اسطوره صهيونيسم مسيحي و انگاره منجي گرايي (2)

مطالعه صهيونيسم مسيحي در ايالات متحده امريکا، ويژگي خاص اين جنبش اسطوره اي يعني معطوف بودن و منعطف بودن از قدرت را به خوبي تبيين مي کند. نکته مهم اين است که جمعيت يهوديان در کشورهاي مسيحي، به ويژه امريکا علي رغم اندک بودنشان، به لحاظ کارکردي و نفوذ در دواير دولتي تأثيرگذار، اکثريت به شمار مي آيند. تا آن
شنبه، 3 مهر 1389
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
اسطوره صهيونيسم مسيحي و انگاره منجي گرايي (2)

اسطوره صهيونيسم مسيحي و انگاره منجي گرايي (قسمت دوم و پاياني)
اسطوره صهيونيسم مسيحي و انگاره منجي گرايي (2)


 

نويسنده: محسن قنبري آلانق




 

صهيونيسم مسيحي در امريکا
 

مطالعه صهيونيسم مسيحي در ايالات متحده امريکا، ويژگي خاص اين جنبش اسطوره اي يعني معطوف بودن و منعطف بودن از قدرت را به خوبي تبيين مي کند. نکته مهم اين است که جمعيت يهوديان در کشورهاي مسيحي، به ويژه امريکا علي رغم اندک بودنشان، به لحاظ کارکردي و نفوذ در دواير دولتي تأثيرگذار، اکثريت به شمار مي آيند. تا آن جا که ديويد لوچينز(60) معاون اتحاديه ارتدوکس جامعه يهوديان امريکا، مي گويد:
يهوديان در امريکا ديگر اقليت نبوده بلکه بخشي از اکثريت هستند و اکنون د رجامعه امريکا پذيرفته شده و توانايي دست يابي و پيشرفت دارند.(61)
يهوديان از کجا به اين موقعيت اجتماعي به مثابه يک گروه اقليت فشار در جوامع مسيحي رسيده اند وتوانسته اند بر امورات آن کشورها فائق آيند؟ رضا هلال در کتاب هاي خود به نام مسيحيت صهيونيست و بنيادگراي امريکا ومسيح يهودي و فرجام جهان (1383 شمسي) به تفصيل زمينه شکل گيري واهداف و برنامه هاي جنبش مسيحيت صهيونيست را به طور خاص در غرب، به ويژه ايالات متحده بررسي کرده است. وي در آثار خود، بعد ديني ومذهبي اين جنبش را برجسته نموده وادعا کرده که دو تحليل «حمايت
استراتژيک غرب ا ز اسرائيل» که روشن فکران عرب مطرح کرده اند و «تأثير لابي يهودي» در تصميم گيري ها وحمايت از يهود که عقيده عموم اعراب است، ساده لوحانه و کوته بينانه بوده و اين پيوند بيش از اين که سياسي باشد، خاستگاهي فرهنگي دارد که دردين آنها نهفته است.
براي اين که جامع نبودن استدلال هلال را ثابت کنيم، به نحوه تعامل کشورهاي بزرگ با صهيونيسم مي پردازيم. امروزه انگليس ازهواداران صهيونيسم مسيحي به شمار مي آيد، درحالي که پيش تر، با يهود مبارزه مي کرده ويهوديان را در تنگنا قرار مي داده است. محدوديت هاي انگليس در سال 1939 ميلادي و در دوران نخست وزيري ارنست بون به اوج خود رسيده بود. تلقي يهوديان از اين عمل انگليس، طردشدن يهود ازاين کشور و روي آوردن به اعراب بود که اين تلقي سبب گرايش آنها به امريکا گرديد. آلمان کشور ديگري است که مهد پروتستانتيزم بوده وباصهيونيسم مسيحي کاملاً هم گرايي فرهنگي دارد.
باوجود اين، بدترين فاجعه تاريخي بر ضد يهود به تعبير خودشان، درکشور آلمان رخ اده است. کشور روسيه که از مهم ترين مراکز ارتدوکس جهان به شمار مي آيد وبيشترين تلاش را براي استقرار دولت اسرائيل نموده، به اندازه امريکا با صهيونيسم مسيحي تعامل ندارد. همکاري روسيه با اسرائيل به حدي بود که «برخي امريکا و روسيه را به مثابه والدني اسرائيل دانسته اند. به اين صورت که امريکا به عنوان پدر ، پول در اختيار اين فرزند قرار مي هد و روسيه به عنوان مادر، فرزندان خود را به اين کشور تازه تأسيس گسيل مي دارد(62)».
از شواهد تاريخي فوق چنين استفاده مي شود که اگر عامل تنگاتنگ شدن روابط امريکا واسرائيل، تنها علقه هاي مذهبي و فرهنگي باشد، پس بايد درکشورهاي ديگر نظير آلمان، انگليس وروسيه نيز چنين روابطي به چشم آيد. به باور ما هم گرايي صهيونيستي- امريکايي علاوه برعامل مذهب، نوعي هم گرايي استراتژيک و سياسي است که به مدد آن منافع مشترک دو کشور برآورده مي شود.
صهيونيسم مسيحي براي کسب قدرت بيشتر، امريکا را به عنوان ابرقدرت بلامنازع جهان، به تسخير فکري و سياسي خويش درآورده واهداف خويش را از طريق هژموني امريکايي در خاورميانه باز مي يابد. شايد مقاله سيد علي طباطبايي(63) تحت عنوان «خاستگاه هاي قدرت يهوديان امريکا» علت برفرازنشستن يهوديان امريکا و زواياي مختلف اين هم گرايي را به خوبي تبيين نمايد.(64) وي چهار خاستگاه را علت به قدرت رسيدن يهوديان امريکا برمي شمرد:

الف) ويژگي هاي دروني قوم يهود
 

ويژگي اول به خود يهوديان برمي گردد. يهوديان با توجه به گذشته سرشار از درد و رنج خويش و احساس هميشگي اقليت بودن در کشورها و نيز گذار از دوران مهاجرت ها وتحقير کردن و آزارهاي مسيحيان، روحيه اي سخت و انعطاف ناپذير يافته اند که سبب پيدايش انسجام، سازمان دهي سريع، برخورداري از سطح نخبگي بالا و دانش فراوان براي رهايي از وضعيت انفعالي به وضعيت فعال گشته است. يهوديان همواره براي متحد ساختن قوم يهود، موضوعاتي هم چون آوارگي و پراکندگي يهوديان، سامي ستيزي و کوره هاي يهودي سوزي را علم کرده ودرباره اين موضوعات تبليغاتي مي کنند.
قدرت سازمان دهي بالا از ويژگي هاي برجسته يهوديان است که محصول تلاش لابي هاي يهودي وصهيونيستي در کشورها است. برا ي مثال، آمار در ايالات متحده امريکا نشان مي دهد حدود نود درصد از يهوديان در انتخابات شرکت مي کنند، در حالي که متوسط حضورامريکاييان در انتخابات بين چهل تا پنجاه درصد است. پناهندگي ومهاجرت دانش مندان بزرگ يهودي چون آلبرت اينشتين،(65) اوتواشترن،(66) اريک فروم،(67) اريک اريکسون،(68) هانا آرنت،(69) هربرت مارکوزه،(70) پاول لازارفلد (71) و هلن دوچ (72) به امريکا باعث شد که از دهه شصت به بعد، يهوديان تأثير شگرفي در اقتصاد، فرهنگ و سياست امريکا داشته باشند. درحالي که حدود 2/5 درصد جامعه امريکا يهود ياند، نيمي از ميلياردرهاي امريکا ويازده درصد نخبگان جامعه امريکا يهودي هستند.

ب) لابي گري يهوديان
 

گروه هاي داراي منفعت يا فشار درکشورها بيشترين نفوذ و تأثير را در نهادهاي قدرت دارند وبه صورت غيرمستقيم، سياست هاي خرد وحتي کلان دولت رابه علاقه خود تغيير مي دهند. لابي هاي يهودي و صهيونيستي از پرنفوذترين گروه هايي هستند که مهم ترين مراکز تصميم گيري کشورهاي اروپايي و به طور مشخص امريکا را به انحصار خود درآورده اند وسياست هاي مالي، نظامي وسياسي آن کشورها را به نفع اسرائيل عوض مي نمايند، آيپک (AIPEC)(73) از مهم ترين لابي هاي يهودي در واشنگتن است. اين کميته ساليانه اقدامات زير را انجام مي دهد:
1- نظارت بر دوهزار ساعت جلسات کنگره؛
2- برگزاري بيش از هزار ملاقات با دفترهاي کنگره؛
3- صدها ملاقات بانامزدهاي انتخاباتي ديگر؛
4- همکاري با پنجاه کميته وزيرکميته در کنگره وصد اداره و آژانس فدرال.
اهدافي که آيپک در پي تحقق آن تلاش مي کند:
1- حفظ امنيت اسرائيل با گسترش همکاري استراتژيک امريکا - اسرائيل و رويارويي با تهديدات فعلي وآينده منافع امريکا و اسرائيل؛
2- تضمين همکاري امريکا واسرائيل، براي تحقق صلح ميان اسرائيل، فلسطيني ها واعراب؛
3- تغيير سياست امريکا براي به رسميت شناختن بيت المقدس وپايتخت شدن آن شهر تقسيم ناپذير براي اسرائيل؛
4-ادامه کمک هاي ايالات متحده به اسرائيل و تضمين آينده اقتصادي اسرائيل با گسترش روابط تجاري ، سرمايه گذاري و تحقيق وتوسعه ميان امريکا و اسرائيل.(74)

ج) رسانه ها
 

رسانه ها همواره به ويژه با تولد فن آوري اطلاعات (IT)و دسترسي آسان به داده هاي دل خواه از طريق شبکه گسترده جهاني اينترنت تأثيري بس شگرف در «جامعه شبکه اي»(75) و «دهکده جهاني»(76) دارند. کتاب فرهنگ وسياست در عصر اطلاعات(77) گردآورده فرانک وبستر، از نوعي سياست و فرهنگ جديد سخن مي گويد که محصول رسانه هاي ارتباطي واطلاعاتي است. اين کتاب به شکل گيري طرز تلقي ونگاه مردم به زندگي ويافتن هويت جديد توسط اينترنت اشاره مي کند وچگونگي هم انديشي جهاني را در سايه سار شبکه جهاني اينترنت ترسيم مي کند.
با توجه به اين که رسانه اهميت فراوان دارند و به همه شئون زندگي بشر جهت مي دهند و چگونه زندگي کردن، انديشيدن وسياست ورزيدن را به انسان مي آموزند، کساني که بر اريکه قدرت رسانه ها تکيه مي زنند، در رسيدن به آمال سياسي وفرهنگي خويش شانس بيشتري دارند. لذا يهوديان به اهميت رسانه ها پي برده اند و همه رسانه هاي پرقدرت جهان، اعم از ديجيتال وغيرديجيتال را دردست خود گرفته اند. وحدت يهودي مسيحي در امريکا ونقوذ يهود بر رسانه ها نسبت به جمعيت اندکشان در امريکا، نخبگي آنان را نشان مي دهد. «براساس آمارهاي موجود، با آن که حدود پنج درصد نيروي کاري مطبوعاتي امريکا يهوديان هستند، بيش ا ز25 درصد نويسندگان، دبيران، سرمقاله نويسان و توليدکنندگان مطبوعات اصلي ونخبگان امريکا يهودي هستند.»(78)
شبکه هاي ABC,CBS,CNN و NBC همگي در اختيار امريکا قرار دارند. يک از ابرموسسات يهودي در بخش چند رسانه اي که به کليت جامعه امريکا شکل مي دهد، موسسه نيوهاوس(79) است. اين ابرموسسه، 31 روزنامه، دوازده، ايستگاه محلي ،87 سيستم تلويزيون کابلي، هفته نامه پارايد(80) با 22 ميليون شمارگان در هفته، دوازده مجله مهم شامل نيويورکر،(81) مادمازل،(82) گلامور (83) وديگر رسانه ها را در مالکيت خويش دارد. ساموئل نيوهاوس (84) مهاجر يهودي -روسي اين امپراتوري رسانه اي را تأسيس کرد.(85)
د): حضور در قواي مقننه و مجريه امريکا
مشارکت فعال جامعه يهودي امريکا در انتخابات کنگره و رياست جمهوري وتأثير فزاينده لابي هاي يهودي بر نتيجه انتخابات، آنها را در کليه ادارات حکومتي داراي نفوذ کرده است. همين امر سبب شده که هيچ نامزد رياست جمهوري بدون جلب رضايت يهود نتواند به پيروزي برسد.
همه اين خاستگاه ها اهميت فراواني دارد وبخشي از زواياي هم گرايي صهيونيسم مسيحي در امريکا را نشان مي دهد. درجمع بندي کلي مي توان گفت که همه عوامل فرهنگي وسياسي، در روند اين هم گرايي دخيل هستند وغفلت از هرکدام، ما را در فهم دقيق رابطه امريکا و اسرائيل دچار مشکل خواهد نمود. امروزه نفوذ اسرائيل د رامريکا باعث ايجاد طرح هايي به نفع اسرائيل در منطقه شده است، مانند طرح امريکايي خاورميانه بزرگ که در زمينه تحقق سرزمين موعود از نيل تا فرات قرار دارد. امريکا به طور ناخودآگاه در دستان لابي هاي صهيونيستي اسير گشته و آنها عقايد جنبش صهيونيسم مسيحي را به مقامات اين کشور ديکته مي کنند. هال ليندسي در کتاب خود، در پيش گويي هاي انجيل، جاي امريکا کجاست؟ که از پرفروش ترين کتاب هاي سال 2001 ميلادي امريکا بود، نقش ايالات متحده را درجنگ جهاني آرماگدون بررسي نموده است. نويسنده اثبات مي کند که دولت امريکا جنگ نهايي مقدس را رهبري خواهد کرد ومخالفان مسيح در سراسر جهان را که قبل از آغاز اين جنگ باعث ايجاد ترس وو وحشت در جهان شده اند، شکست خواهد داد ودولت انگليس دراين جنگ مقدس، همکار امريکا خواهد بود. حتي دولت امريکا در اوج زمان جنگ سرد بر ضد شوروي سابق، موشک هاي هسته اي قاره پيماي خود را «شمشيرهاي جنگ مقدس» ناميده است.(86)
مسيحيان صهيونيست فرقه پروتستان در امريکا و انگليس، اعتقاد دارند که مسيح در امور خاورميانه همواره به سود دولت اسرائيل مداخله کرده واعلام مي دارند که خواست دولت اسرائيل بزرگ ازرود نيل تا فرات، خواست
مسيح محسوب مي شود که به زودي عملي خواهد شد وامروز صهيونيسم مسيحي از راه حکومت صهيونيستي امريکا خود را به فرات رسانده است. صهيونيست هاي يهودي نيز مطابق اعتقاد به تلمود، مجموعه قوانين ديني خود، به مکتب «خواسته هاي خدا» اعتقاد دارندوطبق اين اعتقاد، آنها برنامه اي اجرا مي کنند که به کمک دولت هاي امريکا، انگليس وديگر کشورهاي غربي بتوانند دومسجد مقدس اقصي و صخره را در بيت المقدس تخريب کنند وکشور اسرائيل بزرگ از نيل تا فرات را با نابودي کامل کشورهاي اسلامي به وجود آورند. به همين منظور، ميان صهيونيست هاي يهودي وصهيونيست هاي مسيحي از فرقه پروتستان ها، اتحاد وهم آهنگي کاملي وجود دارد ومسيحيان پيرو اعتقاد «خواسته هاي خدا»همواره اظهار مي دارند هرعمل دولت اسرائيل، در حقيقت طراحي مسيح بوده است ومسيحيان سراسر جهان بايد از آن حمايت کنند.(87)
اسرائيل همواره به دليل داشتن حکومت نامشروع در فلسطين، از سوي اعراب وعموم مسلمانان احساس خطر کرده وبراي بقاي خود د ر سرير قدرت، اتحاد با رفقاي بين المللي قدرتمند خويش هم چون امريکا را برگزيده است. وجود ترس هميشگي از حمله مسلمانان ونابودي، اسرائيل را به حالت «امنيتي» درآورده؛ واژه امنيت از مهم ترين دل مشغولي هاي اسرائيل به شمار مي رود. امروزه براي رژيم اشغال گرقدس چند فرض اساسي امنيتي وجود دارد که عبارتنداز:
1- تهديد براي اسرائيل، تهديد وجود است. براين اساس، خطرهايي که اسرائيل را تهديد مي کند، متوجه اصل وجود و بقاي اين دولت است؛
2-اسرائيل محدوديت هاي گسترده اي دارد؛ محدوديت سرزميني، جمعيتي و اقتصاد کوچک و تحريم شده توسط کشورهاي منطقه وجهان، اين رژيم را جزيره اي کوچک درميان مجموعه گسترده وپهناور کشورهاي مسلمان وعرب و در محاصره آنها ساخته است؛
3- مفهوم امنيت در اسرائيل از ديگر مفاهيم مستثناست.
اين فرض ها باعث شکل گيري چند اصل در اسرائيل شده که از مسلمات يهوديان به شمار مي آيد و براي ايشان جنبه حياتي دارد:
1- ايجاد استراتژي امنيت ملي که برهمه چيز سايه افکنده است؛
2-ايجاد ملتي مسلح، به طوري که همه مردم سربازاني پنداشته مي شوند که سالي يازده ماه درمرخصي به سر مي برند؛
3-اصل خوداتکايي؛ آثار رواني وفرهنگي تاريخ يهوديان وانزواي آنها دراروپا به نوعي خوداتکايي بدبينانه انجاميده است؛
4- باوجود روحيه بالا؛ ضرورت يافتن يک هوادار بزرگ خارجي هيچ گاه از نظر صهيونيست ها دور نمانده است. (88)
ا زعمده ترين وموثرترين سازمان هاي صهيونيست مسيحي که به برآوردن نيازهاي امنيتي اسرائيل اقدام وتلاش عمده خود را در استمرار بقاي دولت اسرائيل در منطقه مصروف مي کند وامروزه در سرتاسر اروپا وامريکا فعال هستند، عبارتند از: سفارت بين الملي مسيحي در اورشليم (89)(ICEJ)، وزارت خانه کليسا درميان مردم يهودي که معروف است به تراست اسرائيلي کليساي انگليس در اسرائيل (CMJ) يا (90)(ITAC)، دوستان مسيحي اسرائيل(91) (CFI)، ميانجي گران مربوط به بريتانيا(92) (IFB)، دوستان نيايش مسيحيت براي اسرائيل(93) (PFI)، پل هاي صلح(94) (BFP)، دوستان امريکايي در انتظار مسيح(95) (AMF)، اتحاديه يهودي در انتظار مسيح امريکا(96) (MJAA)، يهوديان طرف دار عيسي(97) (JFJ) و خواهران پروتستاني مريم مقدس و شوراي مسيحيان و يهوديان(98) (CCJ). اين سازمان ها در رتبه بندي هاي متنوع و به ادله مختلف وگاه متناقض، بخشي از ائتلاف بزرگي هستند که امروزه محتواي دستور جلسه صهيونيست مسيحي را شکل مي دهند.
لوئيس هامادا، در پي يافتن هم گرايي بين يهوديت وصهيونيسم مسيحي است. به اعتقاد وي، واژه صهيونيسم به جنبش سياسي يهودي اشاره دارد که به دنبال تأسيس سرزمين ملي در فلسطين براي يهودياني است که پراکنده شده اند. از سوي ديگر، صهيونيست مسيحي کسي است که علاقه دارد خداوند را در تحقق پيش گويي هايش به وسيله اسرائيل سياسي وخارجي استعانت نمايد به جاي اين که به وسيله بدن مسيح، طرح خداوند را که دراناجيل چهارگانه آمده، مدد کند.(99)
در يک جمع بندي کلي، مي توان باورهاي جنبش صهيونيسم مسيحي را به انگاره کليدي منجي گرايي معطوف دانست. منجي گرايي واژه اي است که به اعمال اسرائيل وحمايت قدرت هاي بزرگ ازآن، مشروعيت مي بخشد. همه فعاليت هاي صهيونيست هاي مسيحي اعم از ترور مبارزان فلسطيني، ريختن بمب هاي ده تني بر سر مردم بي دفاع افغانستان و کشتار شيعيان عراق توسط امريکا، برا ي بستر سازي جنگ جهاني آرماگدون است که آن هم مقدمه ظهور منجي، حضرت مسيح (ع) خواهد بود.
امروزه امريکا، اشغال عراق را براي خود رسالتي الهي تلقي کرده و آزاد سازي جهان از تروريسم واستبداد ونهايتاً برقراري دموکراسي را اموري مقدس مي داند که ظهور منجي را تسهيل مي نمايد. مسابقه تسليحاتي نيز روند نزديک شدن دولت ها به برافروختن آتش جنگ جهاني سوم و آرماگدون را امري شايسته مي انگارد. جري فالول وبيلي گراهام، مبلغان برجسته صهيونيسم مسيحي، به نزديک شدن ظهور مسيح اذعان دارند و معتقدند که نسل کنوني آخرين نسلي خواهد بود که قبل از ظهور مسيح در اين جهان زندگي خواهد کرد. فالول مي گويد:
آرماگدون يک واقعيت است، اما شکر خدا اين پايان روزگار امتهاي غيريهودي ومسيحي محسوب مي شود؛ زيرا پس از آن، صحنه براي سلطنت پادشاه ما، خداوندگار، عيسي مسيح، درنهايت افتخار و قدرت آماده مي شود. تقريباً تمام تعليم دهندگان کتاب مقدس که من مي شناسم، بازگشت بسياري نزديک مسيح را پيش بيني مي کنند ومن شخصاً ايمان دارم که بخشي از آن آخرين نسل هستيم؛ آن آخرين نسلي که تا سلطان ما مسيح نيايد، نخواهد مرد.
از سوي ديگر، توجه به اين مسئله جالب است که چگونه امکان دارد داعيه داران يک حکومت سکولار، مدعي زمينه سازي براي ظهور مردي شوند که نه يک سکولار بلکه پيامبر الهي به شمار مي آيد و آن چه عملي خواهد نمود، حکم الهي است. به واقع، هيچ وجه تشابهي بين منتظران مسيح با خود مسيح وجود ندارد. مسيحي که پيامبر صلح ورحمت است، چگونه مي تواند اعمال خشن وسرشار از بي رحمي امريکا وسرائيل را تأييد نمايد. دراين جا نگاهي نيز به متون اسلامي خواهيم داشت تا چشم انداز يهود را در آخرالزمان از ديدگاه آيات و روايات اسلامي از نظر بگذرانيم. تلاش ما اين است تا به سه مولفه يهود در آخرالزمان، جنگ جهاني در آستانه ظهور و بازگشت عيسي هم زمان با ظهور حضرت مهدي (عج) بپردازيم.

چشم انداز يهود در متون اسلامي
 

بررسي اجمالي مباحث تاريخي قرآن و روايات وپيش گويي هايي آنها از آخرالزمان که با منجي گرايي مسيحي - يهودي پيوند مي خورد، به عمق فهم ما درمورد جنبش صهيونيسم مسيحي و آينده يهود خواهد افزود. نگاهي به آيات نخست سوره اسراء که به سرگذشت يهود اشاره دارد ما را به جمع بندي کلي سوق مي دهد که نکات ذيل را دربردارد:
نکته اول: يهوديان در طول تاريخ تا فرارسيدن هنگامه مجازات، در جامعه فساد مي نمايند و خداوند دراين زمان، افرادي را از ناحيه خود برمي انگيزد که برآنان چيره خواهند شد. سپس خداوند بنابرمصلحت، يهوديان رابرآنان پيروز گردانيده به ايشان اموال واولاد عطا مي کند و به طور فزاينده اي، طرفدارانشان را در جهان وسعت مي بخشد. اما يهود از اين اموال وياران بهره برداري صحيح نمي کنند و براي بار دوم در روي زمين فساد مي نمايند. اين بار علاوه بر فساد، گرفتار خوي تکبر وبرتري طلبي مي شوند و خود را برتر از ديگران مي پندارند. زماني که وقت کيفرشان فرا مي رسد، خداوند بار ديگر آن قوم را برآنان چيره ساخته، کيفري سخت تر از مرحله قبل برآنان وارد مي کند.
نکته دوم: قومي را که خداوند بار دوم بر ضد آنان بر مي انگيزد، به آساني برآنان چيره گشته، به جست وجوي خانه به خانه مي پردازند. آن گاه داخل مسجد اقصي شده، نيروهاي نظامي آنان را متلاشي مي کنند. سپس خداوند بار دوم آنها را مي فرستد وبرخلاف غلبه يهوديان بر آنها و زيادي ياران و هوادارانشان، ضربات شديدتري را در سه نوبت برآنها وارد مي سازند.
مفسران درباره اين موضع که آيا دو نوع فسادي که يکي همراه با برتري طلبي است، پايان يافته و دو کيفر وعده داده شده برآنان واقع گشته يا درآينده رخ خواهد داد، نظر يک ساني ندارند. ره يافتي که به مدد روايات آن را قوي تر تلقي مي کنيم، اين است که اولين کيفردر برابر نخستين فساد، در صدر اسلام به دست مسلمانان انجام پذيرفته وآن گاه که مسلمانان از اسلام فاصله گرفتند، خداوند يهوديان را بر آنان چيره ساخت. دراين مرحله نيز بار دوم، يهوديان درزمين فساد وطغيان کردند و هرگاه که مسلمانان دوباره به اسلام روي آوردند زمان کيفر دوم فرا رسيده، به دست مسلمانان انجام خواهد شد. رواياتي که ره يافت فوق را تأييد مي کند، برغلبه حضرت مهدي (عج) و ياران وي از اهل قم دلالت دارد که بار دوم بر يهود فائق مي آيند. در تفسير عياشي از امام باقر (ع) روايت شده که حضرت بعداز قرائت آيه شريفه (بعثنا عليکم عبادا لنا اولي باس شديد(100) فرمود:
مراد از اين آيه حضرت قائم (عج) و ياران اوست که نيرومند وداراي صلابت مي باشند.(101)
هم چنين در تفسير نورالثقلين، به نقل از روضه کافي از امام صادق (ع) روايتي نقل شده که آن حضرت در تفسير آيه شريف فوق فرمود:
خداوند قبل از خروج حضرت قائم (عج) قومي رابرانگيزد که دشمني از دشمنان آل محمد (ص) را رها ننموده، مگر اين که او را به هلاکت مي رسانند.(102)
از آن حضرت سوال کردند: «آنها چه کساني هستند؟» امام سه بار فرمود:
آنان به خدا سوگند اهل قم اند؛ آنان به خدا سوگند اهل قم اند؛ آنان به خدا سوگند اهل قم اند.(103)
بنابر روايات فوق، کيفر دوباره يهود پس از برتري آنها به دست مسلمان در زمان ظهور خواهد بود. امروزه بنا بر وعده خداوند، يهود در عرصه بين المللي با اتکا بر قدرت هايي چون امريکا و انگليس برتري دارد که طبق آن وعده، دومين کيفر فراخواهد رسيد و آنان را نابود خواهد ساخت.
وعده خداوند به تسلط بر يهوديان در قرآن کريم چنين آمده است:
(واذ تاذن ربک ليبعثن عليهم الي يوم القيامه من يسومهم سوء العذاب ان ربک لسريع العقاب وانه لغفور رحيم* و قطعناهم في الارض امما منهم الصالحون و منهم دون ذلک و بلوناهم بالحسنات والسيئات لعلهم يرجعون.)؛(104)
و [ياد کن] هنگامي را که پروردگات اعلام داشت که تا روز قيامت برآنان [يهوديان] کساني را خواهد گماشت که بديشان عذاب سخت بچشاند. آري، پروردگار تو زود کيفر است و همو آمرزنده و بسيار مهربان است؛ و آنان را در زمين به صورت گروه هايي پراکنده ساختيم: برخي از آنان درست کارند و برخي از آنان جز اينند. و آنها را به خوشي ها وناخوشي ها آزموديم، باشد که ايشان باز گردند.
براساس آيات شريفه، خداوند به زودي کسي را بر يهوديان مسلط مي گرداند که تا روز رستاخيز آنان را مجازات وشکنجه دهد. قرآن، پراکندگي يهوديان را نوعي مجازات براي آنها معرفي مي کند. اين وعده الهي درباره کيفر يهوديان، در تمام دوران هاي تاريخي آنان به استثناي دوران حکومت پيامبراني چون موسي و يوشع و داوود و سليمان (ع) مشاهده مي شود؛ خداوند اقوام مختلفي را برآنها مسلط گردانيده که آنان را شکنجه و مجازاتي دردناک نموده اند. حس هميشگي اقليت بودن در کشورهاي مختلف، بدترين شکنجه روحي براي يهوديان در طول تاريخ بوده است. اين که يهوديان درهيچ برهه اي مجاز به تشکيل حکومت يهودي نبوده ومجبور بوده اند به لحاظ سياسي، اقتصادي و فرهنگي تسليم حکومتي گردند که خداوند بر آنان مسلط ساخته، از مصاديق درد و رنج يهوديان به شمار مي آيد.
آيات ديگري در قرآن از فرو نشستن فتنه يهوديان در آخر الزمان حکايت مي کند، از جمله:
(وليزيدن کثيراً منهم ما انزل اليک من ربک طغيانا وکفرا والقينا بينهم العداوه البغضاء الي يوم القيامه کلما اوقدوا ناراً للحرب اطفاها الله ويسعون في الارض فساداً والله لايحب المفسدين)؛(105)
وقطعاً آن چه از جانب پروردگارت به سوي تو فرود آمده، برطغيان و کفر بسياري از ايشان خواهد افزود و تا روزقيامت ميانشان دشمني و کينه افکنديم. هربار که آتشي براي پيکار برافروختند، خدا آن را خاموش ساخت. و در زمين براي فساد مي کوشند. و خدا مفسدان را دوست نمي دارد.
اين آيه همان وعده الهي است که خداوند به مستضعفان و مسلمانان جهان بشارت داده است. خدواند، آتش جنگ هايي که يهوديان برمي افروزند- خواه مستقيماً خود آنان جنگ افروزي نمايند ويا اين که ديگران را به اين عمل تحريک کنند- خاموش خواهد کرد.
پيشينه يهوديان، حاکي از آن است که آنها همواره درپي جنگ افروزي بوده اند، اما وعده خاوند درباره شکست يهود تحقق يافته ومکر وحيله آنان باطل شده است. شايد بزرگ ترين آتش جنگي که آنان برضد مسلمانان وجهانيان برافروخته اند، حمله امريکا به افغانستان وعراق باشد که همه اينها براي عملي شدن طرح خاورميانه بزرگ از نيل تا فرات است که اسرائيل بخشي از خاک خاورميانه بزرگ به حساب مي آيد. طبق وعده الهي مسلمان در انتظار نابودي کامل يهود به دست ياران مهدي آل محمد (ص) هستند.
گردآمدن يهوديان در فلسطين قبل از جنگ نابود کننده نهايي، از ديگر پيش گويي هايي به شمار مي آيد که در کتاب وسنت بدان اشاره شده است:
(وقلنا من بعده لبني اسرائيل اسکنوا الارض فاذا جاء وعد الاخره جئنابکم لفيفا)؛(106)
و پس از او به فرزندان اسرائيل گفتم: «دراين سرزمين ساکن شويد، پس چون وعده آخرت فرا رسد، شما را همه باهم محشور مي کنيم.»
روايات ذيل را به مثابه تفسير آيه فوق ذکر مي کنيم تا با جزئيات بيشتري از سکني گزيدن يهود آشنا شويم.
پيامبر در حديثي مي فرمايد:
آيا شنيده ايد نام شهري را که بخشي از آن درون درياست؟
(عرض کردند: آري.) فرمود: قيامت به پا نمي شود مگر آن که هفتاد هزارتن از فرزندان اسحاق به شهر يورش مي برند.(107)
اميرالمومنين نيز دراين مورد مي فرمايد:
در مصر منبري بنا نموده، دمشق را قطعاً تخريب خواهم کرد ويهوديان را از شهرهاي عربي بيرون مي رانم وبا همين چوب اعراب را خواهم راند.
رواي اين حديث (عبايه اسدي) پرسيد:
اي امير مومنان، شما به گونه اي خبر مي دهيد که به يقين پس از مردن زنده خواهيد شد؟
فرمود:
اي عبايه، روشي غير روش ما صحبت کردي. مردي از تبار من ( حضرت مهدي (عج) اين کارها را انجام مي دهد.(108)
اميرالمومنين در روايت ديگري «کشف معبد» را در شمار نشانه هاي ظهور بيان مي کند که ظاهراً همان معبد سلميان (ع) است. صهيونيست هاي مسيحي نيز آن را يکي از پيش زمينه هاي ظهور حضرت مسيح (ع) مي دانند.
ظهور آن حضرت نشانه ها وعلاماتي دارد: نخست محاصره کوفه با کمين کردن وپرتاب سنگ، وايجاد شکاف و رخنه در زواياي کوچه هاي شهر، تعطيلي مساجد به مدت چهل شب، کشف معبد وبه اهتزاز درآمدن پرچم هايي گرداگرد مسجد بزرگ (مسجد الحرام)؛ کشنده وکشته شده هر دو در آتش اند.(109)
روايات درباره بيرون آوردن تورات اصلي از غار انطاکيه، توسط حضرت مهدي (عج) واستدلال آن حضرت بر يهوديان به وسيله آن، نيز از جمله همين روايات است. از پيامبر اسلام روايت شده که درباره حضرت مهدي(عج) فرمود:
تورات و انجيل را از سرزميني که انطاکيه ناميده مي شود بيرون مي آورد.(110)
صندوق مقدس را از غاري درانطاکيه وبخش هاي تورات را از کوهي در شام بيرون مي آورد و با آن کتاب، با يهوديان به استدلال مي پردازد که سرانجام بسياري از آنها اسلام مي آورند.(111)
صندوق مقدس از درياچه طبريه به دست وي آشکار مي شود وآنرا آورده، در پيش گاه او در بيت المقدس قرار مي دهند و چون يهوديان آن را مشاهده مي نمايند، به جز اندکي بقيه آنان ايمان مي آورند.(112)
درباره تابوت سکينه (صندوق مقدس) در قرآن کريم نيز آمده است:
و پيامبرشان بديشان گفت: در حقيقت، نشانه پادشاهي او اين است که صندوق [عهد] که درآن آرامش خاطري از جانب خدا پروردگارتان وبازمانده اي از آن چه خاندان موسي وخاندان هارون [درآن] برجاي نهاده اند- در حالي که فرشتگان آن را حمل مي کنند - به سوي شما خواهد آمد. مسلماً اگر مومن باشيد، برتي شما دراين [روي داد] نشانه اي است.»(113)
در تفسير آيه فوق آمده است که اين صندوق مقدس که ميراث پيامبران (ع) را دربرداشت، نشانه اي براي بني اسرائيل بود تا شايسته فرمان روايي را بشناسند. از اين رو، فرشتگان آن را آوردند و از ميان جمعيت بني اسرائيل عبور دادند وآن گاه در پيش روي طالوت (ع) گذاشتند، سپس طالوت (ع) آن را به داوود و او به سليمان و او به وصي خود آصف بن برخيا تسليم کرد. بني اسرائيل بعد از وصي حضرت سليمان به علت اين که از او فرمان برداري نکردند و ديگري را اطاعت کردند، آن صندوق را از دست دادند.

الف) جنگ جهاني پيش از دوران ظهور
 

روايات بسياري درحد تواتر اجمالي(115) بر وقوع جنگ جهاني، قبل از ظهور حضرت مهدي (عج) دلالت دارد، ويژگي هايي که براي اين جنگ در روايات ذکر گرديده، به ويژه تعداد وسيع قربانيان وزمانش که نزديک به ظهورحضرت (عج) خواهد بود، آن را از جنگ هاي پيشين جهاني متمايز مي نمايد.
امير مومنان (ع) فرمود:
نزديک زمان قائم(عج) دو نوع مرگ وجود دارد: مرگ سرخ ومرگ سفيد و ملخ هايي که به رنگ خون بوده و گاه وبي گاه آشکار مي شوند اما مرگ سرخ يعني شمشير و مرگ سفيد، طاعون است.(116)
امام باقر(عج) به جزئيات بيشتري از جنگ نهايي اشاره مي فرمايد:
قائم قيام نمي کند مگر در پي ترس و وحشت و زلزله ها وفتنه و آشوب وبلاهايي که مردم گرفتار آن شوند که
که پيش از آن گرفتار طاعون و بعد از آن، جنگ و خون ريزي بين اعراب و ايجاد اختلاف بين مردم و پراکندگي در دينشان و دگرگوني احوال آنان واقع شود، به گونه اي که بر اثر مشاهده درگيري مردم، هرکس در صبح و شام ، آرزوي مرگ مي نمايد.(117)
امام صادق(ع) فرمود:
ناگزير قبل از قيام قائم (عج) سالي خواهد بود که مردم درآن، دچار گرسنگي مي شوند وترس و وحشتي سخت در اثرکشتار، آنان را فرا مي گيرد.(118)
روايت بعدي حاکي است که شدت نبرد وحالت جنگ تا زمان صيحه آسماني که درماه رمضان نزديک ظهور حضرت مهدي (عج) واقع مي شود، ادامه خواهد يافت. امام باقر (ع) فرمود:
اهل شرق وغرب واهل قبله (مسلمانان) نيز با يکديگر اختلاف پيدا مي کنند، و مردم با ترس و وحشت طاقت فرسايي روبه رو خواهند شد وبه همان حال به سر مي برند تا زماني که منادي از آسمان ندا دهد. .. زماني که بانگ زند: پس کوچ کنيد، کوچ ! (119)
ابوبصير از امام صادق(ع) حديثي را در مورد تلفات اين جنگ نقل مي کند:
«اين امرنخواهد بود تا دوسوم مردم از بين بروند.» سوال کرديم: «اگر دو سوم مردم از بين بروند پس چه کسي باقي مي ماند؟» حضرت فرمود: آيا دوست نداريد که در يک سوم باقي مانده باشيد؟»(120)
به نظر مي رسد خطبه اميرمومنان، بهتراز روايات ديگر، وقت و عامل اين جنگ را مشخص مي سازد:
اگاه باشيد اي مردم ! ازمن بپرسيد پيش از آن که فتنه و فساد مانند شتري که در اثر رم کردن، مهارش زير سم او قرار گيرد وبر ترس و اضطرابش افزوده شود، سرزمين شما را پايمال نمايد و يا اين که در مغرب زمين آتش جنگ بزرگي را با موادي قابل اشتعال دامن مي زند، درحالي که با فرياد بلند بانگ مي زند. واي براو از انتقام جويي و خون خواهي و مانند آن. .. آن گاه مردي از اهل نجران خارج شده، امام(عج) را اجابت مي کند او اولين مرد نصراني است که دعوت آن حضرت را لبيک مي گويد، صومعه خود را خراب مي کند وصليبش را مي شکند وبه اتفاق عجم ها و مردم مستضعف، سوار برمرکب و بادرفش هاي هدايت به طرف نخيله حرکت مي کند. محل تجمع مردم از همه جاي زمين، درمنطقه اي به نام فاروق قرار دارد (منطقه اي در سر راه حج رفتن اميرمومنان (ع) که بين برس و فرات واقع شده است.)(121)
شايد جمله «قبل از اين که با پايش قتنه اي در شرق ايجاد کند»، حاکي از آغاز اين جنگ به دست روسيه و يا اسرائيل در خاورميانه بوده و به درگيري درمنطقه شرق اشاره داشته باشد. عبارت «آتش جنگ بزرگي را با مواد قابل اشتعال، در غرب مي افروزد»، دلالت بر مرکزيت غرب در جنگ دارد که زراد خانه ها و پايگاه هاي نظامي هم چون انبار بزرگي از مهمات به دنبال بهانه اي براي شعله ور شدن است. امروزه اغلب کشورها جايي براي انبار کردن محصولات کارخانهاي اسلحه سازي ندارند ومنتظر روزي هستند که از اين مهمات در جنگي خانمان برانداز استفاده نمايند.امام صادق (ع) در روايتي، تعداد کشته شدگان نهايي اين جنگ را از هر هفت نفر پنج نفر،معرفي مي کند.(122)
از روايات مي توان نتيجه گرفت که هم زمان با نزيدک شدن ايام ظهور حضرت مهدي(عج)، ترس و وحشت جهان را فرا مي گيردوخسارت هاي سنگيني بر مردم و به طور کلي بر غيرمسلمان ها وارد خواهد شد.اين امو را مي توان محصول جنگ فراگير جهاني واستفاده از ادوات جنگي پيشرفته با قدرت نابودکنندگي بالا دانست. جنگ آينده به لحاظ آمار تلفات وخسارت رساني بسيار بالا، با جنگ هاي قبلي مقايسه شدن نيست. شايد بتوان ادعا کرد که جنگ نهايي آرماگدون که دربخش اصول باورهاي صهيونيست هاي مسيحي بدان اشاره شد، با اين جنگ هم پوشي و هردو به يک جنگ اشاره دارند.

ب) بازگشت دوباره حضرت عيسي مسيح (ع) شايد فلسفه بازگشت دوباره حضرت مسيح (موعود صهيونيست هاي مسيحي)، به منظور هدايت گروه زيادي از يهوديان و مسيحيان در آخرالزمان به دين خاتم اسلام باشد که در روايات اسلامي نيز بدين امر اشاره شده است. مسلمانان در فرود آمدن حضرت مسيح از آسمان، در آخرالزمان اتفاق نظردارند وبيشتر مفسران اين آيه را که:
 

و از اهل کتاب، کسي نيست مگر آن که پيش از مرگ خودحتماً به او ايمان مي آورد، و روز قيامت [کسي نيز] بر آنان شاهد خواهد بود.(123)
به همين معنا تفسير کرده اند.
منابع شيعه وسني، روايات فراواني در مورد فرود آمدن مسيح از آسمان ذکر کرده اند. از جمله آنها روايات ذيل است که به حتمي بودن اين امر اشاره دارد. پيامبر اکرم (ص) فرمود:
چگونه خواهيد بود آن گاه که عيسي بن مريم در ميان شما فرود آيد وپيشواي شما از خود شما باشد.(124)
اين روايت را بخاري وديگران در باب «فرود آمدن عيسي» آورده اند.(125)
ابن حماد حدود سي روايت ذيل عنوان «فرود عيسي بن مريم(ع) و روش او» و« مدت زندگاني آن حضرت بعد از فرودآمدن وي» آورده که از جمله آنها، روايتي است که در صحاح وبحارالانواراز پيامبر اکرم (ص) نقل شده:
سوگند به آن که جانم به دست اوست، به طور يقين عيسي بن مريم که داوري عادل و پيشوايي دادگر است، درميان شما فرود خواهد آمد وصليب را شکسته، خوک را مي کشد وماليات (جزيه) وضع مي کند وآن قدر مال مي بخشد که ديگر کسي نمي پذيرد.(126)
پيامبران با يک ديگر به سبب هايي برادرند و آيينشان يکي و مادرانشان مختلف است. سزاوارترين ايشان به من عيسي بن مريم است؛ چرا که بين من واو پيامبري نيست. او درميان شما فرود خواهد آمد، پس او را بشناسيد: مردي چهار شانه و درشت اندام و سرخ و سفيد گونه است، خوک را مي کشد، صليب را مي شکند، ماليات وضع مي کند وآييني را به جز اسلام نمي پذيرد. دعوت او يک جهت داشته که منحصر به پروردگار جهانيان است.(127)
در بعضي از روايات آمده که حضرت مسيح (ع) پشت سرامام مهدي(عج) نماز مي گزارد وهرسال به خانه خدا مشرف مي شود و مسلمانان به همراهي وي با يهود، روم و دجال مي جنگند. آن حضرت مدت چهل سال زندگي مي کند و آن گاه خداوند جان او را مي گيرد ومسلمانان وجود مقدس او را به خاک مي سپارند.
درروايتي آمده که حضرت مهدي (عج) مراسم دفن او را به طور آشکار و در برابر ديدگان مردم برگزار مي کند که ديگر مسيحيان حرف هاي گذشته را برزبان نياورند و پيکر او را با پارچه اي که دست باف حضرت مريم (ع) است، کفن مي کند و در کنار قبر مادر درقدس به خاک مي سپارد.
به نظر مي رسد، نخستين اثر سياسي پديده ظهور مسيح، کاهش خصومت دنياي غرب ونهايت گرايش آنها به اسلام ومسلمانان باشد. به شهادت روايات، اقتداي آن حضرت به نماز حضرت مهدي (عج)، مي تواند اعلان موضع صريح حضرت عيسي باشد که وي در جبهه اسلام قرار دارد وکساني که حقيقتا ً منتظر مسيح بوده اند، با ديدن اين کنش از موعود خويش، به اسلام خواهند گرويد.

پي نوشت ها:
 

1- christian Zionism Myth
2- paradoxical
3-Hegemony
4-Global Village
5- براي مطالعه بيشتر ذيل همين واژه نک: Random House Webster,s unabridged
Dictionary
6-غلامرضا بهروز لک، «درنگي در مفهوم شناسي بنيادگرايي اسلامي»، فصل نامه کتاب نقد، سال هفتم، ش 2 و3، ص 85.
7- بابي سعيد، هراس بنيادين؛ اروپا مداري وظهور اسلام گرايي، ترجمه غلامرضا جمشيدي نيا و موسي عنبري ، ص 10، انتشارات دانشگاه تهران، 1379 شمسي.
8-نک: همان، ص 11-13؛ «درنگي در مفهوم شناسي بنيادگرايي اسلامي»، فصل نامه کتاب نقد.
9-«Speyer» شهري در جنوب غربي آلمان و محل تشکيل مجلس قانون گذاري کليسا در جريان نهضت اصلاح ديني است.
10- آليستر مک گراث، مقدمه اي بر تفکر نهضت اصلاح ديني، ترجمه بهروز حدادي، ص 58، انتشارات مرکز مطالعات و تحقيقات اديان ومذاهب، قم 1382 شمسي.
11- Alister E.McGrath
12- Scholasticism
13- لوتر کشيش و استاد فلسفه دانشگاه «ارفورت» وباني آيين جديد پروتستان بود. وي کليساي غرب را به دو بخش کاتوليک و پروتستان تجزيه کرد. او از انحراف هاي کليسا انتقاد کرد و خواستار اصلاح کليسا با استفاده از کتاب مقدس بود. او اعتقاد داشت کليسا موسسه نيست، بلکه جماعتي از مومنان است و سلطه ديني، به کتاب مقدس تعلق دارد وهر مؤمن مسيحي شايستگي آن را دارد که خود کشيشي باشد که به تنهايي و بدون قيموميت کشيشان، کتاب مقدس را بفهمد.
14- محمد صالح مفتاح، مسيحيت صهيونيستي، سايت باشگاه انديشه، 13 آبان 1383
15- رضا هلال، مسيحيت صهيونيست وبنيادگراي امريکا، ص 62-63، نشر اديان، قم 1383 شمسي.
16- همان ، ص 61.
17- Archibald Robertson
18- آرچيبالد رابرتسون ، عيسي، اسطوره يا تاريخ، ترجمه حسين توفيقي ، انتشارات مرکز مطالعات وتحقيقات اديان و مذاهب، قم 1378 شمسي.
19- نک: مقدمه اي بر تفکر نهضت اصلاح ديني، ص97.
20- 1984 ,Barbara Tuchman Bible and Sword Ballantine Books ,New york
21- نک: مسيحيت صهيونيستي وبنيادگرايي امريکا، ص 56-58.
22- همان ، ص 60
23- Lord Anthony Ashley Cooper
24- www.ealham.edu/pols/17fall97/middleeast/christian .htm#history
25- مسيحيت صهيونيستي و بنيادگرايي امريکا، ص64.
26- oliver cromwel
27-مسيحيت صهيونيستي وبنيادگرايي امريکا ، ص66.
28-franz kobler , the vision was there london 1926 p39
29-Ibid,p40
30-Regina S.Sharif, non-Jewish Zionism: its roots in western history, zed press, london 1983
31-Ibid
32-cyrus scofield
33- حيدر رضا ضابط، «نگاهي به پيوند پروتستان و صهيونيسم»، روزنامه کيهان،24 شهريور 1382.
34- uri davis, Israel, An Apartheid State, Zed London 1987
35-Sharif, non- Jewish ,p.1& 120
36-Rob Richards , Has God Finished with israel ? p.177, Crowborough , Monarch ,1994
37- تورات (عهد قديم) سفر پيدايش.
38-Michael Horton," The church and Israel" Modern Reformation,p.1,1994
39- ليندسي در اين کتاب، سامي ستيزي را لغزشي مي داند که ميراث تحقير يهود را فراهم آورد وبه کوره هاي يهودي سوزي آلمان نازي انجاميد. 1989 Hal Lindsey ,The Road to Holocaust, New York, Bantam,
40-Millennialism
41-Dispensationalism
42-Antichrist
43- www.ealham.edu/pols/17fall97/middleeast/christian .htm#theological
44-The late Great Planet Earth
45-Hal Lindsey
46-Holocaust
47- Anti-Semitism
48-حيدر رضا ضابط ، «نگاهي به پيوند پروتستان و صهيونيسم»، روزنامه کيهان، 1382/6/24
49-نک: ادمين، مسيحيت صهيونيستي، نقل شده در تاريخ 8 اکتبر 2005 ميلادي، قابل دسترسي در پايگاه www.mouood org
50- مرتضي شيرودي، مسيح، ضد مسيح، سايت باشگاه انديشه، 11 خرداد 1384 قابل دسترس در پايگاه www.bashgah. net
51- مرتضي شيرودي،«سه پرده از آرماگدون»، ماهنامه پرسمان، ش 37 ، سال پنجم، مهر 1384 شمسي ، ص 34
52-عمروسلمان، «رسالت آرماگدون»، ترجمه عباس سيد ميرجمکراني، روزنامه کيهان 26 خرداد 1382.
53- مکاشفات يوحنا ، 16:16
54- براي مطالعه بيشتر نک: http:// armageddon mihanblog. com
55- کتاب حزقيال نبي، 19:38 و 20.
56- تورات (عهد قديم)، کتاب زکرياي نبي، باب 13، بند 8و9 .
57-گريس هال سل، آرماگدون؛ تدارک جنگ بزرگ، ترجمه خسرو اسدي، (روي خط اينترنت) نقل شده در تاريخ 27 آبان 1383.www.sharifnews.com
58-همان.
59-همان
60-David Luchins
61-علي طباطبايي، «خاستگاه قدرت يهوديان امريکا، امريکا؛ ويژه روابط امريکا- اسرائيل ص 11، چاپ اول: انتشارات موسسه فرهنگي مطالعات و تحقيقات بين المللي ابرار معاصر، تهران 1382 شمسي.
62- قاسم ذاکري، «صهيونيسم مسيحي وخاستگاه مذهبي حمايت امريکا از اسرائيل»، امريکا؛ ويژه روابط امريکا - اسرائيل، ص 85، انتشارات موسسه فرهنگي مطالعات و تحقيقات بين الملل ابرار معاصر تهران 1382 شمسي.
63- دکتر شيد علي طباطبايي عضو هيئت علمي دانشکده علوم سياسي دانشگاه آزاد اسلامي، واحد تهران مرکزي بوده و مقالات ارزش مندي در باب مباحث بين المللي دارد.
64- نک: علي طباطبايي، «خاستگاه هاي قدرت يهوديان امريکا،» امريکا؛ ويژه روابط امريکا - اسرائيل، ص 14-45
65- Albert Einstein
66- Otto Stern
67- Eric Fromm
68- Erik Erikson
69- Hanna Arendt
70-Herbert Markuse
71-Poul Lazarfeld
72- Helen Deurch
73- The American Public Affairs Committee
ايپک به معناي «کميته امور عمومي اسرائيلي - امريکايي» از قديمي ترين وکاراترين لابي هاي يهود در امريکاست. اين لابي براي تقويت روابط امريکا واسرائيل تلاش مي کند. اين لابي ابتدا در سال 1951 ميلادي با نام «شوراي صهوينيست امريکايي» آغاز به کار کرد و درسال 1954 به «کميته صهيونيست امريکا براي امور عمومي» تغيير نام يافت. آيپک نامي است که درسال 1959 براي آن برگزيده شد. آيپک در دهه اول نود داراي 158 کارمند با بودجه سالانه بالغ بر پانزده ميليون دلاري بود. آيپک ساختاري مرکزي دارد که بيست کارمند عالي رتبه آن را اداره مي کنند. اين بيست نفر هر دوسال يک بار توسط کميته اجرايي شامل 150 نماينده از بيش از چهل سازمان وفدراسيون محلي وملي يهوديان، انتخاب مي شود.
74- همان، ص 26
75- جامعه شبکه اي (Network Society) اصطلاحي است که مانوئل کاستلز در عصر اطلاعات، ازآن ياد کرده و جهاني شدن را ظهور نوعي جامعه شبکه اي دانسته که در ادامه سرمايه داري، پهنه اقتصاد و جامعه وسياست و فرهنگ را در بر گرفته است.
76- مارشال مک لوهان دهکده جهاني (Global Village) را اولين بار در کتاب جنگ و صلح در دهکده جهاني سال 1968 به کاربرد.
77- Frank webster,Culture and politics in the information age,London ,Routledge,2001
78-امريکا ،ص 28
79-New house
80-The parade
81-New Yorker
82- Mademoiselle
83- Glamour
84- Samuel New house
85-امريکا ، ص 32
86- محمدعلي منصوريان، صهيونيسم مسيحي و جهان اسلام، فصل نامه کتاب نقد، ش 32 ، انتشارات پژوهش گاه فرهنگ و انديشه اسلامي، تهران پاييز 1383 شمسي، ص 226
87- همان.
88- «جنگ آينده در دکترين نظامي رژيم صهيونيستي»، گروه امنيت ملي، مجله سياست دفاعي، ش 4، پژوهشکده علوم دفاعي دانشگاه امام حسين (ع) سال هشتم، تهران پاييز و زمستان 1379 شمسي، ص 72 و 73.
89-International Christian Embassy Jerusale
90-The Church,s Ministy Among Jewish, people also known as The Israel Trust of the Anglican Church within Israel
91- Christian friends of Israel
92- Intercessors for Britain
93-prayer Friends of Israel
94- The bridges for peace
95- The American Messianic fellowship
96-The Messianic Jewish Alliance America
97-Jews for Jesus
98- The Evangelical Sisterhood of Mary: and. the council of Christians and Jews
99-Louis Bahjat Hamada , Understanding the . Arab World ,p.189 Nashville ,Nelson,1990
100-سوره اسراء ، آيه 5.
101- تفسير عياشي، ج 2، ص 281.
102- نک: علي کوراني، عصر ظهور، قابل دسترس در پايگاه: www.abasaleh.ofogh.net\ketab\008\start frm1.html
103- بحارالانوار، ج 60، ص 216.
104- سوره اعراف ، آيه 167 و 168.
105- سوره مائه ، آيه 64.
106- سوره اسراء آيه 104.
107- مستدرک الوسائل، ج 4 ،ص 476.
108- بحارالانوار، ج 53 ، ص 60.
109- همان، ج 52، ص 273.
110-همان، ج 51، ص 25.
111-منتخب الاثر، ص 309.
112-الملاحم والفتن، ص 57.
113-سوره بقره ، آيه 248.
114- نک: علي کوراني، عصر ظهور، قابل دسترس در پايگاه:
www.abasaleh.ofogh.net\ketab\008\start frm1.html
115- يعني به طرق گوناگون از عده اي از صحابه نقل شده که علم به صدور آن از رسول خدا (ص) حاصل مي شود.
116-ارشاد مفيد، ص 405 ؛ غيبت طوسي، ص 277.
117-کمال الدين، ص 434.
118-بحارالانوار، ج 52 ، ص 229.
119- همان، ص 235.
120-همان ، ص 113.
121-همان، ج 53 ، ص 82و 84.
122-همان ،ج 52 ، ص 207.
123-سوره نساء، آيه 159.
124- بحارالانوار، ج 52، ص 383.
125-صحيح بخاري، ج 2، ص 256.
126-نک: نسخه خطي ابن حماد ص 159-162.
127- همان.
128- نک: علي کوراني، عصر ظهور، دسترس در پايگاه:
www.abasaleh.ofogh.net\ketab\008\start frm1.html
 

منبع:فصلنامه مشرق موعود(1



 



نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط