تهذيب نفس از ديدگاه فلسفه صدرايي (3)
4 ـ موانع و حجابهاي کمال انساني
وجه تسميه هر يک ازآنها به اين ترتيب است که عالم ماده و طبيعت ،ازآنجا که در سلسله ي مراتب هستي ،درپايين ترين و پست ترين مرتبه هستي واقع است ،ازمنبع وجودي که همان حقيقه الحقايق و نورالانوار(حق تعالي) است ،دوراست ،لذا حيثيت هاي نقصي و عدمي درآن بسياراست و به اين دليل به آن حجب ظلماني گويند ؛اما مراتب عالي هستي که عبارت است ازعالم عقول ، چون درقرب حضرت الهي اند ،حيثيت مادي و نقصاني ندارند ،به همين دليل از آنها به حجاب نوراني تعبير مي شود . (1)
بنابراين ،حجاب ها به دو نوع کلي ظلماني و نوراني تقسيم مي شوند .لازم به يادآوري است که در ميان حجب نامبرده ، آنچه به معناي واقعي و خاص حکم حجاب و مانع را دارد ، حجاب هاي ظلماني است ، زيرا در مورد تحقق کمال انساني ،حجاب دو معنا دارد : يکي حجاب به معناي عام ، يعني آنچه بين انسان و حق تعالي واقع است و ديگري معناي خاص ،يعني تعلق و اتصاف به عالم طبيعت و اوصاف و نقايصش . عالم طبيعت و لوازم آن ، يعني اوصاف و نقايص حاصل از تعلق به آن ،مانع ،عايق و مخالف با جهت و کمال واقعي و الهي انسان است و تنها درصورت خرق و رفعشان،امکان تحقق کمال انساني حاصل مي گردد ؛درحالي که حجب نوراني ، نه تنها عايق و درجهت مخالف با کمال انساني نيستند ،بلکه خود از مراحل و مراتب کمال انساني و موجب تحقق آنند و سالک مامور به طي کردن و متصف گشتن به آنهاست ؛نه خرق و رفع آنها .
از سوي ديگر،برخي حجب ، به هيچ وجه قابل طي کردن نيستند و غايت شدت وجودي انسان اتصال به آنهاست ؛ نه طي کردن آنها ؛ مانند مرتبه ي «احديت » حق تعالي که ازآن به «پرده ي عزت » تعبير مي شود . (2) چرا که انسان موجود ممکني است که به دليل نقص ذاتي امکاني اش ، خدا را تنها ازطريق اسما و صفاتش مي شناسد . (3)
بنابراين ،دراين بخش ، بيشتر به تبيين چيستي حجاب هاي ظلماني و چگونگي رفع آنها پرداخته ،درباره ي حجاب هاي نوراني به بيان اجمالي اکتفا مي شود ، زيرا در مبحث موانع کمال چندان جايگاهي ندارد ؛ هر چند در مبحث مراحل تحقق کمال انساني ، يعني مراحل کشف و شهود قابل طرح و شرح است .
عرفا و انديشمنداني چون ابن عربي و ملاصدرا را نيز هنگام بحث از چگونگي تحقق کمال انساني و کارايي تهذيب نفس ، عمدتاً به حجب ظلماني پرداخته اند .
4 ـ 1 ـ حجاب هاي ظلماني
الف )1 ـ حجاب هاي معرفتي
ازديگرحجاب هاي معرفتي ، عقايد و آراي فاسد و پوچي است که درطول حيات ،از دوران کودکي تا بلوغ انسان ،به صورت القايي و تلقيني درزمينه هاي مختلف معرفتي ،نظيرمعرفت به هستي ،خالق هستي و چگونگي قرب به وي براي انسان ايجاد و مانع او ازحقايق مي گردد و او را به شرک ،کفر،انکار،الحاد ،تعطيل ،تشبيه و تجسيم مبتلا مي سازد . (8)
برخي ديگرازحجب معرفتي :
ـ جمود و انکار :انکار و تخطئه مقامات معنوي ، بدترين خارهاي طريق کمال و وصول به مقامات معنويه و شاهکار بزرگ شيطان است ؛موجب وقوف و خمودي مي گردد و روح شوق را مي ميراند ... «تلک القري نقص عليک من انبائها و لقد جائتهم رسلهم بالبينات فما کانوا ليومنوا بما کذبوا من قبل و کذلک يطبع الله علي قلوب الکافرين » (10)؛اين آبادي هايي است که اخبارشان را برايت شرح مي دهيم . رسولانشان با بينات نزدشان آمدند ؛[ولي ] آنها به آنچه درگذشته تکذيب کرده بودند ، ايمان نمي آورند ،اين گونه خدا بر دل هاي کافران مهر مي نهد . (11)
ـ علم : علوم ديني يا غيرديني ،اگربه صورت مستقل و في نفسه درنظر گرفته شود و عالم ـ به کسرلام ـ به واسطه ي آنها ، براي خود فضل و استغنايي قائل شود ، براي وي حجاب ظلماني محسوب مي شود ، چرا که موجب مي گردد ،عالم ـ به کسر لام ـ در آن متوقف شود ؛اما اگر مقدمه و ابزاري براي رشد و تعالي وجود عالم گردد ، ديگر حجاب ظلماني نيست . (12)
ـ وقوف : از آنجا که کمال انسان در قرب و تشبه به ذات حق تعالي است و حق تعالي حقيقت و ذاتي لا يتناهي و نامحدود دارد ، بنابراين شدت وجودي و کمال انسان نيز « حد يقف » ندارد و براي آن پاياني نيست ؛ به اين معني که درهرمقام و درجه اي که باشد،بازمقامات و درجات بيشتري رو به روي او قراردارد ؛حتي کسي که به مقام فناي في الله و بقاي بالله رسيده است ، تازه ابتداي حرکت دردرجاتي است که هرگز به وصف نمي آيد .اگرکسي تصور کند که به برخي درجات و کمالات رسيده است و اين تصورواهي ... رهزن او شود و او را از حرکت باز دارد .اين عدم حرکت و وقوف ، حجاب ظلماني براي وي است ... » (13)
البته حجاب هاي معرفتي و گرايشي در تاثير متقابل بر يکديگرند و يکديگر را تقويت و تشديد مي کنند ( تنها تاثير يک طرفه ندارند )،به اين ترتيب که رفتارهاي ناپسند و رذايل اخلاقي موجب محروميت و انحراف ازمعرفت به حقيقت مي گردد و محدوديت معرفت ، نقصان و پستي گرايش و رفتار را به دنبال دارد و اين جريان تاثير متقابل ادامه دارد .
الف ) 2 حجاب هاي غير معرفتي ( گرايشي و رفتاري )
اين سه آفت ، خود ريشه و منشا ساير آفات اخلاقي است ؛به اين ترتيب که شهوت مال ، مقام (18) و بخل نشات گرفته از حرص و آز، رياست طلبي ، تجاوز به حقوق ديگران ،دوري گزيدن از فقرا و خودبيني نشات گرفته از نخوت و کبر (19) و کينه ، خشم ، بدگماني و ستيزگي نشات گرفته از رشک و حسد است . (20)
برخي ديگر از مصاديق حجب گرايشي و رفتاري :
امام صادق (ع) درباره ي اين حجاب مي فرمايد : «کان ابي يقول : ما من شيء افسد للقلب من خطيئه ،ان القلب ليواقع الخطيئه فما تزال به حتي تغلب عليه فيصيراعلاه اسفله »پدرم فرمود :چيزي بدتر از گناه قلب را فاسد نمي کند ،قلب تحت تاثير گناه واقع مي شود و به تدريج گناه در آن اثر مي گذارد تا برآن غالب شود ، در اين هنگام ، قلب وارونه شده ،بالاي آن پايين قرار مي گيرد . (22)
ـ حب نفس و پيروي از هوا:انسان در درون خود ، پيوسته درگير جنگي بي پايان ، ميان عقل و نفس است . سرنوشت آدمي را نتيجه اين جنگ معين مي کند .سعادت واقعي انسان در آن است که عقل برمملکت وجودش فرمان راند .اگردراين جنگ ، عقل به اسارت نفس درآيد ، آينده اي بس نگران کننده در انتظار انسان است . (23) امير مومنان (ع) در نهج البلاغه (حکمت 211 ) مي فرمايد : « کم من عقل اسير تحت هوي امير » ؛ چه بسا عقل هايي که به اسارت هوا و هوس درآمده اند .
ـ شهوت : کامل ترين صفت حيواني است . دگر صفات حيواني عبارت از خوش خوردن و خوش خفتن است ؛به هر ميزان که انسان به لذات و شهوات حيواني ذوق مي يابد و به آنها انس مي گيرد ،به همان ميزان ، انس حق از دل او کم مي شود . (24)
ـ کبر : گاهي انسان کمال را در خود توهم مي کند و به دليل آن ، خود را از ديگران برترمي پندارد و اين توهم حجاب او مي گردد و او را از خدا دور مي سازد . (25)
انسان مبتلا به حجاب هاي معرفتي و گرايشي و محصور در عالم دنيا ، با خواطر شياطني و نفساني که بر او وارد مي شوند ، دچارحجاب هاي ظلماني بيشتري گشته ، به خسارت و غبن بيشتري مبتلا مي شود . (26)
درعرف شريعت ، به مجموعه ي حجاب هاي معرفتي ، گرايشي و رفتاري مربوط به عالم دنيا که انسان را از رشد و کمال وي غافل مي کند ، گناه و معصيت گفته مي شود . (27)
4 ـ 2 :حجب نوراني :
اين حقايق همان گونه که در مباحث بعدي بيان خواهد شد ، خود از مراتب کشف و شهود و حاصل از تهذيب نفس هستند که سالک آنها را طي مي کند تا به مراتب عالي هستي برسد ؛درحالي که در تهذيب و تطهير ، سالک آفات و موانع را رفع مي کند . از جمله مصاديق حجب نوراني ، حجاب اسماست ؛به آن ترتيب که اسما بر دو قسمند : برخي آنها نور محض اند ؛ يعني اسمائي که برامور وجودي دلالت دارند ( اسماي جمال ) و برخي ديگراسمائي است که بر تنزيه دلالت دارند (اسماي جلال ) ، اسما حجاب هايي اند که اگر بر طرف شوند ، احديت ذات مقدس آشکار مي گردد ، زيرا اسماء ،مرتبه ي واحديت را تشکيل مي دهند و کناررفتن آنها به معناي ظهور مرتبه ي احديت است ... ممکنات وقتي موجوداند که اين اسما موجود باشند ، از اين رو در مرتبه ي احديت ـ که از اسم هاي خاص و متعين خبري نيست ـ اشياء نيز وجود ندارند وشايد معناي اين حديث شريف که مي فرمايد: «خدا هفتاد هزار حجاب از نور و ظلمت دارد که اگر آنها کنار رود ، هر چه در برابراوست ،سوخته و نابود مي شود » همين باشد که در مرتبه ي احديث ، هيچ موجودي وجود ندارد . معناي « سبحات الوجد »احتمالاً انوار تنزيه است ؛ يعني سلب آنچه سزاوار مقام ذات مقدس نيست ؛ يعني امورعدميه .اين «سبحات الوجد » ، موجب نابودي همه ي موجودات امکاني مي شوند. (28)
پي نوشتها :
1 ـ الحکمه المتعاليه ، ج 6 ، صص 299 و 300 ؛ سيره و ميراث معنوي ، صص 129 و 130 .
2 ـ مقالات عرفاني (1)، صص 418 و 420 .
3 ـ سيره و ميراث معنوي ، ص 131 .
4 ـ کلام امام علي (ع) نيز مويد اين مطلب است : « ... فان البخل و الجبن و الحرص غرائز شتي يجمعها سوء الظن بالله » نهج البلاغه ، نامه 53 ؛ به درستي که بخل ، ترس و حرص سرشت هايي جدا جدا هستند که فراهم آورنده ي آنها ، بدگماني به خداوند است . در اين کلام حکيمانه ،سوء ظن به خدا ، يک حجاب معرفتي ،و عامل ظهور حجاب هاي گرايشي و رفتاري نظير ، ترس ، بخل و حرص معرفي شده است .
5 ـ رساله سه اصل ، ص 41 .
6 ـ عرفان و عارف نمايان ، ص 45 ؛ رساله سه اصل ، صص 95 ـ 100 .
7 ـ عرفان و عارف نمايان ، ص 95 .
8 ـ تفسير سوره ي جمعه ، ص 219 ؛ رساله سه اصل ، صص 95 ـ 100 ؛ تفسير القرآن الحکيم ( يس ) ، صص 223 ـ 255 ؛ تفسير وسوره واقعه ، صص 148 و 149 ؛ عرفان و عارف نمايان ، صص 36 ـ 45 ، 164 و 165 ؛ مفاتيح الغيب ، صص 197 و 198 .
9 ـ مقالات عرفاني (1)، ص 408 .
10 ـ اعراف / 101 .
11 ـ سيره و ميراث معنوي ، صص 125 و 126 .
12 ـ مقالات عرفاني (1)، صص 401 ـ 403 .
13 ـ همان ، ص 408 .
14 ـ تفسير سوره ي جمعه ، صص 318 و 319 .
15 ـ تفسير سوره واقعه ، صص 148 و 149 ؛ تفسير القرآن الکريم ؛ ج 4 ، ص 272 ؛تفسير القرآن الکريم ، (يس ) صص 398 و 399 ؛ ايقاظ النائمين ؛ص 58 ؛ الحکمه المتعاليه ؛ج 7 ، ص 48 ـ 52 .
16 ـ مفاتيح الغيب ، صص 318 و 319 .
17 ـ رساله سه اصل ، ص 194 ؛ مفاتيح الغيب ، صص 1076 ـ 1084 .
18 ـ ترجمه و تعليق « مظاهر الالهيه في اسرار العلوم الکماليه » ، ص 118 .
19 ـ ايقاظ النائمين ، ص 61 .
20 ـ تفسير سوره واقعه ، صص 148 و 149 ؛ تفسير سوره ي جمعه ، صص 318 و 319 .
21 ـ سيره و ميراث معنوي ، صص 126 و 127 .
22 ـ الکافي ، ج 2 ، ص 268 .
23 ـ سيره و ميراث معنوي ، صص 127 و 128 .
24 ـ مقالات عرفاني (1) ، ص 405 .
25 ـ همان ، ص 404 .
26 ـ ايقاظ النائمين ، صص 74 و 75 ؛ مفاتيح الغيب ، صص 197 و 198 ترجمه و تعليق مظاهرالالهيه في اسرارالعلوم الکماليه ،ص 118 .
27 ـ رساله سه اصل ، ص 94 ؛ عرفان و عارف نمايان ، صص 164 و 165 ؛ مفاتيح الغيب ، ص 178 و ايقاظ النائمين ، صص 53 و 55 .
28 ـ مقاللات عرفاني (1) ، ص 415 .
/ن