدرك)/100 به نقل از (آثار سيد جمال الدّين افغانى)قاضى محمّد.55.(همان مدرك).
56.(همان مدرك)/101.سيّد فر ستادن كسانى كه از خصوصيات اخلاقى ومدنى چنين ملتهايى با اطلاع نيستند مناسب نمى داند وبر اين باور است كه: بايد عده ّاى براى اين كار تربيت شوند.
57.(دين ودولت )/302;(حيات يحيى) يحيى دولت آبادى ج1/99 انتشارات جاويدان.
58.(سياستگران دوره قاجار) خان ملك ساسانى/203 انتشارات بابك تهران;(سيد جمال الدين افغانى وافغانستان )/105.
59.(تاريخ روابط سياسى ايران وانگليس) محمود محمود ج5 15ـ 16 اقبال تهران
60. (نقش سيد جمال الديّن در بيدارى مشرق زمين) 93ـ 128 بيوگرافى اجمالى عدهّ اى از افراد فوق راآورده است.
61.(مفخر شرق سيد جمال الدّين اسد آبادى ) 163.
62.(انديشه هاى ميرزا آقاخان كرمانى) فريدون آدميت/12 مقدّمه كتابخانه طهورى تهران.

* ارسال مقاله توسط عضو محترم سایت با نام کاربری : sm1372




نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط