عرصه هاى تقابل با دشمن

انقلاب اسلامى فقط اين نبود كه دگرگونى هايى در داخل كشور ايجاد كند، يك فرهنگ خلق كرد؛ فرهنگى كه در كشورهاي اسلامى به طور متفاوت در بعضى كشورها خيلى شديد، در بعضى كشورها با شدت كمتر- اثر خودش را در ذهن ها؛ به خصوص ذهن جوانها، روشنفكرها و دانشگاهى ها باقى گذاشت. بلاشك شما از گرايشهاي قشر جوان در كشورهاي اسلامى نسبت به انقلاب نسبت به امام (ره) و نسبت
پنجشنبه، 17 تير 1389
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
عرصه هاى تقابل با دشمن
عرصه هاى تقابل با دشمن
عرصه هاى تقابل با دشمن






مقام معظم رهبری (مد ظله العالی) می فرمایند:

انقلاب اسلامى فقط اين نبود كه دگرگونى هايى در داخل كشور ايجاد كند، يك فرهنگ خلق كرد؛ فرهنگى كه در كشورهاي اسلامى به طور متفاوت در بعضى كشورها خيلى شديد، در بعضى كشورها با شدت كمتر- اثر خودش را در ذهن ها؛ به خصوص ذهن جوانها، روشنفكرها و دانشگاهى ها باقى گذاشت. بلاشك شما از گرايشهاي قشر جوان در
كشورهاي اسلامى نسبت به انقلاب نسبت به امام (ره) و نسبت به ارزشهاي ملت ايران و ايستادگى اش مطالبى شنيده ايد، اما يقينا آنچه شنيده ايد به مراتب كمتر از آن چيزي است كه در واقع وجود دارد.
... تفکر بيداري اسلام و تفكر بازگشت به اسلام كه كانون آن هم درجمهوري اسلامى و ميان شما مردم بود، منتشر شده و به همه ي دنيا رسيده است. اين ارتباط و ارزش كمى نيست. خوب، اين بذر اكنون پاشيده شده است. اگر مراكز قدرت جهانى و كانون استكبار جهانى بخواهند اين بذر نرويد، راهش چيست؟ طبيعى ترين راهش اين است كه با سرچشمه هاي جوشان آبياري كننده ي اين بذر مقابله كنند. اين هم يكى از علل دشمنى استكبار با جمهوري اسلامى و كشور ماست...... اين تقابل از اول انقلاب هم بوده است. كسى گمان نكند كه تقابل آمريكا با ايران امر جديد و تازه اي است؛ نه، از شروع انقلاب، اين تقابل شروع شد. چند ماه شايد - سه يا چهار ماه - از پيروزي انقلاب نگذشته بود كه مجلس سناي آمريكا يك قطعنامه شديدالحنى عليه انقلاب صادر کرد. البته اينجا مردم اجتماع كردند، تظاهرات كردند و گفتند چرا دخالت مي كنيد؟ غرض؛ از اول شروع كردند. تنها در يك دوره ي نسبتا طولانى، تقابل- آمريكا با جمهوري اسلامى، بيشتر تقابل عملى بود. تقابل عملى در مقابل تقابل نظري است كه بعد توضيح خواهيم داد.
تقابل عملى يعنى اقدام براي ضربه زدن به جمهوري اسلامى از انواع مختلف، تقابل از همين قطعنامه ي سناي آمريكا شروع شد. در اينجا كودتاي نظامى راه انداختند، كودتاي پايگاه شهيد نوژه معروف است كه حتما شنيده ايد و شايد اطلاعاتى هم داشته باشيد. البته، ما در جريان ريز قضايا بوديم. کودتاي نظامى بسيار خطرناكى بود که مقدماتش را هم
چيده بودند. اما نتوانستند آن را به جايى برسانند. مسدود كردن حساب هاي بانكى كشورمان در هر جايى كه اينها مى توانستند دخالت كنند، تقابل عملى ديگري بود. در بانكهاي آمريكا پولهاي زيادي متعلق به ملت ايران وجود داشت؛ از جمله پولهاي دولت در معاملاتى كه داشتند.
اينها همه ي حسابها را مسدود كردند. ضد انقلاب را به انواع مختلف تحريک كردند، نه فقط ضد انقلاب راست - يعنى سلطنت طلب ها - بلکه غير مستقيم، ضد انقلاب ها و گروه هايى را كه هم وابسته به جريان چپ آن روز بودند تحريك مي كردند. كه مدارك و نشانه هايى در دست است. حمله ى نظامى به طبس، تحريك اقتصادي، قطع رابطه، قطع خريد

نفت و تشويق عراق به جنگ.

... تحريک عراق به جنگ، کمکهاي پر بهايي که به عراق کردند و بعد سرنگونى هواپيما كه نزديك به سيصد نفر كشته شدند؛ هواپيماي ما را در خليج فارس سرنگون كردند. كشتى ما - كشتى ايران اجر را قلدرانه در دريا توقيف كردند. اينها برخوردهاي عملى، آن هم در آن موقعيت حساس است. زمان رياست جمهوري، بنده به سازمان ملل رفتم و در مجمع عمومى سازمان ملل سخنرانى بسيار پرشوري كردم. چند كانال تلويزيونى اروپايى هم مستقيم سخنرانى را پخش كردند. خوب؛ ممكن بود تأثيرات زيادي بگذارد. در همان روز يا فرداي روز سخنرانى، كشتى ايران اجر را در خليج فارس توقيف كردند! در نيويورك بوديم و هر كانال تلويزيونى اي را كه باز مي كرديم، ماجراي كشتى ايران اجر و اقدام به مين گذاريش در خليج فارس، تمام فضاي تبليغاتى امريكا و بلكه دنيا را پر مي كرد. اين كار براي آن بود كه آن سخنرانى را تحت الشعاع قرار دهند.
حمله به سکوهاي نفتى و امثال اين اقدامات، نوع ديگر تقابل عملى بود؛عملى يا سياسى يا اقتصادي يا نيمه نظامى و حتى نظامى. آمريكا بعد از اين كه سالهايى را در مقابل جمهوري اسلامى و ملت ايران، با اين روش عمل كرد، به اين نتيجه رسيد كه تقابل عملى كافى نيست و بايد در كنار آن، تقابل و تخاصم و مبارزه ي نظري را هم شروع كنند. معناي تقابل نظري چيست؟ يعنى مبارزه با جمهوري اسلامى در صحنه ي اعتقاد، در زمينه فرهنگ و در زمينه مسايل اخلاقى. البته قبلا هم يك مبارزه جدي بود، منتها احساس كردند بايد نقطه ثقل اين باشد. فكر کردند با مبارزه اعتقادي مى توانند بخش عظيمى را فلج كنند و يك مانع را بردارند. فكر كردند با مبارزه در زمينه هاي اخلاقى، يك بخش ديگر از
امكان و سلاحى را كه در اختيار جمهوري اسلامى است، بگيرند؛ يعنى اين سياست آمريكا شد.
اين كه ما بتوانيم طرح كلى دشمن را در مورد خودمان بدانيم، بخشى از توان دفاعى ماست. به اين مسأله توجه داشته باشيد. ندانستن اين كه دشمن چه در سر دارد و چه مى خواهد بكند، غفلتى است كه ممكن است ما را از امكان برخورد و امكان دفاع محروم كند؛ ما بايد اين را كاملا بدانيم. از سالهاي هفتاد و چهار - يعنى از حدود هشت، نه سال پيش -
بتدريج و به صورت روزافزون، اين مبارزه ي اعتقادى - اخلاقى شروع شد. بنده همان وقتها شروع اين مبارزه را احساس كردم. بحث تهاجم فرهنگى يى كه مطرح كرديم، ناشى از اين بخش قضيه بود. يعنى در كنار آن حرکات عملي سياسى و اقتصادي و غيره، حقيقتا يك تهاجم در زمينه ي مسايل فرهنگى و با ابزارهاي فرهنگى آغاز شد. هدف از اين تقابل نظري
و حمله ي اعتقادي، امري معلوم و روشن است. چون نظام جمهوري اسلامى، نظامى متكى به مردم است و مردم هم با ايمان و روحيه و اعتقاد خودشان به اين نظام علاقه مند و دلبسته اند و از آن دفاع مي كنند – اين حقيقت در طول اين سالها فهميده شد، كه اگر اين ابزار از دست نظام اسلامى گرفته شود، بديهى است براي كسى كه فكري براي اين كشور و
اين نظام در سر دارد، چقدر حائز اهميت است. لذا ديديم از همان سالهاي هفتاد و سه، هفتاد و چهار، هفتاد و پنج و هفتاد و شش روز به روز اين تقابل شديدتر شد. رخنه افكنى در مبانى اعتقادى و ارزشى نظام در سطوح مختلف شروع شد. حتى در خود انقلاب و حتى در ريشه هاي عميق تر انقلاب مانند اسلام، عاشورا، تشيع و جدا نمودن دين از سياست
كه جزو مبانى مسيم فكري در نظر متصديان انقلاب و روشنفكران كشور و پيشروان اين حركت عظيم بود، شبهه افكنى و ترديدافكنى به شكل همه جانبه و عميق شروع شد. سمينارها تشكيل دادند، كنگره ها تشكيل دادند، نشريات تخصصى در اين زمينه در خارج از كشور به وجود آوردند و هر چه هم توانستند در داخل كشور از پايگاههايى كه ممكن بود در اختيار آنها باشد و در اختيارشان بود، استفاده كردند.... در همه ي مسايل؛ چه مسايل سياسى، چه مسايل اقتصادي، چه
مسئله فلسطين، چه مسئله حزب ا...، چه مسئله علمى، دشمن شبهه افكنى مي كند. خوب؛ نقشه ي اساسى دشمن چيست؟ مقابله با جمهوري اسلامى، براي دستيابى و سلطه بر ايران با همان خصوصياتى كه مى دانيم...
... از طرفى، در داخل، به وسيله ي گسست پيوند نظام با مردم، زمينه سازي مي كنند اساس سياست آنها اين است که بتوانند بين نظام جمهوري اسلامى و مردم، گسيختگى به وجود بياورند. بعد هم آماده سازي افكار عمومى در سطح عالم و در سطح بين المللى، حال چرا احتياج به اين زمينه سازي دارند؟ براي اينكه بدون اين زمينه سازي، آمريكا مى داند كه پيروزيش بر جمهوري اسلامى- با وجود برتريهاي نظامى- ممكن نيست؛ اين يك واقعيت است. برتري نظامى همه جا تعيين كننده نيست... آمريكا احتياج به اين زمينه سازي داخلى دارد تا بتواند برتري نظامى و سلطه ي نظامى را به دست آورد و از سلطه ي نظامى استفاده کند.
... اين رويكردي كه عرض كرديم آمريکا مى خواهد ابرقدرتى خود را تثبيت كند و امتياز ابرقدرتي را براي خودش به دست بياورد - بهره برداري از امتياز ابرقدرت منحصر بودن در دنيا - يك راهبرد و يك استراتژي است. بلاشك اين راهبرد اقتضا مى كند كه ماجراجويى هم بكند. كما اينكه مى بينيد در دنيا ماجراجويي هم مى كنند، منتها ماجراجويى و بحران آفرينى از نظر خود اين ماجراجويان و بحران آفرينان، يك شرط اساسى دارد که اگر آن شرط حاصل نشود دست
به بحران آفرينى نمى زنند. آن شرط اين است که بتوانند از بحران، موفق بيرون بيايند. آنجايى كه مطمئن نباشند مى توانند از ماجراجويى با توفيق بيرون بيايند، اقدام نمى كنند؛ چون به ضرر خودشان تمام خواهد شد...
... هر جاي ديگري هم آمريكايى ها بخواهند ماجراجويى كنند به همين عناصر احتياج دارند يا بايد مردم، دشمن آن نظام باشند يا بايد در داخل آن نظام و كشور، مجموعه منسجمى در اختيار داشته باشند كه بتوانند به آن تكيه كنند. شايد هم هر دو را لازم داشته باشند. اگر چنين شود، آن وقت بحران برايشان صرفه دارد و مقرون به صرفه خواهد بود. که وارد آن بحران شوند؛ و الا پيروزي برايشان نامحتمل است.....پس شرط موفقيت دشمن در چالشي که با ملت ايران دارد، اين است که اولا احتياج شديد دارد به اين که با وسايل تبليغاتي گوناگون ، تصوير نادرستي از نظام جمهوري اسلامي به وجود بياورد. اينجا نقش تبليغات معلوم مى شود؛ نقش روزنامه، نقش كتاب، نقش تبليغات امواج راديويى و تلويزيونى كه در دنيا اين طور متوجه به ايران است و با زبان فارسى برنامه پخش مي كنند. معلوم مى شود كه نقش تبليغات چقدر براي اينها اهميت دارد.
... يكى از مسايلى كه اينها به شدت به دنبالش هستند، سلب اعتماد مردم از كارآيى نظام است. بعضى از حرفهايى كه مى شنويد تصادفى نيست كه بعضى كسان بيايند درباره نظام اسلامى بحث كنند و بحران مشروعيت نظام را مطرح سازند...
... بعضى از حرفهايى كه مى بينيد در بعضى از تريبون ها پخش مى شود، همه در جهت تصويرسازي منفى از نظام اسلامى در ذهن مردم و براي سلب اعتماد مردم است كه آن مقصود حاصل شود؛ يعنى گسستگى پيوند ميان مردم و نظام تا خيال دشمن آسوده شود.1

پي نوشت ها:

1. بيانات مقام معظم رهبري در سفر به استان اصفهان، سال 1382

منبع:www.khamenei.ir




نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط