طرح مسأله و ضروت بحث
امروز، یکى از حساسیت هاى استعمار و استکبار و آمریکا و صهیونیست هاى طراحِ فساد در عالم عبارت است از این که نگذارند کشورهاى برخوردار از نظام انقلابى، از لحاظ علمى پیشرفت کنند. این حساسیت، نسبت به کشور ما مضاعف است؛ چون حساسیتى که آن ها نسبت به اسلام و انقلاب اسلامى دارند، نسبت به هیچ انقلاب دیگرى نداشته و ندارند و نخواهند داشت.لذا یکى از فرایض حتمى براى نسل فعلی که در درجه اول هم این فریضه بر دوش دانشگاهى ها است عبارت از تقویت بنیه علمى کشور است. ما اگر علم نداشته باشیم، اقتصادمان، صنعتمان، حتى مدیریت و مسائل اجتماعى مان عقب خواهد ماند.
در این نوشتار به بازخوانی برگزیده بیانات رهبر فرزانه انقلاب اسلامی درباره اهمیت تولید علم و جنبش نرم افزارى می پردازیم تا چراغ راه دانشجویان و اساتید دانشگاهی و حوزوی باشد و با عمل به این رهنمودها، شاهد پیشرفت و جهش علمی کشور باشیم.
نگرش اسلام و غرب به تولید علم
تولید علم ـ یعنى شکستن مرزهاى علم و پیشرفت کردن ـ با تحصیل علم و تبحر در علم تفاوت دارد؛ ما اوّلى را نیاز داریم. نه این که به دومى نیاز نیست، اما دومى کافى نیست. این که نوشته و تحقیق و فرآورده ذهن دانشمندان در زمینه علوم مختلف ـ چه علوم انسانى، چه علوم تجربى ـ بیاید و خوب دانسته شود و همین ها محور تشخیص و معرفت نهایى انسان شود، چیز مطلوبى نیست. ما مى بینیم که در زمینه هاى مختلف، تحقیق و پژوهش و رسیدن به نظریه در دنیاى مادى و دنیاى غرب، مبناى قابل قبول و مورد اعتمادى نبوده؛ به خصوص در زمینه علوم انسانى، که در علوم تجربى و در فناورى هم اثر خودش را نشان مى دهد.نگاه اسلام به انسان، به علم، به زندگى بشر، به عالم طبیعت و به عالم وجود، نگاهى است که معرفت نوینى را در اختیار انسان مى گذارد. این نگاه، زیربنا و قاعده و مبناى تحقیقات علمى در غرب نبوده. تحقیقات علمى در غرب، در ستیز با آنچه آن را دین مى پنداشتند، آغاز شده. البته حق داشتند؛ دینى که رنسانس علیه آن قیام کرد و خط فکرى و علمى دنیا را در جهت مقابل و مخالف آن ترسیم کرد، دین نبود؛ توهمات و خرافاتى بود با عنوان دین. دینِ کلیسایىِ قرون وسطایى، دین و معرفت دینى نبود. بدیهى بود که عقده ها و گره ها در ذهن دانشمندان و نخبگان و زبدگان فکرى باقى بماند و برایش راه علاج هاى ضددینى و غیردینى پیدا کنند. لذا هنوز چگونگى کنار آمدن علم و دین براى آن ها مسئله است؛ لیکن مسئله ما این نیست.
در جهان بینى ما، علم از دل دین مى جوشد و بهترین مشوق علم، دین است. دینى که ما مى شناسیم، جهان بینى دینى اى که ما از قرآن مى گیریم، تصویرى که ما از آفرینش و از انسان و از ماوراءالطبیعه و از توحید و از مشیت الهى و از تقدیر و قضا و قدر داریم، با علم سازگار است؛ لذا تولیدکننده و تشویق کننده علم است. نمونه اش را شما در تاریخ نگاه کنید؛ ببینید حرکت علمى در قرون اولیه اسلام بر اثر تشویق اسلام آن چنان اوج گرفت که تا آن روز در دنیا بى سابقه بود ـ در همه زمینه ها ـ و علم و دین با هم آمیخته و ممزوج بود و دانش و تحقیق و فن در حد خود پیشرفت کرد.
پایه و مبناى علوم انسانى اى که امروز در غرب مطرح است، از اقتصاد و جامعه شناسى و مدیریت و انواع و اقسام رشته هاى علوم انسانى، بر مبناى یک معرفت ضددینى و غیردینى و نامعتبر از نظر کسانى است که به معرفت والا و توحیدىِ اسلامى رسیده باشند. ما در این زمینه ها باید کار کنیم.
در زمینه علوم تجربى باید کار و تلاش کنیم. قدرت پیشرفت علمى و باز کردن راه هاى نو و گشودن افق هاى جدید را باید در خودمان به وجود بیاوریم؛ همت ما باید این باشد؛ توقع، این است. خوشبختانه ما پیشرفت کرده ایم؛ به وضوح مى شود این را دید. اگر قرار بود در محیط غیردینى و ضددینى، علم پیشرفت کند، از لحاظ علمى لااقل پیشرفت مى کردیم. ما از لحاظ علمى، عقب مانده و عقب نگه داشته شده بودیم.
بیش از پنجاه سال، تحرک و جوشش علمى در این کشور کند بود؛ در بعضى از بخش ها تعطیل بود. موانعى که به وجود آوردند، براى این ملت مثل سم کشنده اى بود. باور را از ملت ما گرفتند. ملت و نخبگان و مغزهاى ما را به هر آنچه از بیرون این مرزهاست، آن چنان دلبسته کردند که اصلاً کسى این جال و این جرأت و این شجاعت را پیدا نکند که فکر کند مى توان برخلاف آن حرف ها یا غیر از آن حرف ها و آن نظریه ها، نظریه اى ارائه کرد. ما هنوز هم تا حدودى گرفتار آن حرف ها هستیم.
البته اسلام به ما خودباورى داد و انقلاب به ما جرأت بخشید. آنچه امروز مشاهده مى کنیم، نتیجه همین جرأت است؛ باید این جرأت را تقویت کرد و پیش رفت. استعدادهاى ما خوب است. جوان هاى ما خوب اند. اگر همین کارهایى که آقایان اشاره کردند ـ شناسایى و جذب استعدادها در زمان خود، هدایت صحیح این ها، به کار گرفتن این ها، سازماندهى معنوىِ صحیح در زمینه نخبگان ـ صورت بگیرد، که هم انجام شدنى است و هم ان شاءالله اراده اش وجود دارد؛ و اگر همین بنیاد نخبگانى که ما پیشنهاد کردیم، در نهاد ریاست جمهورى تشکیل شود ـ که شنیدم مقدماتش را دارند فراهم مى کنند و اساسنامه اى هم نوشته اند ـ ان شاءالله به این سمت پیش خواهیم رفت. (1)
بزرگ ترین فاجعه دوران قاجاریه و پهلوى
از بزرگ ترین فجایعى که در دوران سلطنت قاجاریه و پهلوى براى این کشور پیش آمد و معمولاً به آن توجه نمى شود این است که در دورانى که باب علم در دنیا گشوده بود، این ها ایران را در بن بست نگه داشتند و اجازه حرکت و پیشرفت ندادند! بزرگ ترین جنایت، این است. این از کشتن و سوزاندن و زندان کردن و شکنجه کردن، به مراتب بالاتر است! این از بالا کشیدن پول نفت و از مسلط کردن اجانب، بالاتر است! این چیز خیلى مهمى است؛ کسى هم به آن توجه نمى کند! (2)علم ابزار قدرت است، خود غربى ها با علم به قدرت رسیدند
یکى از موضوع هایى که نمى گذارند در کشورهاى زیر سلطه رشد کند و به شدت مانع آن مى شوند، مسئله علم است؛ چون مى دانند علم ابزار قدرت است. خود غربى ها با علم به قدرت رسیدند؛ این یکى از پدیده هاى تاریخ بود.البته علم بین شرق و غرب دست به دست گشته و براى مدتى هم آن ها در جهالت بودند. در همان دوره قرون وسطا، که خودشان توصیف مى کنند، در این طرف دنیا وقت شکوفایى علم بوده است؛ اما به مجردى که آن ها به علم رسیدند، از علم به صورت یک ابزار براى اقتدار و کسب ثروت و گسترش سلطه سیاسى و جذب ثروت ملت ها و تولید ثروت براى خودشان استفاده کردند و از آن ثروت باز تولید علم کردند و علم را بالا بردند و دانش خودشان را رشد دادند.
آن ها مى دانند که علم چقدر در قدرت بخشیدن به یک ملت و به یک کشور، تأثیر دارد، لذا است که اگر بخواهند نظام سلطه؛ یعنى رابطه سلطه گر و سلطه پذیر باقى بماند و حاکمِ بر نظم جهانى باشد، باید نگذارند آن بخشى که آن ها مایل اند سلطه پذیر باشند، داراى علم شوند؛ این یک استراتژى است که برو برگرد ندارد و الان رفتارشان هم در دنیا بر همین منوال است؛ لذا باید براى کسب علم و تحقیق جهاد کرد؛ باید کار کرد. (3)
معناى نهضت نرم افزارى
چند سالى است که مسئله نهضت نرم افزارى را در محیط علمى کشور مطرح کرده ام. این، یعنى چه؟ یعنى ما نباید به فراگیرى قانع باشیم؛ باید هدفِ تحقیق و آموزش ما تولید علم باشد؛ یعنى رسیدن به جایى که نوآورى هاى علمى در فضاى موجود بشرى، از آن جا شروع مى شود. ما از لحاظ استعداد نسبت به کسانى که دانش را در دنیا تولید کردند؛ گسترش دادند؛ پیش بردند؛ بر اساس دانش، فن آورى هاى پیچیده را به وجود آوردند، کمبود نداریم. البته تولید علم به معنایى که ما ترجمه و فراگیرى را نفى کنیم؛ نه، آن هم لازم است، بلکه من مى گویم در ترجمه و فراگیرى نباید توقف کرد. (4)امروز، تقویت بنیه علمى کشور، فریضه است
امروز در کشور، یکى از فرایض حتمى براى این نسل که در درجه اول هم این فریضه بر دوش شما دانشگاهى ها است عبارت از تقویت بنیه علمى کشور است. ما اگر علم نداشته باشیم، اقتصادمان، صنعتمان، حتى مدیریت و مسائل اجتماعى مان عقب خواهد ماند. امروز کسانى که دارند بر دنیا خدایى مى کنند، آن دست هاى مرموزى که امروز اختیار منابع عظیم انسانى و مادى دنیا را در دست گرفته اند و همه اقیانوس ها و همه تنگه هاى حساس دریایى زیر چشم آن هاست و هرجا مى خواهند دخالت مى کنند، با ابراز علم بود که توانستند بشریت را به این خاکستر بنشانند؛ لذا براى مقابله با کار آن ها، علم لازم است. اگر بخواهید از لحاظ علمى پیش بروید، باید جرأت نوآورى داشته باشید. استاد و دانشجو باید از قید و زنجیره جزمى گرى تعریف هاى علمى القاء شده و دائمى دانستن آن ها خلاص بشوند. (5)امروز کسانى که مى توانند دانش را در این کشور رشد بدهند، باید احساس وظیفه مضاعف کنند
امروز، یکى از حساسیت هاى استعمار و استکبار و آمریکا و صهیونیست هاى طراحِ فساد در عالم عبارت است از این که نگذارند کشورهاى برخوردار از نظام انقلابى، از لحاظ علمى پیشرفت کنند. این حساسیت، نسبت به کشور ما مضاعف است؛ چون حساسیتى که آن ها نسبت به اسلام و انقلاب اسلامى دارند، نسبت به هیچ انقلاب دیگرى نداشته و ندارند و نخواهند داشت.البته اگر در آینده، انقلابى غیر اسلامى تحقق پیدا کند، این حساسیت را نخواهند داشت. امروز، کسانى که مى توانند دانش را در این کشور رشد بدهند، باید احساس وظیفه مضاعف کنند؛ چون دشمن نمى خواهد بگذارد ما روى پاى خودمان بایستیم.
روى پاى خود ایستادن، آن وقتى تحقق پیدا خواهد کرد که علم از درون خود ما بجوشد و ما دست گدایى به سمت دشمنانمان دراز نکنیم. استعدادهاى خوب و برجسته، دانش آموزان تیزهوش و کسانى که مى توانند براى آینده کشور مفید باشند، بایستى خیلى احساس وظیفه و مسئولیت کنند. (6)
علم، وسیله اقتدار در دنیاى امروز است، باید علم را به دست آوریم
ما در همه امور احتیاج داریم که ارتقاء علمى پیدا کنیم؛ باید ارتقاء علمى پیدا کنیم. اگر ما ارتقاء علمى در جامعه پیدا نکردیم، بلاشک فرداى کشور دچار مشکلات بزرگى است. بدیهى است آنچه را که دنیاى مادّى به دست آورده است، به کمک علم به دست آورده است.علم که دیگر مادّى و معنوى ندارد؛ علم، علم است. علم، معرفت است؛ علم، عزیز و شریف است، گوهر است. علم آن چیزى است که انسان باید دنبال آن باشد؛ چشم باز انسان در حرکت است. همه جا باید دنبالش برویم. شما ملاحظه مى کنید و مى بینید که دیگران رفتند!
اگر کسى تاریخ اروپا را خوانده باشد، شک نمى کند که در ذات اروپایى ها خشونت است! با این ظاهر اتوکشیده و کراوات بسته و ادکلن زده، یک باطن بسیار خشن و سختى در آن ها وجود دارد که در ادبیاتشان و در فرهنگ آن ها آشکار مى شود! براى کسى که آن جاها نرفته و از نزدیک ندیده است، روشن نیست؛ ولى کسانى که رفته اند، دیده اند! آن ها داستان ها دارند و انسان مى فهمد که چه هست! ملتى با این خصوصیات، امروز دارد به همه دنیا حرف مى زند و زور مى گوید و دنیا هم حرفش را قبول مى کند! این، به برکت علم است؛ ببینید علم چه قدر مهم است!
طبیعى است که وقتى این را داشت، شما با این که مادّه حیاتى نفت را دارید که او به آن احتیاج دارد، مجبورید محتاج او باشید! او در واقع الان محتاج شما است؛ چرا که اگر نفت شما نباشد، این کارخانه ها نمى چرخد، این چراغ ها روشن نمى شود، این هواى سرد، گرم نخواهد شد! همه چیزشان از نفت شما است؛ اما در عین حال شما محتاج آن هایید، آن ها براى شما تکلیف معین مى کنند، حتّى براى نفتتان!! این خاصیت علم است. علم وسیله اقتدار است. باید علم را به دست آورد؛ چاره اى نداریم. (7)
رسیدن به اهداف بزرگ، جز با کسب علم امکان پذیر نیست
ما امروز احتیاج داریم روحیه اى را که بحمدالله در کشور ما به وجود آمده، حفظ کنیم؛ با مفاهیم اسلامى درست آشنا شویم؛ ارزش هاى اسلامى را پاسدارى کنیم و علم را براى ساختن دنیایى که اسلام براى ما تصویر کرده، به کار گیریم. دنیایى را که اسلام براى مسلمین پیش بینى کرده، بدون علم نمى شود به دست آورد. آیه «لِیظْهِرَهُ عَلَى الدِّینِ کلِّهِ وَ لَوْ کرِهَ الْمُشْرِکونَ»(8) که چند جا در قرآن تکرار شده، یعنى غلبه فرهنگى بر همه دنیا و به دست گرفتن زمام هدایت همه مردم عالم و هدایت آن ها به سمت نور و معنویت و تکامل الهى.رسیدن به این هدف بزرگ، جز با کسب علم امکانپذیر نیست؛ یعنى با جاهل ماندن و بى سواد ماندن و درجازدن از لحاظ علمى و همیشه محتاج و نیازمند و، سائل به کفِ تولیدکنندگان علم بودن، امکان ندارد به آن هدف ها رسید؛ بنابراین باید تولید علم کرد. (9)
باید تولید علم در دانشگاه ها و مراکز علمى کشور، به صورت امرى مقدس و عبادت تلقى شود
تولید علم یعنى رفتن از راه هایى که به نظر، راه هاى نارفته اى است. البته این به آن معنا نیست که ما راه هایى را که دیگران رفته اند، نرویم و به تجربه هاى دیگران بى اعتنایى کنیم؛ بلکه به این معنا است که به فکر باشیم.در این دنیاى عظیم و در این طبیعت بزرگ، ناشناخته هاى فراوانى وجود دارد که دانش پیشرفته امروز هنوز به آن ها دست نیافته است. ناشناخته ها بسیار فراوان است و به گمان زیاد به مراتب بیشتر از چیزهایى است که بشر تاکنون به آن ها دست یافته است.
باید دقت کنیم، فکر کنیم و به دنبال کشف ناشناخته ها باشیم. باید همان استعدادى را که گفته شد و بنده هم مى دانم مغز و فکر ایرانى آن را دارد، به کار بیندازیم. راه هاى میان بر را پیدا کنیم و از بدعت و نوآورى در وادى علم، بیمناک نباشیم. این حرکت باید در دانشگاه ها و مراکز علمى و تحقیقاتى ما به صورت انگیزه اى عام، امرى مقدس و یک عبادت تلقى شود. همه رشته هاى علوم باید به این صورت دربیاید. ما باید این جرأت را داشته باشیم که فکر کنیم مى توانیم نوآورى کنیم. (10)
دانشگاه ها باید به صورت عملى، به علم اهمیت بدهند
دانشگاه ها باید به علم اهمیت بدهند. اهمیت دادن، فقط یک امر قلبى نیست؛ عمل لازم دارد. این عمل، مقدمات و برنامه ریزى و اهتمام شدید لازم دارد. مایه گذاشتن از وقت و امکانات دانشگاه براى هر کار غیر علمى، به طور طبیعى از این اهتمام علمى خواهد کاست.حالا یک وقت آن کار، لازم و در حد ضرورت است، مانعى ندارد؛ اما افراط در آن کارها، به گرایش علمى و حرکت علمى و سازندگى و به دنبالش بالندگىِ علمى که ما به آن نیاز داریم، لطمه خواهد زد. (11)
نواندیشى و نوآورى علمى در تمام رشته ها، یکى از وظایف مهم دانشگاه ها است
یکى از وظایف مهم دانشگاه ها عبارت است از نواندیشى علمى. مسئله تحجر، فقط بلاى محیط هاى دینى و افکار دینى نیست؛ در همه محیط ها، تحجر، ایستایى و پابند بودن به جزمى گرایى هایى که بر انسان تحمیل شده بدون این که منطق درستى به دنبالش باشد یک بلاست.آنچه براى یک محیط علمى و دانشگاهى وظیفه آرمانى محسوب مى شود، این است که در زمینه مسائل علمى، نواندیش باشد؛ معناى واقعى تولید علم این است. تولید علم، فقط انتقال علم نیست؛ نوآورى علمى در درجه اولِ اهمیت است. این را من از این جهت مى گویم که باید یک فرهنگ بشود. این نواندیشى، فقط مخصوص اساتید نیست؛ مخاطب آن، دانشجویان و کل محیط علمى هم هست.
البته براى این نوآورى علمى که در فرهنگ معارف اسلامى از آن به اجتهاد تعبیر مى شود دو چیز لازم است: یکى قدرت علمى، و دیگرى جرأت علمى. البته قدرت علمى چیز مهمى است؛ و هوش وافر، ذخیره علمى لازم، مجاهدت فراوان براى فراگیرى، چیزهایى است که براى به دست آمدن قدرت علمى، لازم است؛ اما این کافى نیست. اى بسا کسانى که از قدرت علمى هم برخوردارند، اما ذخیره انباشته علمى آن ها هیچ جا کاربرد ندارد؛ کاروان علم را جلو نمى برد و یک ملت را از لحاظ علمى به اعتلاء نمى رساند؛ بنابراین جرأت علمى لازم است.
البته وقتى از علم صحبت مى شود، ممکن است در درجه اول، علوم مربوط به مسائل صنعتى و فنى به نظر بیاید ... اما من به طور کلى و مطلق این را عرض مى کنم؛ علوم انسانى، علوم اجتماعى، علوم سیاسى، علوم اقتصادى و مسائل گوناگونى که براى اداره یک جامعه و یک کشور به صورت علمى لازم است، به نو آورى و نو اندیشى علمى یعنى اجتهاد احتیاج دارد.
آن چیزى که در فضاى علمى ما مشاهده مى شود که به نظر من یکى از عیوب بزرگ محسوب مى گردد این است که ده ها سال است که ما متون فرنگى و خارجى را تکرار مى کنیم، مى خوانیم، حفظ مى کنیم و بر اساس تعلیم و تعلم مى کنیم؛ اما در خودمان قدرت سؤال و ایجاد خدشه نمى یابیم. باید متون علمى را خواند و دانش را از هرکسى فرا گرفت؛ اما علم باید در روند تعالى خود، با روح هاى قوى و استوار و کارآمدى که جرأت پیشبرد علم را داشته باشند، همراه بشود تا بتواند پیش برود؛ انقلاب هاى علمى در دنیا این گونه به وجود آمده است. (12)
دانشگاه باید بتواند یک جنبش نرم افزارى همه جانبه در اختیار کشور قرار دهد
باید مغزهاى متفکر استاد و دانشجوى ما بسیارى از مفاهیم حقوقى، اجتماعى و سیاسى را که شکل و قالب غربى آن ها در نظر بعضى مثل وحى مُنزل است و نمى شود درباره اش اندک تشکیکى کرد، در کارگاه هاى تحقیقاتى عظیم علوم مختلف حلاجى کنند؛ روى آن ها سؤال بگذارند؛ این جزمیت ها را بشکنند و راه هاى تازه اى پیدا کنند؛ هم خودشان استفاده کنند، هم به بشریت پیشنهاد کنند؛ امروز کشور ما محتاج این است؛ امروز انتظار کشور ما از دانشگاه این است.دانشگاه باید بتواند یک جنبش نرم افزارى همه جانبه و عمیق در اختیار این کشور و این ملت بگذارد تا آن کسانى که اهل کار و تلاش هستند، با پیشنهادها و با قالب ها و نوآورى هاى علمى خودى بتوانند بناى حقیقى یک جامعه آباد و عادلانه مبتنى بر تفکرات و ارزش هاى اسلامى را بالا ببرند؛ امروز کشور ما از دانشگاه این را مى خواهد. (13)
نسل دانش پژوه کشور بدانند اگر امروز برترى علمى با غربى ها است با همت و اراده مى شود کارى کرد که فردا از آن ما باشد
ما دویست سال از علم دنیا عقب مانده ایم؛ اما معناى رسیدن به مرزهاى دانش این نیست که راهى را که اروپایى ها در طول دویست سال رفته اند، ما هم همان راه را در طول دویست سال برویم؛ بعد به آن جایى که امروز رسیده اند، برسیم؛ نه، این حرف ها نیست؛ ما راه هاى میان بر پیدا مى کنیم. ما علم را از دست اروپایى ها مى قاپیم. ما از یاد گرفتن ننگمان نمى کند.اسلام مى گوید قوام دنیا به چند گروه است؛ یکى از آن ها کسانى هستند که وقتى نمى دانند، در صدد یاد گرفتن باشند؛ از یاد گرفتن ننگشان نکند. ما دانش هایى را که امروز فرآورده ذهن و مغز و عقل بشر است، یاد مى گیریم؛ آنچه را که بلد نیستیم، با کمال میل مى آموزیم و به استادمان هم احترام مى کنیم.
به کسى که به ما علم بیاموزد، بى احترامى نمى کنیم؛ اما گرفتن علم از دیگرى نباید به معناى این باشد که شاگرد باید تا ابد شاگرد بماند؛ نه، امروز شاگردیم، فردا مى شویم استاد آن ها؛ کما این که آن ها یک روز شاگرد ما بودند، اما الان شده اند استاد ما.
غربى ها علم را از ما یاد گرفتند. شما به کتاب پیرروسو ـ «تاریخ علوم» ـ نگاه کنید؛ آن جا مى گوید: چهار پنج قرن قبل تاجرى در یکى از کشورهاى اروپایى به استادى مراجعه مى کند و مى گوید مى خواهم فرزندم درس بخواند؛ او را به کدام مدرسه بفرستم؟
استاد در جواب مى گوید اگر به همین چهار عمل اصلى ـ جمع و ضرب و تفریق و تقسیم ـ قانع هستى، مى توانى او را به هر کدام از مدارس کشور ما یا دیگر کشورهاى اروپایى بفرستى؛ امّا اگر بالاتر از آن را لازم دارى، باید او را به کشور اندلس یا به مناطق مسلمان نشین بفرستى. این را پیرروسو مى نویسد؛ این حرف من نیست. جنگ هاى صلیبى به آن ها کمک کرد تا از ما بیاموزند. هجرت دانشمندان آن ها به این مناطق، کمک کرد تا از ما بیاموزند.
هجرت دانشمندان ما به مناطق آن ها و منتقل شدن کتاب هاى ما به آن ها، کمک کرد تا از ما بیاموزند. یک روز آن ها از ما یاد گرفتند و شاگرد ما بودند، بعد شدند استاد ما؛ الان هم ما از آن ها یاد مى گیریم و شاگرد آن ها مى شویم و بعد مى شویم استاد آن ها. پس نسل دانش پژوه و محقق و پژوهنده کشور ما بداند؛ امروز اگر برترى علمى با غربى ها است، در آینده نه چندان دورى با همت و اراده شما مى توان کارى کرد که فردا آن ها از شما یاد بگیرند. (14)
ما مى توانیم در فضاى معرفت علمى، کارهایى بکنیم که هنوز در دنیا نو باشد
جنبش نرم افزارى، یعنى در معرفت علمى ننشینید دست خود را دراز کنید تا دیگران بکارند و میوه چینى کنند و هر مقدار از میوه را که لازم نداشتند، بیاورند در دست شما بگذارند. برو بکار، برو آبیارى کن، برو روى بنایى که دیگران ساخته اند، بنا بساز؛ این هدف ما بود. عده اى مى گفتند ما نمى فهمیم! الان هم از گوشه و کنار شنیده ام که عده اى سخنان یأس آفرین مى زنند: مگر ما مى توانیم؟ بله، مى توانیم. ما در میدان هاى گوناگون و در فضاى معرفت علمىِ امروز دنیا مى توانیم کارهایى بکنیم که هنوز در دنیا نو باشد؛ این در همه زمینه ها کاملا امکان پذیر است. (15)وقتى علم بومى نشود و کشور گرفتار عقب ماندگى علمى گردد، پیروى از فرهنگ بیگانه و تبعیت اجبارى از سیاست هاى آنها نیز حتمى است
وقتى در جامعه اى علم محترم شمرده مى شود که استعداد و سرچشمه درونى عناصر انسانى کشور جوشان شود و علم بومى گردد. سرمایه گذارى براى علم، باید با این هدف باشد؛ و الّا این که دیگران فرآورده هاى علمى داشته باشند و فرمول ها و کلماتى را به ما بیاموزند و ما بدون این که هیچ عمقى از آن به دست بیاوریم، آن کلمات را یاد بگیریم، به پیشرفت هیچ کشورى کمک نمى کند؛ نه ما و نه هیچ کشور دیگرى.در گذشته سرچشمه علم در این کشور خشک شده بود. از طرق مختلف این کار صورت مى گرفت: یکى این بود که در مقابل هیمنه پیشرفت دانش غربى، این تصور در کشور ما غلیظ شد و مورد تأکید قرار گرفت که ایرانى قادر نیست، ایرانى نمى تواند، ایرانى استعداد لازم را براى پیشرفت علمى و صنعتى ندارد.
امروز این حرف به گوش شما بیگانه و ناآشناست؛ اما بدانید که در یک دوره طولانى، این فکر در کشور تولید و ترویج شد؛ گفتند ایرانى به درد ادبیات مى خورد ـ ادبیات بزم و گل و بلبل و اینطور چیزها ـ آن هم ادبیات به معناى شعر؛ والّا تحقیقات ادبى را هم باز باید اروپایى ها و مستشرقین اروپایى مى آمدند مى کردند. ایرانى به درد کارهاى جدى و اساسى نمى خورد. نتیجه فقر علمى، فقر صنعتى شد.
نتیجه فقر صنعتى، خرج کردن همه سرمایه ها براى رسیدن به سطح زندگى معمولىِ متعارف دنیایى شد؛ یعنى وارد کردن، صنعت مونتاژ، دائم دنبال دیگران دویدن، نفت و همه سرمایه هاى داخلى را تقدیم کردن.
نتیجه دیگرش این بود که خیلى از استعدادهاى طبیعى ـ غیر از استعدادهاى انسانى ـ در کشور ما متوقف ماند. وقتى مردمى دانشمند نبودند، اهل صنعت نبودند و فناورى و علم نداشتند، از بسیارى از ثروت هاى موجود طبیعى خودشان هم غافل مى مانند.
سال هاى متمادى مى گذشت؛ نفت در این کشور بود، اما کسى نبود که بداند این نفت چیست و به چه درد مى خورد! دیگرانى که پیشرفت کرده بودند، این ماده را مى شناختند و کاربرد آن را مى دانستند؛ لذا آن ها آمدند آن را کشف و استخراج کردند؛ صاحب آن شدند و به سود خودشان تصرف کردند؛ هم در کشور ما و هم در اغلب کشورهاى نفت خیز دنیا.
همه این ها دنباله عقب ماندگىِ علمى است. وقتى علم نباشد، صنعت نیست. وقتى صنعت نباشد، بسیارى از ثروت هاى جامعه کشف نمى شود. وقتى صنعت نباشد، همه موجودى براى به دست آوردن صنعت روز خرج مى شود؛ دنباله روى از بیگانه و گرفتنِ ناگزیرِ فرهنگ بیگانه و تبعیت ناگزیر از سیاست هاى بیگانه هم به دنبالش پدید مى آید. همه این ها ناشى از بى علمى است. بنابراین علم باید در کشور ترویج شود. یکى از کارهاى مهم انقلاب همین بود؛ علم را در داخل کشور ترویج کرد. (16)
ملتى که بتواند در علم، نوآفرینى کند، در دنیا احساس عزت و اعتماد به نفس و غرور مى کند
علم همچنان که در یک فرد عزت نفس و اعتماد به نفس مى آفریند، در یک ملت هم عیناً همین کار را مى کند. شما ببینید یک انسان عالم که براى خودش جایگاهى در معرفت علمى قائل است، در مقابل هر قدرت پولى و سیاسى قرار بگیرد، در ظاهر ممکن است الزاماتى او را مجبور به کرنش ها و کوتاه آمدن هایى بکند؛ اما در دلِ خود براى خودش عزت قائل است. موجودىِ خودش را با تهیدستىِ طرف مقابلش مقایسه مى کند، لذا احساس عزت و احساس اعتمادبه نفس و احساس غرور مى کند. یک ملت هم عیناً همین طور است.ملتى که از علم و دانش برخوردار بود، فتوحات علمى داشت و توانست در دنیا در علم نوآفرینى کند، به طور طبیعى داراى اعتمادبه نفس و عزت نفس خواهد بود. اگر این عزت نفس و این اعتمادبه نفس در ملتى پدید آمد، بسیارى از مشکلات او حل خواهد شد؛ کارهاى بزرگ مى کند، خطرپذیرى ها مى کند، در میدان هاى دشوار قدم مى گذارد و کوه ها را از جا مى کند. کلید این کارها علم است. ما باید علم را در کشور احیا کنیم؛ این، نقطه اصلى مسئله است.
علم، فقط علم مادى نیست؛ علوم انسانى هم مقوله بسیار مهمى است که ان شاءالله اگر در خلال صحبت یادم بود، عرض خواهم کرد. در همه رشته هاى علوم، ما باید به معناى حقیقى کلمه، احساس عزت نفس، احساس مولد علم بودن و فتوحات علمى ایجاد کردن را در خود به عنوان یک ملت و یک جامعه علمى به وجود بیاوریم. این کارِ کیست؟ یکى از مهم ترین ارکانش دانشگاه هاست. (17)
نگاه مبتکرانه و سازنده به مسئله تولید علم داشته باشید
باید اهل علم در محیط دانشگاه به تولید علم، به نگاه مبتکرانه و سازنده در زمینه علم به همان چیزى که بنده از آن به نهضت نرم افزارى در محیط علمى تعبیر کردم بپردازند؛ ما نیاز به این موضوع داریم. البته دستگاه هاى دولتى بزرگ ترین مسئولیت را دارند. (18)در تمام زمینه ها و به خصوص در زمینه علوم انسانى به تولید علم نیاز داریم
مسئله تولید علم فقط مربوط به علوم پایه، تجربى و ... نیست، بلکه شامل همه علوم و از جمله علوم انسانى است. ما به خصوص در زمینه علوم انسانى، برخلاف آنچه انتظار مى رفت و توقع بود، حرکت متناسب و خوبى نکرده ایم، بلکه مفاهیم گوناگون مربوط به این علم ـ حالا چه در زمینه اقتصاد و چه در زمینه جامعه شناسى، روان شناسى و سیاست ـ را به شکل وحى منزل از مراکز و خاستگاه هاى غربى گرفته ایم و به صورت فرمول هاى تغییر نکردنى در ذهنمان جا داده ایم و بر اساس آن مى خواهیم عمل و برنامه خودمان را تنظیم کنیم!گاهى که این فرمول ها جواب نمى دهد و خراب درمى آید، خودمان را ملامت مى کنیم که ما درست به کار نگرفته ایم! در حالى که این روش، روش غلطى است. ما در زمینه علوم انسانى احتیاج به تحقیق و نوآورى داریم که به معناى حقیقى کلمه مواد و مفاهیم اساسى که بر اساس آن مى توان حقوق، اقتصاد، سیاست و سایر بخش هاى اساسى علوم انسانى را شکل داد و تولید و فراورى کرد، در فرهنگ عریق و عمیق اسلامى ما وجود دارد که باید از آن استفاده کنیم. (19)
ننگ است که ما از تحلیل و درک و فهم خود استفاده نکنیم
این که یکى از شعارهایى که بنده در این چند سال تکرار مى کنم که نباید به طور دائم در عرصه تجربه و ترجمه؛ علم ترجمه اى، حتى فکر ترجمه اى، ایده و مکتب و ایدئولوژى و اقتصاد و سیاست ترجمه اى بمانیم، به خاطر این است که این ننگ است براى انسان که از خرد، سنجش، تحلیل و درک و فهم خود استفاده نکند و چشم را روى هم بگذارد و مرعوب موج تبلیغاتى شود که بر او تحمیل مى کنند؛ تا سخنى را بپذیرد. (20)وجود استعدادها، اندیشمندان و استادان در داخل کشور وسیله ترمیم کمبودهاى علمى کشور است
ما از لحاظ علمى از دنیا عقبیم، آیا راهى براى این که این فاصله را بپیماییم، وجود ندارد؟ اعتقاد راسخ بنده این است که چرا، ما مى توانیم از راه هاى میان بر استفاده کنیم، مى توانیم این فاصله اى را که با یک نگاه سطحى به نظر مى رسد که هرگز قابل پُر شدن نیست ـ چون آن کسى که با فاصله زیاد در جلو حرکت مى کند و با ابزارهایى که روز به روز پیشرفته تر مى شود، حرکتش سرعت هم پیدا مى کند، مرتب فاصله اش بیشتر مى شود ـ ترمیم کنیم. بنده اعتقاد راسخ دارم که مى توان تصور کرد که این فاصله پیموده شود و کمبود علمى حالا در کشور ما و کشورهاى مشابه ما و شکاف و زخمى که به وجود آمده، ترمیم شود.آنچه ما را تشجیع مى کند که این فکر را دنبال کنیم، وجود استعدادها در داخل کشور است. اما دوستان! استعداد به تنهایى کافى نیست. تأکید بنده این است: استعداد شرط لازم است، نه شرط کافى. در کنار استعداد، تلاش و مجاهدت عالمان، اندیشمندان و استادان هم لازم است. (21)
هیچ وقت به قدر امروز در این کشور براى انسان فرزانه مستعد، امکان رشد وجود نداشته است
در تاریخ کشور ما ـ اقلاً در این هفت، هشت، ده قرن [ اخیر] ـ براى جوان هوشمند و فرزانه، هیچ فرصتى مثل امروز وجود نداشته است. اگر از حدود دوره حمله مغول به این طرف، مرورى در تاریخ بکنید (که البته باید تاریخ را یاد بگیرید؛ چون چیز مهمى است. اگر بخواهید وضع و موقع امروز را درست تشخیص بدهید و بفهمید که در کجا قرار گرفته اید، باید تاریخ را بدانید.تسلط به تاریخ، چیز خیلى مفیدى است)، خواهید فهمید که در تمام این دوران هفتصد، هشتصد سال، از قبل از حمله مغول تا حالا هیچ وقت نبوده که به قدر امروز در این کشور، براى انسان فرزانه مستعد، امکان رشد وجود داشته باشد. (22)
شوق فراگیرى علم از دشمن، غیر از وابستگى است
وابستگى را نباید با شوق به فراگیرى علم که هرجا انسان آن را بیابد، دنبال آن خواهد رفت اشتباه کرد. گاهى علم در دست دشمن ما است؛ پیش دشمن مى رویم، زانو مى زنیم و از او علم را فرا مى گیریم؛ این اشکالى ندارد.ارزش علم فراتر از این است که انسان به خاطر آن، حتّى سراغ کسى که با او مخالف است، نرود. این یک بحث است؛ تحت تأثیر آن دشمن قرار گرفتن از غیر جنبه علم یعنى جنبه سیاست، فرهنگ و چیزهاى دیگر یک بحث دیگر است.
آنچه که براى ما درست کردند، این دومى است. آنچه که براى به اصطلاح رایج جهان سوم خواستند و برنامه ریزى کردند، این دومى است. اتفاقاً کارى کردند که اولى انجام نگیرد. این معضل بزرگ فرار مغزها که الان ده ها سال است در جهان عقب افتاده کنونى مطرح است، بخشى از همین قضیه است.
این ها زبده ها و خوب ها را مى ربایند و مى برند و اجازه نمى دهند حتّى آن هایى که یاد مى گیرند و استعداد دارند، براى آن کشورها به کار بیفتند. بنابراین، این مسئله دوم، اگر نگوییم که بیشتر از مسئله اول در دانشگاه ها اهمیت دارد، حداقل به قدر مسئله اول اهمیت دارد. (23)
گرفتار شدن به تفکر و ذائقه ترجمه اى از مصادیق تهاجم فرهنگى و مصیبتى بزرگ است
تهاجم فرهنگى، مخصوص برخى از پدیده هاى ظاهرى و سطحى نیست؛ مسئله این است که یک مجموعه فرهنگى در دنیا با تکیه به نفت، حق وتو، سلاح میکربى و شیمیایى، بمب اتمى و قدرت سیاسى مى خواهد همه باورها و چارچوب هاى مورد پسند خودش براى ملت ها و کشورهاى دیگر را به آن ها تحمیل کند؛ این است که یک کشور گاهى به تفکر و ذائقه ترجمه اى دچار مى شود؛ فکر هم که مى کند، ترجمه اى فکر مى کند و فرآورده هاى فکرى دیگران را مى گیرد؛البته نه فرآورده هاى دست اول؛ فرآورده هاى دست دوم، نسخ شده، دستمالى شده و از میدان خارج شده اى را که آن ها براى یک کشور و یک ملت لازم مى دانند و از راه تبلیغاتى به آن ملت تزریق مى کنند و به عنوان فکر نو با آن ملت در میان مى گذارند. این براى یک ملت از هر مصیبتى بزرگ تر و سخت تر است. (24)
برترى علمى غرب را به هیچ وجه به معناى برترى فرهنگ غرب ندانید
گرفتن علم از دیگران، با گرفتن فرهنگ دیگران اشتباه نشود. این مغالطه بزرگى است که کسى بگوید علم غربى ها خوب است، پس فرهنگ و سیستم زندگى و اخلاقشان هم خوب است؛ نه، این ها با هم ملازمه اى ندارد. علمشان خوب است؛ اما این علم، پروریده و ساخته این فرهنگ نیست؛ حتّى این فرهنگ دارد به این علم ضرر هم مى زند. علم، مولدها و عناصر به وجود آورنده خاص خود را دارد؛ باید آن ها را پیدا کرد. فرهنگ بى بندوبارى، بى دینى، خودپرستى، گرایش به پول و ماده و اصیل دانستن مادیگرى و ارزش هاى مادى، فرهنگ هاى غلطى است که امروز غرب دچار این هاست.اگر آن مردم، پارسا و صالح و نیکوکار و کم اعتنا به زخارف دنیا بودند، این دانش براى دنیا مفید مى شد؛ همچنان که در دوره شکوفایى اسلامى در قرن چهارم و پنجم و ششم هجرى، برجستگان علمى یى به وجود آمدند و دانش را به اوج قله آن روز رساندند و به هیچ وجه فرهنگى که امروز در غرب رایج است ـ فرهنگ بى بندوبارى و بى دینى و امثال این ها ـ بر آن ها حاکم نبود؛ مثل ابن سیناها، محمدبن زکریاى رازى ها، خوارزمى ها و دیگران.
این ها در فرهنگى مثل فرهنگ غرب رشد نکردند؛ همچنان که دانشمندان بزرگ غرب و کسانى که دانش غرب را پایه گذارى کردند، هرگز در چنین فرهنگى رشد نکردند. بنابراین پیشروى و برترى علمى غرب را به هیچ وجه به معناى برترى فرهنگ غرب ندانید. (25)
تهاجم فرهنگى حقیقى این است که در طول سال هاى متمادى به مغز ایرانى تزریق کردند که تو نمى توانى
من که مى گویم تهاجم فرهنگى، عده اى خیال مى کنند مراد من این است که مثلاً پسرى موهایش را تا این جا بلند کند. خیال مى کنند بنده با موى بلندِ تا این جا مخالفم. مسئله تهاجم فرهنگى این نیست. البته بى بندوبارى و فساد هم یکى از شاخه هاى تهاجم فرهنگى است؛ اما تهاجم فرهنگىِ بزرگ تر این است که این ها در طول سال هاى متمادى به مغز ایرانى و باور ایرانى تزریق کردند که تو نمى توانى؛ باید دنباله رو غرب و اروپا باشى. نمى گذارند خودمان را باور کنیم.الان شما اگر در علوم انسانى، در علوم طبیعى، در فیزیک و در ریاضى و غیره یک نظریه علمى داشته باشید، چنانچه برخلاف نظریات رایج و نوشته شده دنیا باشد، عده اى مى ایستند و مى گویند حرف شما در اقتصاد، مخالف با نظریه فلانى است؛ حرف شما در روان شناسى، مخالف با نظریه فلانى است. یعنى آن طورى که مؤمنین نسبت به قرآن و کلام خدا و وحى الهى اعتقاد دارند، این ها به نظرات فلان دانشمند اروپایى همان اندازه یا بیشتر اعتقاد دارند! جالب این جا است که آن نظریات کهنه و منسوخ مى شود و جایش نظریات جدیدى مى آید؛ اما این ها همان نظریات پنجاه سال پیش را به عنوان یک متن مقدس و یک دین در دست مى گیرند!
ده ها سال است که نظریات پوپر در زمینه هاى سیاسى و اجتماعى کهنه و منسوخ شده و ده ها کتاب علیه نظریات او در اروپا نوشته اند؛ اما در سال هاى اخیر آدم هایى پیدا شدند که با ادعاى فهم فلسفى، شروع کردند به ترویج نظریات پوپر! سال هاى متمادى است که نظریات حاکم بر مراکز اقتصادى دنیا منسوخ شده و حرف هاى جدیدى به بازار آمده است؛ اما عده اى هنوز وقتى مى خواهند طراحى اقتصادى بکنند، به آن نظریاتِ کهنه قدیمى نگاه مى کنند!
این ها دو عیب دارند:
یکى این که مقلدند، دوم این که از تحولات جدید بى خبراند؛ همان متن خارجى را که براى آن ها تدریس کرده اند، مثل یک کتابِ مقدس در سینه خود نگه داشته اند و امروز به جوان هاى ما مى دهند. کشور ما مهد فلسفه است، اما براى فهم فلسفه به دیگران مراجعه مى کنند! (26)علم مى تواند در خدمت ارزش هاى معنوى قرار گیرد، مى تواند در خدمت حیوانیت و درندگى
در دنیا براى این که ثابت کنند که علم، ذات سکولار دارد و دانش با ارزش ها کارى ندارد، خیلى سعى شد و برایش فلسفه درست کردند؛ استدلال کردند و بحث کردند براى این که مفهوم دانش را یک مفهوم مجردِ از ارزش ها معرفى کنند ... .
علم و عقل، ابزار دو جنبه اى است؛ مى تواند در خدمت ارزش ها قرار بگیرد، مى تواند در خدمت حیوانیت و سَبُعیت قرار بگیرد. بستگى به این دارد که مدیریت علم با چه کسى است. اگر مدیریت علم به دست انسان هاى دنیاطلب و قدرت طلب و زراندوز و سلطه طلب بود، همین مى شود که امروز شما در دنیا مشاهده مى کنید؛ یعنى علم، ابزارى براى استعمار، استثمار، تحقیر ملت ها، اشغالگرى و براى ترویج فحشا، سکس و هروئین خواهد شد. اگر علم نبود، استعمار هم نبود. اروپایى ها به برکت علمشان توانستند در دنیا راه بیفتند و ملت ها را زیر سلطه استعمار بگیرند ... .
اگر مدیریت علم دست انسان هاى صالح باشد، این مسائل پیش نمى آید و علم در خدمت بشریت قرار خواهد گرفت؛ چون این ظرفیت را دارد و مى تواند اینطور باشد. بنابراین، این که ما بیاییم علم را سکولاریزه کنیم؛ ثابت کنیم که علم نمى تواند با ارزش همراه باشد، یک مغالطه بسیار بزرگ و فریب بزرگ براى ذهن انسان هاست؛ نخیر، علم مى تواند با ارزش همراه باشد. معنویت اسلامى با حیوانیت، با فساد و با سوءاستفاده از علم مشکل دارد، نه با دانش و فناورى و تحقیق. مى تواند معنویت همراه با علم باشد و مى تواند نتایج دانش و پژوهش در جهت معنویت حرکت کند. (27)
توصیه اى به دانشجویان مشغول به تحصیل در خارج از کشور
چیزى که من به همه دانشجویان هجرت کرده براى تحصیل به خارج از کشور، همیشه توصیه کرده ام، این است که هرچه مى توانید، براى خود ذخیره علمى فراهم کنید و از دیگران بیاموزید. وقتى انسان چیزى را احتیاج دارد، باید شاگردى کند تا آن را یاد بگیرد؛ لیکن مهم این است که یک ملت و نسل جوان دانشجو بداند که همیشه نباید شاگرد ماند و دست نیاز براى تولید علمى دیگران دراز کرد؛ باید تولید علم کرد. (28)مسئله تحقیق و تولید علم، مدیریت سازمان یافته لازم دارد
ما در دوران قبل از انقلاب سال هاى متمادى از علم دور ماندیم. یک دوره، دوره خواب و غفلت مطلق بود؛ یک دوره هم که بیدارى و آگاهى به طور طبیعى در بین ملت ها به وجود آمد، دوره فریب بود.نمى گذاشتند علم به معناى واقعى کلمه وارد کشور شود؛ سرگرم مى کردند و راه تحقیق را باز نمى کردند؛ استعدادها را پرورش نمى دادند و تشویق نمى کردند. انقلاب آمد این دیوارها و این مرزها و این محدودیت ها را برداشت و خودآگاهى علمى به وجود آمد؛ اما این حرکت بدون مدیریت، بدون حرکت و بدون عزم و اراده به جایى نخواهد رسید. همه کارها، از جمله مسئله تحقیق و علم، مدیریت سازمان یافته لازم دارد؛ لذا بایستى این کار را پیش بُرد. (29)
تولید علم مسئله فردى نیست یک مطالبه عمومى است
ما از تک تک دانشجویان توقع نداریم تولید علم کنند. اصلاً این مسئله به این صورت، مسئله فردى نیست، شاید هم همه توانایى تولید علم را ندارند؛ باید این به عنوان یک مطالبه عمومى دربیاید و سنت کار در دانشگاه بشود، که همه اش فقط به فکر یادگرفتن آنچه دیگران به دست آورده اند، نباشیم، بلکه افزودن بر ذخیره به دست آمده به وسیله دیگران را هم وجهه همت قرار دهیم. (30)یکى از استراتژى هاى نظام سلطه این است که نگذارند کشورهاى تحت سلطه، داراى علم شوند
یکى از موضوع هایى که نمى گذارند در کشورهاى زیر سلطه رشد کند و به شدت مانع آن مى شوند، مسئله علم است؛ چون مى دانند علم ابزار قدرت است. خود غربى ها با علم به قدرت رسیدند؛ این یکى از پدیده هاى تاریخ بود.البته علم بین شرق و غرب دست به دست گشته و براى مدتى هم آن ها در جهالت بودند. در همان دوره قرون وسطا، که خودشان توصیف مى کنند، در این طرف دنیا وقت شکوفایى علم بوده است؛ اما به مجردى که آن ها به علم رسیدند، از علم به صورت یک ابزار براى اقتدار و کسب ثروت و گسترش سلطه سیاسى و جذب ثروت ملت ها و تولید ثروت براى خودشان استفاده کردند و از آن ثروت باز تولید علم کردند و علم را بالا بردند و دانش خودشان را رشد دادند.
آن ها مى دانند که علم چقدر در قدرت بخشیدن به یک ملت و به یک کشور، تأثیر دارد، لذا است که اگر بخواهند نظام سلطه؛ یعنى رابطه سلطه گر و سلطه پذیر باقى بماند و حاکمِ بر نظم جهانى باشد، باید نگذارند آن بخشى که آن ها مایل اند سلطه پذیر باشند، داراى علم شوند؛ این یک استراتژى است که برو برگرد ندارد و الان رفتارشان هم در دنیا بر همین منوال است؛ لذا باید براى کسب علم و تحقیق جهاد کرد؛ باید کار کرد. (31)
ما دنبال فناورى هسته اى هستیم نه تولید بمب هسته اى
بین فناورى هسته اى و سلاح هسته اى، خلط مبحث مى شود و حقیقت قضیه غیر از این هاست، در حالى که این دو ربطى به همدیگر ندارند و دو چیز هستند. سلاح هسته اى بر غناى بالاى نود درصد اورانیوم و با تکنولوژى پیچیده متوقف است و کسى دنبالش خواهد رفت که انگیزه اش را داشته باشد.ما انگیزه اش را نداریم، دنبالش هم نرفته ایم و نمى خواهیم برویم؛ ما احتیاجى به بمب هسته اى نداریم. ما تا امروز اگر بر دشمنان خودمان غلبه کرده ایم، با بمب هسته اى غلبه نکردیم. ملت ایران بیست وپنج سال است آمریکا را شکست داده؛ مگر غیر از این است؟
آمریکا که بیست وپنج سال از ملت ایران شکست خورده، با چه شکست خورده؟
ما با بمب هسته اى آمریکا را شکست دادیم، یا با عزم، اراده، ایمان، آگاهى و با اتحاد خودمان؟
ما فهمیده ایم چه مى خواهیم؛ فهمیده ایم دنبال چه چیزى هستیم؛ راه را هم شناختیم و حرکت هم کردیم و از توپ و تشر این و آن هم نترسیدیم؛ ما این طورى غلبه پیدا کردیم؛ ما با بمب هسته اى که غلبه پیدا نکردیم.
شوروى سابق مگر بمب هسته اى نداشت؟
تعداد بمب هاى هسته اى شوروى سابق احتمالاً از تعداد بمب هاى هسته اى آمریکا بیشتر هم بود. شکست نخورد؟!
پیروزى و شکست در صحنه هاى اساسى دنیا با این چیزها نیست. ما امروز یک الگو را به دنیاى اسلام ارائه کردیم؛ الگوى مردم سالارى دینى، الگوى استقلال و عزت ملى. امروز دنیاى اسلام علیه آمریکا در طول بیست و پنج سال بسیج شده اند و ملت ها مرگ بر آمریکا مى گویند. مرگ بر آمریکا را چه کسى مى گفت؟ غیر از جمهورى اسلامى و غیر از ملت ایران چه کسى مى گفت؟ امروز همه دارند مى گویند. ما با بمب اتم پیش نرفتیم. پیروزى در صحنه هاى عظیم و تاریخى و ماندگار که با این سلاح ها حاصل نمى شود.
امروز رژیم صهیونیستى مگر بمب هسته اى ندارد؟ آن طور که نقل مى کنند، دویست یا شاید سیصد کلاهک هسته اى الان در داخل انبارهاى رژیم صهیونیستى هست؛ اما رژیم صهیونیستى الان چند سال است که در برابر طرف مقابلش که تفنگ هم ندارد و فقط سنگ دارد؛ البته سنگِ همراهِ با اراده و سنگِ با پشتوانه ایمان، عاجز مانده است. مسئله ما مسئله بمب هسته اى نیست؛ ما بمب هسته اى را مى خواهیم چه کار کنیم.
وانگهى وقتى از بمب هسته اى استفاده مى کنند، فقط آن هایى که دشمن هستند کشته نمى شوند، بلکه کسانى هم که دشمن نیستند، کشته مى شوند و این بر خلاف عقیده ما است؛ بر خلاف ممشى و روش ما است. بمب هسته اى که برّ و فاجر را مى برد؛ خوب و بد را از بین مى برد؛ تر و خشک را با هم مى سوزاند، کار نظام اسلامى نیست.
و اما مسئله فناورى هسته اى و آن مقدارى که ما دنبالش هستیم، مقوله دیگرى است. این جا فقط اشتراکى که دارند، در ماده اورانیوم است. آن، اورانیوم نود درصد و صنعت پیچیده سلاح سازى را احتیاج دارد، و این، اورانیوم بین سه و چهار درصد براى سوخت نیروگاه اتمى، که امروز ما در بوشهر داریم.
اورانیوم غنى شده سه تا چهار درصد کجا و بالاى نود درصد کجا! این چیزى است که طبق مقررات بین المللى براى همه آزاد است و هیچ اشکالى ندارد؛ همه کشورها اگر به اورانیوم نیاز داشته باشند ـ یا نیاز هم نداشته باشند ـ مى توانند آن را تا سه، چهار درصد تولید کنند.
معاهده بین المللى NPT هم وجود دارد که همه قبول کرده اند، ما هم قبول کردیم و از لحاظ مقررات جهانى هم هیچ اشکالى ندارد. اگر ما این فناورى را نداشته باشیم، معنایش این است که فردا که رآکتور هسته اى بوشهر ساخته شد، ما براى سوختش باید برویم درِ خانه این کشور و آن کشور را بزنیم و بگوییم به ما سوخت بدهید.
اگر یک روز به هر دلیلى ـ به دلیل سیاسى، مسائل بین المللى و یا روابط دوجانبه ـ نخواستند به ما سوخت بدهند، یعنى این که ما دیگر نیروگاه نداریم؛ آن ها این را مى خواهند. آن ها مى خواهند شما بخارى را داشته باشید، نفت بخارى دست آن ها باشد. یعنى وابستگى را با ایجاد رآکتور هسته اى بیشتر کنند، نه کمتر. (32)
جنجال آمریکایى ها علیه ایران در جریان انرژى هسته اى به دو علت است
آنچه امروز جنجال آمریکایى ها علیه ایران را به وجود آورده و این ها را دستپاچه کرده، این است که این ها دارند مى بینند که ایران نیروگاه هسته اى را به وجود آورده و مى تواند برق هسته اى تولید کند و سوخت و خوراک آن را هم خودش در داخل تولید مى کند.این، اولین نقطه نگرانى این هاست. من یک وقت گفتم که اگر نفت در اختیار آن ها بود و ما احتیاجِ به نفت داشتیم، یک بطرى نفت را به قیمت پدر و مادرشان به ما مى فروختند. اینطور نبود که یک بشکه نفت را مثلاً فرض کنید بیست، سى یا سى وپنج دلار ـ و در واقع مفت ـ که ما الان داریم مى فروشیم، بفروشند.
ولى مى بینید که کشورهاى داراى نفت، سرمایه تجدیدنشدنى خودشان را تبدیل مى کنند به یک پول ناقابل.مى خواهند همین معادله را در مسئله سوخت اتمى به وجود بیاورند؛ یعنى کارى کنند که اگر ما نیروگاه اتمى هم داریم، براى سوختش محتاج آن ها باشیم.
نقطه دوم نگرانى آن ها این است که از این ناراحت اند که این دانش در داخل رشد کرده و روئیده است؛ یعنى در واقع بومى است. البته این به معناى آن نیست که ما این دستگاه را اختراع کردیم؛ نه، بلکه به این معنا است که ما براى فراگیرى این کار درِ خانه آن ها نرفتیم. محققان جوان خودمان ـ همین جوان هایى مثل شما ـ و صدها مغز متفکر و خوشفکر توانسته اند این دستگاه عظیم را راه اندازى کنند و به نتیجه برسانند؛ دانش را در میان خودشان بارور کنند؛ فناورى را به وجود بیاورند و درِ خانه این و آن نروند؛
این یکى از نگرانى هاى آن هاست؛ چرا، چون مى بینید این درست بر خلاف آن فلسفه استکبارى است که کشورهایى که مى خواهند تحت سلطه باشند، نباید در دانش و فناورى استقلال داشته باشند؛ باید دستشان دراز باشد؛ محتاج آن ها باشند. آن ها مى دانند که اگر امروز کشور و ملت ایران توانست بر قله این فناورى بنشیند، سخن حق او در دنیا که همان استقلال امت اسلامى و عزت اسلامى است، بیشتر در بین مسلمان ها و در جوامع اسلامى جایگزین خواهد شد و ذهن ها بیشتر آن را قبول خواهند کرد؛ از این ناراحت اند؛ لذا جنجال مى کنند. بنابراین حقیقتِ قضیه غیر از آن چیزى است که آن ها مى گویند. (33)
حرکت به سمت بومى کردن انرژى هسته اى در کشور، واجب و وظیفه اى ملى است
یاوه گوها و یاوه باف ها بیخود سعى نکنند اینطور بپراکنند که چه لزومى دارد این کار و چرا دنبالش مى کنند؛ نه، این نیاز ملت ایران است. امروز کشورهاى پیشرفته دنیا بیشترین یا سهم مهمى از انرژى برق خودشان را از نیروگاه هاى هسته اى تولید مى کنند، نه از نفت که هم سرمایه دودزا است، و هم تمام شدنى و هم قابل تبدیلِ به چیزهاى بسیار ارزشمندتر از سوخت.آن ها که مى خواهند ملت هاى داراى نفت را از این موهبت محروم کنند، مى گویند شما که نفت دارید، دیگر به انرژى هسته اى چه نیازى دارید؟ مگر باید نفت را تمام کنیم، بعد دست به طرف شما حتماً دراز کنیم! سرنوشت ملت ها نیاز به شما است؟ آن ها مى گویند نفت را مصرف کنید، بعد دستتان که خالى شد، محتاج ما شوید؛ بیایید درِ خانه ما.
ملت ما نمى خواهد این را قبول کند و ما باید به سمت انرژى هسته اى براى تولید برق برویم؛ این نیاز کشور ما است؛ باید به این راه برویم، والّا عقب ماندگى هاى یکى دو قرن گذشته باز هم مضاعف خواهد شد و آن وقت یک قرنِ دیگر این ملت را عقب مى اندازند.
بنابراین رفتنِ دنبال این کار وظیفه ملى است. وقتى که دنبال این کار مى رویم، بایستى قضیه را بومى کنیم و اگر بومى نکنیم، باز همان وابستگى و باز همان نیاز است. وقتى مى خواهیم وابسته نباشیم و کار بومى باشد، البته فشار هست. باید در مقابل فشارها مقاومت کرد ... .
وظیفه ملى ما امروز این است که دنبال این فناورى و فناورى هاى مشابه، هر چه که ما را به اوج قله علم نزدیک کند، برویم و امروز دنبال کردن آن براى ملت ما واجب است و براى کسانى که مى توانند، وظیفه آن هاست تا بتوانند ملت را به عزت برسانند و از وابستگى رها کنند. (34)
جمع بندی و نتیجه گیری
وقتى در جامعه اى علم محترم شمرده مى شود که استعداد و سرچشمه درونى عناصر انسانى کشور جوشان شود و علم بومى گردد. سرمایه گذارى براى علم، باید با این هدف باشد؛ و الّا این که دیگران فرآورده هاى علمى داشته باشند و فرمول ها و کلماتى را به ما بیاموزند و ما بدون این که هیچ عمقى از آن به دست بیاوریم، آن کلمات را یاد بگیریم، به پیشرفت هیچ کشورى کمک نمى کند؛ نه ما و نه هیچ کشور دیگرى.باید اهل علم در محیط دانشگاه به تولید علم، به نگاه مبتکرانه و سازنده در زمینه علم به همان چیزى که رهبر معظم انقلاب از آن به نهضت نرم افزارى در محیط علمى تعبیر کردند بپردازند؛ ما نیاز به این موضوع داریم. البته دستگاه هاى دولتى بزرگ ترین مسئولیت را دارند.
البته طبق فرمایش مقام معظم رهبری، تک تک دانشجویان توقع تولید علم می رود. اصلاً این مسئله به این صورت، مسئله فردى نیست، شاید هم همه توانایى تولید علم را ندارند؛ باید این به عنوان یک مطالبه عمومى دربیاید و سنت کار در دانشگاه بشود، که همه اش فقط به فکر یادگرفتن آنچه دیگران به دست آورده اند، نباشیم، بلکه افزودن بر ذخیره به دست آمده به وسیله دیگران را هم وجهه همت قرار دهیم.
پینوشتها:
1. بیانات رهبر معظم انقلاب پس از سخنان اساتید 26/9/83.
2. بیانات رهبر معظم انقلاب در دیدار با رؤساى دانشگاه هاى سراسر کشور، 6/12/1376.
3. بیانات رهبر معظم انقلاب در دیدار هیأت علمى و کارشناسان جهاد دانشگاهى، 1/4/1383.
4. بیانات رهبر معظم انقلاب در دیدار جمعى از استادان دانشگاه هاى سراسر کشور، 8/8/1382.
5. بیانات رهبر معظم انقلاب در جمع دانشجویان و اساتید دانشگاه صنعتى امیر کبیر، 9/12/1379.
6. بیانات رهبر معظم انقلاب در دیدار با جمع کثیرى از دانشگاهیان و طلّاب حوزه هاى علمیه، 29/9/1368.
7. بیانات رهبر معظم انقلاب در دیدار با رؤساى دانشگاه هاى سراسر کشور، 6/12/1376.
8. سوره توبه: آیه 33.
9. بیانات رهبر معظم انقلاب در دیدار جمعى از دانشجویان اتحادیه انجمن هاى اسلامى شرق اروپا، 19/5/1381.
10. بیانات رهبر معظم انقلاب اسلامى در دیدار با اساتید دانشگاه شهید بهشتى، 22/2/1382.
11. بیانات رهبر معظم انقلاب در دیدار وزیر علوم و رؤساى دانشگاه ها، 17/10/1383.
12. بیانات رهبر معظم انقلاب در جمع دانشجویان و اساتید دانشگاه صنعتى امیر کبیر، 9/12/1379.
13. بیانات رهبر معظم انقلاب در جمع دانشجویان و اساتید دانشگاه صنعتى امیر کبیر، 9/12/1379.
14. بیانات رهبر معظم انقلاب در دیدار با جوانان، اساتید، معلمان و دانشجویان دانشگاه هاى همدان، 17/4/1383.
15. بیانات رهبر معظم انقلاب در دیدار وزیر علوم و رؤساى دانشگاه ها، 17/10/1383.
16. بیانات رهبر معظم انقلاب در دیدار با دانشجویان در ماه مبارک رمضان، 10/8/1383.
17. بیانات رهبر معظم انقلاب در دیدار وزیر علوم و رؤساى دانشگاه ها، 17/10/1383.
18. بیانات رهبر معظم انقلاب در دیدار اساتید دانشگاه هاى سراسر کشور، 22/8/1381.
19. بیانات رهبر معظم انقلاب در دیدار جمعى از استادان دانشگاه هاى سراسر کشور، 8/8/1382.
20. بیانات رهبر معظم انقلاب در دیدار استادان و دانشجویان قزوین، 26/9/1382.
21. بیانات رهبر معظم انقلاب در دیدار اساتید دانشگاه هاى سراسر کشور، 22/8/1381.
22. بیانات رهبر معظم انقلاب در دیدار با جمع کثیرى از طلاب حوزه هاى علمیه و دانشجویان دانشگاه ها، 28/9/1369.
23. بیانات رهبر معظم انقلاب در دیدار با اعضاى شوراى عالى انقلاب فرهنگى، 20/9/1370.
24. بیانات رهبر معظم انقلاب در جمع دانشجویان و اساتید دانشگاه صنعتى امیر کبیر، 9/12/1379.
25. بیانات رهبر معظم انقلاب در دیدار جمعى از برگزیدگان المپیادهاى جهانى و کشورى و افراد ممتاز آزمون هاى سراسرى سال 80 و 81، 03/07/1381.
26. بیانات رهبر معظم انقلاب در دیدار جوانان، اساتید، معلمان و دانشجویان دانشگاه هاى استان همدان، 17/4/1383.
27. بیانات رهبر معظم انقلاب در دیدار هیأت علمى و کارشناسان جهاد دانشگاهى، 1/4/1383.
28. بیانات رهبر معظم انقلاب در دیدار جمعى از دانشجویان اتحادیه انجمن هاى اسلامى شرِق اروپا، 19/5/1381.
29. بیانات رهبر معظم انقلاب در دیدار هیأت علمى و کارشناسان جهاد دانشگاهى، 1/4/1383.
30. بیانات رهبر معظم انقلاب اسلامى در جلسه پرسش و پاسخ دانشجویان دانشگاه شهید بهشتى، 22/2/1382.
31. بیانات رهبر معظم انقلاب در دیدار هیأت علمى و کارشناسان جهاد دانشگاهى، 1/4/1383.
32. بیانات رهبر معظم انقلاب در دیدار هیئت علمى و کارشناسان جهاد دانشگاهى، 1/4/1383.
33. بیانات رهبر معظم انقلاب در دیدار هیأت علمى و کارشناسان جهاد دانشگاهى، 1/4/1383.
34. بیانات رهبر معظم انقلاب در دیدار با هیئت علمى و کارشناسان جهاد دانشگاهى، 1/4/1383.
منبع:
نکته هاى ناب (جلد دوم)، تدوین: حسن قدوسى زاده، ناشر: دفتر نشر معارف، چاپ یازدهم، پاییز 1390.