روشهاي تدريس و ارزشيابي معلمان ديني(2)
سنجش دين داري جوانان
پس از پيروزي انقلاب اسلامي و استقرار نظام جمهوري اسلامي، انديشه ي تحول اساسي در نظام اجتماعي، به منظور همسو کردن همه ي ابعاد و اجزاي آن با ارزش ها و موازين دين اسلام، در دستور کار نظام سياسي ايران قرار گرفت. در اين راستا، «تربيت ديني» از اهداف عمده ي نظام اجتماعي تعريف شد و جهت گيري کلي نظام سياسي و فرهنگي کشور در راستاي تقويت و گسترش ارزش ها و باورهاي ديني در ميان مردم (به ويژه نسل جديد) شکل گرفت. با اين حال، امروزه پس از گذشت سي سال از عمر انقلاب اسلامي ايران، بسياري از مردم با مشاهده ي برخي شيوه هاي رفتاري جوانان، به اين نتيجه رسيدند که باورها و رفتارهاي مذهبي اين دسته از افراد که همه ي سال هاي زندگي شان را در سايه ي اين نظام ديني سپري کرده اند، چندان مطلوب و خرسند کننده نيست و جامعه در انتقال ارزش ها و موازين ديني به نسل جديد خود، کاملاً با شکست رو به رو شده است.
حال پرسش اصلي اين است که، بحراني و اسفناک قلمداد کردن وضعيت دين داري نوجوانان و جوانان، چقدر با واقعيت ها تطابق دارد و آيا مي توان وضعيت دين داري جوانان را صرفاً بر اساس برخي شيوه هاي رفتاري آنان که مغاير با شيوه هاي رفتاري بزرگسالان يا الگو هاي رفتاري مذهبيون انقلابي است، به درستي استنباط کرد؟ در واقع بسياري از افراد، با مشاهده ي برخي از رفتارهاي اجتماعي نابهنجار از سوي جوانان، چگونگي اعتقاد و تعلقات مذهبي اين گروه را استنباط کرده و بر آن اساس، وضعيت ديني داري آن ها را بحراني و فاجعه آميز تلقي مي کنند. در صورتي که، وقتي نتيجه گيري ها و استنباط هاي خود را در خصوص دين داري جوانان، فقط بر اساس برخي رفتارهاي اجتماعي آنان (مثل نحوه ي آرايش، الگوهاي لباس) بنا سازيم، نه بر اساس اطلاعات و شواهد جزئي تر و مشخص تري که از پژوهش هاي تجربي به دست مي آيد، تصويري نسبتاً گمراه کننده و مفهومي مغلوب و خام از گرايش هاي جوانان و نوجوانان نسبت به دين به دست خواهيم آورد. شيوه ي رفتاري جوانان، هر چند که نابهنجار باشد به يقين جانشين سنجش هاي مستقيم باورها و تلعقات ديني نيست. براي داوري درباره ي دين داري جوانان و نوجوانان، بايد دقت نظر فراواني داشت و به دور از هر گونه شتابزدگي، از يک يا چند وجه رفتاري، همه ي دين داري آنان را نتيجه نگرفت. فرو کاستن دين داري، صرفاً به يک سلسله موازين رفتاري خاص و ظاهري، در واقع محدود کردن دين در قالب تنگ و ظاهري است. (3)
مروري بر پژوهش هاي مشابه
الف) مطالعات انجام شده در خارج از کشور:
خلاصه ي اين پژوهش بدين گونه بوده است که هر چه الفت افراد با مساجد بيشتر باشد، آن ها به اجراي دقيق احکام اسلامي تعهد بيشتري دارند. اين پژوهش نشان مي دهد که بين سن و مشارکت در فعاليت هاي مسجد، رابطه وجود دارد؛ بدين ترتيب که، جوانان بيشتر از افراد مسن به مسجد مي روند و همچنين افراد متأهل، بيشتر از مجردين در مسجد حضور مي يابند.
2- «ديويد دي واس» و «يان مک الستر» (1987) در نوشتاري تحليلي با عنوان «تفاوت هاي جنسيتي در دين» به بررسي اين مسئله پرداختند که چرا زنان، از مردان مذهبي ترند. براي تبيين تفاوت ها، از نظريه ها «موقعيت ساختاري» بهره گرفته است که در آن از نقش زنان در بچه داري، مشارکت کمتر آنان در کار و نگرش نسبت به کار و خانواده به عنوان ساختاري ياد مي شود که زمينه را براي مذهبي تر بودن زنان نسبت به مردان فراهم مي کند.
3- بر اساس تحقيق انجام شده بر روي سن و مشارکت ديني توسط «هوارد بحر» (1970) در فاصله ي 18 تا 30 سالگي، ميزان حضور در کليسا به شدت کاهش و در فاصله ي 30 تا 35 سالگي اين کاهش به تدريج از بين مي رود و پس از سن 35 سالگي تا کهنسالي به گونه اي يکنواخت افزايش مي يابد.
4- «اس ام استلزبرگ، ماري بالير- لوي، لينداي وايت» (1995) در تحقيقي با عنوان «مشارکت ديني در اوان بزرگسالي و تأثيرهاي سن و چرخه ي زندگي خانوادگي بر عضويت در کليسا» به بررسي تحولات زندگي از قبيل ازدواج، طلاق، روابط جنسي پيش از ازدواج بر مشارکت ديني در ايالات متحده ي آمريکا پرداخته اند.
اين پژوهش ها در فاصله ي سال هاي 1972 تا 1986 در سطح ملي، در ايالات متحده صورت گرفته است. در اين پژوهش، داده هاي مربوط به دوره ي 1986-1979 -1976 که مقطع سني 22 تا 32 سالگي افراد مورد مطالعه را در بر مي گيرد، جهت تحليل برگزيده شده است از جمله فرضيه هاي مطرح شده در اين پژوهش مي توان به دو فرضيه ي اساسي زير اشاره کرد:
الف) ازدواج، مشارکت ديني را افزايش مي دهد.
ب) از هم پاشيدگي روابط زناشويي، به کاهش مشارکت ديني مي انجامد و اين کاهش در مورد مردان، بيش از زنان است. ميزان مشارکت ديني در هر سه مقطع سني مورد نظر ديني (يعني 22، 25 و 32 سالگي) هم در زنان و هم در مردان، همراه با افزايش سن افزايش مي يابد. البته، ميزان مشارکت ديني زنان در هر سه مقطع، از ميزان مشارکت ديني مردان بيشتر است. بر اساس برآورده هاي رگرسيوني، پژوهش گران، پيش بيني کرده اند که امکان مشارکت ديني براي مردان و زنان متأهل نسبت به دوران تجرد، به ميزان 4 تا 8 درصد افزايش يافته است و معنايش اين است که تأثير ازدواج بر مشارکت ديني، مثبت و معنادار است. فقط براي زنان 25 ساله، اين تأثير معنادار نيست. هم باليني، هم در مردان و هم در زنان تأثير منفي داشته است. به گونه اي که امکان عضويت افراد مجرد در کليسا از زمان هم باليني نسبت به زمان پيش از آن از حدود 35 درصد به 15 درصد کاهش يافته است و نتايج به دست آمده، بدين گونه بوده است که هم باليني، تأثير منفي و ازدواج تأثير مثبت بر مشارکت ديني (عضويت افراد در کليسا) دارد.
5- پور يوسفي (1984) در پژوهش خود با عنوان «گرايش ديني دانشجويان مسلمان مشغول به تحصيل در دانشگاه ميشيگان آمريکا» نمره ي بالايي براي نمونه ي خود که در بردارنده ي دانشجويان مسلمان مشغول به تحصيل در دانشگاه ميشيگان آمريکا بودند، گزارش مي کند.
6- برگين و همکاران (1987: 197) پژوهشي در بين دانشجويان دانشکده ي «مورسن» انجام دادند که بر مبناي آن دين داري دروني با عملکرد مثبت اشخاص و سازگاري آن ها رابطه ي مثبت داشته و همچنين با ميزان اضطراب آن ها ارتباط منفي داشت.
7- يحيي (1988) در پژوهش خود با عنوان «ميزان دين داري مسلمانان ساکن ميشيگان» گزارش مي کند که نسبت بالايي از پاسخگويانش که مسلمانان ساکن ميشيگان بودند، «خيلي دين دار» يا «دين دار» طبقه بندي شدند.
زيرنويسها
1- از مراکز مهم شهر تمدن سومري که به گفته ي تورات، زادگاه ابراهيم نبي بوده و در حدود 3500 سال پيش از ميلاد شهر آبادي بوده است.
2- رابرت لاور، ديدگاهايي درباره ي دگرگوني هاي اجتماعي، ترجمه ي کاووس سيد امامي، ص 179.
3- محمد رضا طالبان، نمايه ي پژوهش 7 و 8، 1375، ص 121-129.
/ن