10 تیر 1389 / 18 رجب 1431 / 1 جولای 2010 |
1) 10تير ماه سال 1365هجري قمري :
در دومين مرحله از عمليات كربلاي يك شهر مهم و استراتژيك مهران كه به مدت شش هفته در اشغال نيروهاي بعثي عراق بود آزاد گرديد . اين عمليات با رمز يا ابوالفضل العباس ادركني در منطقه عملياتي مهران توسط نيروهاي زميني سپاه پاسداران طي چهار مرحله انجام شد . ابتدا كليه استحكامات رژيم بعثي عراق كه طي يك ماه ونيم در اين جبهه مستقر شده بود در هم شكست . در مرحله دوم شهر مهران از اشغال نيروهاي عراقي آزاد شد . سپس نيروهاي ظفر مند ايران به داخل خاك عراق نفوذ كردند و بر ارتفاعات مهم و استراتژيك قلاويزان بر شهر بدره عراق اشراف يافتند . در مجموع عمليات كربلاي 1بيش از دويست و پنجاه كيلومتر مربع از اراضي منطقه مهران آزاد گرديد . |
2) مرگ "سلطان مسعود ميرزا" معروف به "ظلُّ السلطان" حاكم ظالم اصفهان (1297 ش):
سلطان مسعود ميرزا، فرزند ارشد ناصرالدين شاه قاجار در حدود سال 1228 ش به دنيا آمد. وي سه سال از مظفرالدين شاه بزرگتر بود ولي چون مادرش از خاندان قاجاريه نبود، به ولايتعهدي منصوب نگشت. مسعود ميرزا در ابتدا با لقب يمين الدوله، حكومت مازندران و استرآباد و سپس فارس و اصفهان را به عهده گرفت تا اين كه لقب ظلُّ السلطان يعني سايه پادشاه را اخذ كرد. در زمان حكومتش بر فارس، به خاطر ظلم فراوان، عزل شد ولي مدتي بعد به اصفهان رفت و تا 34 سال بعد با ستم حكمراني نمود. ظل السلطان قشون مجهز و منظمي پديد آورد و با باجگيري و اخذ مالياتهاي سنگين از رعيت، ثروتي افسانهاي گرد آورد كه به اعتراف خودش، براي ده نسل پس از او كافي بود. وي، املاك مردم را با زور و قهر، غصب و تصرف ميكرد و شورشها را با سنگدلي سركوب مينمود. در حدود سال 1259ش كه به اوج قدرت رسيده بود، به پشتوانه ارتش محلي خود، اوامر حكومت مركزي را ناديده ميانگاشت و در سال 1261 به ناصرالدين شاه پيشنهاد كرد كه حاضر است در ازاي دريافت مقام ولايتعهدي، مبلغ هنگفتي پيشكش نمايد. وي اندكي بعد به فكر تصاحب سلطنت افتاد و تا پايان عمر در صدد يافتن آن بود. هرچند كه هيچگاه به اين آرزوي خويش نرسيد. ظل السلطان افزون بر بيست و يك هزار سرباز در اختيار داشت و اصرار ميكرد تا وزارت جنگ به او واگذار شود. وقتي كه خبر مظالم او به گوش ناصرالدين رسيد، شاه قاجار درصدد سفر به اصفهان و بررسي اوضاع آنجا برآمد. در اين هنگام ظل السلطان بيمناك به تهران آمد و به شاه و درباريان هداياي نفيس تقديم نمود. با اين همه، شاه پس از مدت كوتاهي، با صدور فرماني، او را از سراسر قلمرو حكومتي غير از اصفهان بركنار نمود. او در تمام دوران سلطنت مظفرالدين شاه نيز حاكم اصفهان بود و با مشروطهخواهان به شدت برخورد ميكرد. از ديگر كارهاي جنونآميز او، تخريب آثار و ابنيههاي با ارزش دوران صفوي در اصفهان بود تا شاه به اين شهر توجهي نداشته باشد و او مطلق العنانِ آن ديار گردد. مسعود ميرزا در اواخر عمر مدتي را در اروپا گذراند تا اين كه پس از دچار شدن به اختلال حواس، در دهم تير ماه 1297ش برابر با 22 رمضان 1336 ق در حدود هفتاد سالگي به كام مرگ افتاد. |
3) رحلت عالم رباني سيد العلماء و المجتهدين آيت اللَّه "سيد حسن موسوي بجنوردي" (1354ش):
سيد العلما و المجتهدين آيت اللَّه ميرزا حسن موسوي بجنوردي معروف به سيدآقا بزرگ در سال 1274 ش (1315 ق) در يكي از روستاهاي توابع بجنورد در استان خراسان به دنيا آمد و همان جا نشو و نما يافت. وي سپس به مشهد رفت و علوم عقلي و نقلي را نزد استاداني همچون شيخ آقا بزرگ حكيم، ميرزا محمد آيتاللَّهزاده خراساني و اديب نيشابوري اول فرا گرفت. پس از آن در 27 سالگي براي استفاده از حوزه علمي نجف رهسپار عراق شد و در محضر عالمان بزرگي همچون سيد ابوالحسن اصفهاني، ميرزاي ناييني و آقا ضياءالدين عراقي به تكميل تحصيلات خود پرداخت. سيد آقا بزرگ با حافظه شگرف و احاطه گستردهاي كه بر ادبيات فارسي و عربي، حكمت، كلام، تفسير، حديث، فقه و اصول و اغلب رشتههاي معارف اسلامي و فلسفه آن داشت، به زودي به عنوان يكي از برجستهترين مدرسان و مجتهدان حوزه نجف، مشهور گشت، چنان كه پس از درگذشت آيت اللَّه بروجردي در سال 1340 ش، مرجعيت عامه او براي شيعيان جهان مسلم شد؛ ولي چون فيلسوفي آزاد و فقيهي آزادانديش بود، خود را از مرجعيت كنار كشيد و با فروتني و آزادگي خاص خود، به تحقيق، تاليف و تدريس گراييد. آيت اللَّه بجنوردي براي آموزش اجتهاد، روش جديدي ايجاد كرد كه بر پايه آن، يك قاعده فقهي را مطرح مينمود و پس از شرح مستندات و تاريخچه شكلگيري آن قاعده، آن را با مصاديق خارجي تطبيق ميداد. اين روش در آموزش و پيشرفت فضلا بسيار موثر بوده است. ايشان اين روش را در كتاب القواعد الفقهيه در هفت جلد نگاشت كه مهمترين و مفصلترين كتابي است كه در قواعد فقهي شيعه نوشته شده است. آيتاللَّه بجنوردي در نجف حوزه درسي پر رونقي داشت و با مراكز علمي جهان اسلام از قبيل جامع الازهر مصر نيز در ارتباط بود. از وي آثار ديگري بر جاي مانده كه قَولُنافي الحكمة، يكي از بهترين شرحها بر اسفار مُلاصدرا، مُنتَهي الاصول، حاشيه بر عروةُ الوثقي و ذَخيرَةُ المَعاد از آن جملهاند. سرانجام اين فقيه برجسته و عالم بزرگ در دهم تيرماه 1354ش برابر با بيستم جمادي الثاني 1395ق در هشتاد سالگي در نجف بدرود حيات گفت و در جوار آرامگاه استادش، سيد ابوالحسن اصفهاني به خاك سپرده شد. |
4) عمليات ايذايي ظفر 4 در منطقه عملياتي فكه توسط ارتش جمهوري اسلامي (1364 ش) |
5) درگذشت سهراب شهیدثالث فیلم ساز پیشرو (1377-1322) |
6) روز صنعت و معدن |
7) وفات حضرت "ابراهيم" فرزند رسول اكرم(ص)(10 ق) |
8) تولد "حجت الاسلام اشرفي" فقيه مسلمان(1220 ق):
حاج ملامحمد معروف به حجت الاسلام اشرفي براي تكميل تحصيلات خود به حوزهي نجف در عراق رفت و از محضر استادان بنام آن ديار كسب فيض نمود. وي پس از چندي درعلوم حديث، تفسير قرآن و كلام، مهارت بسيار يافت و استادي برجسته شد. از وي مؤلفاتي سودمند بر جاي مانده است كه از آن جمله اسرار الشهاده ميباشد. حجت الاسلام اشرفي سرانجام پس از 95 سال مجاهدت علمي و عملي در سال 1315 ق رحلت كرد. |
9) تولد عالم بزرگ "شيخ عباس آلكاشف الغطاء" (1323 ق) |
10) درگذشت "سيدعلي كازروني" استاد فلسفه و عرفان(1343 ق):
آقا سيد علي مجتهد كازروني شيرازي، فرزند مرحوم حاج سيد عباس مجتهد كازروني در سال 1278 ق متولد شد. در 1291 از كازرون به شيراز آمد و تا سال 1304 در شيراز به تحصيل معقول و منقول پرداخت. معقول را نزد شيخ احمد شيرازي نجفي - كه شاگرد حكيم عباس دارابي بوده - و شيخ محمد حسين شانهساز تحصيل كرد. احتمالاً اواخر دورهي تدريس حكيم عباس (متوفي 1300) را نيز درك نموده است. از سال 1304 تا 1315 در نجف اقامت كرد و از حوزهي درس آخوند ملامحمدكاظم خراساني بهرهمند شد و به مقامات عالي نائل آمد. از سال 1319 تا پايان عمر در شيراز به تدريس، خصوصاً تدريس فلسفه و عرفان اشتغال داشت. بسياري از مدرسين و فضلاي شيرازي در معقول و منقول شاگردان او بودهاند. مرحوم آقا سيدعلي نمونهاي از سلف صالح بوده است. شاگردان او و ساير مردم شيراز داستانها از صفاي نفس و تقواي او دارند. اين فيلسوف و عارف الهي سرانجام در 65 سالگي بدرود حيات گفت. |
11) حمله سپاهيان فرانسه به مصر به فرماندهي ناپلئون بُناپارت (1798م):
در فاصله سالهاي 1796 تا 1799م، ناپلئون بُناپارت به عنوان يكي از فرماندهان ارشد ارتش فرانسه با كسب پيروزيهاي پيدرپي در جنگ با دشمنان رژيم جديد و توسعه قلمرو حكومت فرانسه، محبوبيت زيادي در ميان مردم فرانسه به دست آورد. آخرين عمليات بزرگ نظامي او قبل از به دست گرفتن قدرت، لشكركشي به مصر بود. ناپلئون در بهار سال 1798م، در راس 38 هزار سرباز فرانسوي با 330 كشتي و ناو به طرف مصر حركت كرد. هدف اصلي او از اين لشكركشي، قطع ارتباط انگليس با مستعمرهاش يعني هندوستان بود. نيروهاي فرانسه در روز اول ژوئيه سال 1798م در سواحل مصر پياده شدند و فرداي همان روز اسكندريه را به تصرف خود درآوردند. در پي آن، قاهره نيز در 23 ژوئيه به تصرف فرانسويان درآمد. در حالي كه ناپلئون مشغول ايجاد يك ستاد فرماندهي در نزديكي اهرام مصر بود، با نيروهاي انگليسي درگير شد كه بر اثر غافلگيري، قسمت اعظم ناوگان جنگي خود را از دست داد. ناپلئون در باقيمانده سال 1798 و نيمه اول سال 1799م، به توسعه متصرفات خود در مصر و سواحل شرقي مديترانه ادامه داد و تا سوريه پيش رفت، ولي با از دست دادن قسمت زيادي از نيروي دريايى خود عملا در محاصره ناوگان جنگي انگليس، قرار گرفت. از آن طرف، حكومت هيأت مديره در پاريس هم كه غرق در فساد و گرفتاريهاي داخلي خود بود، نميتوانست كمكي به ناپلئون برساند. ناپلئون سرانجام تصميم گرفت به فرانسه باز گردد تا اينكه در اواخر ماه اوت سال 1799م، پس از شكستن خط محاصره ناوگان جنگي انگليس راهي فرانسه شد و بدون كسب نتيجه مهمي، دست از اين جنگ كشيد. |
12) وقوع جنگ اول ترياك بين چين و انگلستان (1839م):
در آستانه قرن نوزدهم ميلادي، در حالي كه سه قرن از تماس و تجارت پرتغاليها با چين ميگذشت، چندين كشور اروپايى ديگر نيز به تجارت با چين مشغول بودند كه مهمترين آنها، انگلستان بود. در نيمه اول اين قرن، انگليسيها با تسلط كامل بر هندوستان و انحصار بازار چين، در شمار قدرت مسلط استعماري آسيا قرار گرفتند. آنچه كه انگلستان را بيش از ديگران، به توسعه تجارت با چين برميانگيخت، گسترش فعاليتهاي اقتصادي آنان با هند و نواحي مجاور آن بود. از جمله كالاهايى كه انگليسيها به چين وارد ميكردند ترياك بود. افزايش مصرف ترياك و شمار معتادان چيني، كمكم دولت چين را به واكنش واداشت و در نهايت در سال 1839 واردات و فروش اين ماده مخدر را ممنوع كرد. اما انگليسيها كه به راحتي نميتوانستند از اين تجارت سودآور چشمپوشي كنند، به قاچاق اين ماده مُهلِك ادامه دادند. در اين ميان، دولت چين با قدرت تمام، با قاچاق ترياك مقابله كرد. در عوض، انگليسيها به بهانه ضبط و مصادره ترياكهاي متعلق به بازرگانان انگليسي، جنگي را در اول ژوئيه 1839م به راه انداختند كه به جنگ ترياك معروف شد. نيروهاي متجاوزْ در نخستين مراحل جنگ، بندر كانتون در جنوب چين را به توپ بستند و بندر تجاري هُنْگْكُنْگْ را نيز به تصرف خود درآوردند. چينيها پس از تحمل خسارات فراوان در اين جنگ، سرانجام به شرايط صلح انگليس گردن نهادند. در نهايت به موجب قراردادي كه در 19 ژوئيه سال 1842م بين دو طرف به امضا رسيد، بندر مهم هنگكنگ به انگليس تسليم گرديد و پنج بندر بزرگ چين براي تجارت و رفت و آمد كشتيهاي خارجي آزاد شد. بندر هنگكنگ سرانجام پس از بيش از يكصد و پنجاه سال، در اول ژوئيه 1997م به حاكميت چين بازگشت. (ر.ك: پاورقي آخر در همين روز) |
13) تشكيل "جمهوري فدرال كانادا" و روز ملي و استقلال "كانادا" (1867م):
كانادا در اواخر قرن پانزدهم ميلادي كشف شد و از آن زمان به مدت بيش از دو قرن، انگليس و فرانسه براي تصاحب سرزمينهاي افزونتر، مشغول رقابت در اين سرزمين پهناور بودند. اين رقابت منجر به جنگهايى ميان دو كشور استعمار گر شد كه از 1689م نزديك به 75 سال طول كشيد و در نهايت به شكست فرانسه منجر گرديد. از اوايل قرن نوزدهم، به تدريج مبارزه آزادي خواهان براي استقلال كانادا آغاز شد تا آن كه در اول ژوئيه 1867م، اين استقلال با حكومت فرمانداري كل در كانادا، تحقق يافت. اين وضعيت بر اساس قانون امريكاي شمالي بريتانيا حاصل گرديد. بر اساس اين قانون، اختيارات هيأتهاي مقننه محلي مشخص گرديد و اختيار اصلاح و الحاق مواد اضافي به صورت اسمي در دست پارلمان انگلستان قرار گرفت، اما عملا به تقاضاي پارلمان كانادا صورت ميپذيرفت. همچنين دو زبان فرانسه و انگليسي در پارلمان و دادگاهها رسميت يافت. چهار ايالت كانادا نيز به صورت يك كشور مستقل درآمده و عضوي از جامعه مشترك المنافع انگلستان محسوب گرديد. كشور كانادا نزديك به 10 ميليون كيلومتر مربع مساحت دارد و از اين لحاظ دومين كشور جهان است. كانادا در ميان سه اقيانوس آرام، اطلس و منجمد شمالي قرار گرفته است و تنها با كشور امريكا مرز خشكي دارد. جمعيت آن بيش از 31 ميليون نفر بوده و پايتخت آن شهر اوتاوا ميباشد. از شهرهاي مهم كانادا تورنتو، مونترئال و كِبِك است. اكثريت قريب به اتفاق مردم كانادا مسيحي بوده و عمدتاً پيرو مذهب كاتوليك هستند. زبان رسمي و مليت مردم كانادا انگليسي و فرانسوي، و نژاد آنها سفيد است. واحد پول اين كشور دلار كانادا ميباشد. پيشبيني ميشود تا سال 2025م جمعيت كانادا بيش از 37/5 ميليون نفر گردد. كانادا از كشورهاي وابسته به امپراتوري انگليس بوده و ملكه انگلستان رئيس كشور به شمار ميآيد. |
14) مرگ خانم "هارْيِت بيچراستو" بانوي نويسنده مشهور امريكايي (1896م):
خانم هارْيت بيچر استو، رمان نويس امريكايى، در 14 ژوئن 1821م در كنتاكي امريكا به دنيا آمد. وي پس از پايان تحصيلات به آموزگاري پرداخت و در كنار آن، كتبي به رشته تحرير درآورد. هاريت به امور ديني و اصلاحات اجتماعي علاقهمند بود. خانواده وي از رهبران ضد بردگي بودند و او هم به بردگان فراري، ياري و پناه ميداد. او در آن زمان با نگاه موشكافانهاي، اجتماع را ميكاويد و با ديدن يك برده يا كودك محروم، ميكوشيد تا با سخن گفتن با آنها و آشنايى با خصوصيات زندگي آنان، شناخت بيشتري از تودههاي رنج كشيده بشري به دست بياورد. قوانين سخت آن زمان، معروف به قوانين بردگان فراري، چنان خانم بيچراستو را تحت تاثير قرار داد كه وي را به نوشتن كتاب "كلبه عمو تام" كشاند. اين كتاب در سالهاي پيش از جنگهاي داخلي امريكا معروف به جنگهاي انفصال، نقش مهمي در برانگيختن احساسات ضد بردهداري در اهالي شمال امريكا كه مخالف بردهداري بودند، داشت. اين كتاب داستان برده مسيحي سياهپوستي است كه ارباب سنگ دلش، با او رفتاري بسيار خشن دارد. كتاب كلبه عمو تام، نه تنها در امريكا بلكه در سراسر جهان تاثير فراواني گذاشت و به زبانهاي مختلف ترجمه شد. اين داستان براي بار نخست به صورت پاورقي در يكي از مجلات واشينگتن منتشر ميشد. اما به خواست يكي از ناشران بزرگ آن زمان، به صورت كتاب در دسترس مردم قرار گرفت و اقبال مردم از اين رمان چنان بود كه در مدت كوتاهي، نام هاريت بيچراستو به صورت يكي از آشناترين نامهاي امريكا درآمد. خانم بيچراستو پس از اين كتاب، آثار ديگري نيز نگاشت كه هرچند برخي از آنها در موضوع بردگان، از جهاتي برتر از كتاب قبلي بودند، اما شهرت و توفيق كلبه عمو تام را پيدا نكردند. استو آثار ديگري از جمله شعر و خطابه، مردم شهر قديم و مردم پوگانوك نيز به رشته تحرير درآورده است. خانم هاريت بيچر استو سرانجام در اول ژوئيه 1896م در 85 سالگي درگذشت. |
15) آغاز نبرد خونين "سومْ" در جريان جنگ جهاني اول (1916م):
در بحبوحه جنگ جهاني اول و در جريان نبرد وُردَن، در اول ژوئيه سال 1916م، در حالي كه آلمانيها حمله بزرگ و تازهاي را براي تصرف شهر وردن در فرانسه تدارك ميديدند، نيروهاي انگليس و فرانسه به تهاجم وسيعي در منطقه "سُومْ" در شمال غربي فرانسه دست زدند. اين حمله بعد از يك هفته بمباران شديد مواضع نيروهاي آلماني در اين منطقه آغاز شد و هدف آن گشودن جبهه دومي در برابر آلمان و كاستن از فشار آنها در وُردَن بود. نبرد سومْ كه قريب پنج ماه به طول انجاميد، يكي از خونينترين و وسيعترين عملياتهاي نظامي در طول جنگ جهاني اول است. در اين جنگ علاوه بر به كار گرفتن نيروي هوايى به طور وسيع، براي اولين بار از تانك استفاده شد، ولي كاربرد تانكهاي انگليسي، به علت بارندگيهاي شديد و گل آلود بودن زمينها، چندان درخشان نبود. نيروهاي انگليس و فرانسه با وجود تحمل تلفات سنگين در نبرد سوم موفق نشدند آلمانيها را از مواضع خود در اين منطقه عقب برانند، با اين حال، تلفات و ضايعات وارده بر ماشين جنگي آلمان در اين جنگ سنگينتر بود به طوري كه كارشناسان نظامي آلمان، بعدها، نبرد سوم را يكي از نقاط عطف در تاريخ جنگ جهاني اول و سرآغاز شكست آلمان در اين جنگ عنوان كردند. نبرد سوم، سرانجام پس از نزديك به 140 روز در 18 نوامبر 1916م به پايان رسيد، بدون اينكه آلمانيها از تلاش خود براي فتح وردن و پيشروي به سوي پاريس نتيجهاي بگيرند و يا انگليس و فرانسه در تلاش براي فتح سومْ و درهم شكستن مواضع دفاعي آلمان در اين منطقه، توفيق پيدا كنند. در نبرد سومْ 620 هزار نفر آلماني، 420 هزار نفر انگليسي و 195 هزار نفر فرانسوي به كام مرگ افتادند كه جمعاً رقمي بالغ بر يك ميليون و دويست و سي و پنج هزار نفر تلف شدند. |
16) روز استقلال كشور افريقايي "سومالي" از استعمارگران اروپايي (1960م):
نام كشور سومالي از قبيله "سومال" كه اكثريت ساكنان اين كشور را تشكيل ميدهد، گرفته شده است و به معناي "شير" ميباشد كه وسيله پذيرايى از مهمانان به حساب ميآمده است. كشور سومالي در قرون گذشته كمتر مستقل بوده است. در سال 1884م، انگليس قسمتي از سومالي را تحتالحمايه خود كرد و 5 سال بعد، ايتاليا نيز قسمتهاي ديگري از آن را به مستعمره خود تبديل نمود. در اين ميان قيامهاي مردمي بر ضد انگليسيها كه از سال 1901 تا 1920 طول كشيد به جايى نرسيد. سازمان ملل متحد در سال 1950 از ايتاليا خواست تا استقلال سومالي را فراهم كند. در نهايت، در 26 ژوئن سال 1960، سومالي استقلال خود از انگلستان را اعلام كرد و در اول ژوئيه 1960م نيز استقلال خود از ايتاليا را به دست آورد. سومالي دو روز ملي دارد يكي روز اول ژوئيه كه روز اتحاد نام گرفت كه در اين روز كشور سومالي تشكيل شد و ديگري 21 اكتبر است. سومالي در شرق قاره افريقا و كناره اقيانوس هند و خليج عدن قرار دارد. اين كشور با بيش از 637 هزار كيلومتر مربع مساحت، با كشورهاي كنيا، اتيوپي و جيبوتي همسايه است. از جمعيت بيش از 10 ميليوني سومالي اكثريت قريب به اتفاق مسلمان بوده و پيرو آيين مقدس اسلام هستند. پيشبيني شده است جمعيت اين كشور در سال 2025م از 21 ميليون نفر فراتر رود. مليت مردم سومالي سوماليايي و از نژاد سياه هستند. زبان رسمي مردم اين كشور عربي و سوماليايي است. پايتخت سومالي موگاديشو و از شهرهاي مهم آن هرجيسه و مركا است. نظام سياسي حاكم بر سومالي دولت موقت انتقالي ميباشد. |
17) روز ملي و استقلال كشور افريقايي "رواندا" از استعمار بلژيك (1962م):
رواندا با همسايه جنوبي خود بروندي تاريخ مشتركي دارد و تا قبل از استقلال، مستعمره بلژيك بود. پس از مبارزات پيگير استقلالطلبان رواندا، اين كشور در سال 1962 مستقل شد و قبيله هوتو، بزرگترين قبيله اين كشور، حكومت را به دست گرفت. در سال 1994 دو قبيله بزرگ هوتو و توتسي به دنبال سقوط هواپيماي حاكم اين كشور، جنگ خونيني به راه انداختند كه با پيروزي قبيله توتسي و 800 هزار كشته پايان يافت. رواندا با بيش از 26 هزار كيلومتر مربع مساحت در شرق قاره افريقا واقع شده و با كشورهاي بروندي، اوگاندا، تانزانيا و كنگو، همسايه است. جمعيت آن نزديك به 8 ميليون نفر بوده كه اكثريت آنها سياهپوست و مسيحياند. پايتخت رواندا كيگالي و واحد پول آن فرانك روآندا است. پيشبيني ميشود كه جمعيت رواندا تا سال 2025 بيش از 12 ميليون نفر خواهد بود. از شهرهاي مهم روآندا، بوتاره و روهنگري است. نظام سياسي حاكم بر اين كشور افريقايي دولت انتقالي با يك مجلس انتقالي ميباشد. روز استقلال اين كشور، اول ژوئيه 1962م به عنوان روز ملي روآندا نام گرفته است. |
18) روز ملي و استقلال كشور افريقايي "بروندي" از استعمار بلژيك (1962م) :
سرزمين بروندي طي سالهاي اوليه قرن بيستم، همراه با رواندا، جزو مستعمرات افريقاي شرقي آلمان بود. پس از جنگ جهاني اول و شكست آلمان، جامعه ملل قيموميت بروندي را به بلژيك سپرد و در 1946، سازمان ملل نيز اين قيموميت را به رسميت شناخت. در اول ژوئيه 1962 بروندي با نظام پادشاهي به استقلال رسيد، ولي چهار سال بعد، جمهوريخواهان، پادشاه را عزل و حكومت جمهوري را برقرار كردند. بروندي با مساحتي نزديك به 28 هزار كيلومتر مربع در شرق قاره افريقا واقع شده و با كشورهاي رواندا، تانزانيا و جمهوري دموكراتيك كنگو مرز مشترك دارد. جمعيت اين كشور نزديك به 7 ميليون نفر بوده كه اكثريت پيرو آيين مسيحيت و عمدتاً كاتوليكاند. زبان رسمي مردم بروندي كيروندي و فرانسوي است. پايتخت اين كشور افريقايى بوجومبورا و واحد پول آن فرانك بروندي است. اكثريت قريب به اتفاق مردم بروندي مليت روندي داشته و سياهپوست هستند. پيشبيني ميشود كه جمعيت بروندي تا سال 2025 بيش از 11/5 ميليون نفر خواهد بود. از شهرهاي مهم آن ميتوان از گيتهگا، كايانزا و مويينگا را نام برد. اول ژوئيه، روز استقلال اين كشور از بلژيك به عنوان روز ملي بروندي نام گذاري شده است. |
19) باز گرداندن حاكميت بندر "هُنگ كُنگ" از استعمار انگلستان به چين (1997م): جزيره هنگ كنگ با وسعت 1035 كيلومتر مربع در ساحل شرقي سرزمين اصلي چين قرار دارد. اين سرزمين طي جنگ اول ترياك كه در سال 1839م ميان چين و انگليس روي داد، طي قراردادي، به عنوان امتيازي استعماري، در اختيار انگلستان قرار گرفت و در سال 1898م، انگلستان طي يك قرارداد 99 ساله با دولت چين، آن را به اجاره خود درآورد. هنگ كنگ به مرور رو به توسعه و پيشرفت نهاد و به يك مركز بازرگاني و داد و ستد مهم در آسياي خاوري مبدل گرديد. شرايط خاص اقتصادي حاكم بر هنگ كنگ به ويژه پس از روي كار آمدن دولت كمونيست چين در اواخر دهه 1940م، آن را به منطقهاي خودكفا، مولد و صادر كننده صنايع سبك و... مبدل نمود و پول و ثروت هنگفتي را در آنجا متمركز ساخت. اهميت هنگ كنگ در سالهاي بعد به دليل تمركز درصد بالايى از داد و ستدهاي چين از اين منطقه، افزايش چشمگيري يافت به طوري كه قدرت مالي آن پس از نيويورك و لندن در درجه سوم قرار گرفت. در اوايل دهه 1980م مذاكراتي ميان پكن و لندن آغاز شد و درباره سرنوشت و آينده هنگ كنگ كه قرارداد اجاره 99 ساله آن در سال 1997م به پايان ميرسيد، بررسيهايى صورت گرفت. در نهايت، توافق گرديد كه مالكيت چين بر هنگ كنگ بدون هيچ ابهامي محترم و به رسميت شناخته شود و اين جزيره از خود مختاري داخلي در حد عالي برخوردار باشد. در سپتامبر 1991م مردم هنگ كنگ پس از يكصد و پنجاه سال به پاي صندوقهاي راي رفتند و نمايندگان مجلس قانونگزاري خود را انتخاب كردند. سرانجام در ساعت صفر روز اول ژوئيه سال 1997م، چين، طي تشريفات از پيش طراحي شدهاي، هنگ كنگ را رسماً تحويل گرفت و اين بندر، پس از 157 سال به سرزمين مادريش بازگشت. بنا بر توافق قبلي و قانوني، مردم هنگكنگ، حقوق و آزاديهاي خود را همچنان حفظ خواهند كرد و استقلال و آزادي عمل اين منطقه به عنوان يك مركز داد و ستد مالي بينالمللي محترم شمرده خواهد شد. با الحاق هنگكنگ به چين، اقتصاد باز و آزاد و آزاديهاي اجتماعي هنگكنگ از يك سو و سياست كنترل جدي در ديگر نواحي سرزمين پهناور چين از سوي ديگر، كشور چين را با مملكتي با دو نظام حكومتي متفاوت مبدل ساخته است. به همين دليل، بيشتر آمارهاي منتشره در مورد اقتصاد يا ساير امور براي سرزمين اصلي چين و هنگكنگ، به طور جداگانه منتشر ميشود. هنگكنگ، جمعيتي نزديك به هفتميليون نفر دارد كه پيشبيني ميشود اين جمعيت در سال 2020م به بيش از 8/1 ميليون نفر برسد. |