استقرار سپر موشکی آمریکا در شرق اروپا (6)

بنظر می رسد که آمریکا نیز به این نتیجه رسیده باشد که سیستم دفاع موشکی باید نه تنها آمریکا بلکه تمام کشورهای عضو ناتو را نیز پوشش دهد. برخلاف تصور رايج كه معتقد است در دوره بعد از فروپاشي شوروي و پايان رقابت شرق و غرب از اهميت و جايگاه اروپا نزد آمريكا كاسته شده و اين كشور ديگر تمايلي به
پنجشنبه، 28 مرداد 1389
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
استقرار سپر موشکی آمریکا در شرق اروپا (6)

استقرار سپر موشکی آمریکا در شرق اروپا (6)
استقرار سپر موشکی آمریکا در شرق اروپا (6)


 

نويسنده: موسی رشید حفظ آبادی / کارشناس روابط بین الملل




 

اتحادیه اروپا وناتو
 

بنظر می رسد که آمریکا نیز به این نتیجه رسیده باشد که سیستم دفاع موشکی باید نه تنها آمریکا بلکه تمام کشورهای عضو ناتو را نیز پوشش دهد.
برخلاف تصور رايج كه معتقد است در دوره بعد از فروپاشي شوروي و پايان رقابت شرق و غرب از اهميت و جايگاه اروپا نزد آمريكا كاسته شده و اين كشور ديگر تمايلي به استمرار پرداخت هزينه هاي نظامي و امنيتي در اروپا ندارد، مي توان بر اين نظر بود كه اگر چه در واقعيت ديگر تهديدي به نام كمونيسم و شوروي براي آمريكا و اروپا احساس نمي شود، ولي واشنگتن به اين نتيجه رسيده كه با توجه به تمايل روزافزون برخي از كشورهاي بزرگ اتحاديه اروپا جهت تبديل نمودن اين اتحاديه به بازيگري بزرگ و مستقل از آمريكا در امور سياسي، اقتصادي و نظامي – امنيتي جهان، عدم حضور نظامي موثر آمريكا در اروپا مي تواند در آينده پيامدهاي راهبردي مهمي عليه اهداف و منافع اين كشور در قرن بيست و يكم داشته باشد. زيرا با توجه به پتانسيل هاي اقتصادي موجود در اتحاديه اروپا و افزايش تحركات سياسي خارج از مدار برخي از اعضاي آن در پاره اي از بحران هاي سياسي بين المللي در سال هاي اخير، افزايش قدرت نظامي و استقلال از آمريكا در امور نظامي و امنيتي در نهايت مي تواند منجر به خروج اين كشور از اين قاره شود. برهمين اساس، عليرغم بي معنا شدن فلسفه وجودي ناتو در دوره جديد، شاهد گسترش اعضاء (كشورهاي اروپاي شرقي و حتي حوزه قفقاز و آسياي مركزي) و تعريف اهداف و حوزه هاي ماموريت جديدي براي تنها پيمان نظامي برجاي مانده از دوران جنگ سرد هستيم كه رهبري و هدايت آن عملاً در اختيار آمريكا قرار دارد. در راستاي همين سياست اعلام نشده، علاوه بر تلاش آمريكا جهت افزودن بر وزنه خود از طريق ناتو در اروپا،
بدليل وجود برخي گرايش هاي واگرايانه در پاره اي از كشورهاي اروپاي مركزي همچون آلمان و فرانسه و عدم همراهي كامل آنها با سياست هاي بين المللي واشنگتن، موجب گرديد تا ضمن قرار دادن اين كشورها در زمره «اروپاي پير»، واشنگتن اقدام به جابجايي محل استقرار نيروها و پايگاه هاي نظامي خود از مركز اروپا به مناطق جنوبي و شرقي اين قاره نمايد. همين گزينه نظامي آمريكا از جمله عواملي است كه حضور و نفوذ نظامي اين كشور در اروپا را تداوم مي بخشد.
مقامات عالي رتبه کشورهاي عضو ناتو در تاريخ 19 آوريل جاري(2007 ميلادي) طي نشستي در بروکسل به بحث و بررسي پيرامون طرح دفاع موشکي آمريکا پرداختند و در پايان اين نشست اعلام شد که ناتو ديدگاه واحدي در خصوص طرح دفاع موشکي آمريکا دارد و با عيني و واقعي دانستن تهديدهاي موشکي، ايجاد سپر دفاع موشکي را ضروري مي داند و مخالفتي با استقرار بخشي از سيستم دفاع موشکي آمريکا در کشورهاي لهستان و جمهوري چک ندارد. آنها همچنين اعلام کردند که هدف اين سيستم روسيه نيست و تهديدي عليه بازدارندگي استراتژيک روسيه به شمار نمي رود، بلکه هدف آن مقابله با تهديدات موشکي رو به گسترش منطقه خاورميانه، به ويژه جمهوري اسلامي ايران مي باشد. در اين نشست اعضاي ناتو بدون اينکه تعهدي را نسبت به مشارکت در طرح دفاع موشکي مستقل آمريکا بپذيرند، از آمريکا خواسته اند اين طرح به سراسر اروپا گسترش يابد و به طور يکپارچه تمام اروپا را تحت پوشش قرار دهد. علاوه بر اين، توافق شده است که طرح دفاع موشکي آمريکا و طرح دفاع موشکي ميداني ناتو 2 به طور مکمل عمل نمايند(بدون اينکه با هم ادغام شوند) تا از تقسيم اروپا به مناطق تحت پوشش سپر دفاع موشکي و خارج از آن اجتناب شود. به عبارتي اصل غيرقابل تفکيک بودن امنيت در ناتو مورد احترام قرار گيرد. ) به گزارش ريانووستي، يوري بالويفسكي رئيس ستاد كل نيروهاي مسلح روسيه نيز گفته بود كه درباره تهديد موشكي ايران و كره شمالي- كه آمريكا هدف اصلي از استقرار سپر دفاع موشكي را محافظت اروپا از اين موشك‌ها اعلا‌م كرده - اغراق شده واين مساله نمي‌تواند براي توجيه استقرار سپرموشكي آمريكا در اروپا مورد استفاده قرار گيرد. پس از اين اظهارات تند روسي‌ها، ولا‌ديمير پوتين در حاشيه نشست گروه هشت با بوش ديدار كرد و از طرح استفاده مشترك از پايگاه‌هاي راداري جمهوري آذربايجان خبرداد. واكنش شديد روس‌‌ها، حاكي از آن است كه هدف اصلي آمريكا ،‌مقابله با ايران و كره شمالي نيست، بلكه واشنگتن برنامه‌هاي بلند مدت‌تري دارد. براي روس‌ها استقرار سپر دفاع موشكي در لهستان كه در دوره جنگ سرد،‌ مقر پيمان ورشو بود، بسيار معنا دار بوده و نوعي تحقير رواني روسيه است.
مسكو پيوستن اقمار سابق شوروي به ناتو و اتحاديه اروپا را به اجبار پذيرفته است، اما استقرار سپردفاع موشكي يك تهديد جدي‌تر براي روس‌ها محسوب مي‌شود.نگراني‌ اصلي روس‌ها از استقرار سيستم موشكي آمريكا در اروپـا، نـاشـي از بـيـن بـردن هـمـپـايـگي استراتژيك روسيه با آمريكاست. در واقع واشنگتن به دنبال يكجانبه گرايي هسته‌اي است.
از آنجا كه در حال حاضر روسيه و چين رقيب بالفعل نظامي آمريكا به شمار مي روند، استقرار سپر دفاع موشكي بيش از هر كشور ديگري، منافع و امنيت اين دو كشور را مورد تهديد قرار خواهد داد، زيرا با اجراي اين پروژه در شرق اروپا، روسها به خوبي از اين موضوع آگاهي يافته اند كه اولاً، آمريكا خواهان جدايي كامل اروپا از روسيه و حفظ برتري نظامي و راهبردي خود دراين قاره مي باشد در ارتباط با تاثيرات اين پروژه بر سياست هاي دفاعي و نظامي چين نيز مي توان بر اين نظر بود كه اگرچه در حال حاضر پروژه دفاع موشكي آمريكا در شرق اروپا تهديد نظامي مستقيمي عليه اين كشور به شمار نمي رود، ولي چيني ها نيز با آگاهي از نيات واقعي آمريكايي ها (گسترش سپر دفاع موشكي به همه مناطق راهبردي جهان و استفاده از قدرت نظامي در ترسيم و تنظيم نظم جهاني مورد نظر در قرن بيست و يكم) نگرانند تا بلافاصله بعد از اتمام اين پروژه، جنوب شرق آسيا هدف بعدي اجراي چنين برنامه هايي باشد. از همين رو، پكن نيز اين اقدام آمريكا را عاملي براي مسابقه تسليحاتي قلمداد كرده كه ممكن است روابط پكن و واشنگتن را تهديد كند. يكي از نگراني هاي عمده چين در اين باره اين است كه چتر حمايتي دفاع موشكي آمريكا تا مرزهاي تايوان كشيده شود كه اين مسئله از نظر پكن غير قابل تحمل خواهد بود. زيرا در اينصورت چين مجبور خواهد بود براي دفاع از منافع و امنيت ملي خود در شرق آسيا (كه سياست چين واحد محور اصلي آن را شامل مي گردد) برخلاف روند كنوني بر شمارموشك هاي هسته اي و نيروهاي نظامي متعارف خود بيافزايد.
مسلماً در صورت وارد شدن چنين منازعه اي به شرق آسيا، علاوه بر پيچيده تر شدن مسئله تايوان و الزام پكن به افزايش بودجه دفاعي و نظامي خود، تغيير فضاي «اقتصاد محور» حاكم بر اين منطق به فضاي «امنيت محور» نيز پيامد بلافصل اين تحولات احتمالي خواهد بود كه چين شديداً از آن متضرر مي گردد. زيرا بر اساس راهبرد امنيت ملي چين، امنيت ملي اين كشور منوط به استمرار توسعه اقتصادي و حفظ نرخ رشد بالاي اقتصادي كنوني است. متقابلاً توسعه اين كشور نيز مستلزم ايجاد آرامش و ثبات در منطقه جنوب و جنوب شرق آسيا و برقراري روابط صلح آميز با جهان خارج مي باشد، در صورتي كه وارد شدن در عرصه نظامي و رقابت تسليحاتي با آمريكا در صورتي كه وارد شدن در عرصه نظامي و رقابت تسليحاتي با آمريكا بخش عمده اي از بودجه توسعه ملي چين را خواهد بلعيد و موجب كاهش سرعت رشد و توسعه اقتصادي اين كشور خواهد شد.
بنابراين ، برخلاف ادعاي موافقان پروژه دفاع موشكي، چنين طرح هاي نظامي و دفاعي نه تنها كاهش رقابت هاي نظامي و امنيتي جهان را بدنبال نخواهد داشت، بلكه علاوه بر واكنش هاي نظامي مخالفان بالفعل پروژه (روسيه و چين) كه در صدد تدارك شيوه هاي خنثي سازي چنين تهديدي خواهند آمد، در صورت تهديدي جدي منافع و امنيت برخي قدرت هاي منطقه اي، عرصه جديدي در رقابت هاي نظامي كشورها گشوده خواهد شد و اعتبار باقيمانده برخي پيمان هاي دفاعي و امنيتي جهاني تحت كنترل تسليحات متعارف و غير متعارف نيز ازبين خواهد رفت.
چین هنوز در این زمینه واکنشی دیپلماتیک از خود نشان نداده است و البته این مساله چندان نیز عجیب نیست. پکن آنچنان که تجربه تا امروز نشان داده است، در چنین مواردی اقدامات تلافی جویانه را به اعتراض‌های رسمی و دیپلماتیک ترجیح می‌دهد چنانکه چندی پیش این کشور در پی تداوم کمک‌های تسلیحاتی آمریکا به تایوان از صدور اجازه پهلوگیری برای کشتی‌های نظامی آمریکایی در بندر هنگ‌کنگ امتناع کرد و حتی در یک مورد حاضر نشد به دو کشتی مین‌روب آمریکایی که در دریای چین جنوبی گرفتار طوفان شده بودند، کمک کند. به این ترتیب بیش از اعتراض‌های رسمی به نظر می‌رسد باید منتظر واکنش‌های پکن به طرح مشترک سپر دفاع موشکی آمریکا و ژاپن بود. پایگاه میساوا که اخیراً در دنباله این طرح در شمال ژاپن تاسیس شده نوعی سامانه راداری مشترک موسومبه «ایستگاه زمینی تاکتیکی مشترک» (‌Joint Tactical Ground Station) یا به طور اختصار JTAG است که از پیشرفته‌ترین رادارهای باند X استفاده می‌کند. پنتاگون در تلاش است برای تداوم طرح سپر دفاع موشکی در منطقه اقیانوس آرام، در سال جاری بودجه‌ای 8 میلیارد دلاری از دولت آمریکا دریافت کند. آمریکا علاوه بر پایگاه میساوا سه پایگاه دیگر JTAG در قطر، آلمان، و کره جنوبی دارد.

نتيجه گيري
 

آنچه كه از طرح هاي دفاعي و نظامي آمريكا تحت عنوان «استقرار سپر دفاع موشكي» در برابر حملات موشكي مطرح شد، استخراج مي شود اين است كه همه اين طرح ها و برنامه هاي نظامي (بدون توجه به مقاطع زماني آنها) بدنبال يك هدف مشترك بوده و هستند، و آن اينكه كه براي حضور موثر در سياست بين الملل و شكل دهي بر قواعد و رفتار ساير بازيگران در عرصه بين المللي، علاوه بر توجه به ابعاد نرم افزاري و سخت افزاري قدرت، بعد نظامي و امنيتي قدرت را هيچگاه نبايد
فراموش كرد و نسبت به اعتبار و اثر گذاري آن بي توجه بود. البته همانطور كه در بخش راهبرد امنيت ملي آمريكا در قرن بيست و يكم برخي از زواياي آن مطرح شد، برجسته شدن استفاده از قدرت نظامي جهت تحقق اهداف سياست خارجي آمريكا در دوره اخير ناشي از نگرش خاص استراتژيست هاي نو محافظه كار به عرصه سياست بين الملل (وجود تهديدات بالفعل و بالقوه و ضرورت استفاده از قدرت نظامي جهت حصول به اهداف سياسي) و تعريف مجدد آنها از منافع، امنيت و جايگاه آمريكا در قرن پيش رو مي باشد. اين گروه از سياستمداران كه در استفاده افسار گسيخته از قدرت نظامي براي حصول به اهداف آمريكا هيچ گونه تاملي از خود ندارند،‌ بر اين باورند كه بقاي آمريكا در آينده منوط به اين است كه در هيچ نقطه اي از جهان نبايد تهديدي عليه منافع اين كشور وجود داشته باشد و براي حصول به اين هدف نيز سياست بازدارندگي آمريكا جهت دفاع از منافع و امنيت اين كشور و دوستان و متحدان آن بايد مورد تجديد نظر قرار بگيرد.
پس اگر ديروز شاهد استقرار سپر دفاع ملي موشكي در داخل مرزهاي آمريكا بوديم، امروز استقرار سپر دفاع موشكي در شرق اروپا تبديل به مسئله اي مناقشه انگيز گرديده و در آينده نيز ممكن است شاهد اجراي چنين پروژه هايي در ساير نقاط جهان (از جمله خاورميانه، قفقاز و شرق آسيا) باشيم؛ همگي اين اقدامات جهت استفاده موثر از قدرت نظامي در حصول به اهداف سياسي و راهبردي اين كشور است. به عبارت ديگر، استقرار سپر دفاع موشكي آمريكا در اروپا مولفه راهبردي دفاعي جديدي است كه به آمريكا اين فرصت را مي دهد تا كماكان ابزارهاي فيزيكي اهداف هژموني خود را در نقاط حساس جهان برپا نمايد،‌ و يكي از مناطق حساس و تعيين كننده در راهبري استراتژي قرن بيست و يكمي آمريكا همچنان اروپا مي باشد. همين اهميت و جايگاه اروپا ايجاب مي نمايد تا آمريكا همواره مراقب باشد تا هيچ نوع رقيب جدي كه توان به چالش كشيدن حضور و منافع آمريكا در منطقه را داشته باشد بوجود نيايد و هيچ نوع ائتلاف منطقه اي عليه آن شكل نگيرد. در همين ارتباط رد پيشنهاد روسيه جهت استفاده مشترك از پايگاه راداري قبله در جمهوري آذربايجان به جاي استقرار رادار سامانه دفاع موشكي اروپاي شرقي در جمهوري چك (كه در نشست گروه هشت در هايلدنبرگ آلمان توسط پوتين مطرح شده بود) مي تواند به مثابه مصداق بارز اهميت اروپا براي منافع آمريكا در اين قاره تلقي گردد.
به عبارت ديگر، برخلاف تصور رايج كه معتقد است در دوره بعد از فروپاشي شوروي و پايان رقابت شرق و غرب از اهميت و جايگاه اروپا نزد آمريكا كاسته شده و اين كشور ديگر تمايلي به استمرار پرداخت هزينه هاي نظامي و امنيتي در اروپا ندارد، مي توان بر اين نظر بود كه اگر چه در واقعيت ديگر تهديدي به نام كمونيسم و شوروي براي آمريكا و اروپا احساس نمي شود، ولي واشنگتن به اين نتيجه رسيده كه با توجه به تمايل روزافزون برخي از كشورهاي بزرگ اتحاديه اروپا جهت تبديل نمودن اين اتحاديه به بازيگري بزرگ و مستقل از آمريكا در امور سياسي، اقتصادي و نظامي – امنيتي جهان، عدم حضور نظامي موثر آمريكا در اروپا مي تواند در آينده پيامدهاي راهبردي مهمي عليه اهداف و منافع اين كشور در قرن بيست و يكم داشته باشد. زيرا با توجه به پتانسيل هاي اقتصادي موجود در اتحاديه اروپا و افزايش تحركات سياسي خارج از مدار برخي از اعضاي آن در پاره اي از بحران هاي سياسي بين المللي در سال هاي اخير، افزايش قدرت نظامي و استقلال از آمريكا در امور نظامي و امنيتي در نهايت مي تواند منجر به خروج اين كشور از اين قاره شود. برهمين اساس، عليرغم بي معنا شدن فلسفه وجودي ناتو در دوره جديد، شاهد گسترش اعضاء (كشورهاي اروپاي شرقي و حتي حوزه قفقاز و آسياي مركزي) و تعريف اهداف و حوزه هاي ماموريت جديدي براي تنها پيمان نظامي برجاي مانده از دوران جنگ سرد هستيم كه رهبري و هدايت آن عملاً در اختيار آمريكا قرار دارد. در راستاي همين سياست اعلام نشده، علاوه بر تلاش آمريكا جهت افزودن بر وزنه خود از طريق ناتو در اروپا، بدليل وجود برخي گرايش هاي واگرايانه در پاره اي از كشورهاي اروپاي مركزي همچون آلمان و فرانسه و عدم همراهي كامل آنها با سياست هاي بين المللي واشنگتن، موجب گرديد تا ضمن قرار دادن اين كشور در زمره «اروپاي پير»، واشنگتن اقدام به جابجايي محل استقرار نيروها و پايگاه هاي نظامي خود از مركز اروپا به مناطق جنوبي و شرقي اين قاره نمايد. همين گزينه نظامي آمريكا از جمله عواملي است كه حضور و نفوذ نظامي اين كشور در اروپا را تداوم مي بخشد.
البته از آنجا كه علي رغم لشكر كشي گسترده آمريكا به خاورميانه، اين كشور يك موضوع حل نشده به نام ايران در اين منطقه دارد؛ با توجه به استمرار آشتي ناپذيري ايران با سياست هاي آمريكا در منطقه و توان نظامي ايران، آنها مجبور به استقرار نيرو در منطقه بيش از برآورد اوليه شده اند و در طراحي سامانه دفاع موشكي در اروپاي شرقي نيز آن را به گونه اي تنظيم كرده اند كه هم ايران را شامل شود و هم در برابر روسيه كه يك تهديد بالفعل به شمار مي رود، هر زمان كه خواستند بتوانند به عنوان يك ابزار از آن عليه مسكو استفاده نمايند. لذا مقابله با افزايش قدرت بالقوه برخي بازيگران منطقه اي، براساس آنچه كه در راهبرد امنيت ملي آمريكا تاكيد گرديده هدف ديگر نظامي آمريكا در قرن بيست و يكم خواهد بود كه پروژه دفاع موشكي تامين كننده بخشي از اين هدف خواهد بود.
پایان .
منبع: اندشکده روابط بین الملل



 



نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط