فلسطين و صهيونيزم (5) پيدايش اسرائيل

در درسـهـاى گـذشـتـه ، اقـدامـات بـيـن المـللى صـهـيـونـيـسـتـها و مساعدتهاى بريتانيا در جهت تـشـكـيـل دولت يـهـود و زمينه هاى فكرى تشكيل دولت يهود مورد بحث قرار گرفت . پايان جنگ جـهانى دوّم مضاعف بازوال استعمار كهنه و آغاز استقلال مستعمرات بود. بريتانيا با اعلام اينكه ديگر قادر نيست ، مسؤ وليت قيموميت سرزمين فلسطين
دوشنبه، 8 شهريور 1389
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
فلسطين و صهيونيزم (5) پيدايش اسرائيل

فلسطين و صهيونيزم (5) پيدايش اسرائيل
فلسطين و صهيونيزم (5) پيدايش اسرائيل


 

نويسنده : مرتضی شيرودی




 

درس پنجم: پيدايش اسرائيل (1)
 

در درسـهـاى گـذشـتـه ، اقـدامـات بـيـن المـللى صـهـيـونـيـسـتـها و مساعدتهاى بريتانيا در جهت تـشـكـيـل دولت يـهـود و زمينه هاى فكرى تشكيل دولت يهود مورد بحث قرار گرفت . پايان جنگ جـهانى دوّم مضاعف بازوال استعمار كهنه و آغاز استقلال مستعمرات بود. بريتانيا با اعلام اينكه ديگر قادر نيست ، مسؤ وليت قيموميت سرزمين فلسطين را بپذيرد، زمينه را براى پيدايش رسمى رژيـم اشـغـالگـر قـدس هـمـوار كـرد.
پـشـتـوانـه حـقـوقـى ايـن عمل ، مصوّبات سازمان نو بنياد (ملل متحد) بود.

پايان جنگ جهانى دوّم و فلسطين
 

قـيـامـهاى مردمى درفلسطين تاشروع جنگ جهانى دوم ادامه داشت كه درمقاطعى باعث نتيجه گيرى وكـسـب امـتـيازاتى توسط مردم فلسطين شد؛(111) ولى باامكانات محدود اعراب و ستيزه جـويـى انـگـلسـتـان بـا مـردم فـلسـطـيـن و غـفـلت آنـان ، نـتـيـجـه قـابـل مـلاحـظـه اى حـاصـل نـشـد. در پـى بـروز جـنـگ جـهـانـى دوّم ، عـوامـل زيـادى بـاعـث خـامـوش شـدن آتـش ‍ انـقـلاب شـد، زيـرا بـر اثـر بـروز جـنـگ و كـنـتـرل شـديـد سـرزمـيـنـهـاى در گـيـر جـنـگ ، اعـراب دچـار كـمـبـود سـلاح و وسـايـل مـادّى ديـگر شدند، ارتباط فلسطين با دو كشور سوريّه و لبنان و در نتيجه ، دريافت كـمـكـهـاى نـظـامـى از ايـن دو كـشـور كـامـلا قـطـع شـد، مـرزهـا بـشـدّت تـحـت كـنـتـرل قـرار گـرفـتـنـد. فـلسطينيها، به بهانه شرايط جنگى ، تبعيد، زندانى و يا شكنجه شدند. و تمام فعّاليتهاى فلسطينيها كنترل شد.(112)
جنگ جهانى دوّم دو نتيجه مهم در برداشت ؛ اوّل تضعيف قدرت بريتانيا و از دست دادن سرزمينهاى اسـتـعـمـارى ، دوّم ظـهـور قـدرت جـديدى به نام (آمريكا). ايجاد رژيم صهيونيستى در سرزمين فلسطين به همان دلايلى كه براى بريتانيا اهميت داشت ، براى اين قدرت نو ظهور هم حائزاهميت بـود بـعـلاوه ، صـهـيـونـيـسـتـهـا و سـرمايه داران يهودى در هيأت حاكمه آمريكا نفوذ فراوانى داشـتـنـد. مـجموعه اين عوامل باعث شد كه ايالات متّحده آمريكا نقش بيشترى درايجاد اين رژيم به عهده بگيرد.
در ارديـبـهـشـت سـال 1321(1942/م) جـلسـه سـازمـان صـهـيـونـيـسـتـهـاى آمـريـكـا در هـتل (بيلت مور) نيويورك تشكيل شد. در اين جلسه پيشنهادهايى توسط (ديويدبن گوريون) به مجمع سازمان صهيونى آمريكا ارائه شد كه عبارت بودند از:(113)
1 ـ لغو محدوديت مهاجرت به فلسطين (114)

2 ـ تشكيل ارتش يهود
 

3 ـتبديل سراسر خاك فلسطين به يك كشور يهودى
 

پـيـرو مـصـوّبـات مـجـمـع سازمان صهيونى آمريكا، ترومن رئيس جمهور آمريكا طى نامه اى به (اِتـِلى) نـخـسـت وزيـر بـريـتـانـيـا، خـواسـتـار آزادى كامل مهاجرت يهوديان به فلسطين و تقويت آنان شد در همين گير و دار وزيرخارجه انگلستان در مـجـلس عـوام اعـلام كـرد كـه مـسـأله فـلسـطـيـن بـا هـمـكـارى آمـريـكـا و انـگـليـس حـل مـى شـود در هـمـين رابطه و هيأتى مركّب از مستشاران آمريكايى و انگليسى طرح تجزيه و تـقـسـيـم فـلسـطـيـن راتـنـظـيـم كـرده ، نـتـيـجـه را بـه سـازمـان ملل ارائه داد.(115)

ختم قيموميت انگلستان بر فلسطين
 

(1947/ م) اعلام كرد كه نيروهاى خود را تا 26 ارديبهشت 1327 (15 مـه 1948) از خـاك فـلسـطـيـن بـيـرون خـواهـد كـشـيـد.ازايـن رو بـه سـازمـان ملل اعلام كرد كه بايد براى حل اين موضوع راه حلّى ارائه دهد.(116)
سـازمـان مـلل هـيـأت يـازده نفره اى را براى ترسيم خطوط تفكيك به فلسطين فرستاد. هيأت مـزبور پس از بررسى فلسطين و اردوگاههاى پناهندگان ، دو گزارش تهيه كرد كه يكى از آنـهـا بـه وسـيـله اكـثـريـت اعـضـا و ديـگـرى تـوسـط اقـليـت اعـضـا مـتـشـكـل (از هـنـد، ايـران ، يـوگـسلاوى و استراليا) تهيه شده بود.
بر اساس گزارش نخست ، سـرزمـيـن فـلسطين به هفت بخش تقسيم مى شد كه سه بخش آن را يك كشور يهودى و سه بخش ديـگـر را يـك دولت عـربـى تـشـكـيـل مـى داد و بـخـش هـفـتـم آن كـه شـامـل بيت المقدّس بود، زير نظر سازمان ملل متّحد و به صورت بين المللى اداره مى شد. طرح اقـليـت تـقـريـبـا مـشـابـه طـرح انـگـلسـتـان در سـال 1325 (1946) بـود كـه شامل پيشنهاد يك كشور دو ملّيّتى با ساختار فدرال و پايتخت بيت المقدّس بود.(117)
سرانجام ، طرح گروه اكثريت با فشار شديد آمريكا بر دولتهاى آمريكاى لاتين (118) و نـيـز هـمكارى شوروى به تصويب رسيد،هر چند اين طرح با مخالفت كشورهاى عربى رو به رو شـد. سـازمـان مـلل مـتـّحـد پـس از تـصويب طرح براى اجراى صحيح آن يك كميسيون خاص را مأمور كرد تا مراقب اجراى طرح تقسيم فلسطين باشد،(119) ولى چه كميسيون مزبور، چـه مـجـمـع عـمومى و چه شوراى امنيت ، هيچ كدام وسايل واقعى نظارت بر طرح تقسيم را فراهم نكردند و دست صهيونيستها را بطور كامل باز گذاشتند. بلافاصله پس از اين امر، اعتراضهاى شـديـد، سـراسـر شـهـرهـاى فـلسـطـيـن را فـرا گـرفـت و مـسـلمـانـان بـه اشكال مختلف با اين طرح مخالفت كردند.
صهيونيستها بعد از قطعنامه سازمان ملل متّحد در مورد تقسيم فلسطين و اعلام انگلستان مبنى بر خـروج نـيـروهـايـش ، حـمـله بـه زمـيـنـهـايـى كـه در طـرح تـقـسـيـم سـازمـان مـلل بـه اعـراب اخـتـصـاص يـافـتـه بـود،آغـاز نـمـودنـد و سـعـى كـردنـد تـا قـبـل از خـروج بـريـتـانـيـا ،از فـرصـت اسـتـفـاده كـرده ، بـر وسـعـت سـرزمـيـن دولت آيـنده خود بيفزايند.(120)
اعراب نيز كه طعمه اين آتش سوزى ناعادلانه شده بودند، به دفاع از جـان و مـيـهـن خـود پـرداخـتـنـد، ولى چـون صـهـيـونـيـسـتـهـا از قبل آماده شده بودند، خيلى زود بر اوضاع مسلط شدند.
در فـاصـله بـيـن اعـلان قـطـعنامه تقسيم (آبان 1326) و خروج بريتانيا از فلسطين (ارديبهشت 1327) تـمـام امـكـانـات بـه كـار گـرفـتـه شـد تـا يـهـوديـان بـتـوانـنـد كـنـتـرل نـهـايـى خـود را بـر فـلسـطـيـن اعـمـال كـنـنـد.از يـك سـو، مـسـلمـانـان فـلسـطينى تحت كـنـتـرل شـديـد قـواى انـگـليـسـى بـودنـد و حـتـّى از كـمـتـريـن مـقـاومـت در مـقـابـل اشـغـال زمـيـنهايشان منع مى شدند و از سوى ديگر گروههاى تروريستى نظير هاگانا، اشترن آرگون با به راه انداختن كشتارهاى دسته جمعى و رعب و وحشت در ميان مسلمانان ، امكان هر گونه واكنش مناسب را از مسلمانان فلسطين سلب كردند.(121)
در تاريخ 25 اردبيشهت 1327 كميسر عالى بريتانيا در فلسطين و مقامات كشورى قيموميت بر فـلسـطـيـن بـه هـمراه صدهزار نيروى نظامى انگليسى با كشتى از شهر حيفا خارج شدند. هنوز نـيـروهـاى انـگـليـسـى از فـلسـطـيـن خـارج نـشـده بـودنـد كـه تشكيل دولت صهيونيستى از سوى بن گوريون اعلام شد.
جـامـعـه عـرب ، پـس از اعـلام تـشـكـيـل رژيـم صـهـيونيستى تصميم گرفت كه از ارتشهاى منظم كـشـورهـاى عـرب عـليـه يـهـوديـان اسـتـفـاده كـنـد. بـه هـمـيـن دليـل ، يـك روز پـس از اعلام تشكيل رژيم صهيونيستى ، ارتشهاى عربى وارد فلسطين شدند و در اطـلاعـيـه اى مـشـتـرك ، اهـداف صـهـيـونـيسم در فلسطين را محكوم كرده و خود را حامى امنيت اين سـرزمـيـن خـوانـدنـد.
در ايـن راسـتا در تمام جبهه ها پيشرويهايى با موفقيتهاى اوليه صورت گرفت و نيروى هوايى مصر در اين حملات نقش مهمّى را ايفا كرد، امّا سرانجام عواملى چون كمبود نـيـروهـاى رزمـنـده ، وابـسـتـگـى سـران و فرماندهان ارتشهاى عربى به دولتهاى حامى رژيم صـهـيـونـيـسـتـى و سـر سپردگى بسيارى از سران عرب و تحريم تسليحاتى اعراب توسط انـگـلسـتـان ، مـوجـب تـوقـف پـيـشـروى ارتـشـهـاى عـربـى گـرديـد.ايـن نـبـرد هـشـت مـاه طـول كـشـيـد و سـرانجام موافقتنامه هاى آتش بس چهار جانبه با تلاشهاى آمريكا و انگليس منعقد شد.(122)
يـكـى از عـوامـل بـسـيـار مـهـمـّى كـه در سـيـطـره صـهـيونيسم بر سرزمين فلسطين سهيم بوده ، سـرسـپـردگـى اغـلب حـاكـمـان عـرب بـه امـپـريـاليـزم اسـت . بـه عـنـوان مـثـال ، در جـريـان جنگ ارتشهاى عرب با صهيونيستها، فرماندهى ارتش ماوراى اردن يا لژيون عـرب بـا يـك سـرگـرد انـگـليـسـى بـه نـام كـلوپ پـاشـا بـود.(123)
در سـال 1298 (1919م) فـيـصـل پـسر شريف حسين (امير مكّه) ، فرمانده نيروهاى عرب ، و وايزمن بـه ابـتـكار انگليسها قرار داد تأسف انگيزى بستند كه در ايجاد آن لورنس كه دوست انگليسى فـيـصـل بـود، نـقـش زيـادى داشـت . بـر طـبـق ايـن قـرارداد بـراى فـيـصـل يـك امـپـراتـورى عـربـى و براى وايزمن يك سرزمين خود مختار يهودى در نظر گرفته شـد.(124) بـه اعـتراف چرچيل ، نخست وزير وقت انگليس ، اگر سلطان عبدالعزيز، حاكم وقت حجاز نبود، يهود نمى توانست به فلسطين دست يابد.(125)

شناسايى رژيم صهيونيستى
 

بلافاصله پس از اعلام تشكيل رژيم صهيونيستى ، ترومن رئيس جمهور آمريكا، اين دولت را به رسـمـيـت شـنـاخـت و حـمـايـت كـشـورش را از آن اعـلام كـرد و بـه دنـبـال آن سـيـل كـمـكهاى نظامى و اقتصادى را به سوى اين رژيم سرازير كرد. شوروى سوّمين كـشـورى بـود كـه ايـن رژيـم را بـه رسـمـيـت شـنـاخـت . قبل از آن استالين كمكهاى قابل توجهى در اختيار صهيونيستها قرار داده بود.
صـهـيـونـيـسـتـهـا پـس از اعـلام مـوجـوديـت رژيـم صـهـيـونـيـسـتـى ، كـليـه اموال منقول و غير منقول مسلمانان را مصادره كرده و دست به تخريب روستاها و اماكن مقدس مسلمانان زدنـد كه نتيجه آن فرار دسته جمعى مسلمانان فلسطينى به كشورهاى همجوار بود. بسيارى از نـويـسـنـدگـان يـكـى از عـوامل قدرت گرفتن صهيونيستها را فرارهاى دسته جمعى مسلمانان مى دانـنـد، كه در بعضى موارد تنها شايعه حمله و كشتار، محرّك آن بود، و معتقدند اگر فلسطينيها در مـقـابـل ايـن وحـشـيگريها مقاومت مى كردند، رژيم صهيونيستى براى تثبيت موقعيت خود مشكلات فراوانى داشت .

پی نوشت ها :
 

111- (1939 م) . ايـن اقـدامـات چـيـزى جز ساكت كـردن مـردم فـلسـطـيـن نـبـود.(ر ك : سـرگـذشـت فـلسـطـين ، اكرم زعيتر ، ترجمه اكبر هاشمى رفسنجانى ، ص 139 ـ 260 .)
112 ـ سـرگـذشـت فـلسـطـيـن يـاكـارنـامـه سـيـاه اسـتعمار،اكرم زعيتر،ترجمه اكبرهاشمى رفسنجانى ،ص 258 .
113 ـ تاريخ اورشليم ،سيدجعفرحميدى ،ص 259 .
114 ـ بـرطـبـق بـيـانـيـه مـوسـوم بـه (كـتـاب سـفـيـدسـال 1939) كـه تـوسط انگلستان منتشرشد،مهاجرت يهوديان به فلسطين محدودمى شد.اين امرموردمخالفت صهيونيستهاقرارگرفت وروابـط دوطـرف بـه تـيـرگـى گـرايـيـد.ازايـن پـس نـظـرصـهيونيستهاازانگلستان به سوى آمريكامعطوف گشت .
115 ـ سـيـاسـت وحـكـومـت درسـرزمـيـنـهـاى اشغالى ،پايان نامه دوره فوق ليسانس مصطفى ملكوتيان ،ص 49 .
116 ـ سرگذشت فلسطين ياكارنامه سياه استعمار،ترجمه هاشمى رفسنجانى ،ص 309 .
117 ـ همان ،ص 316 .
118 ـ رأى كشورهاى آمريكاى لاتين در اين زمان تعيين كننده بود. اين كشورها در ابتدا قصد داشـتـنـد بـه ايـن طـرح رأى مـنـفـى بـدهـنـد، ولى بـه دليـل فـشار آمريكاييها مجبور شدند رأى مثبت بدهند.(رك :سياست و حكومت در فلسطين اشغالى ، پايان نامه دوره فوق ليسانس ،مصطفى ملكوتيان ،ص 65.
119 ـ سرگذشت فلسطين يا كارنامه سياه استعمار، ص 325.
120 ـ سرگذشت فلسطين يا كارنامه سياه استعمار،ص 337 .
121 ـ اسـرائيـل ، فـاشـيـسـم جـديـد، وزيـرى كـرمـانـى ، ص 164 . هـمـچـنـيـن ر ك . اسـرائيـل ، اسـطوره ها و واقعيتها ، لوكر نيف ، ترجمه مازيار ، ص 19 ، انتشارات ابوريحان ، تهران ، 1359.
122 ـ سرگذشت فلسطين ، ص 361 .
123 ـ سـيـاسـت و حـكـومـت در فـلسـطـيـن اشـغـالى پايان نامه دوره فوق سياسى ، مصطفى ملكوتيان ، ص 53.
124 ـ دربـاره فـلسـطـيـن ، مـاكسيم رودنسون وايزاك دويچر، ترجمه هزار خانى ، ص 51 ، انتشارات رواق ، تهران ، 1357 .
125 ـ از كجا تا كجا (خاندان سعودى را بشناسيم) . ناصر السعيد، ترجمه ابوميثم (وحيد)، ص 27 ـ 44 ، مؤ سسه تحقيقاتى علمى الغدير، 1360 .
 

ارسال توسط کاربر محترم سایت : sm1372



 



نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط