خواسته هاي ويران کننده و راه هاي دوري از آن ها
نويسنده: مصطفي عليزاده
برخي افراد در ابراز خواسته هاي خويش و يا در پاسخ دادن به انتظارات ديگران، با مشکل مواجه اند که علت آن، وجود الگوهاي منفي ست که به شکل عادت در آمده است؛ در اين مقاله، به 6 عادت منفي رفتاري و راه هاي مقابله با آن ها پرداخته ايم:
از طرف ديگر، با فکر بودن و توجه کردن، به تشکيل روابط رضايت بخش و پايدار مي انجامد. وقتي شما توجه مي کنيد، خواسته هاي ديگران را مي بينيد و به آن ها پاسخ مي دهيد، در حقيقت توجه تان را از نگراني هاي خود، به نگراني هاي ديگران معطوف مي سازيد. با انجام چنين کاري، ياد مي گيريد آن چه را ديگران احساس مي کنند، بفهميد و بتوانيد همان عواطف را در همان زمان احساس کنيد. در آن لحظه، مي توانيد با آن شخص باشيد و روي آگاهي ها و تجارب مشترک، متمرکز شويد.
در خلال چنين تجاربي، تمرکز آن چنان قوي و شديد است که ديگر جايي براي انديشيدن به چيزهاي بي ربط يا نگراني، باقي نمي گذارد. خودهوشياري، محو مي شود و حس زمان، دگرگون مي گردد. فعاليتي که چنين تجاربي را به وجود مي آورد، آن چنان رضايت بخش است که مردم مايل اند به خاطر خودشان دست به آن بزنند، بدون توجه به اين که چه چيزي از آن عايدشان مي شود.
مي توان در جست و جوي فرصت هايي براي حفظ رابطه با ديگران برآمد و به گردآوري لحظات عاطفي پرداخت. انجام چنين عملي، به ما نقش فعالي در رشد و توسعه ي پايدار روابط مي بخشد.
شما دوست داريد با کسي رابطه اي ايجاد کنيد، پس براي آن، خواسته اي را مطرح مي نماييد اما از آن جا که شکل ابراز خواسته ي شما با روشي منفي، سرزنش کننده يا انتقادي آغاز مي گردد، درست عکس آن چه را خواهانيد، به دست مي آوريد و در نتيجه، آن فرد را از خود دورتر مي سازيد.
قانون اساسي اين است: هر وقت لازم است، گله کنيد اما انتقاد نکنيد. گله روي مسأله ي خاصي تمرکز دارد و رفتار شخص را نشانه مي رود نه نقاط ضعف او را . از طرف ديگر، انتقاد کردن، بيش تر عمومي و داوري کننده است و اغلب شامل عباراتي مانند: « تو هميشه...» يا« تو هرگز...» مي شود. انتقاد به منش طرف مقابل حمله مي کند، اغلب برچسب هاي منفي مي زند و نوعي سرزنش به حساب مي آيد. براي نمونه« شما گفتيد بسته را تحويل خواهيد داد اما نداديد.» اين يک گله است.« شما فراموش کرديد بسته را تحويل دهيد؛ اين، بي مسؤوليتي ست». اين يک انتقاد است.
البته گاهي گفتن و شنيدن گله سخت است اما نتيجه ي سازنده اي دارد زيرا کمک مي کند که مردم، يکديگر را بشناسند و مسائل را حل کنند.
نشانه هاي جسمي از کوره در رفتن، شامل ضربان تند قلب، دستان عرق آلود، تنفس بي نظم يا ناقص است. به جاي تمرکز روي آن چه آن شخص مي گويد، ذهن ما با افکار دفاعي مانند:« ديگه نمي تونم باهاش سر و کله بزنم.» يا « ديگه تحمل اين همه را ندارم» دست و پنجه نرم مي کند و احساس مي کند قرباني بي گناهي ست.
زماني که اين حالت بر ذهن شما غالب مي شود، گويي ديگر توان شنيدن اطلاعات جديد يا پذيرش نفوذ و اثري را نداريد. حتي ممکن است آن شخص عذرخواهي کند يا بکوشد شما را آرام سازد اما ديگر گوش تان چيزي را نمي شنود!
زماني که به اصطلاح جوش مي آوريد، بهترين کار، اين است که گفت و گو را قطع کنيد و دست کم به مدت 20 دقيقه کار آرام کننده ي ديگري انجام دهيد. 20 دقيقه به طور طبيعي، کم ترين زماني ست که ما نياز داريم تا از فشارهاي رواني، بيرون بياييم. ممکن است بخواهيد مجله اي بخوانيد، تلويزيون تماشا کنيد يا براي دويدن، بيرون برويد و ... تمرکز روي اين که به خشم آمدن، حق شما بود يا قرباني بي گناهي هستيد، ضد آرامش است و فقط درماندگي شما را نگه مي دارد. بسياري از مردم در چنين اوقاتي، به مراقبه يا انجام تمرين هاي ورزشي آرام بخش مي پردازند. 20 دقيقه که گذشت و احساس آرام تر شدن کرديد، بازگرديد و درباره ي مسأله، به بحث بپردازيد يا آن را به وقت ديگري موکول نماييد.
وقتي کسي گرفتار عادت بد ذهني ست، اغلب سعي دارد موقعيت هاي ناقص را اصلاح کند و آشکارا خطاهاي ديگران، او را نگران مي سازد. در نتيجه ممکن است بيش تر از سهم اش با خواسته هاي ديگران درافتد و به روابطش صدمه و آسب بزند.
بيش تر افراد بداخلاق، مي توانندبا گزينش هوشيارانه، به مسائل دنيا با شيوه اي متفاوت واکنش نشان داده و تغيير کنند. کليد حل معما، اين است که به دقت به مردم و اشياء بنگريم و به جاي انتقاد کردن، به طور منظم دنبال موضوعاتي براي تحسين کردن باشيم. با انجام اين عمل، حال و هواي جديدي از ستايش و قدرداني در زندگي خودمان مي آفرينيم و به جاي غرق شدن در مرداب اشتباهات و خطاهاي مردم، در جست و جوي دلايلي هستيم که بگوييم:« از شما متشکرم.»
براي دگرگون ساختن عادت بدِ ذهني، بايد تلاش هوشيارانه اي ورزيد؛ به جاي دنبال خطاهاي مردم بودن، در جست و جوي يافتن توانايي و فرصت هايي براي تحسين آنان باشيم. عادت کردن به تحسين و قدرداني، تأثيري ژرف بر روابط ما به جاي مي گذارد. پژوهش ها نشان مي دهد زوج هايي که به طور منظم از هم قدرداني به عمل مي آورند، ازدواج هاي شادتر و استوارتري دارند و کودکاني که والدين شان به خاطر اشتباهات به پر و پاي آنان نمي پيچند، هر وقت به مسأله اي برخورد مي کنند، رو به پدر و مادرشان مي آورند.
اين اصل در همه ي انواع روابط صادق است. ابراز تحسين و قدرداني به طور منظم، حال و هواي عاطفي خانه، کارگاه ها و دواير گوناگون فاميلي و دوستان را تغيير مي دهد. مردم با دانستن اين که مي توانند در سختي و راحتي، روي حمايت يکديگر حساب باز کنند، به هم نزديک تر مي شوند.
در هر رابطه اي که اختلاف زيادي وجود دارد، بايد ببينيم چه مسائلي به بحث گذاشته نشده است. شايد يکي از دو نفر، خواسته هايش را تکرار مي کند به اين دليل که مورد بي اعتنايي قرار گرفته است. پيوسته بي توجه بودن به نيازها و خواسته هاي يکديگر، اغلب به دشمني( که نابودکننده ي پيوندهاست) مي انجامد. شايد شما هر دو از بحثي داغ مي گريزيد چون اعتقاد داريد حرف زدن درباره ي آن، بر مسائل خواهد افزود. مشکل اين جاست که در حال حاضر، به شکلي داريد اختلاف و درگيري و ناراحتي را تجربه مي کنيد اما اگر درباره ي آن سخن بگوييد، امکان فرو ريختن ديوار چيني که بين شماست و روز به روز هم بالاتر مي رود، فراهم مي شود.
منبع: نشريه شادکامي، شماره 73
/ن
1) بي فکر بودن
از طرف ديگر، با فکر بودن و توجه کردن، به تشکيل روابط رضايت بخش و پايدار مي انجامد. وقتي شما توجه مي کنيد، خواسته هاي ديگران را مي بينيد و به آن ها پاسخ مي دهيد، در حقيقت توجه تان را از نگراني هاي خود، به نگراني هاي ديگران معطوف مي سازيد. با انجام چنين کاري، ياد مي گيريد آن چه را ديگران احساس مي کنند، بفهميد و بتوانيد همان عواطف را در همان زمان احساس کنيد. در آن لحظه، مي توانيد با آن شخص باشيد و روي آگاهي ها و تجارب مشترک، متمرکز شويد.
در خلال چنين تجاربي، تمرکز آن چنان قوي و شديد است که ديگر جايي براي انديشيدن به چيزهاي بي ربط يا نگراني، باقي نمي گذارد. خودهوشياري، محو مي شود و حس زمان، دگرگون مي گردد. فعاليتي که چنين تجاربي را به وجود مي آورد، آن چنان رضايت بخش است که مردم مايل اند به خاطر خودشان دست به آن بزنند، بدون توجه به اين که چه چيزي از آن عايدشان مي شود.
مي توان در جست و جوي فرصت هايي براي حفظ رابطه با ديگران برآمد و به گردآوري لحظات عاطفي پرداخت. انجام چنين عملي، به ما نقش فعالي در رشد و توسعه ي پايدار روابط مي بخشد.
2) تند و خشن شروع کردن
شما دوست داريد با کسي رابطه اي ايجاد کنيد، پس براي آن، خواسته اي را مطرح مي نماييد اما از آن جا که شکل ابراز خواسته ي شما با روشي منفي، سرزنش کننده يا انتقادي آغاز مي گردد، درست عکس آن چه را خواهانيد، به دست مي آوريد و در نتيجه، آن فرد را از خود دورتر مي سازيد.
3) به کار بردن انتقادهاي زيان آور به جاي گله هاي سازنده
قانون اساسي اين است: هر وقت لازم است، گله کنيد اما انتقاد نکنيد. گله روي مسأله ي خاصي تمرکز دارد و رفتار شخص را نشانه مي رود نه نقاط ضعف او را . از طرف ديگر، انتقاد کردن، بيش تر عمومي و داوري کننده است و اغلب شامل عباراتي مانند: « تو هميشه...» يا« تو هرگز...» مي شود. انتقاد به منش طرف مقابل حمله مي کند، اغلب برچسب هاي منفي مي زند و نوعي سرزنش به حساب مي آيد. براي نمونه« شما گفتيد بسته را تحويل خواهيد داد اما نداديد.» اين يک گله است.« شما فراموش کرديد بسته را تحويل دهيد؛ اين، بي مسؤوليتي ست». اين يک انتقاد است.
البته گاهي گفتن و شنيدن گله سخت است اما نتيجه ي سازنده اي دارد زيرا کمک مي کند که مردم، يکديگر را بشناسند و مسائل را حل کنند.
4) از کوره در رفتن
نشانه هاي جسمي از کوره در رفتن، شامل ضربان تند قلب، دستان عرق آلود، تنفس بي نظم يا ناقص است. به جاي تمرکز روي آن چه آن شخص مي گويد، ذهن ما با افکار دفاعي مانند:« ديگه نمي تونم باهاش سر و کله بزنم.» يا « ديگه تحمل اين همه را ندارم» دست و پنجه نرم مي کند و احساس مي کند قرباني بي گناهي ست.
زماني که اين حالت بر ذهن شما غالب مي شود، گويي ديگر توان شنيدن اطلاعات جديد يا پذيرش نفوذ و اثري را نداريد. حتي ممکن است آن شخص عذرخواهي کند يا بکوشد شما را آرام سازد اما ديگر گوش تان چيزي را نمي شنود!
زماني که به اصطلاح جوش مي آوريد، بهترين کار، اين است که گفت و گو را قطع کنيد و دست کم به مدت 20 دقيقه کار آرام کننده ي ديگري انجام دهيد. 20 دقيقه به طور طبيعي، کم ترين زماني ست که ما نياز داريم تا از فشارهاي رواني، بيرون بياييم. ممکن است بخواهيد مجله اي بخوانيد، تلويزيون تماشا کنيد يا براي دويدن، بيرون برويد و ... تمرکز روي اين که به خشم آمدن، حق شما بود يا قرباني بي گناهي هستيد، ضد آرامش است و فقط درماندگي شما را نگه مي دارد. بسياري از مردم در چنين اوقاتي، به مراقبه يا انجام تمرين هاي ورزشي آرام بخش مي پردازند. 20 دقيقه که گذشت و احساس آرام تر شدن کرديد، بازگرديد و درباره ي مسأله، به بحث بپردازيد يا آن را به وقت ديگري موکول نماييد.
5) عادت بد ذهن
وقتي کسي گرفتار عادت بد ذهني ست، اغلب سعي دارد موقعيت هاي ناقص را اصلاح کند و آشکارا خطاهاي ديگران، او را نگران مي سازد. در نتيجه ممکن است بيش تر از سهم اش با خواسته هاي ديگران درافتد و به روابطش صدمه و آسب بزند.
بيش تر افراد بداخلاق، مي توانندبا گزينش هوشيارانه، به مسائل دنيا با شيوه اي متفاوت واکنش نشان داده و تغيير کنند. کليد حل معما، اين است که به دقت به مردم و اشياء بنگريم و به جاي انتقاد کردن، به طور منظم دنبال موضوعاتي براي تحسين کردن باشيم. با انجام اين عمل، حال و هواي جديدي از ستايش و قدرداني در زندگي خودمان مي آفرينيم و به جاي غرق شدن در مرداب اشتباهات و خطاهاي مردم، در جست و جوي دلايلي هستيم که بگوييم:« از شما متشکرم.»
براي دگرگون ساختن عادت بدِ ذهني، بايد تلاش هوشيارانه اي ورزيد؛ به جاي دنبال خطاهاي مردم بودن، در جست و جوي يافتن توانايي و فرصت هايي براي تحسين آنان باشيم. عادت کردن به تحسين و قدرداني، تأثيري ژرف بر روابط ما به جاي مي گذارد. پژوهش ها نشان مي دهد زوج هايي که به طور منظم از هم قدرداني به عمل مي آورند، ازدواج هاي شادتر و استوارتري دارند و کودکاني که والدين شان به خاطر اشتباهات به پر و پاي آنان نمي پيچند، هر وقت به مسأله اي برخورد مي کنند، رو به پدر و مادرشان مي آورند.
اين اصل در همه ي انواع روابط صادق است. ابراز تحسين و قدرداني به طور منظم، حال و هواي عاطفي خانه، کارگاه ها و دواير گوناگون فاميلي و دوستان را تغيير مي دهد. مردم با دانستن اين که مي توانند در سختي و راحتي، روي حمايت يکديگر حساب باز کنند، به هم نزديک تر مي شوند.
6) پرهيز از گفت و شنودي که به آن نياز داريد
در هر رابطه اي که اختلاف زيادي وجود دارد، بايد ببينيم چه مسائلي به بحث گذاشته نشده است. شايد يکي از دو نفر، خواسته هايش را تکرار مي کند به اين دليل که مورد بي اعتنايي قرار گرفته است. پيوسته بي توجه بودن به نيازها و خواسته هاي يکديگر، اغلب به دشمني( که نابودکننده ي پيوندهاست) مي انجامد. شايد شما هر دو از بحثي داغ مي گريزيد چون اعتقاد داريد حرف زدن درباره ي آن، بر مسائل خواهد افزود. مشکل اين جاست که در حال حاضر، به شکلي داريد اختلاف و درگيري و ناراحتي را تجربه مي کنيد اما اگر درباره ي آن سخن بگوييد، امکان فرو ريختن ديوار چيني که بين شماست و روز به روز هم بالاتر مي رود، فراهم مي شود.
منبع: نشريه شادکامي، شماره 73
/ن