داستانهای کوتاه از پیامبر اکرم (ص) (7

رسول الله صلى الله عليه و آله در سن هفت سالكى بودند كه يهوديان گفتند ما در كتابهاى خود خوانده ايم كه پيامبر اسلام از غذاى حرام و شبهه دار استفاده نمى كند و آنها را حرام مى داند، خوب است او را امتحان كنيم . مرغى را سرقت كردند و براى ابوطالب فرستادند. همه از آن خوردند، چون نمى دانستند، ولى حضرت رسول صلى الله عليه و آله به آن دست نزد. وقتى علت آن را پرسيدند، فرمود: چون حرام بود و خداوند مرا از حرام حفظ مى فرمايد.
دوشنبه، 24 خرداد 1389
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
داستانهای کوتاه از پیامبر اکرم (ص) (7
داستانهای کوتاه از پیامبر اکرم (ص) (7
داستانهای کوتاه از پیامبر اکرم (ص) (7






غذاى حرام

رسول الله صلى الله عليه و آله در سن هفت سالكى بودند كه يهوديان گفتند ما در كتابهاى خود خوانده ايم كه پيامبر اسلام از غذاى حرام و شبهه دار استفاده نمى كند و آنها را حرام مى داند، خوب است او را امتحان كنيم . مرغى را سرقت كردند و براى ابوطالب فرستادند. همه از آن خوردند، چون نمى دانستند، ولى حضرت رسول صلى الله عليه و آله به آن دست نزد. وقتى علت آن را پرسيدند، فرمود: چون حرام بود و خداوند مرا از حرام حفظ مى فرمايد.
سپس مرغ همسايه را گرفته و فرستادند، به خيال آنكه بعد پولش را بدهند. آن حضرت باز هم ميل نكرد و فرمود:
و ما اراها من شبهة يصوننى ربى عنها عليه السلام : آنها متوجه نبودند كه اين غذا شبه دارد، ولى مرا پروردگارم حفظ فرمود. آنگاه يهوديان گفتند: لهذا شان عظيم : اين طفل داراى شاءن و مقام عالى است.

داستانهای کوتاه از پیامبر اکرم (ص) (7

غش در معامله

رسول اكرم صلى الله عليه و آله از كنار مردى گذشت كه گندم مى فروخت . از او پرسيد: چگونه مى فروشى ؟ او چگونگى را به عرض رسانيد. خداى تعالى وحى فرستاد كه دست در گندم ببر. حضرت دست مباركش را به گندم فرو برد. درون آن گندم را مرطوب و نمناك يافت . پس فرمود: كسى كه در معامله غش و فريب به كار برد، از ما نيست.

داستانهای کوتاه از پیامبر اکرم (ص) (7

فرزند شهيد

ابن هشام مى نويسد: اسماء دختر عميس ، همسر عبدالله بن جعفر گفته است : روزى كه جعفر در جنگ موته به شهادت رسيد، پيامبر صلى الله عليه و آله به خانه ما آمد. من تازه از كار خانه ، شست و شو و نظافت بچه ها فارغ شده بودم ، به من فرمود: فرزندان جعفر را پيش من آور. آنان را پيش آن حضرت بردم ، بچه ها را در آغوش گرفت و شروع به نوازش آنان كرد، در حالى كه اشك از ديدگان آن بزرگوار سرازير بود.
من پرسيدم : اى رسول خدا، پدر و مادرم فدايت باد. چرا گريه مى كنى ؟ مگر درباره جعفر و همراهانش به شما خبرى رسيده است ؟ فرمود: آرى ، آنها امروز به شهادت رسيدند.

داستانهای کوتاه از پیامبر اکرم (ص) (7

فرمان پيامبر(ص) براي دريافت زكات
پس از آن كه آيه زكات و لزوم اخذ آن از مسلمانان، بر پيامبر(ص) نازل گرديد ] اِنَّمَا الصَّدقاتُ لِلفُقَراءِ وَ المَساكين وَ العامِلينَ عَلَيها …1
پيامبر(ص) دستور داد كه از دارايي هاي مسلمانان، مالياتي به عنوان "زكات" و "صدقه" دريافت كرده و در ‌امر حكومت اسلامي و هزينه كردن در مواردي چون تامين معيشت مستمندان، آزادي بردگان، تامين رهگذران وامانده، كمك به بدهكاران ورشكسته و تاليف قلوب دشمنان و امثال آن ها مصرف نمايند. بدين منظور در نخستين روز ماه محرم سال نهم هجري، عاملان و كارگزاراني براي اين امر برگزيد و آنان را با توصيه هاي خاصي به سوي مناطق مختلف حكومت اسلامي گسيل داشت.
برخي از مسلمانان، به محض دريافت پيام رسول خدا(ص)، زكات دارايي هاي خويش را به ماموران حكومتي پرداختند، ولي برخي ديگر به خاطر حرص و طمع ورزي به مال دنيا و يا عدم درك كامل اسلام و نداشتن ايمان باطني، از پرداخت زكات امتناع كرده و حتي برخي از طوايف، مانند طايفه بني تميم، آماده درگيري و نبرد با ماموران حكومت اسلامي شدند.2
به هر روي، رسول خدا(ص) با تلاش فراوان و پي گيري هاي مستمر، موفق گرديد فرهنگ زكات و صدقه را در اسلام و در ميان مسلمانان رايج گردانيده و همگان را از نعمت آن برخوردار گرداند.

پی نوشتها:

1. سوره توبه (9)، آيه 60
2. المغازي (واقدي)، ج2، ص 973 و ص 1084؛ منتهي الآمال (شيخ عباس قمي)، ج1، ص 89

داستانهای کوتاه از پیامبر اکرم (ص) (7

فضيلت سجده

مردى به رسول خدا صلى الله عليه و آله عرض كرد، دعا كنيد كه خدا مرا به بهشت برد. فرمودند: من دعا مى كنم ، اما تو مرا با اين امر كمك كن كه دعاى من مستجاب شود، و آن زياد سجده كردن و سجده هاى طولانى كردن است.

داستانهای کوتاه از پیامبر اکرم (ص) (7

عاطفه

از مسيرة بن معبد نقل شده كه گفت : مردى خدمت پيامبر صلى الله عليه و آله آمد و اظهار داشت : يا رسول الله ! ما مردم زمان جاهليت بوديم . بتها را پرستش مى كرديم . فرزندان خود را به قتل مى رسانديم . من دخترى داشتم و از اينكه او را به مهمانى مى بردم ، خيلى خوشحال مى شد. روزى او را به قصد مهمانى بيرون بردم . دخترم دنبال سرم حركت مى كرد، رفتم تا به چاهى رسيدم . آن چاه از خانه ام ، زياد دور نبود. دست دختر را گرفته ، او را در چاه انداختم . آخرين چيزى كه از او به ياد دارم ، اين است كه فرياد مى كرد: پدر! پدر!...
رسول اكرم صلى الله عليه و آله با شنيدن اين ماجرا، آن چنان گريه كرد كه اشك ديدگانش خشك شد.

داستانهای کوتاه از پیامبر اکرم (ص) (7

غيبت

روزى رسول خدا صلى الله عليه و آله در شاءن و فضيلت نماز سخن مى گفتند، و به مسلمين سفارش مى كردند كه به مسجد بروند و در انتظار وقت نماز به سر برند، و آماده باشند تا وقت نماز فرا رسد، و نماز را بپا دارند. ولى از آنجا كه نماز كانون پرورش ارزشهاى اخلاقى است ، و ممكن است افرادى به مسجد براى انتظار نماز بروند و بنشينند، و در اين فرصت مثلا غيبت كنند، كه بر خلاف هدف نماز است ، به مسلمانان هشدار دادند و فرمودند: الجلوس فى المسجد لانتظار الصلوة عبادة مالم تحدث ، يعنى : نشستن در مسجد براى انتظار نماز، عبادت است ، در صورتى كه حدثى رخ ندهد. شخصى پرسيد: منظور از حدث چيست ؟ فرمودند: الاغتياب : غيبت كردن.
منبع:www.payambarazam.ir




نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط