صهيونيست ها؛نيروهاي ستون پنجم

در اين مقاله،نويسنده با ذکر تاريخچه مختصري از شکل گيري جنبش صهيونيسم، به گوشه اي از فعاليت هاي آن اشاره مي کند. او معتقد است،اين جنبش با تمرکز بر يهودستيزي موجود در اروپا و با تکيه بر مليت و نژاد يهود،موفق به همراه کردن بسياري ازيهوديان در مهاجرت از سرزمين هاي خود به فلسطين شد.او به تشريح نفوذ
سه‌شنبه، 23 شهريور 1389
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
صهيونيست ها؛نيروهاي ستون پنجم

صهيونيست ها؛نيروهاي ستون پنجم
صهيونيست ها؛نيروهاي ستون پنجم


 

نويسنده:جفرسون کرنر(1)




 

درايالات متحده
 

چکيده:
 

در اين مقاله،نويسنده با ذکر تاريخچه مختصري از شکل گيري جنبش صهيونيسم، به گوشه اي از فعاليت هاي آن اشاره مي کند. او معتقد است،اين جنبش با تمرکز بر يهودستيزي موجود در اروپا و با تکيه بر مليت و نژاد يهود،موفق به همراه کردن بسياري ازيهوديان در مهاجرت از سرزمين هاي خود به فلسطين شد.او به تشريح نفوذ صهيونيست ها در بخش هاي مختلف دولت آمريکا همچون کاخ سفيد، کنگره، وزارت خارجه، وزارت دفاع، سازمان سيا و ساير مراکز امنيتي، به منظور پيشبرد اهداف صهيونيستي خود که تنها و تنها تأمين کننده منافع اسرائيل است، مي پردازد و سپس با اشاره به پاره اي از اقدامات جاسوسي آنان درآمريکا پرداخته و در نهايت،سياست خارجي آمريکا را متأثر از همين نفوذ قلمداد مي کند.
در طول مبارزات انتخاباتي گذشته، از سوي خانم هيلاري کلينتون اعلام شد که در صورت هرگونه درگيري بين ايران و اسرائيل،ايران بايد با جنگي هسته اي که منجر به نابودي زندگي ده ها ميليون انسان خواهد شد (تنها به خاطر دولتي غاصب که بعد ازآغازکارش همواره با همه همسايگان دور و نزديک خود در جنگ بوده است) به کل نابود شود که اين امرهشداري جدي براي مردم آمريکا نسبت به خطر صهيونيسم، نه تنها براي آمريکا بلکه براي کل جهان مي باشد.
جرج بوش نيزهيأتي ازنمايندگاني را که در عرصه سياست، دولت، تجارت، رسانه و هنر دست اندرکار بودند، به همراه جهان غرب به سمت تل آويو به عنوان قبله گاهشان هدايت کرد تا شصتمين سالگرد تأسيس اين دولت غاصب را جشن گرفته و وفاداري خود را به آن نشان دهند.ازسوي ديگر، مردم اروپا نيز (مثل هر سال) به خاطر خلاصي از دست اکثر يهوديان ساکن اروپا جشن گرفتند.
جنبش صهيونيسم، بعد از تأسيس در اواخر قرن هجدهم دراروپا، به سختي جهت دگرگون کردن همه اقليت هاي يهودي در غرب و سوق دادن ايشان به آرمان خود(تأسيس دولتي يهودي در فلسطين)دست به فعاليت زد و تلاش کرد.اين (تشکيل) دولت اسرائيل، به مدد احياي احساسات در ميان يهوديان پراکنده دنيا نسبت به سرزمينشان !!و البته در بارورشدن دوباره بذرهاي خطرناک آنتي سيميتيزم (يهود ستيزي)، تا حد زيادي موفق بوده است.ميزان موفقيت اقدام جسورانه صهيونيست ها،درتوانايي آنها در محروم کردن اقليت هاي ريشه دار و قديمي يهودي ازحق زندگي در کشورهاي محل تولد خود و جايي که شهروند آن شناخته مي شوند و دادن اين به ظاهر«شانس»!به آنها براي مهاجرت به فلسطين، تنها جايي که «در آن يهوديان احساس يهودي بودن مي کنند» خلاصه مي شود. با تداوم ارسال تريليون ها دلارپول «يهوديان» و ماليات شهروندان از سراسر دنيا به اسرائيل،سنگ بناي دولت جديدي بر مبناي دفاع، جنگ افزارهاي نظامي و با ذهنيت محاصره شديد از سوي دشمنان، پي ريزي شد. برخلاف ادعاهاي صهيونيست ها مبني برتبديل يک سرزمين بي آب و علف به يک سرزمين مترقي و پيشرفته، فلسطين جامعه اي پررونق و پيشرفته با محصولات معروفي همچون پرتقال يافا در سطح جهان بود.با تريليون ها دلاري که به جيب اسرائيلي ها سرازير کرديم،مي توان از کره ماه، گلستان ساخت.
ايدئولوژي صهيونيسم که بر مبناي «مليت يهود» قرار دارد و در واکنش به يهود ستيزي اروپايي/غربي ها مسيحي و قتل و کشتار يهوديان به دست ايشان شکل گرفته و رشد کرده است، در تبديل يهوديان به طرفداران باوفاي دولت يهودي «خود»، يعني جنبش اسرائيل و صهيونيسم، تا حد زيادي موفق بوده است. اگر کليساي کاتوليک و اسلام براي دگرگوني و انتقال حاميان جوامع با ايمان و
متدين ازکشورهاي خود به طرفداري از روم و مکه تلاش کنند،من مطمئنم صهيونيست ها فرياد برخواهند آورد و کليساي روم و مکه را به ايجاد «توطئه» در ميان مردم دنيا، مورد اتهام قرار خواهند داد. صهيونيسم در قالبي نژادپرستانه، در تبديل يهوديت از مذهبي ديني به «مذهبي ملي» موفق بوده است و دراينکه اسرائيل به عنوان يک «ملت» و مرکزي براي زندگي يهوديان باشد و همچنين در اينکه يهوديان، احساس نياز به «جدايي» کرده و در آنها نوعي تغيير وفاداري از کشورهاي خود به سمت سرزمين موعود (اسرائيل!!)، شکل گيرد، تا حدودي موفق بوده است. ايدئولوژي جديد صهيونيسم با ايدئولوژي کمونيسم که خواهان تغيير وفاداري مردم از کشورهاي خود به نفع شوروي و مسکو بود، فرقي ندارد. اگر اسلام گراهاي مقيم آمريکا به يک طرح و هدف خارجي وفادار باشند، نمي توانند مورد اطمينان و عهده دار مطالباتي که از سوي علاقه مندان به ايالات متحده آمريکا همچون استيو امرسون و دانيل پايپس مطرح مي شود،باشند. درست مثل همين مطلب، در مورد صهيونيست هاي ايالات متحده آمريکا، مورد اطمينان واقع شوند، چرا که آنهانيز به يک هدف خارجي که اسرائيل باشد، وفادارند.
جنبش صهيونيسم نه تنها خواستار طرفداري و حمايت يهوديان از صهيونيسم و اسرائيل بود، بلکه اين جنبش همچنين به دنبال به کارگيري جنبش هاي مسيحيت انجيلي و تغيير آنها به مسيحيت صهيونيست به کمک تغيير وفاداري و وابستگي آنها از کشورهاي خود، خصوصاً ايالات متحده آمريکا به نفع اسرائيل بوده است. اين اتحاد نامقدس، به صورت اتحاد بين حزب ليکود اسرائيل و حزب جمهوري خواه ايالات متحده آمريکا در دوران حکومت ريگان پيش آمد که هر يک ديگري را براي طرح ها و اهداف داخلي و بين المللي به خصوص در مخالفت با صلح بين اعراب و اسرائيل حمايت کردند. البته همه ما مي دانيم که دستور جلسه صهيونيست هاي انجيلي اين است که يا دين يهوديان را تغيير دهند و يا طبق پيش گويي هاي کتاب مقدس، همه آنها را از ميان بردارند. اين است اتحاد نامقدس. در دوران شکوفايي اتحاد جماهير شوروي، اين کشور موفق به داشتن ميزان محدودي «ستون پنجم» در دولت ايالات متحده آمريکا شد. صهيونيست ها پا را ازاين نيز فراتر گذاشتند، آنها مطمئن شدند که صهيونيست هاي متعهد و پاي بند (به
ايدئولوژي صهيونيسم و اسرائيل) در هر شاخه از دولت ايالات متحده آمريکا و پست هاي کليدي -درکاخ سفيد، وزارت دادگستري، امنيت داخلي، دولت، وزارت دفاع، سازمان سيا، شوراي امنيت ملي وساير مراکز امنيتي- خصوصاً در کنگره آمريکا که تصميم گيرندگان و کارمندان اصلي آن، صهيونيست هاي متعصب و متعهد هستند، نفوذ کرده اند. با اين حال، براي صهيونيست ها داشتن چنين طرفداران اسرائيلي در بسياري از بخش هاي دولت کافي نبود، لذا آنها اطمينان حاصل کردند که بايد نفوذ خود را به عرصه رسانه، هنر و فرهنگ و البته به تجارت نيز گسترش دهند؛ از اين جهت،صهيونيست ها خطري جدي براي دمکراسي غربي و به طور کل، براي همه دنيا هستند.
پاي بندي و طرفداري از اسرائيل، اهرم فشاري در پشت پرده بسياري از اقدامات و تصميمات خطرناکي که به وسيله مقامات رسمي دولت هاي گوناگون آمريکا و حتي در بخش عمومي گرفته مي شود، بوده و هست. پرونده بن -آمي کاديش از جمله مواردي است که بايد به پرونده پولارد و بسياري موارد ديگرکه دولت به سادگي از تشريح و موشکافي علني آن امتناع مي کند، اضافه شود.
هر فردي بايد بسياري از حوادثي را که صهيونيست ها در آن مصالح و منافع اسرائيل را در اولويت قرار دادند، به خاطر بسپارد. مورد گم شدن يا دزديده شدن صد کيلوگرم اورانيوم 235 که از نيروگاه آپولو در پنسيلوانيا ناپديد شد، تنها يکي از مواردي است که در آن، مدير عامل کارخانه، رابطه بسيار عميقي با اسرائيل داشت. سلاح اتمي است که در اروين تنسي يافت شد. يکي ديگر از ماجراهايي که بايد به کارنامه طرفداران صهيونيست اسرائيل اضافه شود، جريان گم شدن دو تن اورانيوم در حد فاصل آنتورپ و جنووا مي باشد؛ در اين ماجرا، مالک کشتي توسط نروژي ها به عنوان مأمور مخفي اسرائيل شناسايي شد.
در ايالات متحده آمريکا، نفوذ صهيونيست ها همه جا يافت مي شود. ليندن جانسون در سمت رياست جمهوري، تحت تأثير مشاور امنيت ملي «صهيونيست» خود، والتر راستو، تجهيزات هسته اي فانتوم هاي اف-4 را در اختيار اسرائيل قرار داد. اين کار نقض آشکارمقررات صادرات آمريکا مي باشد. او حتي از بررسي کامل جريان ناپديد شدن سوخت هسته اي از نيروگاه آپولو نيز خودداري کرد. در
جنگ1973 (بين اعراب و اسرائيل) هنري کسينجر،يک صهيونيست سخت جان، با اقدامات خود براي محافظت از اسرائيل در نخستين روزهاي جنگ اکتبر، تقريباً اسباب جنگي اتمي ميان ايالات متحده آمريکا از تانک ها و موشک هاي خود در اروپا و ارسال مستقيم تجهيزات نظامي به ميدان جنگ (بين اعراب و اسرائيل)، دراقدام ديگري، براي محافظت از اسرائيل قدم برداشت؛درحالي که با اين کارخود، ايالات متحده آمريکا و نيروهاي مستقر در اروپا را درمخاطره قرار داد. با اين حال، کسينجري که پاي بند به منافع اسرائيل بود، در اينجا نيز توقف نکرد. او اطمينان حاصل کرد که از دست تمامي «عرب هايي» که در وزارت خارجه بودند، از ترس اينکه آنها ممکن است مخالف اسرائيل باشند، خلاص شده است. ساير تصميمات کسينجر نيز مبتني بر ايدئولوژي صهيونيسم بود، نه به خاطر نگراني براي امنيت ملي امريکا.
صهيونيست هاي موجود در وزارت خانه هاي دفاع و امورخارجه،اهرم فشار و نيروي محرک بوش-چني درجنگ عليه عراق بودند.درحقيقت، وابستگي بين آنها به اسرائيل و صهيونيسم، نيروي محرک آمريکا براي اقدام به جنگ بود. پل ولفويتس، ريچارد پرل، داگلاس فيث، اليوت آبرامز و ويليام کريستول همگي صهيونيست هايي طرفدارمنافع اسرائيلي -صهيونيستي هستند که به طورکامل مسئول مرگ چهار هزار سرباز آمريکايي ، مسئول مجروحيت چهل هزار مجروح جنگي و مرگ بيش از يک ميليون عراقي و البته هزينه اي بالغ بر صدها ميليارد دلار از ابتداي جنگ عراق تا به حال بوده اند. همه اين مسائل، تنها و تنها به خاطر اسرائيل است. با اين وجود، دولت بوش تنها دولتي نيست که صهيونيست ها را متصدي سياست هاي خاورميانه اي آمريکا قرار داد. بيل کلينتون سياست هاي خاورميانه اي آمريکا را به کارمنداني که مستقيماً از کارخانه اسرائيلي- صهيونيستي درآمده بودند، سپرد.دنيس رس و مارتين اينديکه از صهيونيست هاي متعهد و وابستگان اسرائيل بوده و هستند.
اگر درگذشته آمريکا نسبت به وجود جاسوسان «کمونيست» در پست هاي کليدي،سوء ظن زيادي داشت،امروزه بهتر است نگران وجود جاسوسان «صهيونيست» در پست هاي کليدي دولت که در وفاداري به ايدئولوژي صهيونيسم
و عوامل آن،شکست ناپذير بوده و قادرند مصلحت واقعي آمريکا را در خطر بزرگ تري قرار دهند،باشد.شايد کانديداهاي رياست جمهوري جان مک کين،هيلاري کلينتون و باراک اوباما،بهتر بود قبل از طرفداري از صهيونيسم و اسرائيل، درباره مهم ترين موضوع رقابت خود بر سر تصدي گري اين پست خوب فکر کنند که چگونه خود آمريکا براي تغييري اساسي در اولويت قرار مي گيرد؟

پي نوشت ها:
 

1-Jefferson Corner، روزنامه نگارآمريکايي و نويسنده ده ها مقاله سياسي.
منبع: www.thepeoplesvoice.org
 

منبع:نشريه سياحت غرب،شماره 72



 



نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط