پيوند سنتهاي الهي با مهدويت (1)
نویسنده : نفيسه سادات فاضليان
چكيده
كليد واژه ها: سنت الهي، مهدويت، منتظران، سرنوشت ملتها، ولايت اهل بيت عليهم السلام.
پيش در آمد
خداوند متعال، سرنوشت جمعيتها و ملتها را مبتني بر سنتها و قوانين ثابت و تغيير ناپذير خويش بنا نهاده است. اين قوانين، چنان است كه هر ملتي سرنوشت خويش را به دست اراده خويش رقم ميزند؛ از اينرو در شماري از آيات قرآن كريم، سخن از سنتهاي الهي از قبيل سنت انقراض ظلم و ستم، سنت پيروزي حق بر باطل، سنت حاكميت صالحان، سنت غلبه اسلام بر ساير اديان و سنت جانشيني مستضعفان، به ميان آمده است؛ ولي اين سنتها زماني تحقق مييابد كه ملتها و امتها در پي تغيير وضعيت سرنوشت خويش باشند. بدين لحاظ ميان سنتها و قوانين الهي در تغيير سرنوشت و بشارت ظهور منجي و تحقق حكومت جهاني حضرت بقية الله الاعظم عجل الله تعالي فرجه الشريف پيوندي عميق وجود دارد. اين مقاله، در صدد پاسخگويي به اين مسأله است كه ميان سنتهاي الهي و مهدويت و وظايف منتظران، چه ارتباطي وجود دارد؟ همچنين در اين نوشتار، سنتهاي الهي مرتبط با حقگرايان مطرح ميشود.
مفهوم شناسي
1. سنت
سُنَّةُ النّبيّ: طريقته التي كان يتحرّاها، و سُنَّةُ اللّه تعالي: قد تقال لطريقة حكمته و طريقة طاعته، نحو: (سُنَّةَ اللَّهِ الَّتِي قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلُ وَ لَنْ تَجِدَ لِسُنَّةِ اللَّهِ تَبْدِيلًا) (فتح، 23). (وَ لَنْ تَجِدَ لِسُنَّتِ اللَّهِ تَحْوِيلًا) (سوره فاطر، 43)؛ سنت پيامبر، همان روشهاي ايشان است كه به آنها پايبند است وسنت خداوند، روش حكمت و روش طاعت ايشان است (راغب، 1412ق: ص429).
در كتاب قاموس قرآن علاوه بر مطالب بالا از قول مرحوم طبرسي نقل ميكند:
سنّت و طريقه و سيره، نظير هم هستند (قرشي، 1371ش: ج3، ص342).
پس سنت الهي روش و طريقه و قانوني است كه به فرمان خداوند بر عالم حكمفرما ميباشد.(1) ابن منظور در لسان العرب سنت الهي را چنين تعريف ميكند:
سنة الله أحكامه و أمره و نهيه؛ سنت الهي شامل احكام و امر و نهي الهي ميباشد (ابن منظور، 1414ق: ج13، ص225).
لذا به روشها و قوانيني كه در افعال الهي وجود دارد و خداوند متعال بر اساس آن، امور عالم و آدم را تدبير ميكند، سنتهاي الهي ميگويند (ر.ك: مصباح يزدي، 1379: ص425).
2. مهدويت
مهدويت از ديدگاه اسلام، به معناي اعتقاد به وجود امام زمان و آخرين حجت و ذخيره الهي است كه با ظهور و انقلاب جهاني خود، راه پيامبران الهي و خاتم آنان، حضرت محمد صلي الله عليه و آله و سلم را در سراسر گيتي گسترش خواهد داد و قوانين اسلام را به عنوان كاملترين برنامه سعادت بخش، در همه دنيا اجرا خواهد كرد. او ضمن غلبه بر اوضاع فرهنگي، سياسي، اجتماعي و اقتصادي دنيا، اوضاع جهان را طبق خواست خداوند و بر اساس نياز واقعي همه مردم دنيا، مرتب و منظم خواهد ساخت و عدالت را در سراسر جهان گسترش ميدهد و ظلم و ستم را ريشه کن ميسازد.
شيعه معتقد است مهدي موعود، امام دوازدهم و سلالة پاك پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله و سلم ميباشد. در اين رابطه، رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم به حضرت علي عليه السلام فرمود:
امامان پس از من، دوازده نفر هستند.اي علي! نخستين آنها تو هستي و آخرينشان قائم عجل الله تعالي فرجه الشريف است. او كسي است كه خداوند به دست او مشرق و مغرب زمين را فتح ميكند (صدوق، 1395ق: ج1، ص282).
سنتهاي حق گرايان و وظايف منتظران
حيات حق مداران و راستي طلبان، همواره قرين الطاف پنهان و آشكار الهي وسنتهايي است که در زندگي آنان جاري بوده و زمينه بهرهمندي هر چه بيشتر از نعمتهاي پروردگار و واصل شدن به طريق هدايت و سعادت را فراهم ميكند. منتظران دولت و حاکميت مهدوي لازم است با توجه به اين سنن، وظايف خود را شناخته و در راه زمينهسازي ظهور، سهم و بهرهاي داشته باشند. برخي از اين سنن و وظايف به بيان زير است:
1. سنت ولايت خداوند بر بندگان صالح
آنچه در اين سنت به دنبال آن هستيم، اين است كه خدا و رسول و امامان عليهم السلام بر مؤمنان ولايت دارند؛ از اين رو بايد اين ولايت و ابعاد آن را شناخت و از آن پيروي كرد. دربارة ولايت خداوند بر بندگان بايد دانست که اين ولايت، دو گونه است:
الف. ولايت به خالقيت و رازقيت که دربارة مؤمن و کافر يکسان است.
ب. ولايت ناشي از اطاعت و بندگي برابر خدا که به معناي سرپرستي به هدايت تشريعي و تکويني و فراهم كردن اسباب خير و توفيق به انجام خير و اجتناب از شرور است. اين هدايت، ولايتي است كه ويژه مؤمنان ميباشد. بنابر توضيحاتي که داده شد و نيز با استفاده از آيه مبارک (اللَّهُ وَلِيُّ الَّذينَ آمَنُوا يُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَي النُّورِ وَ الَّذينَ كَفَرُوا أَوْلِياؤُهُمُ الطَّاغُوتُ يُخْرِجُونَهُمْ مِنَ النُّورِ إِلَي الظُّلُماتِ) (بقره، 257) مقصود ما از ولايت خداوند بر بندگان صالح، روشن ميشود. بدين ترتيب که مقصود ما، ولايت به معناي دوم (به معناي سرپرستي) است که توضيح داده شد؛ بنابراين مؤمنان با پذيرش خداوند به عنوان ولي و سرپرست خويش، تحت ولايت خداوند باقي ميمانند و کفار با سرپرست قرار دادن طاغوت، از تحت ولايت الله (ولايت به معناي دوم) خارج ميشوند. ملاصدرا ذيل اين آيه مينويسد:
خدا ولي مؤمنان است؛ به اين معنا که نصير و ياور در امور دنيوي و اخروي آنان است. چون خداوند از مؤمن و کافر سخن گفت، خواست متولي امر هريک از اين دو گروه را روشن کند و برانگيزاننده خواستههاي آنان و مطلوبها و حرکتهاي آنان را نيز روشن سازد؛ پس فرمود: «همانا خداوند، سرپرست کساني است که ايمان آوردهاند»؛ يعني ياور و کمک کار آنان است در هر آنچه به آن نياز دارند و مصلحت امور دين و دنيا و آخرتشان در آن است. آنان را وادار و تشويق ميکند به رسيدن به تمام مقصودشان به بالاترين مقاماتشان ميرساند. (2)
پس از تبيين بحث ولايت خداوند، با استناد به آية (اللَّهُ وَلِيُّ الَّذينَ آمَنُوا) در صدد تبيين ولايت رسول خدا و امامان معصوم عليهم السلام هستيم. به همين منظور به بررسي آيه شريف (إِنَّما وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذينَ آمَنُوا الَّذينَ يُقيمُونَ الصَّلاةَ وَ يُؤْتُونَ الزَّكاةَ وَ هُمْ راكِعُونَ) (مائده، 55) از ديدگاه مفسران ميپردازيم.
مرحوم علامه طباطبايي در رابطه با اين آيه ميفرمايد:
پس آنچه از معاني ولايت در موارد استعمالش به دست ميآيد اين است که ولايت، عبارت است از يک گونه قربي که باعث و مجوز نوع خاصي از تصرف و مالکيت تدبير ميشود. در آيه شريف مورد بحث، سياقي که از آن استفاده ميشود، ولايت خدا و رسول و مؤمنان به يک معنا است. كه به يک نسبت ولايت را به همه نسبت داده است (طباطبايي، 1362: ج11، ص22)..
مؤيد اين مطلب، اين جمله از آيه بعدي است که (فَإِنَّ حِزْبَ اللَّهِ هُمُ الْغالِبُونَ) (مائده، 56) براي اينکه اين جمله دلالت يا دست کم اشعار دارد بر اينکه رسول خدا و مؤمنان از جهت اينکه تحت ولايت خداوند هستند؛ پس سنخ ولايت هر دو، يکي و از سنخ ولايت پروردگار است و خداوند متعال براي خود، دو سنخ ولايت نشان داده است؛ يکي ولايت تشريعي و ديگري ولايت تکويني.
همچنين علامه طباطبايي در آيه مذکور مصداق «الذين آمنوا» را اميرالمؤمنين ميداند که به عقيده شيعه ساير معصومين از فرزندان امام علي عليه السلام هستند.
در اصول کافي نيز ذيل آيه (إِنَّما وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذينَ آمَنُوا) از امام صادق عليه السلام چنين نقل فرموده:
«إِنَّما وَلِيُّكُمُ اللَّهُ» يعني خداوند و رسولش، به امور و اموال شما از خودتان سزاوارترند و «الَّذينَ آمَنُوا» يعني علي و فرزندان امامش، تا روز قيامت.
علامه طباطبايي در آيه مذکور، ولايت خدا و رسول و مؤمنان را يکي دانسته و مصداق «وَ الَّذينَ آمَنُوا» را اميرالمؤمنين عليه السلام ميداند. همچنين روايتي که از امام صادق عليه السلام ذيل آيه مذکور نقل شده است، خدا و رسول و امام علي و فرزندانش را بر ولايت مؤمنان سزاوارتر ميداند، تا خود مؤمنان.
آنچه پس از تبيين اين سنت الهي به دست ميآيد، اين است که خدا و رسول و امامان عليهم السلام بر مؤمنان ولايت دارند؛ بنابراين بايد ابعاد اين ولايت را شناخت و از آنها پيروي کرد. در پرتو اين شناخت و پيروي، وظايف منتظران بر اساس اين سنت به دست ميآيد.
يكي از وظايف منتظران، معرفت امامان عليهم السلام و پذيرش ولايت آنان، به ويژه امام مهدي عجل الله تعالي فرجه الشريف است. منتظر بايد با تأثيرگيري معنوي از سخنان نوراني و سيره عملي امامان عليهم السلام با آن انوار الهي اتصال روحي برقرار كند؛ زيرا شرط ولايتي كه موجب غلبه و پيروزي است، حضور نيست؛ بلكه شرطش وجود است. علامت ولايتپذيري، گوش سپردن به رهنمودهاي دويست و پنجاه ساله همة امامان عليهم السلام است كه نور واحدند. شيفتگي به ولي و كلمات او در تحول دروني شيعه بسيار مؤثر است و مفهوم گسترده پذيرش ولايت، شامل آن نيز ميشود؛ بنابراين منتظران علاوه بر اطاعت محض، بايد با تربيت خود و انجام وظايف فردي، سياسي و اجتماعي و زمينهسازي براي ظهور حضرت، موجبات خشنودي آن وجود مبارك را فراهم كنند.
به عبارت ديگر، منتظر واقعي بايد به گونهاي عمل كند که در تمام حرکات وسکناتش، ولايت پذيري و اطاعت از مولا مشاهده شود، کسي که در گفتار، خود را منتظر حضرت صاحب الامر عجل الله تعالي فرجه الشريف ميداند؛ ولي در عمل، به گونهاي است که آثاري از تبعيت و اتصال معنوي در او ديده نميشود، «منتظر حقيقي» شمرده نميشود.
پی نوشت ها :
1. ذكر اين نكته لازم است كه سنت، به معناي قول و فعل و تقرير معصوم عليه السلام، اصطلاحي روايي است و ما اينجا از سنت، در جايگاه مفهومي قرآني سخن ميگوييم.
2. لما ذکر الله تعالي المومن و الکافر اراد ان يبين ولي امور کل منهما و داعي اشواقهم، و اراداتهم، و حرکاتهم، فقال: الله ولي الذين امنوا اي: نصيرهم و معينهم في کل ما لهم اليه الحاجه و ما فيه الصلاح في امور دينهم و دنياهم و آخرتهم و يشوقهم الي منتهي قصدهم مرمي غرضهم و يوصلهم الي اعلي مقاماتهم و کراماتهم (صدرالمتألهين، 1372: ج4، ص227).
/ن