چرا نبش قبر در اسلام حرام است؟

چرا نبش قبر در اسلام حرام است؟موارد جواز نبش قبر کدامند؟ نبش قبر امامان معصوم علیهم السلام چگونه است؟ با ما همراه باشید.
شنبه، 23 ارديبهشت 1402
تخمین زمان مطالعه:
پدیدآورنده: قربان منتظمی
موارد بیشتر برای شما
چرا نبش قبر در اسلام حرام است؟
مقدمه:
اسلام دینی کامل و جامع است که تمام نیازهای مادی و معنوی انسان را از لحظه تولد تا مرگ و حتی بعد از آن پاسخ می‌دهد. یکی از شاخه‌های احکام اسلامی مسائل مربوط به اموات و مردگان است که از چگونگی دفن میت گرفته تا نحوه رفتار با جسد و نبش قبر را شامل می‌شود.
 
در دین اسلام بر حفظ حرمت و شأن اموات مسلمان از زن و مرد گرفته تا کودک و حتی افراد دیوانه تاکید بسیاری شده است، از این رو شکافتن و نبش قبر که موجب نمایان شدن جسد متلاشی شده میت می‌شود، اهانت و هتک حرمت به وی تلقی شده و بنابر اجماع فقها حرام و ممنوع است.
 
شایان ذکر است که مراجع عظام تقلید در خصوص چگونگی و جزئیات نبش قبر دیدگاه‌های متفاوتی دارند و برخی از فقها شکافتن قبر و بیرون آوردن میت از آن را در شرایطی مجاز دانسته‌اند که در ادامه این گزارش مشروح استفتائات آنان را با هم می‌خوانیم.
 
نبش قبر از اصطلاحات علم حقوق بوده و به معنای شکافتن قبر است که موجب نمایان شدن جسد میت می‌شود. برای تحقق جرم نبش قبر علاوه بر شرط عمد و قصد در باز کردن قبر موجود بودن جنازه یا بقای آن در قبر شرط است.
 
همچنین نبش قبر باید بدون مجوز مشروع باشد. در فقه امامیه نبش قبر حرام و مستلزم تعزیر است.مگر در چند مورد که در آنها نبش قبر جایز است که به آن اشاره می کنیم.
 
نبش قبر چیست؟
نبش قبر به ‌معنای شکافتن قبر است به گونه‌ای که جسد میت آشکار شود.[۱] واژه «نبش» بین دو معنا مشترک است:    آشکار کردن امر پوشیده ، استخراج چیزی.[۲] ، فقیهان تأکید می‌کنند که اصطلاح فقهی «نبش قبر»، صرفاً به معنای آشکار کردن جسد میت است.
 
 بنابراین اگر روی قبر را باز کنند، (به شکلی که جسد آشکار شود) اما جسد را از آن خارج نکنند، نیز از نظر فقه نبش قبر به حساب می‌آید.[۳]
 
نبش در لغت به معنای شکافتن گور، کندن زمین و بیرون آوردن چیزی از زمین [4] است.منظور از نبش قبر آنست که جسد میّتی که با دفن پوشیده شده آشکار شود، بنابراین اگر قبری را بکنند و خاک آنرا بیرون بریزند، بدون آنکه جسد میّت آشکار شود نبش حرام نیست .
 
و همچنین اگر میّت را روی زمین قرار داده و بر او بنائی کرده باشند و یا در تابوتی از سنگ و مانند آن باشد سپس او را بیرون آورند (نبش حرام نیست). [5]
 
نبش قبر از دیدگاه شیعه
در نگاه شیعه حرمت نبش قبور مورد اتفاق علمای شیعه و حرمت شکستن استخوان مرده، مثل شکستن استخوان زنده است. در روایات اهل‌بیت:تصریح شده که حرمت مرده مانند حرمت زنده واجب است و نبشِ قبرِ مؤمن به نوعی هتکِ حرمتِ وی به‌حساب می‌آید. [6]
 
همۀ علمای شیعه، حکم به حرمتِ نبش قبرِ مؤمن داده­اند،[7] حتی برخی از علما در آثارِ خود ادعای اجماعِ فریقین را در این مطلب کرده‌اند. [8]  محقق حلی در این زمینه می‌نویسد:
 
«نبش قبر مردگان و نیز انتقال جسدشان پس از دفن کردن جایز نیست».[9]محقق حلی در زمینه موارد جواز نبش قبر می‌نویسد:
 
اگر در قبر مالی ارزشمند باشد و یا میت را در زمین یا کفن غصبی دفن کرده باشند، نبش قبر به شرط عدم گذشت زمان زیاد و با شرایط خاصی جایز است.
 
اما اگر مرده بدون کفن کردن، دفن شده باشد و یا بر وی نماز خوانده نشده باشد، نبش جایز نیست؛ زیرا نمازی را که خوانده نشده با نماز بر قبرِ میت می‌توان جبران کرد.
 
و دفن شدن و پوشانیده شدنِ بدنِ وی به وسیله خاک، از کفن کردن کفایت می‌کند؛ چون نبش قبر به نوعی مُثله کردن و هتکِ حرمتِ مرده به حساب می‌آید.
 
همچنین اگر ختنه‌نشده دفن شده باشد، نبش نمی‌شود. اگر کسی جواهری را ببلعد و بمیرد، نبش نمی­شود. البته صاحب آن مال می‌تواند قیمت مالش را از ترکه میت بردارد.
 
نظر بقیه علمای شیعه مانند شیخ طوسی و فضل بن‌حسن طبرسیر[10] نیز عین دیدگاه محقق حلی است. باید به این نکتۀ مهم توجه داشت که در روایاتِ معصومان:

به این مطلب تصریح شده که سرقت از اموات نیز همان حکم سرقت از زنده را دارد و بر سارق از اموات نیز همان حدِّ سرقت، جاری می‌شود. [11]
 
جنبۀ دیگری که مورد بحث قرار گرفته است، زمانِ لازم برای خارج شدنِ قبر از حکمِ قبر است. در روایات رسیده از خاندان عصمت و طهارت و نیز در کلام علما تصریح شده است که باید به اندازه‌ای از دفن مرده گذشته باشد که اطمینان حاصل شود جنازه از بین رفته است، و الّا نبش قبر جایز نیست.
  
ادلّه حرمت نبش قبر
دلایل متعددی در کتب فقهی بر حرمت نبش قبر ذکر شده است که آنها را ذکر کرده و بررسی می‌نمائیم.
 
دلیل اول: اجماع علما بر حرمت نبش قبر وجو دارد
فاضل اصفهانی می‌فرماید: «الظاهر انه لا خلاف بین الاصحاب (رضوان اللّه علیهم) فی تحریم النبش، و قد ادّعی علی ذلک الاجماع جمع منهم کالمحقق فی المعتبر و العلامة فی المنتهی و التذکرة و الشّهید فی الذکری.» [12]

اگر سیره عقلاست برای همین است اگر هم اجماع فقهاء توی فقه است برای همین است بنابراین نبش قبر حرام است دلیل داریم دلیل حسابی داریم و آن مصداق هتک مؤمن توهین به مؤمن، این خلاصه حرف است.
 
دلیل دوم: تبش قبر همان مثله کردن است
نبش قبر مثله است و مثله حرام است.علّامه حلّی می‌فرماید: «یحرم نبش القبر‌ بالاجماع؛ لانّه مثلة و هتکٌ لحرمة المیّت.»دلیل حرمت مثله برخی از روایات می‌باشد، مثل روایت موجود در نَهْجِ الْبَلَاغَة:  امام علی (علیه‌السلام)، نامه ۴۷ [13] .  
 
دلیل سوم: قطع دست نبش کننده قبر حکم قطعی است
دلیل حرمت نبش قبر باشد و آن، روایتی است که شیخ صدوق در امالی ذکر کرده است:

تقریب استدلال به این روایت، این است که ‌عبارت «ذَنْبٍ اَعْظَمَ مِنَ الزِّنَا وَ نَبْشِ‌ الْقُبُورِ وَ اَخْذِ الْاَکْفَانِ» [14]:  ظهور در این معنا دارد که هر یک از زنا و نبش قبر و اخذ اکفان از محرّمات می‌باشند، نه اینکه مجموع نبش قبر و اخذ اکفان حرام باشد.

عن الباقر (علیه‌السّلام) قال: «قال امیرالمؤمنین (علیه‌السّلام): یقطع سارق الموتی کما یقطع سارق الاحیاء.» [15]: قطع دست دزد میت مانند قطع دست دزد زند ه است

وَ رُوِیَ فِی أَخْبَارِهِمْ عَلَیْهِمُ اَلسَّلاَمُ: سَارِقُ مَوْتَاکُمْ کَسَارِقِ أَحْیَاکُمْ . [16]: سارق اموات مانند سارق زند هاست
  
دلیل چهارم :نبش قبر هتک حرمت میت  است:
نبش قبر، هتک حرمت میّت است و هتک حرمت میّت حرام است.
علّامه حلّی می‌فرماید: «یحرم نبش القبر‌ بالاجماع؛ لانّه مثلة و هتکٌ لحرمة المیّت.» [17]
نبش قبر میّت مستلزم هتک حرمت میت می‌باشد.
 
دلیل پنجم : بقاء میّت در قبر به صورت دائم است
صاحب جواهر در استدلال بر حرمت نبش قبر می‌فرماید: «مضافاً الی ما عرفته سابقاً من شمول اوامر الدفن لسائر الاوقات الّتی منها آن النّبش، بل الظّاهر کون المراد منها بعد تحقّق الدّفن انّما هو ابقاؤه مدفوناً، کما انّه قبله وجوده و بروزه، فتامّل جیّداً فانّه دقیقٌ جدّاً.» [18]
چ
ظاهراً مراد ایشان از عبارت «بل الظاهر کون المراد....» این است که اوامر دفن میّت نسبت به بعد از دفن اطلاق دارد و از آنجا که بعد از دفن، ایجاد دفن معقول نیست، پس مراد این روایات نسبت به ‌صورت بعد از دفن، بقاء میّت در قبر می‌باشد.
 
در فرض بقاء،دفن میت  غیرفوری معنا ندارد،یعنی دیگر دفن شده است و معتا ندارد بخواهیم نبش فبرش کنیم ودوباره  فورا دفنش کنیم. زیرا لحظه لحظه بقاء او واجب شده است، پس هر وقت که نبش قبر کنند، مخالفت با این امر محسوب می‌شود.
 
دلیل ششم : نهی از غسل بعد از دفن میت.
«اَبُو عَلِیٍّ الْاَشْعَرِیُّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ الْجَبَّارِ عَنِ الْحَجَّالِ عَنْ ثَعْلَبَةَ عَنْ مَعْمَرِ بْنِ یَحْیَی قَالَ: سَمِعْتُ اَبَا عَبْدِ اللَّهِ (علیه‌السّلام) یَنْهَی عَنِ الْغُسْلِ اِذَا دَخَلَ الْقَبْرَ.» [19]وقتی میت را داخل قب گذاشتی عسل بر او حرام است یعنی نبش قبر نکن.

این روایت صحیحه می‌باشد.ملّا‌ هادی مازندرانی در ذیل این روایت می‌فرماید: «و الظّاهر من الخبر النّهی عن تغسیله اذا دُفن قبله، فیدلّ علی حرمة نبش القبر و لو لتغسیله.» [20] ولو بخاطر غسل هم شده است نبش قبر نکنید.
 
این دلیل اشکال دارد. زیرا اگر میت را بدون غسل دفن کنیم باید نبس قبر شود. زیرا غسلی که در این روایت مورد نهی قرار گرفته است، غسل دادن میّت نیست، بلکه غسل مسّ میّت است.
 
پس به هیچ‌وجه نمی‌توان از آن، حرمت نبش قبر را استفاده کرد. این مورد جز موارد استثنا است و جواز نبش قبر اشکالی ندارد.

دلیل هفتم: نهی بازسازى قبر
«اَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَی عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ اَبِی الْجَارُودِ عَنِ الْاَصْبَغِ بْنِ نُبَاتَةَ قَالَ: قَالَ اَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ (علیه‌السّلام): مَنْ جَدَّدَ قَبْراً اَوْ مَثَّلَ مِثَالاً فَقَدْ خَرَجَ مِنَ الْاِسْلَامِ.» [21]
 
امیر المؤمنین علیه السّلام فرمود: هر کس قبرى را بازسازى کند یا صورتى بکشد و یا مجسّمه‌اى و غیر مجسّمه را ساخته (و سمبل قرار دهد) از اسلام خارج شده است.

دلیل هشتم: تقریر و فعل امامان معصوم علیهم السلام
در بخش کلمات فقهاء عامّه گذشت که اتّفاق فقهای ایشان بر حرمت نبش قبر می‌باشد. و قطعاً در مرای و مسمع معصومین (علیهم‌السّلام) این رای بوده است،

پس از سکوت ایشان نسبت به این مساله و تقریر ایشان، استفاده می‌شود که موقف ایشان نیز حرمت نبش قبر بوده است وگرنه خلاف آن‌را بیان می‌کردند.
 
 احتمال تقیّه در مقابل عامّه هم منتفی است. چگونه می‌شود در مقابل قیاس که اسّ و اساس مبانی فکری آنها بود، به شدّت موضع گرفتند و سکوت ننمودند، ولی در مقابل حکمی از احکام دین تقیّه کنند.
 
اگر گفته شود: در اینجا که رای فقهاء عامّه بر حکمی الزامی است، نیازی نیست که ائمّه اطهار (علیهم‌السّلام) در مقابل آن، موضعی بگیرند و حقیقت را تبیین کنند؛ زیرا اگر مردم خیال کنند که نبش قبر، حرام است، به مفسده‌ای دچار نمی‌شوند، اگرچه حکم واقعی آن، جواز باشد.
 
در جواب می‌گوییم:اوّلاً: ائمّه (علیهم‌السّلام) همواره به تبیین احکام شرعی می‌پرداختند، چه در موارد احکام الزامی و چه در موارد احکام ترخیصی. شاهد این مطلب، روایات بسیار زیادی است که حکم ترخیصی را بیان کرده‌اند، بدون اینکه سؤالی نسبت به آنها واقع شده باشد.

و ثانیاً: در بحث نبش قبر، سکوت ایشان در بسیاری از موارد، موجب مفسده می‌شود. مثلاً در فرضی که میّت بدون غسل یا بدون کفن یا در زمین غصبی دفن شده یا...، در این فروض دلیل حرمت نبش قبر با ادلّه اینها تعارض یا تزاحم می‌کنند.

و چه بسا دلیل حرمت نبش قبر مقدّم شود که در این صورت حکمی الزامی عصیان می‌شود، مثل اینکه میّتی در زمین غصبی مدفون باقی می‌ماند یا بدون غسل یا بدون کفن می‌ماند.
 
دلیل نهم- عمده دلیل حرمت نبش
به نظر نگارنده عمده دلیل بر اثبات حرمت نبش قبر، این دلیل می‌باشد. حدّاقلّ با اجماع منقول انضمامی که در بحث اجماع، توضیح آن گذشت، می‌توان حرمت نبش قبر را اثبات کرد.
 
یعنی اجماع منقول به ضمیمه شهرت محصّل به ضمیمه تقریر معصوم به ضمیمه روایتی که نبش قبر را مثله شمرده بود و فقط مشکل سندی داشت، فقیه یقین یا اطمینان به حرمت نبش قبر پیدا می‌کند.
 
موارد جواز نبش قبر
در مواردی این حرمت برداشته می شود که عبارت است از:

1- میّت در زمین غصبى دفن شده باشد و مالک زمین، راضى نشود که در آن جا بماند.
 
2--کفن یا چیز دیگرى که با میّت دفن شده غصبى باشد و صاحب آن راضى نشود که در قبر بماند، همچنین است اگر چیزى از مال خود میّت که به ورثۀ او رسیده با او دفن شده باشد و ورثه راضى نشوند که آن چیز در قبر بماند.
 
3-میت بى‌ غسل یا بى ‌کفن دفن شده باشد، یا بفهمند غسلش باطل بوده، یا به غیر دستور شرع کفن شده یا در قبر، او را رو به قبله نگذاشته‌اند.
 
4- براى ثابت شدن حقّى بخواهند بدن میّت را ببینند.
 
5- میّت را در جایى که بى ‌احترامى به او است مثل قبرستان کفّار یا جایى که کثافت و خاکروبه مى‌ریزند، دفن کرده باشند.
 
6-براى یک مطلب شرعى که اهمیّت آن از شکافتن قبر بیشتر است، قبر را بشکافند مثلاً بخواهند بچه زنده را از شکم زن حامله‌ اى که دفنش کرده‌اند بیرون آورند.
 
7- بترسند درنده‌اى بدن میّت را پاره کند، یا سیل او را ببرد یا دشمن بیرون آورد.
 
8- آنکه قسمتى از بدن میّت را که با او دفن نشده بخواهند دفن کنند ولى احتیاط واجب آن است که آن قسمت از بدن را طورى در قبر بگذارند که بدن میّت دیده نشود.[22]
 
9- میت را بخواهند به یکى از مشاهد مشرفه نقل کنند که جواز در این صورت نیز مشروط به این است که نبش، باعث هتک میّت نشود.[23]
 
10-علاوه بر موارد مذکور، گاهی به جهت مصالحی خاص، (مانند مسائل شهر سازی) می بایست قبری جا به جا شود که حکم حاکم باعث جواز این امر می گردد.
 
حکم شکافتن قبور اهل بیت (ع)
چون بدن انبیا و اوصیا همچون گوشت و استخوان آن در قبر سالم می‌ماند، حکم دیگر قبور را ندارد و باید همیشه مورد احترام قرار گیرد. بنابراین در فقه شیعه حکم اولی نبش قبر، حرمت است و باید به آن ملتزم بود.
 
در روایتی حضرت امام صادق (ع)  فرموده است: همانا خداوند عزّ و جلّ استخوان‌هاى ما را بر زمین حرام گردانیده و گوشت‌هاى بدن ما را بر کرم حرام ساخته است تا چیزى از آن نخورند.

بنابراین چون بدن انبیا و اوصیا همچون گوشت و استخوان آن در قبر سالم می‌ماند، حکم دیگر قبور را ندارد و باید همیشه مورد احترام قرار گیرد. [24] بنابراین در فقه شیعه حکم اولی نبش قبر، حرمت است و باید به آن ملتزم بود.
 
طبق برخی از روایات، بدن عنصری پیامبر اسلام (ص) و امامان معصوم (ع) در همان زمینی که دفن شده اند، قرار ندارد، بلکه بعد از مدتی، بدن پاک آنان در عرش الاهی، [25] نزد پروردگارشان هستند.
 
اما آن زمین، به جهت جسم مطهّر پیامبر (ص) و امامان (ع) که در ابتدا آن جا بوده، شرافت پیدا می کند، و به واسطه نزول ملائکه و نظر کردن آنان به زائرین خود، آن مکان شریف و مبارک است؛ اگر چه جسدهای پاک آنان به عرش الاهی انتقال داده شد. [26]
 
امام صادق (ع) می فرماید:   «هیچ پیامبر و هیچ جانشین پیامبرى بیش از سه روز [27] روى زمین باقى نمى‏ ماند. سپس روح، استخوان و گوشت او را به آسمان مى برند،.

زائران قبورشان مى‏آیند، و از دور به آنان سلام می دهند، و سلامشان را از نزدیک قبورشان به ایشان می شنوانند». [28]
  
2. وقتی عبدالله بن بکیر ارجانیّ از امام صادق (ع) می پرسد: اگر قبر حضرت امام حسین (ع) را نبش کنند در آن چیزى مى ‏یابند؟ آن حضرت به او فرمود:   اى پسر بکیر! سؤال بسیار بزرگى نمودى! ...
 
اگر در همان ایام قبر را نبش مى‏کردند، آن حضرت را در آن مى ‏یافتند، امّا امروز آن حضرت زنده بوده و نزد پروردگارش روزى مى‏خورد و به لشکرش و به عرش مى‏ نگرد ... و مى‏گوید:
 
پروردگارا! وعده‏اى که به من داده‏اى عملى کن؛ به زوّارش می نگرد. او به آنان و نام های پدرانشان و به درجات و مراتب آنها نزد خدا از شما نسبت به فرزندتان و آنچه در منزل دارید، آگاه ‏تر است.
 
آن حضرت مى‏ بیند کسانى را که بر او گریه می کنند. پس، برایشان طلب آمرزش مى‏کند ... تمام فرشتگانى که در آسمان و حائر بوده و صداى گریه زائر را مى ‏شنوند، برایش استغفار مى‏ کنند، از آن جا خارج می شود، در حالى که هیچ گناهى بر او نمى ‏باشد». [29]
  
مجازات جرم نبش قبر در قانون مدنی
در هر حال ، به موجب ماده 634 قانون مجازات اسلامی ، برای نبش قبر میت ، مجازات پیش بینی شده است که بر اساس آن ، هر کس که بدون داشتن مجوز شرعی و یا قانونی مانند اجازه دادگاه ، اقدام به نبش قبر یا شکافتن قبر دیگری نماید ، به مجازات حبس تعزیری ، به مدت سه ماه و یک روز تا یک سال ، محکوم خواهد شد .
 
البته ، در صورتی که همراه با جرم نبش قبر ، جرم دیگری هم ارتکاب یافته باشد ، فرد به مجازات آن جرم نیز محکوم می گردد ؛ مانند زمانی که فردی اقدام به نبش قبر میت نموده و وسیله ای را سرقت نماید که در این حالت ، علاوه بر مجازات جرم نبش قبر ، به مجازات جرم سرقت نیز محکوم خواهد شد .
 
علاوه بر این ، نکته مهمی که در خصوص اعمال مجازات نبش قبر وجود دارد ، آن است که مجازات جرم نبش قبر ، صرفا در شرایطی محقق می شود که عنصر مادی و عنصر روانی جرم ، توسط دادگاه احراز گردد .

عنصر مادی جرم نبش قبر ، عبارت است از انجام اقداماتی که منجر به باز شدن قبر و آشکار شدن میت گردد ؛ اعم از اینکه جنازه خارج شود یا خیر .
 
در این حالت ، به لحاظ شرعی واجب است که میت ، دوباره دفن شود . البته ، اگر گمان رود که مدت زیادی مثلا سی سال از تدفین میت گذشته و میت عملا تبدیل به خاک شده ، نبش قبر اشکالی ندارد .

همچنین ، همانطور که اشاره شد ، در مواردی ، ممکن است که به لحاظ شرعی و یا قانونی ، نبش قبر مجاز باشد که در این حالات ، جرم نبش قبر محقق نخواهد شد .
 
عنصر معنوی جرم نبش قبر نیز ، طبق قانون مجازات اسلامی ، به این معنا است که مرتکب جرم ، می بایست قصد باز کردن قبر و آشکار کردن جسد میت را داشته باشد که صرفا در صورت وجود قصد و عمد ، مرتکب قابل مجازات است و بدون وجود قصد ارتکاب جرم ، نمی توان وی را مجازات نمود .
 
باید افزود که در قانون مجازات اسلامی ، جرم مشخصی تحت عنوان جرم تخریب قبر میت مورد پیش بینی قرار نگرفته است .

اما می توان به استناد ماده 677 قانون مجازات اسلامی در خصوص جرم تخریب ، گفت که ورثه متوفی ، می توانند علیه شخصی که اقدام به تخریب و آسیب رساندن به قبر متوفی شده است ، در دادگاه ، اقامه دعوی نمایند که در این صورت ، مرتکب جرم تخریب قبر ، علاوه بر مجازات حبس تعزیری ، به مجازات جزای نقدی نیز محکوم خواهد شد .
 
پاسخ به دو سوال:
آیا حرمت نبش قبر، مخصوص قبور شیعیان است یا مخصوص مسلمین یا قبر هر انسانی را شامل می‌شود؟

تنها دلیلی که شامل میّت کافر می‌شود، دلیل دوم و هشتم است و از آنجا که دلیل هشتم را پذیرفتیم، پس حرمت نبش قبر، شامل قبور کفّار نیز می‌باشد.

آیا در صورتی که جسد میّت تبدیل به خاک شده باشد، نبش قبر او حرام است یا خیر؟
تنها دلیل پنجم و هفتم، شامل این فرض می‌شوند و از آنجا که در هر دو دلیل مناقشه کردیم، پس نبش قبر در این صورت جایز است.
 
نتیجه:
نتیجه مقاله، این شد که نبش قبر چه به معنای مجرّد ابراز جسد میّت و چه به معنای استخراج جسد میّت مطلقاً حرام است (چه قبر مسلمان و چه غیر مسلمان) و اگر جسد تبدیل به خاک شده باشد، استخراج آن خاک‌ها مطلقاً جایز است.

از طرفی نبش قبر مشرک و کافر بدون دلیل جایز نیست، چه رسد به مسلمان و علی الخصوص اگر آن فرد از بزرگانی باشد که مورد احترام است در این صورت، هیچ مسلمانی اجازه هتک حرمت به قبر آن شخص را ندارد.
  
 پی نوشت:
 1.امام خمینی، ترجمه تحریر الوسیله، ۱۳۸۵ش، ج۱، ص۱۰۵.
2.ابن‌منظور، لسان العرب، ذیل واژه نبش.
3.منافی، «نبش قبر»، ص۱۳۰-۱۳۱.
4. عمید، حسن، فرهنگ فارسی عمید، ذیل حرف دال، انتشارات امیرکبیر، تهران، ۱۳۶۱، چاپ بیست و یکم.
5. موسوی خمینی، روح الله، ترجمه تحریر الوسیله، ج۱، ص۱۰۵.   
6.طوسى، محمد بن‌حسن، الاستبصار فیما اختلف من الأخبار، ج‌4، ص 245،  بَابُ حَدِّ النَّبَّاشِ‌، ح928 و ح930؛  شیخ صدوق، محمّد بن‌على، من لا یحضره الفقیه، ج‌4، ص74.
7.شیخ صدوق، محمّد بن‌على، پیشین، ج‌1، ص191‌ .
8.محقق حلی،  المعتبر فی شرح المختصر، ج‌1، ص 308.
9.همو، المختصر النافع فی فقه الإمامیة، ج‌1، ص 14؛ همو، شرائع الإسلام فی مسائل الحلال و الحرام؛ ج‌1، ص35.
10.طوسی، محمد بن‌حسن، المبسوط فی فقه الإمامیة، ج‌1، ص93؛ همو، الخلاف، ج‌1، ص730.
11.همو، الاستبصار فیما اختلف من الأخبار، ج‌4، ص245، بَابُ حَدِّ النَّبَّاشِ‌، ح928 و ح933.
12. فاضل اصفهانی، محمد بن حسن، کشف اللثام و الابهام عن قواعد الاحکام، ج‌۲، ص۴۱۵.   
13.حلّی، حسن بن یوسف، تذکرة الفقهاء، ج‌۲، ص۱۰۲.   
14.صدوق، محمد بن علی، الامالی، ص۴۵.   
15.کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی ج۷، ص۲۲۹.
16.عوالی اللئالی  ج۲ ص۳۵۳
17.حلّی، حسن بن یوسف، تذکرة الفقهاء، ج‌۲، ص۱۰۲.   
18.نجفی، محمدحسن، جواهر الکلام فی شرح شرائع الاسلام، ج‌۴، ص۳۵۳.   
19.کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج‌۳، ص۱۶۱.   
20.مازندرانی، محمد‌هادی بن محمدصالح، شرح فروع الکافی، ج‌۲، ص۱۸۵.   
21.طوسی، محمد بن حسن، تهذیب الاحکام، ج‌۱، ص۴۵۹.   
22. توضیح المسائل (محشى - امام خمینى)؛ ج‌1، ص 349.
23. حضرات آیات خوئى، تبریزى، زنجانى، فاضل، سیستانى، صافی، بهجت؛ همان، ص 351.
24.شیخ صدوق، محمد بن‌علی، پیشین، ج‌1، ص191‌.
25.ر.ک: نمایه های «عرش و کرسى»، سؤال 60 (سایت: 296) ؛ «مفهوم عرش و کرسی»، سؤال 254 (سایت: 2004) ؛ «خداوند و استقرار در عرش»، سؤال 4987 (سایت: 5441) .
26. اسفراینى‏، ملا اسماعیل، انوار العرفان، تحقیق: نظرى، سعید، ص ‏ 338 و 339
27. شیخ طوسی، تهذیب الاحکام، ج 6، ص 106، دار الکتب الإسلامیة، تهران، 1365 ش).
28. شیخ صدوق، من لا یحضره الفقیه، ج 2، ص 577
29. مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، ج 25، ص 376
 
منابع:
https://www.heyvalaw.com/web/articles/view/4018
https://www.islamquest.net/fa/archive/en21371
https://www.islamquest.net/fa/archive/fa16419
https://www.yjc.ir/fa/news/5578598
https://www.alwahabiyah.com
https://fa.wikifeqh.ir/)#foot51
https://fa.wikishia.net/view
https://fa.wikifeqh.ir


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
موارد بیشتر برای شما