حديث « فاطمه (س) پاره تن پيامبر (ص) » (2)
مصادر اهل سنت
2 - صحيح بخارى، ج 4، ص 210، 212 و ج 1، ص 532.
3 - صحيح مسلم، ج 7، ص 141.
4 - سنن الترمذى، ج 5، ص 360.
5 - المستدرك على الصحيحين، ج 3، ص 158.
6 - سنن الكبرى، ج 10، ص 201 ؛ بيهقى، ج 5، ص 147.
7 - المصنف، ج 7، ص 301، عبدالرزاق.
8 - شرح نهجالبلاغه لابن أبي الحديد، ج 4، ص 64، ج 13، ص 36، ج 16، ص 273، 278.
9 - الجامع الصغير، ج 1، ص 208.
10 - المناقب خوارزمى، ص 353.
11 - سبل الهدى و الرشاد، ج 10، ص 237.
12 - سنن الترمذى، ج 5، ص 698، ح 3967.
13 - صفة الصفوة، ج 2، ص 13.
14 - اسد الغابة، ج 5، ص 521.
15 - تذكرة الخواص، ص 279.
16 - ذخائر العقبى، ص 37.
17 - حلية الاوليأ، ج 2، ص 40.
18 - ينابيع المودة، ج 2، ص 52، 53، 97.
شأن نزول حديث
1 - يكى از آن مناسبتها اين است كه روزى على(علیه السلام) از پيغمبر گرامى(صلی الله علیه واله) سؤال كرد: چه چيزى براى زنها بهتر است؟ حضرت سكوت نمودند و وقتى فاطمه(سلام الله علیها) آمد، از حضرت زهرا(سلام الله علیها) سؤال كردند چه چيزى براى زنها بهتر است. حضرت زهرا(سلام الله علیها) فرمود: اينكه مردها او را مشاهده نكنند. در اين موقع، حضرت پيغمبر(صلی الله علیه واله) فرمودند: فاطمة بضعة منّى؛(37) يعنى فاطمه پاره تن من است.
2 - دومين مورد وقتى بود كه ابولبابه براى قبول شدن توبه خود، خود را به ستون بسته بود. پس آيه توبه نازل شد كه توبه ابولبابه مقبول است. حضرت زهرا(سلام الله علیها) خواستند او را از ستون باز كنند. ابولبابه گفت: من قسم خوردهام كه كسى جز رسول خدا(صلی الله علیه واله) مرا باز نكند.
پس پيغمبر گرامى اين جمله را فرمودند: «ان فاطمة بضعة منّى».(38)
3 - سومين مورد جايى بود كه وقتى پيامبر گرامى خواستند فاطمه(سلام الله علیها) را معرفى كنند، فرمودند: «هى بضعة منّى». روايت از ابنصباغ مالكى از مجاهد است:
خرج النبى(صلی الله علیه واله) و هو اخذ بيد فاطمه فقال: من عرف هذه فقد عرفها و من لم يعرفها فهى فاطمة بنت محمد و هى بضعة منّى و هى قلبى و روحى التى بين جنبى.(39)
4 - چهارمين مورد در شب عروسى فاطمه(سلام الله علیها) بود كه حضرت اين جمله را فرمود.
حضرت پيامبر(صلی الله علیه واله) «به حضرت زهرا» خطاب كرد و فرمود: اى دخترم، على(علیه السلام) خوب شوهرى است. با او مخالفت نكن. سپس به على(علیه السلام) خطاب كردند فرمودند: يا على (علیه السلام)، داخل خانه خود شو و با همسرت با مهر و محبت رفتار كن. سپس اين جمله را فرمودند: «ان فاطمة بضعة منّى، يؤلمنى ما يؤلمها و يسرّنى ما يسرّها». مناقب خوارزمى، ص 353.
5 - پنجمين مورد را اهل سنت ذكر كردهاند: روزى على(علیه السلام) براى خواستگارى دختر ابوجهل پيش او رفت و حضرت پيغمبر(صلی الله علیه واله) فرمود: «ان فاطمة منّى...». علماى اهل سنت گفتهاند: اين خبر در باره على(علیه السلام) رسيده است. چون او خواست دختر ابىجهل را به عقد ازدواج گيرد، رسول خدا(صلی الله علیه واله) بر او غضبناك شد و فرمود «هر كس فاطمه را اذيت كند...»(40)
بر اين مورد اشكالات بسيار وارد شده است كه در اينجا به برخى از آنها اشاره مىكنيم.
1 - خود علماى اهل سنت گفتهاند كه على(علیه السلام) مشمول آيه تطهير است و طهارت ذاتى دارد، يعنى از هر رجس و پليدى و لهو و لعب و اخلاق رذيله منزه و مبراست.
و ديگر آنكه در آيه مباهله خداوند او را به منزله نفس پيامبر(صلی الله علیه واله) خوانده است. از طرف ديگر، او باب علم رسول الله بوده و اين همه در كتابهاى اهل سنت بيان شده است.
بنابراين، چگونه ممكن است عقل باور كند كه آن حضرت عملى انجام دهد كه به واسطه افعال و گفتار او رسول خدا(صلی الله علیه واله) غضبناك گردد؟ چگونه عقل باور مىكند كه مجسمه«اخلاق عظيم» بر كسى كه محبوب خداست غضب كند ؛ آن هم در امر مباحى كه خدا در قرآن مجيد در آن تبعيضى قائل نشده است. امر نكاح به حكم آيه سوم سوره نسأ: «فانكحوا ما طاب لكم من النسأ مثنى و ثلاث و رباع»، بين انبيأ و اوصيأ و جميع امت يكسان است. اگر بر فرض على(علیه السلام) چنين خيالى مىكرد كه زن ديگر بگيرد، طبق قرآن بر او جائز بود. رسول اكرم (صلی الله علیه واله) نيز براى يك امر مباح هرگز غضب نمىنمود و چنين كلماتى نمىفرمود.(41)
پس هر انسان عاقل بعد از تفكر درك مىكند كه اين حديث از موضوعات و ساختههاى امويها مىباشد كه اكابر علماى اهل سنت هم به اين امر اعتراف كردهاند.(42)
ابن ابى الحديد(43) از شيخ و استاد خود، ابى جعفر اسكافى بغدادى، نقل مىكند كه او گويد: معاوية بن ابى سفيان جمعى از صحابه و تابعين را معيّن كرده بود كه بر ضد على(علیه السلام) اخبارى جعل كنند و آن حضرت را مورد طعن و مذمت قرار دهند تا مردم از آن حضرت بيزارى بجويند.
از جمله اين كسان ابوهريره، عمرو بن عاص، مغيرة بن شعبة و عروة بن زبيرند.
ابوهريره كسى است كه حديث خواستگارى على (علیه السلام) را از ابوجهل روايت كرده است. آنگاه ابوجعفر اسكافى گويد: اين حديث مشهور است به روايت كرابيسى ؛ به اين معنا كه هر روايت بىاساس را كرابيسى مىخوانند. ابن ابى الحديد گويد: اين حديث در صحيحين بخارى و مسلم از مسور بن مخرمة الزحر، روايت شده است.
و سيد مرتضى در كتاب تنزيهالانبيأ گويد: اين روايت از حسين كرابيسى رسيده و او مشهور است به انحراف از اهل بيت و از نواصب و دشمنان بزرگ آن خاندان بوده است ؛ زيرا بنابر اخبار فراوان در كتابهاى اهل سنت، دشمن على منافق است و منافق به حكم قرآن اهل آتش شمرده مىشود، پس روايت او مردود است.
همچنين اخبار در مذمت ايذاكنندگان فاطمه(سلام الله علیها) اختصاص به نقل از كرابيسى يا ابو هريره ندارد، بلكه اخبار بسيارى در اين موضوع وارد است. از جمله خواجه پارساى بخارى در فصل الخطاب و امام احمد بن حنبل در مسند و مير سيد على همدانى شافعى در مودّت سيزدهم از مودة القربى، حديثى از سلمان محمدى نقل نمودهاند كه پيامبر(صلی الله علیه واله) فرمود: «دوستى فاطمه در صد جا نفع مىبخشد. پس كسى كه دختر من فاطمه از او راضى باشد، من از او راضىام و كسى كه من از او راضى باشم، خدا... و كسى كه فاطمه بر او غضب نمايد من بر او غضبناك مىباشم و بر هر كس من غضبناك باشم خداوند بر او غضبناك است. واى بر آن كس كه ظلم كند به فاطمه... .»(44)
2 - اشكال ديگر اين است كه در متن اين روايات، اختلافهاى بسيارى وجود دارد. در يكجا آمده است كه على(علیه السلام) به خواستگارى دختر ابوجهل براى عموى خود حارث بن هشام رفت و بعد حضرت اين جمله را فرمود.(45) در روايت ديگر از مسور بن مخرمة آمده است كه على(علیه السلام) به خواستگارى دختر ابوجهل براى خود رفت.(46)
3 - اين جمله كه در روايت آمده است على (علیه السلام) پيامبر(صلی الله علیه واله) را غضبناك كرد، با اين روايت كه از على(علیه السلام) روايت شده است مناسبت ندارد. على (علیه السلام) فرمود:
فواللّه ما اغضبتها و لا اكرهتها على امر حتى قبضها الله عزوجل اليه ولا اغضبتنى ولا عصت لى أمراً.(47)
4 - طبق آنچه در روايت از شيخ صدوق(48) نقل شده، خود على(علیه السلام) اين مطلب را تكذيب كرده است. امام صادق(علیه السلام)(49) نيز اين مطلب را كه على (علیه السلام) پيامبر (صلی الله علیه واله) را غضبناك نموده باشد نفى كردهاند.
5 - بر طبق يك گزارش، ابن عباس با عمر بحث كرده و به او گفته است: على(علیه السلام) پيامبر(صلی الله علیه واله) را به غضب نياورد و هيچگونه قصد و ارادهاى براى زن گرفتن نداشت و داستان خواستگارى على(علیه السلام) از دختر ابوجهل نادرست است. عُمر نيز ابن عباس را تصديق كرد(50) و گفت: تو درست مىگويى. 6 - چگونه پيامبر (صلی الله علیه واله) در اين حديث دختر ابوجهل را دختر دشمن خدا خوانده و ابوجهل را سب كرده است و حال آنكه خود فرموده است: مرده را سب نكنيد، چون باعث اذيت زنده مىشود.(51)
7 - مسور بن مخرمة كه راوى حديث است، در سال دوم هجرت متولد شدهاست.
پس چگونه او مىگويد: من شنيدم كه پيامبر(صلی الله علیه واله) بر روى منبر اين مطلب را فرمود، درحالىكه من جنب بودم. چگونه مىشود كه يك طفل محتلم باشد؟ برخى اين احتلام(52) را توجيه به كمال عقل كردهاند، ولى اين مطلب مخالف لغت و عرف است چون در عرف كسى طفل شش ساله را محتلم نمىخواند.(53)
برخى از بزرگان به يارى حديث «فاطمة بضعة منّى»، معصوم بودن حضرت زهرا(سلام الله علیها) را اثبات كردهاند. بنا به گفته آنان، پيامبر (صلی الله علیه واله) به طور مطلق فرموده است: هر كس زهرا(سلام الله علیها) را اذيت كند، مرا اذيت كرده است. از اين سخن روشن مىشود كه حضرت زهرا(سلام الله علیها) هرگز گناه نمىكند ؛ زيرا در غير اين صورت، پيامبر (صلی الله علیه واله) اين مطلب كلى را درباره حضرت زهرا(سلام الله علیها) نمىفرمود.(54) برخى بر اين حديث ايرادى وارد آوردهاند. به گمان آنان، شايد اين حديث انصراف به اين مطلب داشته باشد كه هر كس زهرا(سلام الله علیها) را از سر ظلم اذيت و آزار كند، پيامبر(صلی الله علیه واله) را اذيت كرده است و كسى كه آن حضرت را در مسير عبادت خشنود كند، پيامبر(صلی الله علیه واله) را خشنود كرده است. به گمان اين گروه، پيامبر(صلی الله علیه واله) سخنى كلى را نفرموده، بلكه آن را مقيد كرده است. تخصيص عموم نيز فراوان است و بسيارى از عمومات به مورد متعارف منصرف مىشوند.
اين اشكال پاسخهاى متفاوتى دارد كه در اينجا به برخى از آنها اشاره مىكنيم. تخصيص، خلاف اصل و قاعده است و ما تنها در صورت وجود دليل مىتوانيم به تخصيص قائل شويم. در اين مورد خاص هم هيچ دليلى وجود ندارد. از سوى ديگر، بر اساس بيانى كه در اشكال گذشت، روشن مىشود كه فاطمه (سلام الله علیها) مزيت خاصى بر ديگر مسلمانان ندارد، بلكه مانند آنان است. اين سخن نيز از چند جهت نادرست است :
1 - اگر زهرا(سلام الله علیها) همانند ساير مسلمانان باشد، سخن پيامبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) درباره او بىمعنا خواهد بود. در اين حال، پيامبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) نمىتوانست بگويد: هر كس زهرا(سلام الله علیها) را اذيت كند، مرا اذيت كرده است.
2 - اگر كسى چنين توجيه كند، لازم مىآيد كه پيامبر(صلی الله علیه واله) گفتارى بىفايده فرموده باشد ؛ زيرا معناى اين سخن آن است كه زهرا(سلام الله علیها) نيز همانند ديگر مسلمانان است. در اين حال، كسى كه اهل حكمت و معرفت باشد نيز چنين سخنى را بر زبان نمىآورد ؛ چه رسد به پيامبر خدا(صلی الله علیه واله). اما مىبينيم كه علماى اهل سنت، اين روايت را در باب فضايل حضرت زهرا(سلام الله علیها) آوردهاند.
3 - اهل سنت، خود، مىگويند: بر اساس قرآن، ازدواج با چهار زن اشكال ندارد، ولى پيامبر(صلی الله علیه واله) براى على(علیه السلام) حرام كرده بود كه در زمان حيات زهرا(سلام الله علیها) با زنى ديگر ازدواج كند. پيامبر فرموده است: اين از آن روست كه زهرا(سلام الله علیها) اذيت مىشود. از اين سخن برخى از اهل سنت روشن مىشود كه اذيت زهرا(سلام الله علیها) مطلقاً حرام است و به شرايط خاص انصراف نمىيابد.(55)
پی نوشت :
37. سبل الهدى و الرشاد في سيرة خيرالعباد، محمد بن يوسف الصالحى الشامى، ج 11، ص 45.
38. الروض الانف، سهيلى، ج 2، ص 196.
39. الفصول المهمة في معرفة الائمة، ص 146.
40. مستدرك الحاكم، ج 3، ص 158 ؛ صحيح مسلم، ج 4، ص 1903، كتاب فضائل الصحابة، ح 95.
41. اگرچه از اخبار شيعه استفاده مىشود كه بر على(علیه السلام) جايز نبوده است در حيات فاطمه زنى ديگر اختيار كند.
42. شبهاى پيشاور، ص 703.
43. شرح نهجالبلاغه، ابن ابى الحديد، ج 4، ص 64.
44. شبهاى پيشاور، ص 705.
45. الحاكم، ج 3، ص 158.
46. صحيح مسلم، ج 4، ص 1903.
47. كشف الغمة، اربلى، ج 1، ص 373.
48. علل الشرائع، ص 185، ب 149، ح 2.
49. امالى صدوق، ص 91، المجلس 22، ح 3.
50. الصحيح من سيرة النبى الاعظم، ج 4، ص 56.
51. همان.
52. فتح البارى، ج 9، ص 286.
53. الصحيح من سيرة النبى الاعظم(صلی الله علیه واله)، ج 4، ص 60.
54. بحارالأنوار، ج 29، ص 339.
55. بحارالأنوار، ج 29، ص 338.
/ن