بررسی اجمالی مبانی اندیشه مهدویت

‌اگر چه اندیشه مهدویت از اندیشه هاى کلیدى تشیع محسوب مى‌شود، اما حقیقت آن است که در فعالیتهاى فکرىِ محافل فرهنگى ما، به این موضوع بهاى لازم داده نشده است. فقط شاهد برگزارى مراسم جشن نیمه شعبان و در بهترین حالت، جلسات دعایى هستیم که فاقد مباحث عمیق فکرى و معرفتى پیرامون این موضوع مهم هستند.
جمعه، 4 شهريور 1401
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
بررسی اجمالی مبانی اندیشه مهدویت

‌اگر چه اندیشه مهدویت از اندیشه هاى کلیدى تشیع محسوب مى‌شود، اما حقیقت آن است که در فعالیتهاى فکرىِ محافل فرهنگى ما، به این موضوع بهاى لازم داده نشده است. فقط شاهد برگزارى مراسم جشن نیمه شعبان و در بهترین حالت، جلسات دعایى هستیم که فاقد مباحث عمیق فکرى و معرفتى پیرامون این موضوع مهم هستند. شهید مطهرى در این باره مى گوید: ما این {بحث} را به صورت یک آرزوى کودکانه ى یک آدمى که دچار عقده و انتقام است، در آورده ایم. (ر.ک سیرى در سیره ائمه اطهار/ص298)‌ ‌
 

در این مقاله سعى خواهیم کرد که برخى مبانى معرفتى که در بحث مهدویت به کار مى آیند را به صورت مختصر و کد وار مورد بررسى قرار دهیم.

براى بحث درباره مهدویت باید از استدلال و نیز بررسى دقیق متون دینى اى که در اختیار ما هستند یعنى قرآن و روایات کمک گرفت. همچنین از آنجا که در بحث مهدویت، موضوع «امام شناسى» از اهمیتى فوق العاده برخوردار است، در ابتدا مباحث کلیدى در این باب را، در حد و وسع یک مقاله، مطرح خواهیم نمود.

بر اساس تفکر شیعى باید همواره در عالَم، «انسان کامل» وجود داشته باشد و به اصطلاح هیچ گاه زمین از حجت خالى نیست. انسان کامل از مفاهیم کلیدى در تشیع و همچنین فرق صوفیه است و برخى متفکران علت نزدیک شدن این دو به یکدیگر و شباهت آنها را در وجود همین مفاهیم مشترک مى دانند؛ اگر چه در عمل، در طول تاریخ، انحرافاتى در برخى فرق صوفیه و سوء استفاده از این مفاهیم را شاهدیم.

انسان کامل نه تنها خود غایت خلقت است بلکه «واسطه فیض الهى» براى دیگر موجودات است که این موضوع در ادامه مقاله، بیشتر مورد بررسى قرار خواهد گرفت.

وجود امام معصوم پس از پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم)
از نظر شیعه، معصومین علیهم السلام مصداق اتم انسان کامل هستند. با رجوع به قرآن و سنت، بیشتر مى توانیم با این موضوع آشنا شویم. ‌

آیه 59 سوره نساء مى فرماید: «یا ایّها الّذین امنوا اطیعوا الله و اطیعوا الرَّسول و اولى الامر مِنکم» اى مومنین از خدا اطاعت کنید و نیز از رسول و از «اولى الامر» اطاعت کنید. ‌

از این آیه نکات زیر را مى فهمیم:
 

الف- اولى الامر معصوم است؛ چرا که خداوند به اطاعت از کسى که خود گمراه است، امر نمى کند.

ب- خداوند به کسانى اشاره دارد که اولى الامر هستند، کسانى که غیر از رسول خدا هستند. پس غیر از پیامبر کسان دیگرى هم هستند که واجب الاطاعه هستند.

همچنین در روایتى آمده است که جابر ابن عبدالله انصارى از پیامبر خواست که اولى الامر را براى او معرفى کنند و ایشان در پاسخ نام دوازده امام را برده اند.
 

حقایق قرآن را چه کسانى مى دانند؟

از سوى دیگر، آیه 33 سوره احزاب مى فرماید: « انّما یرید الله لِیُذهبَ عنکم الرِّجس اهل البیتِ و یُطهِّرکم تطهیرا» خداوند در این آیه اهل بیت را پاک معرفى مى نماید. ‌

به عبارت دیگر، همان کسانى که در آیه 59 سوره نساء، واجب الاطاعه و معصوم هستند، طبق این آیه، اهل بیت معرفى شده اند چرا که کسى که مطهر است، واجب الاطاعه مى تواند باشد.

اما ویژگى کسانى که مطهّر هستند، از دیدگاه قرآن چیست؟ آیات 77 تا 79 سوره واقعه این موضوع را براى ما روشن مى کنند. در این آیات مى‌خوانیم: «انّه لَقرآن کریم، فى کتاب مکنون،لایمسُّه الا المطهَّرون» این آیات به این موضوع اشاره دارند که قرآن در کتاب مکنون و پنهانى است که جز مطهرون کسى به آن دسترسى ندارد. به عبارت روشن تر فقط مطهرون «حقایق قرآن» را در مى یابند.

به بیان دیگر، امام معصوم که همان انسان کامل است، به تمامى حقایق قرآن که همان حقایق تمام هستى است، اشراف دارد. امام معصوم قلبش هم تراز با قرآن است و اوست که مى تواند حقایق قرآن را براى مردم تبیین کند.

موضوع بسیار مهم دیگرى نیز که از این آیات (آیات 77 تا 79 سوره واقعه) حاصل مى شود، این است که حقایق و اسرار قرآن، پوشیده و مستور هستند و این گونه نیست که بتوانیم با قرائت صرف آنها به حقایق قرآن پى ببریم بلکه این آیات، به میزانى که پاک و مطهر باشیم، حقایق خود را به ما نشان خواهند داد.

قلبى که محل پذیرش تمام حقایق و اسرار عالم است ‌
پیامبر(ص) از اصحابشان پرسیدند آیا پس از من شب قدرى هست؟ عرض کردند بله یا رسول الله. سوال فرمودند: ملائکه و روح در آن شب، بر چه کسى نازل مى شوند؟ گفتند: خدا و رسولش آگاه ترند. پیامبر(ص) اشاره به حضرت على(ع) کردند.

روایت فوق تلویحا این موضوع را بیان مى دارد که باید در همه زمانها انسان کاملى زندگى کند که قلب او ظرف پذیرش حقایقى باشد که ملائکه و روح در شب قدر نازل مى کنند.
 

واسطه فیض

انسان الکُل یا انسان کامل، مقام جامعیت اسماءالهى است. مقام واسطه فیض یعنى مقامى که عامل ظهور حقایق عالم اعلى بر جان انـسـان هـاسـت.(ر.ک جـایـگـاه و مـعـنـى واسطه فیض/اصغر طاهرزاده/ص66 )

مقام واسطه فیض یعنى فیض را از حق مى گیرد و به انسانها مى دهد و انسانها مى توانند با آماده کردن قلب و دل خود و مستعد نمودن خود از نظر روحى، فیض بیشترى را از این واسطه فیض نصیب خود کنند. ‌در دعاى ندبه مى خوانیم: «این السَّببُ المتَّصِلُ بین الارضِ و السماء» یعنى کجاست کسى که سبب اتصال زمین و آسمان است. به عبارت دیگر، انسان کامل یا امام معصوم است که انسانها را آسمانى مى کنند.

در معنایى وسیع تر، بقاى دنیا به وجود امام معصوم مى باشد؛ آسمانها و زمین، وجود خود را از طریق امام معصوم مى گیرند بنابراین اگر انسان کامل بر روى زمین نباشد، آسمان و زمینى نخواهد بود. همچنین تمامى مخلوقات نیز رزق خود - رزق مادى و معنوى- را از طریق امام معصوم مى گیرند. این موضوع آنچنان سنگین است که براى بسیارى از اندیشمندان درک آن دشوار و ثقیل بوده است و مخالفان خشک اندیش شیعه همانند وهابیون، این گونه تفکرات را غلو و بزرگنمایى تشیع دانسته اند. ‌

امام صادق(ع) مى فرمایند: «لو بقیتِ الارضُ بغیر امام لَساخَت» اگر حجت خدا نباشد، زمین از بین مى رود. این حدیث نیز ناظر به همین معناست.
 

هدایت به امر

هر موجودى از موجودات خارجى دو جنبه دارند، جنبه «خَلقى و مُلکى» که جنبه ظاهر است و دیگرى جنبه باطنى که جنبه «امرى و ملکوتى» گفته مى شود. امام معصوم، انسان را از طریق ملکوت و جنبه باطنى هدایت مى کند که «هدایت به امر» گفته مى شود. امام معصوم از طریق باطن، راه را به انسان مى نمایاند و این یعنى هدایت و راه نمایى، امرى فرا زمانى و فرا مکانى است و در قید زمان و مکان نیست. این هدایت، به حضور فیزیکى نزد امام معصوم و یا اینکه انسان لزوما صحبتى از وى بشنود، نیاز ندارد. آیه 73 سوره انبیاء: «وجَعلناهُم ائمه یَهدون بِاَمرِنا» اشاره به این موضوع دارد. (ر.ک امام شناسى/علامه تهرانى/جلد اول/ص143)

شناخت انسان کامل چه اهمیتى دارد؟
از پیامبر(ص) حدیثى نقل شده است که مى فرماید: « من مات و لم یعرف امام زمانه مات میته جاهلیه» یعنى اگر کسى بمیرد و امام زمان خود را درک نکند، به مرگ جاهلیت مرده است. ‌این حدیث بیانگر آن است که تنها با کتاب و سنت نمى توان به حقیقت اسلام دست یافت و مکمل آن «معرفت به امام زمان» است.

نیـز امـام صـادق(ع) مـى فـرمایند: «نحن السبب بینکم و بین الله»ماییم سبب و طریق بین شما و خدا.

و در دعاى زمان غیبت مى خوانیم: « اللَّهُمَّ عَرِّفْنِى نَفْسَکَ فَإِنَّکَ إِنْ لَمْ تُعَرِّفْنِى نَفْسَکَ لَمْ أَعْرِفْ رَسُولَکَ‌اللَّهُمَّ عَرِّفْنِى رَسُولَکَ فَإِنَّکَ إِنْ لَمْ تُعَرِّفْنِى رَسُولَکَ لَمْ أَعْرِفْ حُجَّتَکَ‌اللَّهُمَّ عَرِّفْنِى حُجَّتَکَ فَإِنَّکَ إِنْ لَمْ تُعَرِّفْنِى حُجَّتَکَ ضَلَلْتُ عَنْ دِینِى‌»
متن فوق بخشى از دعایى است که تاکید شده است در دوران غیبت خوانده شود.(این دعا در مفاتیح الجنان موجود مى باشد.)

کو به تایید نظر حل معما مى کرد...

آیه الله بهاءالدینى مى فرمودند: « اگر امام زمان به کسى نگاه کند، مبادى میل آن فرد تغییر مى کند.» (ر.ک جایگاه و معنى واسطه فیض/اصغر طاهرزاده/ص83 )

نظر امام زمان به قلب انسان مى تواند او را دگرگون کند. همان طور که گفته شد، امام معصوم واسطه فیض است و هر فیضى که به عالم مى رسد، از طریق امام معصوم انجام مى شود.

حضرت حافظ مى فرماید:
مشکل خویش بر پیر مغان بردم دوش
کو به تایید نظر حل معما مى کرد

و در غزلى دیگر: ‌

آنان که خاک را به نظر کیمیا کنند
بود آیا که گوشه چشمى به ما کنند

او چه کسى است که به تایید نظر، به حل معما و مشکل مى پردازد و با یک نظر، خاک را کیمیا مى کند؟

براى ارتباط با حجت خدا چه باید کرد؟

امام صادق(ع) مى فرماید: «مَن سُرَّ اَن یَکون مِن اصحاب القائم فَلیَنتظِر و لیَعمَل بالوَرَع و محاسنِ الاخلاق و هو منتظِر»هر کس که دوست دارد از اصحاب قائم باشد، باید منتظر باشد و با ورع باشد و به محاسن اخلاق عمل نماید.

طبق این حدیث، تقوى و عمل به دستورات دینى، تنها راه ورود به جمع اصحاب امام زمان است.

امام زمان(عج)در نامه اى به شیخ مفید مى فرمایند: «اگر شیعیان ما که خداوند به طاعت خودش موفقشان کند، قلبهایشان در وفاى بر توجه به ما و توجه به عهد ما همدل بود، برکت همراه با ملاقات ما از آنها به تاخیر نمى افتاد و سعادت دیدار همراه با حق معرفت و صحیح بودن آن به سوى آنها مى شتافت. پس ما را از آنها پوشیده نمى دارد مگر همان چیزهایى که از آنها به ما مى رسد که ما آنها را دوست نداریم و چنین اعمالى را از آنها نمى پسندیم که خدا مدد کننده است.»
 

مهدویت در گذر تاریخ

برخى مخالفان مهدویت، این موضوع را ساخته دست تشیع مى‌دانند اما آنچه در تاریخ مسلم است این است که در قرون اول و دوم هجرى نیز در بین مسلمانان این موضوع مطرح و شناخته شده بوده است. نهضتهاى دروغین به اسم ظهور مهدى موعود، خود دلیل این مدعاست. در تاریخ، قیامهاى متعددى را شاهد هستیم که به اسم مهدى موعود انجام شده است و مسلمانان بسیارى به خیال آن که این مدعیان، حقیقتا همان مهدى موعود هستند، با آنها همراهى کرده اند.

مسلم آن است که موضوع مهدویت براى مردم آن زمان، موضوعى آشنا و شناخته شده بوده است که مورد سوء استفاده قرار مى‌گرفته و گر نه معنى ندارد مدعیان به نام مهدى موعود، بخواهند مردم را با خود همراه کـنـند. ‌قیام مختار یکى از این قیامهاست. مختار، محمدبن حنفیه را که پسر امیرالمومنین و هم اسم مهدى موعود(عج) بود را به عنوان مهدى و خود را به عنوان نائب او معرفى کرد. همچنین هنگامى که محمد بن حنفیه درگذشت، عده اى گفتند امام زمان که نمى میرد پس در کوه رضوى غایب شده است که مذهب این افراد به اسم «کیسانیه» معروف شد.

همچنین منصور سومین خلیفه عباسى، نام پسرش را مهدى گذاشت. مورخان گفته اند هدف وى از این کار سوء استفاده سیاسى بوده است. از کسان دیگرى که به اسم مهدى موعود قیام کردند، مهدى سودانى است که در دوران اخیر علیه انگلیسى ها دست به قیام زد. توجه داشته باشید که او در جامعه اى به نام مهدى قیام کرد که از اهل سنت هستند. ‌

نویسنده: علیرضا مکاریان پور

منبع:www.bashgah.net


نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.