واكاوي ساز و كارهاي « امام زدايي » در چند سال اخير
نويسنده : مهدي جمشيدي
هويت انقلاب اسلامي ايران در درجه نخست و بيش از هر امر ديگري، پيوند يافته با شخصيت و تفكر امام خميني(ره) است.
اين گذار «خزنده» و «پنهان»- كه مي توان آن را «امام زدايي» خواند- مبتني بر ساز و كارهاي نظري خاصي بود كه در اين يادداشت به برخي از آن ها مي پردازيم و از آن جا كه هم چنان اين ساز و كارها در خطابه ها و مناظرات و مباحثات به كار گرفته مي شود، آن ها را به نقد نيز كشيده و ابطال مي كنيم.
1- تفسير به رأي تفكر امام خميني
ناگفته پيداست كه تفسير به رأي، عملي خيانت آميز و مذموم است و بايد از طريق استناد به جملات شفاف و روشن امام، پرده از سوگيري ها و اغراض دگرانديشان برداشت.
2- تاريخمند انگاري تفكر امام خميني
در پاسخ به اين شبهه بايد گفت :
الف. آيا همه محتواي تفكر و نظرات امام، برآمده از مقتضيات خاص زمان و مكان است و يا اين كه بخش هاي فراخي از آن، برخاسته از «احكام و معارف لايتغير اسلام» است؟! حتي در فقه نيز كه به تعبير امام خميني مي بايد در آن، شرايط زمان و مكان را درنظر داشت، همه مضامين از زمان و مكان تأثير نمي پذيرند و به كلي، سيال و متغير نيستند. آيا مي توان پذيرفت كه «ظلم ستيزي» و «استكبارستيزي»، حكمي مقيد و زمان بند باشد؟! آيا مي توان پذيرفت كه «عدالت خواهي» و «محروم نوازي»، نظري برآمده از اقتضائات خاص دهه شصت است و امروز بايد آن را به فراموشي سپرد؟! آيا نظر امام مبني بر «حاكميت شريعت بر آزادي»، تفكري تاريخمند است؟! پرواضح است كه چنين نيست. بسياري از مضامين و درون مايه هاي تفكر امام، همان «احكام و تعاليم قطعي و تخلف ناپذير اسلام» است و گذر زمان نمي تواند توجيه معقولي براي گذار از آن ها باشد.
ب. آيا همه شرايط امروز در مقايسه با گذشته، تغيير يافته است و هيچ تشابهي و ثباتي در ميان نيست؟! و يا اين كه اين قضيه به صورت «موجبه جزئيه» صادق است؛ به اين معنا كه برخي از شرايط (نه همه آن ها) دگرگون شده و برخي ديگر ثابت مانده اند؟!
به عنوان مثال، آيا دولت آمريكا در دهه شصت، مظهر امپرياليسم و استكبار بود و امروز نيست؟! روشن است كه چنين نيست. نيات و انگيزه ها و اهداف دولتمردان امروز آمريكا با گذشته هيچ تفاوتي نكرده و آن ها هم چنان در امتداد گذشته قرار دارند.
ج. امام خميني، « وصيت نامه سياسي- الهي » خويش را به تعبير خودشان براي « آيندگان » نگاشته اند. آيا اين وصيت نامه را نيز مي توان تاريخمند دانست و از آن گذار كرد؟!
بنابراين، پندار «به موزه سپاري تفكر امام خميني» به اين بهانه كه دهه شصتي و تاريخمند بوده است، پنداري ناسنجيده و نارواست.
3- قرائت پذير انگاري تفكر امام خميني
اين سازوكار با يك معضل اساسي روبروست و آن اين است كه حداكثر درمورد «متشابهات تفكر امام خميني»- بر فرض وجود- مي توان چنين باوري داشت، اما درمورد «محكمات تفكر امام خميني»، اين سازوكار توان مقاومت ندارد. دست كم بخش عمده اي از تفكر امام خميني، «اصول» و «مسلمات» و «بينات» تفكر ايشان را تشكيل مي دهد كه قابل ترديد نيست و نمي توان هر قرائت و تلقي اي از آن داشت. به عنوان مثال، امام خميني مشخصات «اسلام ناب» را به روشني بيان و آن را از «اسلام آمريكايي» تفكيك كرده است. و يا اين كه آيا مي توان گفت امام خميني قائل به «ولايت مطلقه فقيه» نبوده است؟!
4- معصوم نبودن امام خميني
اين شبهه نيز باطل است؛ زيرا روشن است كه امام خميني معصوم نبود، اما :
الف. بر طبق روايات رسيده از امام معصوم(ع)، «اطاعت از نايب ايشان»- كه ولي فقيه است-، واجب شرعي است و رد كردن حكم او به معني رد كردن حكم امام معصوم است. بنابراين، حضرات معصومين در عين علم به اين كه نايبانشان- فقهاي عادل- معصوم نخواهند بود، آن ها را «لازم الاطاعه» معرفي كرده اند.
ب. براي رد كردن تفكر امام خميني، استناد به معصوم نبودن ايشان كافي نيست، چراكه عدم عصمت به معني « ناصواب بودن همه نظرات » فرد غيرمعصوم نيست، بلكه به معني «محتمل بودن وجود خطا» در تفكر اوست. بنابراين، بايد با « دليل و استدلال » ثابت كرد كه كدام بخش يا گزاره از تفكر امام خميني، صحيح و روا نيست؛ چراكه صرف ادعا، حقيقتي را ثابت نمي كند.
منبع:روزنامه كيهان
/ن