عوامل شکسته شدن حصر آبادان
مقام معظم رهبری (مد ظله العالی) می فرمایند:
در اين دوران چند ماهه يي که آبادان، اول از دو جهت، بعد از سه جهت، بعد تقريباً از چهار جهت محصور بود و هيچ راه زميني به سمت آبادان وجود نداشت و بايد از درون آب مي رفتند و با فاصله يي خودشان را مي رساندند، قضايايي اتفاق افتاد. اين قدر جوان مؤمن، رزمنده ي مخلص و آدم فداکار جان خود را به خطر انداخت يا نثار کرد، تا دشمن را يک وجب عقب بنشاند، يا از جلو آمدن او مانع بشود، که واقعاً ضبط و حصر آنها کار آساني نبود. من نمي دانم آيا اين چيزها در نوشه ها و دفترها و لااقل در سينه ها ضبط است، تا روزي در اختيار تاريخ قرار بگيرد، يا نه؟ و اي کاش باشد و قرار بگيرد.
امام (ره) فرمودند: حصر آبادان بايد شکسته بشود. به دنبال اين فرمان، براي شکستن حصر آبادان تلاش شد. حصر آبادان، در خلال يک فداکاري بزرگ شکسته شد و حرف امام تحقق پيدا کرد. کساني در دنيا بودند که از دور فکر مي کردند که قضيه ي جنگ با از دست رفتن آبادان حل خواهد شد و قضيه ي جمهوري اسلامي هم حل خواهد گرديد! جمهوري اسلامي که نتواند آبادان خود- يعني شهر صنعتي و چشم و چراغ آن منطقه از کشور- را نگه بدارد، ديگر چه طور حکومت و دولتي است؟! معلوم بود که اگر آبادان مي رفت، روحيه ها هم با اين شهر مي رفت و ديگر اهواز هم قابل دفاع نبود.
آن روز دشمن در ده، دوازده کيلومتري اهواز بود و خمپاره هاي 60 او در اين شهر به زمين مي خورد. يعني دشمن جلو مي آمد، تا حدي که اهواز در برد خمپاره هاي 60 او قرار مي گرفت و مي زد و هيچ چيز باقي نمي ماند. امام (ره) آن نقطه ي اصلي را پيدا کردند و گفتند که حصر آبادان بايد شکسته بشود، و شکسته شد.
حصر آبادان چه طور شکسته شد؟ حرف من اين است. ملت ايران، رزمندگان، آزادگان، خانواده هاي عزيز شهيدان، جانبازان عزيزمان- که جگر گوشه هاي ما هستند- و خود کساني که در آن حادثه شرکت داشتند، به خودشان برگردند و مراجعه کنند و از خودشان سؤال نمايند، چه شد که حصر آبادان شکست؟ ما نتوانسته بوديم جلوي دشمن را بگيريم که روي رودخانه پل نزند و بيايد. براي يک نيروي نظامي، پل زدن روي رودخانه، کار خيلي مشکلي است. جلوگيري از آن، به مراتب آسانتر از شکستن آن محاصره ي سنگين بود. چه طور شد که ما توانستيم اين کار بزرگ را انجام بدهيم؟ اين عامل، عامل اصلي است. اين عامل، همان عاملي است که تمام مشکلات جمهوري اسلامي را رفع خواهد کرد. اين عامل، همان عاملي است که ت امروز هم در تمام جبهه هاي مبارزات گوناگون نظام مظلوم ما، به داد مردم رسيده است. اين عامل چيست؟
اين عامل، چيزي مرکب از دو، سه عنصر است: اول، توکل به خدا و دل به دريا زدن به اميد او. دوم، فداکاري و جان و راحتي و منافع خود را به حساب نياوردن. من الان در ميان رزمندگان برجسته ي نام و نشاندارمان- که بحمدالله زندگي با برکتشان باقي ماند- کساني را مي بينم که در آن روز با چه شرايطي به مقابله ي با دشمن رفتند. من آن ساعات و آن لحظات را فراموش نمي کنم که اينها براي گرفتن يک چيز مختصر و يک سلاح کوچک، به هر کسي که فکر مي کردند ممکن است به آنها کمک کند، با التماس متوسل مي شدند، تا اين سلاح را به دست آورند. روزها و هفته ها و ماهها به ميدان جنگ مي رفتند و درا ين شکاف ها و اين سوراخ ها و اين سنگرها، آن هواي گرم و آن سرما را تحمل مي کردند، براي اين که بتوانند به دشمن يک ضربه بزنند. البته معلوم بود، اول چيزي که در خطر بود، جان خودشان بود، آن جا، جايي نبود که انسان بتواند فکر جانش را بکند؛ برايشان مهم نبود.
روزي که آن جنگ خونين، در حول وحوش جزيره ي آبادان واقع شد و جوانان رزمنده ي ما، از ارتشي و سپاهي و بسيجي، همين طور مثل ستاره هاي فروزاني که ساقط بشوند، در بهمنشير مي افتادند و شهيد مي شدند، اما بر نمي گشتند و مي رفتند، تا دشمن را نابود کردند و سرش را به سنگ کوبيدند و جزيره ي آبادان را فتح کردند و محاصره را شکستند و دشمن را عقب راندند، چيزي که براي اين جوانان و اين رزمندگان و اين بسيجي ها و اين افسران و درجه داران و سپاهي ها مطرح نبود، جانشان بود.
اين طوري مي شود به هدف هاي بزرگ رسيد. اين طوري مي شود شر استکبار را کم کرد. اين طوري يک ملت، زندگي راحت و شرافتمندانه را براي خود فراهم مي کند. ممکن است زندگي راحت و خوبي باشد، اما با زندگي راحت ملت هاي اسير، قابل مقايسه نيست. آيا راحتي در زندان و سلول و يک فضا، که در را روي شما ببندند، ظهر هم غذايتان را بياورند، شب هم شامتان را تهيه کنند و مثل خيلي از زندان ها بيگاري بدهند، با آن راحتي که شما در خانه ي خودتان، يک مقدار زحمت بيشتر هم داشته باشيد، يکي است؟ بعضي از کشورها، براي استکبار جهاني و گردن کلفتها و قلدرهاي جهاني، مثل يک زندان است.
شما ملت ايران، امروز آزاديد و هيچ سياستي از سياست هاي بيگانه و دشمن در دنيا بر شما حاکم نيست و خودتان تصميم مي گيريد.
زندگي راحت و مرفه، رفع مشکلات، رسيدن به خودکفايي، مشتعل شدن صنعت و کشاورزي و کار و ابتکار و خلاقيت در سر تا سر کشور، زنده شدن زمين هاي مرده، زنده شدن استعدادهاي مرده، زندن شدن منابع و معادن مرده و خرج شدن آنها در راه توسعه زندگي خوب براي مردم، در گرو همان ايستادگي و همان فداکاري است. اين، همان عنصر دوم است.
عنصر ديگري که وجود داشت، عبارت از وحدت کلمه ي مردم بود. آن روز در جبهه ي آبادان، هيچ کس از کسي نمي پرسيد که شما طرفدار چه کسي هستيد، مخالف چه کسي هستيد، کدام خطيد، کدام ربطيد. الحمدالله در آن دوران، خط و ربط و اين معارضه هاي بي خودي سياسي که گاهي از گوشه و کنار مشاهده مي شود و غالباً ناشي از بيکاري است، نبود. آن کساني که موجب انشعاب مردم بودند، بيرون رفته بودند و ديگر در ميان مردم نبودند. ملت و رزمندگان و نيروهاي نظامي و در رأس و پيشرو آنها، رهبر عظيم الشأن و امام بزرگوارمان بودند که با کمال علاقه کار را تمام کردند.
حالا هم مسأله همين است. در تمام مشکلات، همان توک به خدا و حدت کلمه و فداکاري و مقدم دانستن منافع کشور و ملت و انقلاب بر منافع خود و شخص و گروه و باند و نيز طرد رفيق بازي، عامل گشوده شدن همه ي گرههاست. اين راه را امام به ما ياد داد. اين راه را رزمندگان با عمل به توصيه ي امام عظيم الشأن رفتند و موفق شدند. ما هم حالا بايد همان راه را برويم.
بدانيد که اگر ملت ايران، توکلشان به خدا، احترامشان براي ارزش هاي اسلامي، تبعيتشان از مسؤولان امر و وحدت لمه ي خودشان را حفظ کنند، هيچ قدرتي از قدرت هاي مادي را من نمي شناسم که بتواند با ملت ايران با اين خصوصيات دربيفتد و پيروز بشود؛ بلکه ملت ايران بر تمام آنها پيروز خواهد شد.
منبع:www.khamenei.ir
/ن