دين و سرمايهي اجتماعي (1)
چكيده
كليد واژه ها: دين، سرمايهي اجتماعي، اعتماد، آگاهي، ارتباطات، مشاركت.
مقدّمه
گرچه اين مفهوم در ابتدا براي بيان سنخ خاصي از سرمايه در عرض ساير سرمايه ها مانند سرمايهي انساني، اقتصادي، نمادين و فرهنگي در انديشهي متفكران نخستين آن مطرح بود كه ظرف و بستر تجلّي و نمود آن حوزه و فضاي اجتماعي در سطح خرد، ميانه و كلان تلقّي مي شد، ولي ديري نپاييد كه به سبب كاركرد شگرف آن، در ساير فضاها نيز مطرح گرديد، و به همين دليل است كه در دو دههي اخير، اين مفهوم نه تنها در منظومه هاي معرفتي اقتصاد و دانش سياسي مطرح گرديده، بلكه در كانون توجه كساني قرار گرفته است كه دربارهي مسائل راهبردي و توسعه به انديشه و تأمّل مي پردازند؛ زيرا سرمايهي اجتماعي شرط لازم - اما نه كافي - براي نتيجه بخشي سرمايه ها و سياست هاي اقتصادي، سياسي و توسعه است و بدون آن، ره به جايي نخواهد برد.
در ارتباط با سرمايهي اجتماعي، مباحث متنوّع و متفاوتي را مي توان مطرح نمود، ولي آنچه موضوع اصلي اين نوشتار را تشكيل مي دهد اين است كه با وجود اهميت و جايگاه سرمايهي اجتماعي در جامعهي نوين، هنوز اين پديده در حدّ كافي در جامعه نهادينه نشده و صورت عيني به خود نگرفته است؛ زيرا آثار فراواني مانند رشد آمار طلاق و ازدواج هاي كم دوام، ميزان زياد انواع جنايت، از خودبيگانگي، عدم اعتماد به ديگران، سلطهي روحيهي فردگرايي، كاهش ميزان مشاركت و روابط اجتماعي وجود دارد كه همگي حالت نهادينه بودن سرمايهي اجتماعي را در جامعه به چالش مي كشند.(3) حال پرسش اين است چرا سرمايهي اجتماعي به عنوان عنصر فرهنگي جامعهي نوين، به امري نهادينه شده و مطلوب تبديل نشده است؟ مدعاي اين مقال آن است كه دين و آموزه هاي آن به مثابهي مهم ترين عامل موجد سرمايهي اجتماعي كمتر مورد توجه قرار گرفته، و حال آنكه ايجاد سرمايهي اجتماعي بدون آن كاري بس دشوار است؛ زيرا دين به سبب برخورداري از برخي ويژگي هاي منحصر به فرد در ايجاد برخي از مهم ترين عناصر سرمايهي اجتماعي، نقش بيبديلي دارد و عناصر و مؤلّفه هاي سرمايهي اجتماعي بيش از هر زمينهي ديگري در دين تحقق مي يابد و هيچ عامل ديگري قدرت رقابت با آن را ندارد. در اثبات مدعاي مزبور، در اين نوشتار، به آموزه هاي دين تمسّك شده و آن دسته از آموزه هايي كه در اين زمينه نقش دارند بررسي شده و به بررسي نقش دين داري و دين باوري، پرداخته نشده است.(4) البته اين بدان معنا نيست كه دين تنها عامل ايجاد سرمايهي اجتماعي محسوب مي شود؛ زيرا اين نوع تلقّي به وضوح، با چند علتي بودن پديده هاي اجتماعي معارض و ناسازگار است؛ ايده اي كه جز برخي از جامعه شناسان اوليه، هيچ يك از انديشمندان اين نظام معرفتي به خاطر ناهمساز بودنشان با واقعيات عيني، بدان اعتقاد ندارند.
بررسي مفاهيم كاربردي
دين
سرمايهي اجتماعي
الف. انگيزهي كمال جويي: تلقّي كمال جويانه، روابط اجتماعي را به عنوان منشأ خير و نيكي و رفتارهاي معطوف به خير عمومي استعلا مي دهد كه به دو صورت تحليل شده است:
1. دروني شدن هنجارها: علاوه بر انديشهي دو توكويل دربارهي بحث گروه هاي خود به خودي، انديشهي اميل دوركيم نخستين جريان فكري است كه زمينه هاي شكل گيري مفهوم «سرمايهي اجتماعي» را مي توان در ذيل مباحث او در ارتباط با انسجام اجتماعي، دروني شدن ارزش ها و هنجارها و ظرفيت بازدارندهي شعائر گروهي جست و جو نمود.(6) پس از دوركيم، اين تلقّي توسط پارسونز، جامعه شناس معاصر، تداوم يافت. بر اساس اين تلقّي، وضعيتي كه امروزه از آن به سرمايهي اجتماعي تعبير مي شود، ريشه در هنجارها و ارزش هاي جامعه دارد و به وسيله ي دروني شدن هنجارها و ارزش ها، افراد فارغ از دغدغه هاي شخصي با ايفاي نقش ها و وظايف خود در قبال ديگران مي پردازند و به خير رساندن به ديگران ترغيب مي شوند و از اين طريق، كنش تسهيل مي گردد. در اين نگره، كه تلقّي ارزشي از سرمايهي اجتماعي دارد، مسائل ساختي، فرهنگي و تاريخي در شكل گيري سرمايهي اجتماعي دخيل هستند و در تفاسيري كه ارائه مي شود، از اين مسائل بهره برده مي شود.(7)
2. همبستگي محدود: مفهوم «آگاهي طبقاتي» نوظهور است و مفهوم «طبقه» در نظريهي ماركس نيز بر مفهوم «سرمايهي اجتماعي» دلالت دارد؛ زيرا افرادي كه از روي اجبار و ضرورت، در يك موقعيت و شرايط منفي و بحراني قرار مي گيرند، هويّت مشتركي را حس مي كنند.اين هويّت مشترك به مثابهي محصولي نوظهور،سرنوشت مشترك آنان را به سوي استفاده از انرژي جمعي، توانايي هاي بالقوّه جمعي، اتّكا به يكديگر و توسّل به پشتيباني يكديگر واستفاده از نيروهاي گروهي ترغيب مي كند. اين خاصيت امروز نيز به نحوي در مفهوم «سرمايهي اجتماعي» مطرح است؛ يعني همان استفاده ازانرژي جعمي واتّكا به پشتيباني افراد در مناسبات جعمي، به نحوي كه با نتايج مثبت يا منفي افراد را گردهم جمع مي آورد.(8)
ب. انگيزهي ابزاري: برخي از نگره ها تلقّي ابزاري از روابط اجتماعي، دارند. طبق اين رويكرد نسبت به انگيزهي روابط اجتماعي، مفهوم «سرمايهي اجتماعي»به داد و ستدهايي كه افراد در زندگي اجتماعي دارند، تقليل مي يابد؛ يعني افرادتوقّع دارند كمك و لطفي كه نسبت به ديگران نشان مي دهند، جبران شود. اين رويكرد تحت دو عنوان ذيل مطرح مي شود:
1. مبادلات متقابل: در اين برداشت، سرمايهي اجتماعي ابزار مبادلات فيمابين افراد محسوب مي شود كه در آن هر فرد به دنبال منافع خود از ديگري است. براي مثال، رويكرد جورج زيمل در اين زمينه قابل بازشناسي است؛ جايي كه او از مفهوم «بده بستان» يا «داد وستد» صحبت مي كند. مبناي «بده بستان» هنجارها و قواعد رفتاري است كه افراد براي سامان دادن به مناسبات بين فردي، مبادلات و تعاملاتي كه براي بقاي خود ضروري مي دانند، وضع مي كنند. اين نگاه به مبادلات اجتماعي امروزه رواج بيشتري دارد. براي مثال، اين نگاه در ادبيات اقتصادي وجود دارد كه با نئو كلاسيك ها آغاز شد و وجوه فلسفي آن از مكتب «اصالت سود» ريشه گرفته است، با به طور كلي و مشخص، در نظريهي مبادله و كنش متقابل بدان پرداخته شده است. اين گروه ها و گرايش ها به سرمايهي اجتماعي نگاه دوم بر مبناي داد و ستد اجتماعي مي پردازند.(9)
2. اعتماد قابل تضمين: در اين رويكرد، فرد نه از طرف مقابل خود، بلكه از ساختار مشتركي كه هر دو در داخل آن دست به تعامل مي زنند، انتظار دارد تا سازمان و جمع پاداش او را تضمين نمايد. از جريانات فكري تأثير گذار بر اين مورد، بايد از ماكس وبر نام برد. مباحثي كه وبر مطرح مي كند مفاهيمي هستند كه به مفهوم «اعتماد» معطوفند. اين سؤال كه اعتماد در متن رسمي و غير رسمي چگونه ساخته مي شود و در يك متن اجتماعي چه ملازماتي براي افراد به همراه دارد، در مفهوم سازي سرمايهي اجتماعي مؤثر بوده است. «اعتماد»، قراردادي است كه به سوي خطرپذيري سوق مي دهد؛ آنچه به نوعي، سود متقابل را براي كارهاي فردي و جمعي چيزي جز اعتماد نيست. «اعتماد» يعني: آمادگي افراد براي اينكه در يك متن اجتماعي و در روابط اجتماعي، بپذيرند كه بايد به ديگران اطمينان كنند و البته به همان نحو، در مقابل، سايران نيز اطمينان نشان دهند.(10) بدين سان، مي بينيم كه در ريشه يابي اين مفهوم، زمينه هاي متنوعي تأثيرگذار بوده اند. چنين برداشت هايي اصولاً مانعي در جهت ارائهي تعريفي دقيق از مفهوم «سرمايهي اجتماعي» به شمار مي آيند.
تعريف سرمايهي اجتماعي نزد صاحب نظران: گرچه در انديشهي متفكران كلاسيك جامعه شناسي، زمينه هاي شكل گيري مفهوم «سرمايهي اجتماعي» را مي توان جست و جو نمود، اما در مقام ارائهي تعريف، به انديشهي چهار متفكر اصلي طرّاح اين مفهوم پرداخته مي شود؛ و تمام تعاريف ديگر، كه در ارتباط با اين مفهوم مطرح شده، از همين چهار ديدگاه متأثر است. اين چهار ديدگاه عبارتند از:
1. جيمز كلمن: كلمن، به عنوان يكي از بنيان گذاران اين مفهوم، از واژگان متفاوتي در تعريف كاركردي خود از «سرمايهي اجتماعي» استفاده نموده است. از نظر كلمن:
سرمايهي اجتماعي نه يك جوهر واحد، بلكه ذات هاي متكثّر است كه همهي آنها از خصلت ساختمندي اجتماعي و تسهيل كنندگي كنش هاي كنشگران در داخل ساختارها برخوردار است. سرمايهي اجتماعي مانند شكل هاي ديگر سرمايه، مولّد است و دست يابي به اهداف معيّني را، كه در فقدان آن دست يافتني نيست، امكان پذير مي سازد. سرمايهي اجتماعي مانند سرمايهي فيزيكي و انساني كاملاً تعويض پذير نيست، اما نسبت به فعاليت هاي بخصوصي تعويض پذير است. شكل معيّني از سرمايهي اجتماعي، كه در تسهيل كنش هاي معيّني ارزشمند است، ممكن است براي كنش هاي ديگر بي فايده يا حتي زيانمند باشد. سرمايهي اجتماعي بر خلاف سرمايهي انساني در افراد، و بر خلاف سرمايهي مالي، در ابزار فيزيكي و توليدي قرار ندارد، بلكه به طور ذاتي، در ساختار روابط كنشگران با هم و روابط آنها حضور دارد.(11)
با توجه به تعريف كلمن از سرمايهي اجتماعي، روشن مي شود از نظر وي، سرمايهي اجتماعي چيزي نيست جز:
قابليت مردم براي همكاري، چه به مثابهي يك گروه يا بخشي از يك سازمان، براي اجراي پروژه هايي كه نفعي مشترك را در بر دارد.(12)
سپس كلمن بر اساس عواملي همانند تعهد و انتظار، مجاري اطلاعات، هنجارهايي همراه با ضمانت اجرايي و روابط اقتدارآميز، چهار سنخ سرمايهي اجتماعي مطرح نموده(13) و «فروبستگي»، «ثبات» و «ايدئولوژي» را از عومل اصلي ايجاد كننده و تضعيف كنندهي سرمايهي اجتماعي قلمداد مي كند.(14)
2. پير بورديو: بورديو سرمايهي اجتماعي را به مثابهي يكي از انواع سرمايه در كنار سرمايهي اقتصادي، فرهنگي و نمادين، چنين تعريف مي نمايد:
سرمايهي اجتماعي، جمع منابع واقعي و بالقوّه اي است كه از شبكهي بادوام از روابط كما بيش نهادينه شدهي آشنايي و شناخت متقابل حاصل مي شود؛ شبكه اي كه هر يك از اعضا، خود را از پشتيباني سرمايهي اجتماعي برخوردار مي كند و آنان را مستحق اعتبار مي سازد. (15)
دقت در تعريف بورديو، روشن مي سازد كه از نظر وي، ذات روابط اجتماعي به افراد اجازه مي دهد مدعي دست يابي به منابع متعلّق به معاشران خويش شوند و كميّت و كيفيت آن منابع عناصر اصلي سرمايهي اجتماعي را تشكيل مي دهند.(16)
علي رغم اينكه بورديو و كلمن سرمايهي اجتماعي را محصول مشاركت و عضويت فرد در گروه تلقّي مي نمودند و از واژهي «نهادينه» و «ساختار اجتماعي» استفاده كرده اند، اما بورديو دست يابي به سرمايهي اقتصادي را به عنوان هدف نهايي استفاده از سرمايهي اجتماعي به عنوان سنخ دارايي توسط نخبگان قلمداد مي كند، ولي كلمن سرمايهي انساني را به عنوان هدف نهايي مطرح و سرمايهي اجتماعي را به عنوان ابزاري براي حصول به سرمايهي انساني توسط محرومان به كار مي برد. (17)
3. رابرت پاتنام: پاتنام، يكي از نظريه پردازان اخير سرمايهي اجتماعي، بيشتر به ارتباط سرمايهي اجتماعي و رژيم هاي سياسي و نهادهاي دموكراتيك توجه نموده است. از نظر وي، سرمايهي اجتماعي:
به مجموعه اي از ويژگي هاي سازمان اجتماعي همانند اعتماد، هنجارها و شبكه ها اشاره دارد كه از طريق ايجاد ارتباط و مشاركت بهينه ميان اعضاي يك اجتماع، گرديده و در نتيجه، منافع متقابل آنان را تسهيل خواهد كرد.(18)
از نظر وي، سرمايهي اجتماعي به مثابهي كالاي عمومي و كاركرد پنهان كنش انساني، علاوه بر تسهيل سرمايهي انساني و فيزيكي، وسيله اي اصلي براي رسيدن به توسعهي سياسي و اجتماعي در نظام هاي گوناگون سياسي محسوب مي شود.(19)
4. فرانسيس فوكوياما: فوكوياما، از متفكران معاصر، مثل دوركيم و پارسونز، ارزش ها و هنجارهاي حاكم بر گروه را در تعريف سرمايهي اجتماعي وارد نموده و تعريف او از سرمايهي اجتماعي چنين است:
سرمايهي اجتماعي را به سادگي مي توان به عنوان وجود مجموعهي معيّني از هنجارها يا ارزش هاي غير رسمي تعريف كرد كه اعضاي گروهي كه همكاري و تعاون ميانشان مجاز است، در آن سهيم هستند. مشاركت در ارزش ها و هنجارها، به خودي خود باعث توليد سرمايهي اجتماعي نمي گردد؛ چرا كه اين ارزش ها ممكن است ارزش هاي منفي باشند.(20)
بنابراين، از نظر فوكوياما، هنجارهايي كه به همكاري منتهي مي گردند و اموري همانند درستكاري، وفاي به عهد، قابل اعتماد بودن در انجام وظيفه و امثال آن را بسط مي دهند به سرمايهي اجتماعي منجر مي شوند.(21) فوكوياما اعتقاد دارد: سرمايهي اجتماعي زير مجموعهي سرمايهي انساني نيست؛ زيرا سرمايهي اجتماعي به گروهها تعلّق دارد و نه افراد، و هنجارهايي كه شالودهي سرمايهي اجتماعي را تشكيل مي دهند در صورتي معنا دارند كه بيش از يك فرد در آنها سهيم باشد.(22)
از نظر رابرت ادواردز و مايكل فولي نيز آن سنخ از ارزش ها و هنجارهايي كه در ميان افراد بهرهمند از شرايط اجتماعي مشترك شيوع دارد، عامل تشکيل دهندهي سرمايهي اجتماعي محسوب مي شود، نه ارزش ها و هنجارهاي خود افراد.(23) فوكوياما علاوه بر دولت، دين و جهاني شدن را نيز عوامل اصلي سرمايهي اجتماعي به شمار مي آورد.(24)
عناصر سرمايهي اجتماعي
1. عناصر كيفي
الف. آگاهي و شناخت: يكي از عناصر مهم كيفي سرمايهي اجتماعي «آگاهي» است. به عقيدهي كلمن و پاتنام، آگاهي يكي از عناصر مهم سرمايهي اجتماعي و اين دو ملازم يكديگرند واهميتشان نيز در اين است كه بنيان هاي عمل را فراهم مي سازند.(25) آگاهي و شناخت، در دنياي نوين، نقش فوق العاده اي در زندگي بشر ايفا مي كنند. امروزه دانايي و اطلاعات به عنوان سرمايه اي عظيم در تحوّلات اجتماعي نقش آفرين شده و روز به روز ابعاد گسترده اي را، چه در سطح وچه در عمق، پيدا مي كنند. پيچيدگي روزافزون ابعاد فنّي زندگي اجتماعي، تخصصي شدن وظايف و تقسيم كار اجتماعي، ذرّه اي شدن افراد، گرايش به فردگرايي مفرط و مانند آن شرايطي را فراهم نموده اند كه در آن، زندگي و سعادت بشر با آسيب هاي جدّي مواجه گرديده است. از اين رو، در اين شرايط، ضرورت و جايگاه «آگاهي اجتماعي» نمايان مي شود.(26)
ب. اعتماد اجتماعي: اعتماد منبعث از زمينههاي تجربي، اخلاقي و فردي(27) به معناي اين باور است كه ديگران با انجام كنشي يا اجتناب از آن به رفاه من يا ديگران كمك و از آسيب رساندن به من يا ديگران پرهيز مي نمايند.(28) اگر همسو با انگلهارت آن را همان «سرمايهي اجتماعي» به شمار نياوريم،(29) به طور قطع، يكي از عناصر تشكيل دهندهي آن در سطح خرد به عنوان نگرش شخصي، و در سطح كلان به عنوان دارايي نظام اجتماعي(30) قلمداد مي شود؛ چنانكه پاتنام معتقد است: بين اعتماد و همكاري متقابل، همبستگي مثبت وجود دارد؛ يعني به ميزان افزايش اعتماد در ميان كنشگران اجتماعي، همكاري و سهولت در كنش نيز افزايش مي يابد. اعتماد عنصر غير اختياري و ناآگاهانه نيست، بلكه مستلزم پيش بيني رفتار يك بازيگر مستقل است كه اين پيش بيني در اجتماعات، بر اعتماد صميمانه و در جوامع بر اعتماد غير شخصي و غير مستقيم استوار است.(31) به عقيدهي پاتنام، اعتماد شخصي و صميمانه، كه در مواجهات رو در رو محدود مي شود و با نوع خاصي از سرمايهي اجتماعي در قلمرو خود مرتبط است، از طريق هنجارهاي معاملهي متقابل متوازن و عمومي، به اعتقاد تعميم يافته با اجتماعي تبديل مي شود و سرمايهي اجتماعي تعميم يافته در سطح جامعه را ايجاد مي كند؛ هنجارها از طريق جامعه پذيري و كنترل اجتماعي، به افراد تلقين و تثبيت مي شود. هنجارهاي معاملهي متقابل نسبت به شبكه هاي مشاركت مدني، كنش هاي متقابل و قاعدهي همگاني نظريهي «بازي ها» مهم ترين عوامل ايجاد كنندهي اعتمادند؛ زيرا مانع فرصت طلبي ها و هنجار شكني افراد گرديده، و مشكلات عمل جمعي را حل مي نمايند و اعتماد به وجود مي آورند.(32)
2. عناصر كمّي
الف. مشاركت اجتماعي: شبكه هاي مشاركت مدني و اجتماعي از جملهي عناصر كمّي سرمايهي اجتماعي هستند. مشاركت اجتماعي در نگاه كلي، به معناي شركت فعّال و مشارکت اجتماعي در نگاه كلي، به معناي شركت فعّال و سازمان يافتهي افراد و گروه هاي اجتماعي در امور اجتماعي، سياسي و فرهنگي است و به عقيدهي بسياري از انديشمندان از جمله پاتنام، تأثير مستقيمي بر ميزان سرمايهي اجتماعي دارد. هر قدر شبكه هاي ارتباط اجتماعي متراكم تر باشند احتمال بيشتري وجود دارد كه شهروندان بتوانند در جهت منافع متقابل همكاري كنند؛ زيرا مشاركت اجتماعي از طريق افزايش هزينه هاي بالقوّه عهدشكني، كاهش فضاي ابهام آميز و غير شفّاف، تقويت هنجارهاي معاملهي متقابل، ايجاد حسّ اعتماد به ديگران از طريق تسهيل ارتباطات و ارائهي الگوي همكاري نسبت به آينده، زمينهي همكاري و اعتماد به يكديگر را در ميان كنشگران افزايش مي دهد.(33)
ب. ارتباطات اجتماعي: ارتباطات اجتماعي به مثابهي يكي از عناصر مهم سرمايهي اجتماعي در بيشتر تعريف هاي سرمايه ي اجتماعي به طور صريح يا ضمني ذكر شده و به عقيدهي فيلد، نقطهي مركزي در انديشهي سرمايهي اجتماعي دو كلمه «relationships matter» يعني «موضوع ارتباطي» است؛ زيرا افراد از طريق ايجاد شبكه هاي ارتباطي با يكديگر، به راحتي بسياري از كارهايي را انجام مي دهند كه به تنهايي قدرت انجام آنها را ندارند و يا به دشواري انجام مي دهند. در درون شبكه هاي ارتباطي، ارزش ها و هنجارهاي مشتركي در ميان افراد بسط و توسعه پيدا مي كند و در پي آن، ديدگاه مشترك ما با ديگران بيشتر مي شود و در نتيجه، سرمايهي اجتماعي غني تر مي شود. به همين دليل، فيلد معتقد است: ارتباط بين شبكه اي و ارزش هاي مشترك در قلب سرمايهي اجتماعي جاي دارد.(34)
فوكوياما نيز معتقد است: اگر افراد در يك دورهي طولاني با يكديگر در ارتباط باشند، سرمايه اي به واسطهي شهره شدن به درست كاري و قابل اعتماد بودن مي اندوزند.(35)
فيلد بر اساس ارتباط، از سه نوع سرمايه نام مي برد كه عبارتند از: سرمايهي مبتني بر تعهد، سرمايهي موقّتي، و سرمايهي ارتباطي.(36) نكته اي كه در پايان اين بحث لازم است بدان توجه شود اين است كه همهي اين عناصر با يكديگر در ارتباط و پيوند هستند و يك تعامل چند سويه ميان آنها بر قرار است.
دين و سرمايهي اجتماعي
در اسلام، آموزه هاي متعددي وجود دارند كه به تقويت عناصر كمّي سرمايهي اجتماعي كمك مي كنند. به هر كدام، به اختصار اشاره مي شود:
الف. دانش پروري
با اينكه توصيهي اسلام به تعليم و تعلم، عام و همراه با انذار و تأكيد فراوان است، ولي با دو شرط همراه بوده كه اين دو شرط نقش مهمي در جهت ايجاد سرمايهي اجتماعي ايفا مي كند: اول اينكه طالب علم بايد نگاه ابزاري به علم داشته باشد، نه آلي. دوم اينكه علم در نهايت، بايد نافع به حال مردم باشد، نه مضر به حال آنان و طبيعت. بنابراين، اسلام با آموختن دانش هايي كه جوامع را به مخاطره مي اندازند و زمينهي بهره كشي از مظلومان را تشديد مي كنند به شدت مخالفت مي ورزد. هدف كسب علم در اسلام، پي بردن به عظمت خلقت و وجود خالق هستي و تقويت روح تعبّد از يك سو، و بهرهمند شدن از مواهب طبيعت از سوي ديگر است؛ چنان كه پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله نيز اين دو هدف را در يك مسير و مطالبهي هر دو منظور را با هم، عمل دانسته اند؛(40) زيرا همان گونه كه راه نجات مادي و معنوي در آگاهي است، راه هلاكت نيز در جهل و ناداني است. چنان كه ذكر شد، در اسلام، علاوه بر اينكه بر انواع شناخت هاي مفيد به حال انسان تأكيد گرديده، آموختن حداقل قواعد و قوانين مربوط به زندگي فردي و عمومي و از جمله كسب و كار و تعاملات اجتماعي واجب تلقّي شده و بدين روي، هر قدر، آگاهي افراد از قوانين وهنجارهاي صحيح اجتماعي افزايش يابد، به همان اندازه، روابط اجتماعي سالم تري برقرار مي گردد و زمينهي ناهنجاري هاي ناشي از جهل انساني مسدود مي شود.
ب. اعتماد
1. اصل وفاي به عهد و اداي امانت: يكي از عوامل مقوّم اعتماد در روابط اجتماعي انسان ها، وفاي به عهد و پيمان است. اگر اين اصل ناديده انگاشته شود روابط انساني به شدت دچار اختلال گرديده، بناي عظيم جامعه دست خوش فروپاشي مي گردد؛ زيرا روابط ميان انسان ها به شدت، به قراردادها، پيمان ها و تعهداتي وابسته است كه كنشگران اجتماعي نسبت به يكديگر دارند. در صورتي كه كنشگران اجتماعي به قراردادها و پيمان هاي خود عمل نكنند ناهنجاري اجتماعي بروز مي نمايند. اهميت وفاي به عهد وقتي بيشتر روشن مي شود كه ريشهي همهي ارزش هاي اجتماعي به قرارداد و تعهدات اجتماعي رسمي و غير رسمي، آگاهانه و ارتكازي برگردانده شود؛ چنانكه امور اساسي جهان نوين مانند دموكراسي و تقسيم كار بر اين اصل استوارند؛ و اگر اين اصل ناديده انگاشته شود، مقوّمات اصلي جهان نوين فرو مي پاشند.
اصل «وفاي به عهد» به عنوان يكي از اصول اساسي در ايجاد اعتماد، در متون ديني مورد تأكيد قرار گرفته و در آيات قرآني، وفاي به عهد و پيمان از نشانه هاي ايمان معرفي شده است. خداوند (در سوره هاي توبه: 7، مائده: 1، اسراء:34 و مؤمنون:8) به اين مطلب اشاره نموده است. در احاديث نيز نمونه هاي فراواني وجود دارند كه به وفاي به عهد تشويق و ترغيب نموده اند. براي مثال، پيامبر صلي الله عليه و اله مي فرمايند:
«من كان يؤمن بالله و اليوم الاخر فليف اذا وعد»؛(43) كسي كه به خدا و قيامت ايمان دارد بايد به عهدشان وفا نمايد.
در حديث ديگري نيز آمده است:
«انّ حسن العهد من الايمان»؛(44) حسن عهد جزء ايمان است.
علاوه بر آيات و روايات، سيرهي عملي پيامبر صلي الله عليه و اله نيز روشنگر اين حقيقت است و يكي از اصول حاكم بر سيرهي اجتماعي آن حضرت اصل «وفاي عهد»، حتي نسبت به غير مسلمانان است.
به دليل آنكه وفاي به عهد و پيمان اجتماعي مورد سفارش دين بوده، ريشهي الهي داشته و به عهد انسان با خدا مرتبط است، از نظر دين شايسته است افراد مسئوليت هاي اجتماعي و حرفه ايشان را امانت هاي الهي تلقّي نمايند و از فرصت هاي به دست آمده در جهت ارائهي خدمت و تقرّب به خداي متعال حداكثر بهره را ببرند. بنابراين ، از نظر اسلام، عمل بر اساس احکام الهي درارتباط با ديگران و امداد و انفاق به ديگران يكي از مصاديق وفاي به عهد بندهي صالح است. چه بسا اساساً بين يك مصلح اجتماعي و يك نيازمند به كمك هيچ عهد و پيماني منعقد نشده باشد، ولي معتقد به خداوند به خوبي آگاه است كه نسبت به خداوند تعهداتي دارد كه به انجام آنها ملزم است و مي داند كه كاركردهايي در زندگي مادي و معنوي خودش نيز دارد.(45)
راز داري: از مصاديق وفاي به عهد در روابط اجتماعي، «راز داري» و حفظ اسرار مردم است. مصلح اجتماعي از اين رسالت خود آگاه است؛ به دليل آنكه ديگران به او اعتماد مي كنند، او به بسياري از مشكلات و مسائل محرمانهي آنها علم و آگاهي پيدا خواهد نمود و نيز در جريان تعامل و كمك رساني به ديگران، نسبت به بسياري از نكات مخفي زندگي آنها اطلاع پيدا مي نمايد و مي داند كه اگر آنها را بر ملا نمايد براي مردم مشكلات عظيمي به وجود خواهد آورد.(46) بدين روي، در متون ديني به افراد دستور داده شده است كه محرم اسرار ديگران باشند، و اين امر به قدري اهميت دارد كه خداوند براي افرادي كه از اين ويژگي برخوردار باشند وعدهي غفران داده است.
(إن تبدوا الصدقات فنعما هي و إن تخفوها و تؤتوها الفقراء فهو خير لكم و يكفر عنكم من سيئاتكم) (بقره: 271) و اين امر به نوبهي خود، موجد افزايش اعتماد در جامعه مي شود.
اداي امانت و پرهيز از خيانت گرچه يكي از مصاديق وفاي به عهد است، ولي در عين حال، به خاطر اهميت آن، در آيات و روايات به صورت مكرّر بدان سفارش شده است. براي نممونه، خداوند در آيهي 8 سورهي مؤمنون و 32 سورهي معارج، به لزوم رعايت امانت و گناه نقض آن اشاره كرده است. رعايت امانت در متون ديني، صرفاً متوجه امانت مالي و رايج ميان مردم نيست، بلكه قلمرو گسترده اي دارد كه بر اين اساس، مناصب و موقعيت هايي كه انسان ها در ساختار اجتماعي در اختيار دارند همه امانت هاي الهي به شمار مي آيند كه نبايد در آنها خيانت كنند. بدين معنا، بايد از آنها به خوبي براي مصالح مردم استفاده نمايند.
2. اخلاص و صداقت: اخلاص در نيّت، بي ريايي در عمل و پرهيز از منّت در انجام كار و صداقت در پندار، گفتار و كنش نقش مهمي در تعاملات اجتماعي دارد؛ زيرا افراد معتقد به خدا وقتي بر اساس اخلاص در عرصه هاي سه گانهي مزبور در مسير حل مشكلات اجتماعي ديگران گام بر مي دارند و از هر گونه انگيزه و هدف مادي، شخصي و نفاق پرهيز مي كنند، بيش از همه مورد اعتماد ديگران قرار مي گيرند و ديگر ان به آنها اعتماد مي كنند؛ زيرا اين گونه افراد با صداقت كامل، از حداكثر توان و امكانات مادي و معنوي خود و جامعه در جهت كل مشكل نيازمندان و رفع آن بهره مي گيرند. اين افراد نه تنها در امداد و انفاق بخل نمي ورزند، بلكه تأمين نياز نيازمندان را بر خود و نيازهاي شخصي خويش ترجيح مي دهند و كلمهي «ايثار» را در عمل معنا مي بخشند.(47) بنابراين، اگر در جامعه اي افراد از روي صداقت به تعامل با يكديگر بپردازند بيش از هر جاي ديگري در آن اعتماد وجود دارد. گرچه دين عامل موجد منحصر به فرد صداقت نيست، ولي در ديني مانند اسلام، كه در آن اعتقاد به هدر نرفتن عمل و پاداش گرفتن هر عملي يك اصل است، بيش از هر جاي ديگري، امكان ظهور و بروز دارد.
3. نهي غرر و اضرار به غير: از نظر اسلام، هر گونه تعامل و مبادله با ديگران بايد مبتني بر علم و آگاهي و رضايت طرفين باشد و انجام معاملات مبتني بر جهل و بي اطلاعي، نامشروع است. علاوه بر اين، انجام هر نوع كنشي كه عملاً مردم را به جهل و انحرافات فكري و عقيده اي ترغيب نمايد نيز ممنوع و غير مشروع است.(48) قاعدهي «نفي ضرر» يكي از قواعد عام و كلي است كه ضرر رساندن به ديگران را به هيچ وجه جايز نمي داند.(49)
4. اصل نفي غدر و تجاوز: يكي از اصول حاكم بر سيره و منطق رفتاري تمام معصومان عليهم السلام پرهيز از هرگونه غدر و خيانت نسبت به ديگران است. اين اصل از نظر اسلام، يك اصل نسبي نيست، بلكه مطلق و فرازماني و مكاني است؛ چيزي كه اسلام را از ساير مكاتب مادي متمايز مي نمايد.(50)
در ارتباط با سرمايهي اجتماعي، اصل ديگري كه قابل توجه است اصل «نفي تجاوز» است؛ به اين معنا كه پيشوايان معصوم دين به عنوان سرمشق زندگي ديگران، هيچ گاه در تعاملات خود با دشمنانشان، از حد تجاوز نكرده اند و همواره اصول انساني را در حقي دشمنانشان رعايت نموده اند.(51) وقتي رعايت حدود و پرهيز از انجام كنش هاي غير انسايي و اخلاقي نسبت به دشمن جايز نباشد، به طور حتم نسبت به ديگران جايز نيست و زنده بودن اين اصل در جامعه، همواره اعتماد آفرين است؛ زيرا افراد از انجام هر عمل خلاف مروّت انساني و اخلاقي از سوي ديگران در امان هستند.
5. اصل «مساوات» و ممنوعيت استثمار: يكي از اصولي كه در اسلام در ايجاد اعتماد اجتماعي و بالتبع،ايجاد سرمايهي اجتماعي نقش دارد، اصل مساوات و نفي تبعيض است. مطابق شريعت اسلام، تمام انسان ها به حسب گوهر و ذات، برابرند. مردم از اين نظر، دوگونه يا چندگونه آفريده نشده اند. رنگ، خون، نژاد، قوميت و عواملي از اين قبيل هيچ كدام از نظر اسلام، ملاك برتري و تفوّق به شمار نمي آيند. به همين دليل، اسلام با هر نوع نظام قشربندي و طبقه بندي بر عوامل مزبور، كه زمينهي ناخرسندي، ناامني و ستم را در جامعه فراهم مي نمايد، مبارزه كرده و هر گونه استثمار و مطلق بهره كشي بلاعوض گروهي از انسان ها از ديگران را نفي نموده و بين ماهيت استثماري كار و عدم مشروعيت آن ارتباط و تلازم برقرار نموده است.(52) در صورتي كه اين اصل در جامعه زنده باشد افراد جامعه همواره با اطمينان با يكديگر به تعامل مي پردازند؛ زيرا مي دانند كه كسي مورد بهره برداري ديگران قرار نمي گيرد؛ زيرا استثمار ديگران در جامعه ممنوع است.
6. تقوا و نظم: يكي از مؤثر ترين و اصلي ترين عوامل ايجاد اعتماد در جامعه، ايمان به دين و رعايت تقواي الهي است؛ زيرا در جامعه اي كه اين دو اصل زنده و نيرومند باشد هيچ كس به حقوق ديگران تعدّي نمي كنند و هنجارهاي اجتماعي را نقض نمي نمايد و از اين طريق، نظم و امنيت در جامعه حفظ مي شود و اعتماد در ميان افراد سيطره مي يابد. نظم نيز به طور مكرّر، در روايات مورد سفارش قرار گرفته است. نظم را مي توان حالتي از استقرار عناصر و اجزاي اجتماع در نظر گرفت كه به صورت هماهنگ و مكمّل عمل مي كنند و با عدم تداخل در كاركرد ديگر اجزا، روند قابل پيش بيني اتفاقات آينده را تسهيل مي بخشند. تقوا و نظم موجب مي شود جامعه از بي ثباتي و بي پروايي و هرج و مرج در امان بماند و با كم كردن هزينه ها، زمينهي افزايش اعتماد را فراهم مي آورد.
7. لحاظ مصلحت و خير در مبادلات و تحصيل سود: بسياري از ناهنجاري ها، نا امني ها و احساس مخاطرات و سلب اعتماد در جوامع امروزي، ريشه در اين دارد كه افراد ارزش اشيا و افعال را در مطلوبيت و تمايلات ديگران مي بينند و بدين سان، هر كاري كه در جهت خواست ها و تمايلات عموم مردم قرار داشته باشد مشروع تلقّي مي شود و اين امر موجب مي گردد افراد جامعه از هر طريق ممكن، هر چه را مي خواهند دنبال نمايند و اين امر سبب بروز ناامني و انواع ناهنجاري در جامعه مي شود و ضريب اعتماد را در تعاملات انساني پايين مي آورد. به همين دليل، نظام اقتصادي اسلام تنها مطلوبيت و كشش تمايلات را براي اعتبار ماليت چيزي و مشروع شمردن كار افراد كافي نمي داند، بلكه در درجهي اول، گردش مال و انتقال آن بايد از هر نوع بيهودگي مبرّا بوده و حاوي خيري مادي يا معنوي در كار باشد، وگرنه گردش مال باطل است و ممنوع.(53)
در درجهي دوم، اسلام مطابقت با مصلحت را شرط لازم ماليت و مشروعيت كار مي شمارد. اسلام با كافي ندانستن وجود تقاضا براي مشروعيت عرضه، چند دسته از فعاليت ها را ممنوع نموده است كه در فقه اسلامي، از آنها به «مكاسب محرّمه» تعبير مي شود. مبادلهي موجب اغراء به جهل و تثبيت ناداني ها، مبادلهي موجب اضلال و اغفال، اعمال تقويت كنندهي دشمن، و تحصيل در آمد از طريق امور زيان بار به حال جامعه يا يفرد از جملهي مهم ترين افعالي هستند كه در فقه اسلامي انجامشان ممنوع قلمداد شده است، هرچند در انجامشان سود منفعتي نهفته باشد.(54)
با نهادينه شدن اين آموزه ها در جامعه، ضريب اعتماد و اطمينان افراد نسبت به همديگر افزايش يافته، بالتبع، سرمايهي اجتماعي افزايش مي يابد؛ زيرا اين آموزه ها در جهت تسهيل كنش انساني هستند. علاوه بر آن، نظام اقتصادي اسلام از طريق اهميت دادن به كار و تلاش، به مثابهي عامل سازندهي فرد و جامعه ملعون تلقّي نمودن بيكاري، تن پروري، انگل و كَل بودن بر جامعه به عنوان بزرگ ترين عامل فساد، (55) تشويق به توسعهي زندگي، قداست دادن به شغل و حرفه، ممنوعيت رشوه و احتكار و قرار دادن سهمي واجب و غير واجب براي فقرا در اموال اغنيا، زمينهي بسياري از ناامني هاي اجتماعي ناشي از مسائل اقتصادي را از بين برده و از اين طريق، امنيت و اعتماد و در مجموع، سرمايهي اجتماعي در جامعه به وجود آورده است.
پی نوشت:
1- فرانسيس فوكاياما، «سرمايهي اجتماعي و جامعهي مدني»، در: سرمايهي اجتماعي، به كوشش كيان تاجبخش، ترجمهي افشين خاكباز و حسن پويان(تهران، شيرازه، 1384)، 167 / ريچارد رز، «كارها در جامعهي ضد مدرن چگونه پيش مي رود؟»، در: سرمايهي اجتماعي، به كوشش كيان تاجبخش، ص 571.
2- كيان تاجبخش، «پيش گفتار»، در: سرمايهي اجتماعي، به كوشش كيان تاجبخش، ص 8 و 10.
3- همان.
4- در ارتباط با نقش دين داري و دين باوري در سرمايهي اجتماعي، ر. ك: محمّد جواد ناطق پور و سيد احمد فيروز آبادي، «سرمايهي اجتماعي و عوامل مؤثر بر شكل گيري آن در شهر تهران»، جامعه شناسي ايران 4 (زمستان 1384).
5- سيد محمّد حسين طباطبائي، الميزان في تفسير القرآن (بيروت، مؤسسه اعلمي للمطبوعات، 1997)، ج 1، ص 423.
6- آلهاندرو پورتس، «سرمايهي اجتماعي، خاستگاه و كاربردهايش در جامعه شناسي مدرن»، در: سرمايهي اجتماعي، به كوشش كيان تاجبخش، ص 318.
7- مهدي علاقه بند، « درآمدي در سرمايهي اجتماعي»، علوم اجتماعي، www.fasleno.Com.
8- آلهاندرو پورتس، «سرمايهي اجتماعي، خاستگاه و كاربردهايش در جامعه شناسي مدرن»، ص 317-318.
9- همان، ص 316-317.
10- همان، ص 318-319 / مهدي علاقه بند، پيشين.
11- جيمز كلمن، بنيادهاي نظريهي اجتماعي، ترجمهي منوچهر صبوري (تهران، نشر ني، 1377)، ص 462.
12- همان.
13- جيمز كلمن، بنيادهاي نظريهي اجتماعي، ص 467-480.
14- همان، ص 486-490.
15- پير بورديو، «شكل هاي سرمايه»، در: سرمايهي اجتماعي، به كوشش كيان تاجبخش، ص 147.
16- آلهاندرو پورتس، پيشين، ص 309.
17- John Field, Social Capital (London, Routledge, 2003), p. 4.
18- رابرت پاتنام، «جامعهي برخوردار، سرمايهي اجتماعي و زندگي عمومي»، در: سرمايهي اجتماعي، به كوشش كيان تاجبخش، ص 95.
19- همان.
20- فرانسيس فوكوياما، پايان نظم - سرمايهي اجتماعي و حفظ آن، ترجمهي غلامعبّاس توسّلي (تهران، جامعهي ايرانيان، 1379)، ص 10 و 11.
21- فرانسيس فوكوياما، «سرمايهي اجتماعي و جامعهي مدني»، ص 170.
22- فرانسيس فوكوياما، پايان نظم - سرمايهي اجتماعي و حفظ آن، ص 13.
23- رابرت ادواردز، «جامعهي مدني و سرمايهي اجتماعي فراتر از آراء پاتنام»، در: سرمايهي اجتماعي، به كوشش كيان تاجبخش، ص 381-382.
24- فرانسيس فوكوياما، «سرمايهي اجتماعي و جامعهي مدني»، ص 196.
25- جيمز كلمن، بنيادهاي نظريهي اجتماعي، ص 61 / رابرت پاتنام، «جامعهي برخوردار، سرمايهي اجتماعي و زندگي عمومي»، ص 125.
26- بهرام بيات، سرمايهي اجتماعي (بي جا، بي نا، 1383)، ص 8 .
27- كلاوس اوفه، «چگونه مي توان به شهروندان اعتماد كرد»، در: سرمايهي اجتماعي، به كوشش كيان تاجبخش، ص 216-218.
28- همان، ص 212.
29- ريچارد رز، «كارها در جامعهي ضد مدرن چگونه پيش مي رود؟»، ص 571.
30- رابرت پاتنام، دموكراسي و سنّت هاي مدرني، ترجمهي محمّد تقي دلفروز (تهران، دفتر مطالعات و تحقيقات سياسي وزارت كشور، 1379)، ص 303.
31- همان، ص 292و294.
32- همان، ص 293، 294، 295 و 299 / جيمز كلمن، بنيادهاي نظريهي اجتماعي، ص 475.
33- رابرت پاتنام، دموكراسي و سنّت هاي مدرني،ص296، 297 و 298.
34- John Field, op.cit, p. 3.
35- فرانسيس فوكوياما، «سرمايهي اجتماعي و جامعهي مدني»، ص190-191.
36- Ibid, p. 40.
37- عليرضا شجاعي زند، عرفي شدن در تجربهي مسيحي و اسلامي (تهران، مركز بازشناسي اسلام و ايران، 1381)، ص 485.
38- تالكوت پارسونز، ساخت هاي منطقي جامعه شناسي ديني ماكس وبر در عقلانيت و آزادي، ترجمهي يدالله موقني و احمد تديّن (تهران، هرمس، 1379)، ص 70.
39- عليرضا شجاعي زند، پيشين، ص 485-486.
40- محمّد باقر مجلسي، بحارالانوار (بيروت، دارالاحياء التراث العربي، 1403)، ج 1، ص 204.
41- مرتضي مطهّري، مجموعه آثار (تهران، صدرا، 1374)، ج 2، ص 47.
42- همان، ص 172.
43- محمّد بن يعقوب كليني، اصول كافي (تهران، دفتر نشر فرهنگ اهل بيت، 1360)،ج 2، ص 346.
44- ابولقاسم پاينده، نهج الفصاحه (تهران، جاودان، 1362)، ص 172.
45- محمّد زاهدي اصل، مقدّمه بر خدمات اجتماعي در اسلام (تهران، دانشگاه علّامه طباطبائي، 1371)، ص 54.
46- همان، ص 55.
47- همان، ص 61.
48- مرتضي مطهّري، مجموعه آثار، ج 2، ص 243 و 246.
49- همان، ج 2، ص 243.
50- همو، مجموعه آثار (تهران، صدرا، 1380)، ج 16، ص 78.
51- همان، ص 80-81 .
52- همان، ج 2، ص 245.
53- ر. ك. بقره: 188.
54- مرتضي مطهّري، پيشين، ج 2 ص 246.
55- شيخ حرّ عاملي، وسائل الشيعه (تهران، اسلاميه، 1403)، ص 18.
/خ