مهدويت در تفكر شيعي
نویسنده : فريبرز درجزي
الف) مهدويت و تصوير جامعه مهدوي
اساسا جايگاه امامت در اين نوع ساختار فكري به شكلي است كه نمي توان زماني را تصور كرد كه زمين از حجت (امام) تهي گردد.
هر امري كه علتي نداشته باشد نمي تواند شناخته شود چرا كه حقيقت آن را نمي توان تعريف نمود و هيچ دليلي را نمي توان با توجه به ديگر موجودات به نفع اثبات او سامان داد زيرا آن موجود خود دليل و علت خود است لذا خدا را تنها به خودي خود مي توان شناخت. روش متكلمان اين بود كه با توجه به حداقل يك موجود ممكن به اثبات خالق واجب الوجود مي پرداختند كه البته فلاسفه آن را منطقي نمي دانستند. لذا نيل به علوم عاليه و از جمله اثبات ذات باري تعالي جز با وحي و الهام امكان پذير نيست.
بنابراين پس از پيامبر اكرم (ص) كه حجت خدا بر زمين بود ممكن نيست زمين از حجت كه از طرفي شفيع آدمي در برابر خداست و از ديگر سو نمونه عملي و الگوي حركت اوست خالي بماند. خواه اين حجت شناخته شده و ظاهر باشد كه مردمان با او در ارتباط باشند و خواه پنهان كه بر مردم مكتوم باشد بنابراين امروزه هم خدا را حجتي مكتوم و ناپيداست.
علامه سيد محمدحسين طباطبايي در اثر گرانسنگ خود «الميزان في تفسيرالقرآن» همين استدلال را اما به نوعي ديگر ذيل آيه پنجاه و پنجم سوره مباركه «نور» مطرح نموده ولي ضرورت وجود منجي موعود را كه در انديشه شيعه همان حجت است به مفهوم تشكيل جامعه صالح و مدينه صائب كه از قضا قرار است در همين ارض خاكي تشكيل گردد پيوند مي زند. «وعدالله الذين امنو منكم و عملوالصالحات ليستخلفنهم في الارض كما استخلف الذين من قبلهم و ليمكنن لهم دينهم الذي ارتضي لهم و ليبد لنهم من بعد خوفهم امنا يعبدونني لا يشركون بي شيئا و من كفر بعد ذلك فاولئك هم الفاسقون» (سوره نور ـ آيه 55) (خداوند به كساني از شما كه ايمان آورده و كارهاي شايسته انجام داده اند وعده مي دهد كه قطعا آنان را حكمران روي زمين خواهد كرد. همان گونه كه به پيشينيان آنها خلافت روي زمين را بخشيد و دين و آئيني را كه براي آنان پسنديده پابرجا و ريشه دار خواهد ساخت و ترسشان را به امنيت و آرامش مبدل مي كند و آن چنان كه تنها مرا مي پرستند و چيزي را شريك من نخواهند ساخت و كساني كه پس از آن كافر شوند آنها فاسقانند).
اگر به درستي به مفردات تركيب و سياق آيه توجه كنيم جز جامعه آرماني مهدي موعود مصداقي براي آن نمي يابيم. ضمن آنكه واقعيات اخبار و روايات متواتري وجود دارند كه از ظهور مهدي (عج) حكايت مي كنند و اينكه او زمين را پس از آنكه از جور و ستم لبريز شده پر از عدل و داد مي كند: «او كسي است كه رسولش را با هدايت و آئين حق فرستاد تا آن را بر همه آئين ها غالب كند و پيروز هر چند مشركان كراهت داشته باشند» (سوره توبه ـ آيه 33). اين مضمون را البته در آيات بيست و هشتم سوره فتح و نهم سوره صف هم مي توان ديد. جالب آنكه سياق و مضمون اين سه آيه در تطابق كامل با آيه پنجاه و پنجم سوره نور است لذا اين وعده مختص جامعه آخرالزماني است.
غايت قصواي چنين جامعه اي البته صرف نترسيدن از دشمنان خارجي و داخلي نيست بلكه علاوه بر آن پرستش خداوند و شرك نورزيدن به اوست. عبادت خالصانه و اخلاص عابدانه و ويراني تمامي بنيادهاي ارزشي ـ اخلاقي به جز بنياد تقوا از ديگر نشانه هاي اين اجتماع مومنانه است. در نهايت خداوند مومنان را به ايجاد جامعه اي پاك و صالح وعده مي دهد كه خالي از نشانه هاي كفر و نفاق و فسق باشد. بر باور و كردار اين جامعه جز ارزش هاي دين حق (اسلام) حكمراني نمي كند بدون واهمه از معاندان داخلي و خارجي آزاد از مكر حيله گران و ستم ستمكاران و زورگويي زورمداران. اين جامعه با ويژگي هاي مذكور قطعا هنوز محقق نشده و اگر قرار است بر دوره اي منطبق گردد به زمان ظهور مهدي (عج) منطبق است چرا كه ويژگي هاي اين جامعه را شيعه و سني به نحو متواتر از پيامبر(ص) نقل كرده اند.
ب) جوان و فرهنگ انتظار
در اين فرهنگ همان طور كه ايمان به معناي واقعي خود عبارت از علم و عمل عقيده و تلاش و اعتراف و كوشش است انتظار نيز مفهومي با اصالت و سازنده و از عالي ترين مكاتبي است كه مي تواند جامعه اسلامي را به سمت پيشرفت و تكامل رهنمون ساخته و به كليه تلاش ها و انگيزه هاي مربوطه ارزش اصالت و هويت بخشد. در فرهنگ انتظار منتظران چه فرد باشند و چه اجتماع در حال عبادت و پرستش به سر برده و به قول اميرمومنان علي (ع) مجاهد تلاشگري را مي ماند كه در راه خدا و احياي سنن اسلامي در پرتو اعتقاد راسخ انتظارش در خون خود مي غلتد. نكته مهم آنكه در امر انتظار اصل اعتقادي بسيار مهم «معاد» پيوسته حضوري سبز و برجسته دارد. اول اينكه مهدي موعود به وقت ظهور ستمگران را كيفر داده و ظالمان را به سزاي اعمال خود مي رساند و مومنان را عزيز مي دارد و رحمت الهي را به سزاواران مي چشاند كه اين خود نمونه و گواهي بر كيفر و پاداش ها و رستاخيز است. دوم آنكه به هنگام فرج گروهي از پاكان و پليدان به جهان بازگشته و اين خود قيامت صغرايي و لذا نشانه اي براي قيامت كبري است.
سوم اين كه ظهور حجت بن الحسن (ع) از اشراط ساعت است (يعني علائم قيامت). اصولا يكي از اصلي ترين علائم و نشانه هاي حتمي قيامت و فرارسيدن رستاخيز ظهور مهدي است. پيامبر اكرم (ص) مي فرمايد: «اگر يك روز از عمر دنيا باقي باشد آن روز آن قدر طولاني شده تا مردي از اهل بيت من آمده و زمين را پر از عدل كند همانطور كه از ظلم و جور پر شده است
شيعه در اطاعت از دستورات موكد پيغمبر اسلام (ص) بيش از يازده قرن است كه مهدي آل محمد(ص) را طلب نموده و مي كند. روايات متواتري كه در اين باب فراروي شيعه قرار دارند هم امر به انتظار مي كنند هم فضيلت انتظار را بيان مي كنند و هم وظايف منتظران را مشخص و گوشزد مي نمايند. از آنجا كه اصولا ماهيت زندگي انسان با انتظار عجين شده و بدون آن زندگي مفهومي نداشته و شور و نشاط لازم براي تداوم آن در كار نيست لذا انتظار براي قشر جوان به مثابه يك تكليف درآمده است. انتظار اميد به آينده است و چون زندگي يك جوان بدون اميد به آينده غيرقابل تصور است لذا لزوم انتظار در حيات بشري و بالاخص قشر جوان چنان بديهي و اظهر من الشمس است كه نياز به اقامه دليل و برهان ندارد. از طرفي در روايات براي انتظار فرج ثواب هاي بسياري بيان شده است. مهم تر از همه اينكه اگر انتظار يك عمل است پس منتظر هم بايد عامل باشد. توجه به اين نكته ضروري است كه اگر منتظران با وظائف خود آشنا نبوده و بدان عمل نكنند تاريخ تكرار خواهد شد و همان گونه كه در زمان امام حسين (ع) شيعيان فراواني وجود داشته ليكن تنها 72 نفر به وظيفه خود عمل كردند و سالار شهيدان را تنها گذاشتند و لذا آنچه نمي بايست اتفاق افتد اتفاق افتاد در زمان غيبت نيز چنانچه شيعيان و به خصوص جوانان به وظايف خود عمل نكنند امام زمان تنها مانده و ظهورش هم به تعويق خواهد افتاد.
انتظار فرج راه گشاي حكومت عدل و داد و ايجاد عدالت است و لذا نسل جوان كه تشنه حاكميت عدالت و مساوات است مي بايد كه زمينه ظهور حضرت حجت (ع) را با درك عميق فرهنگ انتظار فراهم نمايد.
منبع: www.bashgah.net
/ن