طرح مسأله و ضروت بحث
یکی از مواردی که نقش مؤثر و تعیین کننده ای در فرآیند تربیت و پرورش فرزند دارد، موضوع و مهارت رویارو نمودن فرزندان با پیامدهای ناشی از رفتار و عملکردشان و یا اتخاذ رویکردهای اصلاحی، بازدارنده و تنبیهی در برابر رفتارهای مشکلآفرین و آسیبزای فرزند است.البته فرزندی که رفتاری سالم و سازنده دارد، بدیهی است که چنین رفتاری بایستی بازخوردهایی متناسب با همان رفتار را به همراه داشته باشد و همین طور فرزندی که اقدام به رفتاری ناسالم و مشکلآفرین می نماید، نیز لازم است پدر و مادر توانایی مورد نیاز جهت رویارو نمودن فرزند با عواقب رفتارهای ناسالم و مشکلآفریناش را داشته باشند.
در واقع هر پدر و مادری لازم است به چنین توانایی برای تربیت و پرورش فرزند مجهز باشد، زیرا ناتوانی در اقدام به اتخاذ رویکردهای اصلاحی، بازدارنده و تنبیهی، کیفیت تربیت فرزندان را کاهش داده و گاهی منجر به شکست و نتایج نامطلوبی از تربیت و پرورش فرزندان خواهد شد.
عمدهترین نکاتی که در ارتباط با استفاده از رویکردهای اصلاحی، بازدارنده و تنبیهی یا رویارو نمودن فرزند با نتایج رفتار و عملکردش می توان مطرح نمود، به قرار زیر است:
1. اتخاذ رویکردهای اصلاحی، بازدارنده، تنبیهی و تشویقی در برابر رفتارهای سازنده و آسیبزای فرزند؛٢. بی تأثیر بودن گفت و شنود منطقی در مورد بعضی فرزندان در برخی موقعیت ها؛
۳. مهارت و توانایی بسیار ارزشمند رویارو نمودن فرزند با پیامد رفتار و عملکردش؛
۴. در اتخاذ رویکردهای اصلاحی، بازدارنده و تنبیهی لازم است پدر نقش اصلی را بر عهده داشته باشد؛
۵. رویکردها و روش های اصلاحی و تنبیهی بایستی متناسب با رفتار و خطای فرزند باشد؛
۶. رویکردها و روش های اصلاحی لازم است تا حدی مورد استفاده قرار گیرد که فرزند به این نتیجه برسد که اقدام به رفتاری مشکلآفرین و آسیبزا به دلیل پیامدهای ناخوشایندی که به همراه دارد، به صرفه نیست؛
۷. برخورد مقتدرانه با برخورد پرخاشگرانه و خشونت آمیز متفاوت از هم هستند؛
۸. ناتوانی والدین در استفاده از روش های اصلاحی، بازدارنده و تنبیهی یا رویارو نمودن فرزند با نتایج اعمال و رفتارش، پیامدهای نامطلوبی را در تربیت فرزندان به همراه خواهد داشت.
در ادامه مطلب، توضیحاتی در ارتباط با موارد عنوان شده فوق الذکر ارائه می گردد.
اتخاذ رویکردهای اصلاحی، بازدارنده، تنبیهی و تشویقی در برابر رفتارهای سازنده و آسیبزای فرزند
رویارو نمودن فرزند با نتایج اعمال و رفتارش فقط در زمینه رفتارهای مخرب و آسیبزا نیست، بلکه رفتارهای مثبت و سازنده فرزند نیز لازم است مورد تشویق و تأیید قرار گیرد.زیرا در خانواده دارای چندین فرزند که هیچ کدام از آنها رفتار مشکلآفرینی را برای خود و خانواده ندارد، اما یکی از آنها رفتارهای به نسبت سالمتر و سازندهتری را دارد، بایستی مورد تشویق والدین قرار گیرد تا چنین رفتاری تقویت شده و فرزند برای انجام این گونه رفتارها، انگیزه لازم را به دست آورد.
همچنین تشویق این گونه فرزندانی که رفتاری سالم و سازنده دارند، انگیزه سایر فرزندان را برای انجام رفتاری مشابه تقویت می نماید.
بنابراین
مواجه کردن فرزند با پیامد رفتارش فقط منحصر به رفتارهای آسیبزا و مشکلآفرین نیست، بلکه استفاده از این امر به عنوان تشویق رفتارهای سالم و سازنده فرزند کاربرد داشته و می تواند در جهت افزایش و ایجاد انگیزه و همچنین تشویق فرزندان برای انجام رفتارهایی سازنده نیز مورد استفاده قرار گیرد.بی تأثیر بودن گفت و شنود منطقی در مورد بعضی فرزندان در برخی موقعیت ها
این نکته را اغلب پدران و مادران در تربیت فرزندان تجربه نموده اند که گفت و شنود منطقی در مورد بعضی از فرزندان و در برخی موقعیت ها کاربرد و کارایی لازم را ندارد. چنانچه با فرزندی از همان ابتدای کودکی به شیوه گفت و شنود منطقی ارتباط برقرار شود و آنان به این گونه ارتباط و تعامل متقابل عادت کنند،در آینده و در زمینه های گوناگون زندگی، نه فقط در روابط متقابل با والدین بلکه در ارتباط با سایر افراد نیز چنین شیوه ای از تعامل و ایجاد رابطه و رسیدن به تفاهم متقابل را به اجرا درخواهند آورد.
اما فرزندان به دلیل نابالغ بودن از نظر رفتاری و توانایی های ذهنی در برخی موقعیت ها و شرایط احتمال دارد که صحبت ها و خواسته های معقول، سالم و سازنده والدین را نپذیرند و همان رفتارهایی را که خود صلاح می دانند، به اجرا درآورند. از سوی دیگر بعضی از فرزندان از آسیبپذیری بیشتری برخوردارند و از طریق گفت و شنود منطقی کمتر می توان با آنها ارتباط برقرار کرد.
البته این نکته علامت خوبی از نظر رفتاری نیست که منطق در فردی تأثیرگذار نباشد، به عبارتی با فردی که نتوان ارتباطی منطقی ایجاد نمود و صحبت ها و مطالب منطقی در او تأثیری نداشته باشد، نشانه خوبی نیست.
در هر صورت با بعضی از فرزندان در برخی موقعیت ها نمی توان از طریق گفت و شنود منطقی ارتباط برقرار نمود و یا خواسته معقول و منطقی والدین را اهمیتی نداده و همان اعمال و رفتاری را که خود صلاح می دانند به اجرا درمیآورند. در چنین شرایطی خواستههای منطقی والدین در فرزند تأثیری ندارد، لازم می شود تا فرزند مورد نظر با پیامدها و عواقب رفتار مشکلآفرین خویش مواجه شود.
مهارت و توانایی بسیار ارزشمند رویارو نمودن فرزند با پیامد رفتار و عملکردش
هر پدر و مادری حتی اگر فرزندش از رفتار و عملکرد سالم و سازنده ای نیز برخوردار باشد و در اغلب زمینه ها بتواند از طریق گفت و شنود منطقی با آنها ارتباط برقرار نماید، نیز لازم است به چنین مهارتی مجهز باشد که فرزند خود را با رفتار و عملکردش مواجه نموده و توانایی لازم را داشته باشد تا از روش های اصلاحی بازدارنده و تنبیهی استفاده نماید.البته بایستی در نظر داشت که منطق همیشه کاربرد ندارد و فرزندان همیشه رفتارشان از روی منطق و خواسته والدین نیست و در برخی زمینه ها که اقدام به رفتارهایی خودسرانه و مشکلآفرین می نماید، والدین بایستی بتوانند فرزند را با نتایج رفتارش مواجه نموده و از رویکردها و روش های اصلاحی، بازدارنده و تنبیهی برای متوقف نمودن بعضی رفتارها و عملکردهایش استفاده نمایند.
چنین موضوعی در بسیاری خانواده ها مشاهده می شود که بعضی از پدران و مادران با وجود تلاش ها و ایثارهای بسیاری که در تربیت و پرورش فرزندان از خود نشان داده اند، اما به دلیل ناتوانی در مواجه نمودن فرزند با نتایج اعمال و رفتارش، در فرآیند تربیت فرزند موفق نبوده و حاصل آن فرزندی مشکلدار و دردسرساز برای خود و خانواده بوده است،
بنابراین برخوردار نبودن والدین از توانایی لازم جهت تشویق و تقویت مثبت و یا تقویت منفی و تنبیه رفتارهای ناسالم و آسیبزای فرزند می تواند اداره رفتارهای فرزند را از دست والدین خارج نموده و در نتیجه نهایی فرآیند تربیت و پرورش اثرگذار شده و فرزندی مشکلدار و ناکارآمد را به همراه داشته باشد.
بررسی یک مورد نمونه
کمال ۴۸ ساله و همسرش ریحانه ۴۷ ساله در ارتباط متقابل با دخترشان بهناز ۱۹ ساله دچار مشکلاتی شده بودند. البته دختر کوچکتر آنها نیز در بعضی زمینه ها و موارد نیز حرف شنوی و پیروی لازم از والدین را نداشت، اما در مقایسه با خواهر بزرگترش به نسبت از مشکلات کمتری برخوردار بود.بهناز رفتارهای تفاهمآمیزی با والدین نداشت و عمدهترین مشکلی که اخیرا والدین با وی پیدا کرده بودند، او با فردی ناشایست دوست شده بود و خانواده با وجود کنترل نداشتن روی رفتار فرزند و همچنین برخوردار نبودن دخترشان از رشد رفتاری و شخصیتی لازم صلاح نمی دانستند که او در چنین وضعیتی با فردی ناشایست دوست شود.
بهناز خیلی دیرتر از حد معمول به منزل می آمده و در عین حال لباس پوشیدن و آرایش او مورد پسند و موافقت خانواده نبود. ریحانه توانایی برخورد با دخترش را نداشت و کمال نیز فردی بیش از اندازه رئوف و مهربان بود و نمی توانست برخورد قاطع و کارآمدی با فرزند داشته باشد و با وجود تذکرهایی که آنان به بهناز داده بودند، او همچنان خواسته های والدین را مراعات نمی کرد.
کمال و ریحانه دو مورد را نتوانسته بودند در تربیت فرزندشان مراعات نمایند. آنها در درجه ای اول لازم بود تا فرزندی که از کنترلشان خارج شده را امکانات در اختیارش قرار ندهند.
در واقع فرزندی که والدین کنترلی روی رفتار و عملکردش ندارند، نه تنها لازم است تا امکاناتی در اختیارش قرار ندهند، بلکه امکانات موجود وی را پس گرفته و یا به حداقل برسانند، زیرا فرزندی که ناسازگاری می کند و کنترل او از دست والدین خارج شده با در اختیار قرار دادن امکانات بیشتر، آزادی عمل بیشتری پیدا کرده و سرکشتر می شود، به همین مناسبت پدر و مادر در موضع و موقعیتی ضعیفتر قرار می گیرند.
در چنین شرایطی که بهناز پیروی و حرف شنوی از والدین را نداشته، آنها اقدام به خرید یک خط تلفن همراه برای او نموده بودند، این امر باعث شده بود تا بهناز آزادی عمل بیشتری در ارتباط متقابل با فرد ناشایستی که دوست شده بود، به دست آورد.
اما عمده ترین مشکل کمال و ریحانه، ناتوانی آنان در مواجه نمودن بهناز با نتایج اعمالی بود که برخلاف خواسته والدین انجام میداد. کمال با آگاهی از این مطلب که لازم است برای مواجه کردن فرزند با نافرمانیهایش، تلفن همراه بهناز را می گیرد. البته او با توجه به تأخیر همیشگی که برای آمدن به منزل از دانشگاه داشته، کمال تلفن همراهش را پس می گیرد.
اما به دلیل ضعف های گوناگونی که در برابر فرزند داشته نتوانسته بود، چنین امری را به اجرا درآورد.
بهناز از ساعت ۱۰ شب تا پس از نیمه های شب اقدام به گریه های شدید و جیغ و فریاد می کرده و در نهایت کمال نیز در برابر خواسته های فرزند تسلیم شده و تلفن همراه او را پس می دهد.
در واقع فرزندی که متوجه شود والدین دارای ضعف هستند و می تواند با استفاده از ضعف آنان به خواسته هایش برسد، بدیهی است که اقدام به چنین امری نموده و پدر و مادر قادر به اعمال روش های بازدارنده و تنبیهی نخواهند بود.
پدر و مادر چنانچه ضعفی از خود در برابر فرزندی که از کنترلشان خارج شده، داشته باشند، این گونه فرزندان به خوبی از چنین وضعیتی استفاده کرده و هم چنان به ناسازگاریهایشان ادامه می دهند.
نقش اصلی پدر در اتخاذ رویکردهای اصلاحی، بازدارنده و تنبیهی لازم
جهت استفاده از شیوه های اصلاحی، بازدانده و تنبیهی لازم است، پدرها بیشتر مشارکت داشته باشند. البته بعضی از موارد مشابه و خفیفتر را مادران نیز می توانند به اجرا درآورند، اما در بعضی موقعیت ها که احتمال دارد فرزند واکنش هایی از خود نشان دهد، پدران بهتر از عهده انجام چنین امری برمی آیند.بررسی دو مورد نمونه
نمونه اول: مژگان ۳۵ ساله در بعضی موارد که فرزند پسر ۶ ساله اش از وی پیروی لازم را نداشته، با پسرش قهر نمی کرده، اما موقع صحبت با او به صورتش نگاه نمی کرده است.البته این امر تا حدود نیم ساعت اول برای فرزندش مانند یک بازی بوده، اما پس از آن حالت آزاردهنده ای پیدا می کرده، طوری که از مادر با حالت التماس می خواسته تا مثل سابق هنگامی که با او حرف می زده به صورتش هم نگاه کند و مژگان پس از قول گرفتن از او که رفتارش را تغییر دهد و خواسته مادر را به اجرا درآورد با فرزندش مثل سابق صحبت می کرده است.
نمونه دوم: روشنک ۵۲ ساله در ارتباط با فرزند پسر ۲۲ ساله اش فرشید دچار مشکل شده بود. یکی از رفتارهای آزاردهنده فرشید به موقع منزل نیامدن و حتی دیروقت از منزل خارج شدن بود.
البته او و شوهرش محمود ۵۴ ساله هر قدر برای فرشید توضیح داده و خواسته بودند تا از طریق گفت و شنود منطقی او را راضی به رعایت چنین امری نمایند، موفقیتی به دست نمی آوردند. به آنها خاطر نشان شد که لازم است اقدام های بازدارنده و محدود کننده ای را در مورد فرزندشان به اجرا درآورند.
همان طور که خاطرنشان شد، مادران در برخورد با فرزندان با محدودیت هایی مواجه می شوند، برای مثال فرزندان دختر و به ویژه فرزند پسر احتمال دارد رو به استفاده از برخوردهای جسمانی بیاورند و برای مثال هنگامی که فرزند قصد خروج از منزل را دارد و مادر بخواهد جلوی فرزند را بگیرد، مادران به دلیل محدودیت های جسمانی نتوانند با فرزند مقابله نموده و یا فرزند اقدام به هل دادن مادر نماید و در نهایت خواست خود را به اجرا در آورد. اما اغلب فرزندان به طور معمول جرات چنین برخوردی را با پدر ندارند.
محمود و روشنک نیز به همین نتیجه رسیدند که لازم است اقدام های محدودکننده شان را در مورد فرزند به اجرا درآورند.
یک بار فرشید ساعت ۹ شب کامپیوترش را برمیدارد تا به منزل دوستش برود تا مشکلی که در کامپیوتر دوستش به وجود آمده بوده را برطرف نماید. محمود به او خاطرنشان می کند که در این وقت از شب اجازه بیرون رفتن را ندارد.
فرشید با اصرار زیاد به پدر میگوید که به دلیل این که دوستش منتظر اوست و مشکلی برای کامپیوتر به وجود آمده و قرار است کارهایی را به اتمام برساند، به همین جهت لازم است، همین امشب به دوستش کمک کند. اما محمود چنین امری را نمی پذیرد، تا این که با اصرار فرشید که فقط همین امشب را برای آخرین بار برود و دیگر چنین موردی تکرار نشود.
محمود به شرط آخرین مرتبه و آن هم به دلیل کمکرسانی به دوستش و این که در برابر دوست خود شرمنده نشود، می پذیرد، اما اجازه بیرون بردن اتومبیل را به او نمی دهد و به وی خاطرنشان می کند که باید از تاکسی تلفنی استفاده کند و حداکثر تا دو ساعت دیگر هم به منزل برسد و او بیدار و منتظر خواهد بود، تا رأس ساعت مشخص به منزل بیاید.
فرشید شرایط پدر را می پذیرد ولی استفاده نکردن از اتومبیل خانواده را نمی پذیرد و کلید اتومبیل را برمی دارد و سریع از آپارتمان خارج می شود. محمود نیز به سرعت خود را به پارکنیک ساختمان می رساند و جلو در خروجی می ایستد و اجازه خروج به او نمیدهد و فرشید در رویارویی با چنین برخوردی از پدر، اتومبیل را برمیگرداند و همان خواسته خانواده را مراعات می کند. چنین رویه و برخوردی نتیجه سازنده ای را به همراه داشته و دیگر فرشید دیروقت از منزل خارج نمی شود.
متناسب بودن رویکردها و روش های اصلاحی و تنبیهی با رفتار و خطای فرزند
نکته دیگری که در ارتباط با مواجه کردن فرزند با اعمال و رفتارش لازم است در نظر گرفته شود، موضوع متناسب بودن میزان محدودیت ها و اقدام های بازدارنده در اعمال شیوه های اصلاحی و تنبیهی است که والدین در برابر نافرمانی و ناسازگاری های فرزند مورد استفاده قرار می دهند،زیرا فرزند متوجه اشتباه خود می شود و چنانچه روش اصلاحی به کار گرفته شده خیلی زیاد و یا بیش از اندازه باشد، احساس ناخوشایندی را در فرزند به وجود می آورد، اما در صورتی که رویکردهای به کار گرفته شده متناسب با همان رفتارهای ناسازگارانه ی فرزند باشد، فرآیند اصلاح رفتار به نحو مطلوب تری به اجرا درخواهد آمد.
روش های اصلاحی برای ایجاد احساس پیامدهای ناخوشایند رفتار آسیبزا در فرزند
رویکردهای اصلاحی، بازدارنده و تنبیهی در برابر رفتارهای آسیبزا و مشکلآفرین فرزند بایستی تا حدی مورد استفاده قرار گیرد که فرزند در درجه اول متوجه شود که رفتار او از صحت و درستی لازم برخوردار نیست و همچنین اقدام به چنین امری به دلیل پیامدهای ناراحت کننده و مشکلآفرینی که به همراه دارد، به صرفه نیست.اقدام به استفاده از روش های تنبیهی و اصلاحی لازم است در حد و اندازه ای باشد که فرزند به اشتباه بودن رفتارش پی ببرد و یا به چنین نتیجه ای برسد که اقدام به چنین رفتاری به دلیل پیامدهای ناگوارش به صرفه نیست.
تفاوت برخورد مقتدرانه اصلاحی با برخورد پرخاشگرانه و خشونتآمیز
برای بعضی از پدران و مادران احتمال دارد این نکته به درستی تفهیم نشود که رویارو کردن فرزند با پیامد رفتارهای آسیبزا و مشکلآفرینش و همچنین استفاده از رویکردهای اصلاحی، بازدارنده و تنبیهی به معنی برخوردهای خشونت آمیز نیست.البته احتمال دارد که در موارد محدودی شیوه های تنبیهی تا حدودی کاربرد داشته باشد، اما خشونت فقط در حد و اندازه های محدود کاربرد داشته و چنانچه بیش از اندازه مورد استفاده قرار گیرد، حتی می تواند نتایج مخرب و معکوسی را به همراه داشته باشد.
در هر صورت لازم است که در استفاده از روش های پرخاشگرانه و خشونت آمیز دقت شود، تا کاربرد این گونه شیوه های بازدارنده در حدی آمیخته به پرخاشگری باشد که نتایج مفید و سازنده ای را به همراه داشته باشد، در غیر این صورت آثار آسیبزا و مخربی را در پی خواهد داشت.
این نکته در میان بعضی خانواده ها ملاحظه شده که بعضی والدین با وجود استفاده از شیوه های پرخاشگرانه و خشونتآمیز و با توجه به برخورداری آنان از هر گونه امکانات از جمله مالی، اما توانایی کنترل و اداره رفتار فرزند را ندارند، یا به عبارتی در برخورد با فرزندان دارای اقتدار نیستند.
اما والدینی نیز هستند که بدون استفاده از خشونت و پرخاشگری و به واسطه اعمال روش های کارآمد تربیتی و پرورشی و همچنین به دلیل داشتن ارتباطی کارآمد با فرزند، در مواردی حتی بدون صحبت کردن و فقط با یک نگاه، رفتار فرزند را کنترل می کنند.
پیامدهای نامطلوب ناتوانی والدین در استفاده از روش های اصلاحی، بازدارنده و تنبیهی در تربیت فرزندان
همان طور که اشاره شد، استفاده از گفت و شنود منطقی در مورد بعضی از فرزندان در موقعیت ها و شرایطی کاربرد و کارایی لازم را ندارد و چنانچه این گونه فرزندان به حال خود رها شوند، آسیب ها و مشکلاتی را برای خود، خانواده و سایرین به وجود خواهند آورد،به همین جهت لازم است که والدین توانایی مورد نیاز جهت استفاده از روش های اصلاحی، بازدارنده و تنبیهی را داشته باشند تا بتوانند رفتار فرزند را تحت کنترل درآورند.
بنابراین خیلی خوشبین بودن و یا کنترل رفتار فرزند را رها کردن و احاطه ای بر رفتار و عملکرد فرزند نداشتن، در نهایت منجر به فرزندی آسیبخورده و ناهنجار خواهد شد.
به همین مناسبت هر پدر و مادری بایستی توانایی لازم برای برخورد با رفتارهای از کنترل خارج شده فرزند را داشته باشد. زیرا فرزندان همیشه مطیع و فرمانبردار نبوده و دارای عملکردی منطقی نیستند و چنانچه فرزند از کنترل والدین خارج شود، لازم است والدین بتوانند در شرایطی که منطق کارایی مورد نیاز را ندارد، رویکردهای بازدارنده، اصلاحی و تنبیهی را مورد استفاده قرار دهند.
جمع بندی و نتیجه گیری
مهارت رویارو نمودن فرزندان با پیامدهای ناشی از رفتار و عملکردشان و یا اتخاذ رویکردهای اصلاحی، بازدارنده و تنبیهی در برابر رفتارهای مشکلآفرین و آسیبزای فرزند است. هر پدر و مادری لازم است به چنین توانایی برای تربیت و پرورش فرزند مجهز باشد، زیرا ناتوانی در اقدام به اتخاذ رویکردهای اصلاحی، بازدارنده و تنبیهی، کیفیت تربیت فرزندان را کاهش داده و گاهی منجر به شکست و نتایج نامطلوبی از تربیت و پرورش فرزندان خواهد شد.البته رویارو کردن فرزند با پیامد رفتارهای آسیبزا و مشکلآفرینش و همچنین استفاده از رویکردهای اصلاحی، بازدارنده و تنبیهی به معنی برخوردهای خشونت آمیز نیست. چرا که خشونت فقط در حد و اندازه های محدود کاربرد داشته و چنانچه بیش از اندازه مورد استفاده قرار گیرد، حتی می تواند نتایج مخرب و معکوسی را به همراه داشته باشد.
مواجه کردن فرزند با پیامد رفتارش فقط منحصر به رفتارهای آسیبزا و مشکلآفرین نیست، بلکه استفاده از این امر به عنوان تشویق رفتارهای سالم و سازنده فرزند کاربرد داشته و می تواند در جهت افزایش و ایجاد انگیزه و همچنین تشویق فرزندان برای انجام رفتارهایی سازنده نیز مورد استفاده قرار گیرد.
منبع: ناکارآمدیها در تربیت فرزندان (شناخت عوامل مشکلآفرین در تربیت فرزند)، سعید کاوه، ناشر: انتشارات سخن، چاپ اول، تهران، 1388ش، صص 224-211.