به سوي نظريه ي فرهنگي ايدئولوژي سياسي و رسانههاي جمعي در دنياي مسلمانان
مترجم: مقداد مهرايي
ايدئولوژي سياسي در چهارچوب مفهوم كليدي امت (1) و برخي از حقوق اساسي آنها از جمله حق دانستن، خواندن، نوشتن و بيان، مفهوم سازي ميگردد. اين مفاهيم اجزاي تشكيل دهنده و ضميمههاي كليدي قدرت هستند. رسانههاي جمعي با توجه به برخي نيازهاي معين جهاني و لايزال ارتباطات انساني مفهوم سازي گرديده اند. اين نيازها عبارتند از:
اخبار (آگاهي)، سرگرمي، اجتماعي سازي، خدمات دستگاهها و همچنين وظايف و حقوق معيّن ارتباطي.
اين نوشتار همچنين به فقدان تناسب - كاستي عمده - ميان نظريهي فرهنگي مسلمانان و وضعيت واقعي ايدئولوژي سياسي و رسانههاي جمعي مسلمانان ميپردازد.
دنياي مسلمانان
1. انقلاب اسلامي ايران؛
2. شكست شوروي سابق در افغانستان؛ آزادسازي اروپاي شرقي، فروپاشي اتحاديه ي جماهير شوروي و ظهور دنياي تكقطبي جديد؛
3. جنگ ايران و عراق و پيامدهاي آن در خاورميانه و ديگر نقاط جهان؛
4. بحران خليج فارس و پيامدهاي جهاني آن؛
5. برچيدهشدن و سرنگوني دموكراسي در الجزاير (از آزادترين و ميانهروترين كشورهاي جهان سوم) توسط نيروهاي نظامي، متعاقب پيروزي 80 درصدي جناح اسلامي در انتخابات ملي اين كشور؛
6. شكست و سرنگوني مسلمانان امپراتوري عثماني طي جنگ جهاني اول، پيروي نهايي متفقين و ايجاد خاورميانه ي پس از جنگ؛
7. ايجاد اسراييل در فلسطين و جنگهاي اعراب و اسرائيل و تبعات آن براي خاورميانه، اروپا، ايالات متحده ي آمريكا و ديگر نقاط جهان؛
8. كاربرد نفت ايران توسط بريتانيا جهت مدرن كردن نيروي دريايي خود طي جنگ جهاني اول و تأثير آن بر روند جنگ و تبعات آن و شكلدهي به اروپا و دنياي پس از آن؛
9. استفاده غرب و ديگر كشورها از نفت ايران، اعراب، اندونزي و ديگر كشورهاي مسلماننشين طي چند دههي اخير و نقش محورياي كه نفت مسلمانان در شكلدهي تمدن غربي مدرن و تاريخ جهان ايفا كرده است.
همگي اين وقايع در درك و تحليل فرهنگ و دنياي مسلمانان، بنيان پيچيدهاي را شكل ميدهد كه ريشه در دقت علمي، عينيت و صحبت دارد.
اسلام: فرهنگ يا دين كامل
...امروز دين شما را كامل كردم؛ و نعمت خود را بر شما تمام نمودم و اسلام را به عنوان آيين (جاويدان) شما پذيرفتم (2)
پُرتر و سَمُوار نيز فرهنگ را به همين صورت تعريف ميكنند. اين به معناي آن است كه بدون فهم عيني و دقيق مذهب اسلام، نه تنها نميتوان دنياي سياسي و اقتصادي مسلمانان را درك كرد، بلكه دنياي اجتماعي آن ها نيز به طور كامل درك نميگردد. بنابراين، نوشتار حاضر بر اين بنيان دوگانه قرار دارد كه اسلام در معناي ذكر شده در بالا، چهارچوب نظري ضروريتري براي فهم عميقتر و كاملتر و فرهنگ و دنياي مسلمانان تشكيل ميدهد و قرآن و حديث دو سرچشمهي اصلي در الگو يا نظريه ي فرهنگي مسلمانان هستند. اين الگو يا نظريه از چند بعد بسيار مهم متفاوت از مدلهاي غربي مشابه است ولي با اين حال تقريباً با آنها همپوشاني دارد و طي صدها سال، آنها را پشت سرگذاشته است.
قرآن
حديث
معرفت
در 6201 آيه از قرآن، حدود 791 اشاره به كلمه عربي علم (دانستن)- حدود 7/12%- وجود دارد كه پس از كلمات الله، ايمان و رب در جايگاه چهارم قرار دارد. معرفت انسان را به خداوند پيوند ميدهد:
...از ميان بندگان خدا تنها دانشمندان از او ميترسند
يا:
آيا كساني كه ميدانند با كساني كه نميدانند يكسانند!؟
يا:
سپس علم اسماء [علم اسرار آفرينش و نامگذاري موجودات] را همگي به آدم آموخت.
علم، نقطه مقابل ظن (حدس، ترديد، برآورد، تقريب) است:
آنان به اين سخن كه ميگويند علمي ندارند، بلكه تنها حدس ميزنند (و گماني بيپايه دارند) ظن نيز با حق (حقيقت) در تضاد است:
... با اينكه گمان هرگز انسان را از حق بينياز نميكند.
علم با عبارتهاي تعيينگر محتوا تعريف نشده است، بلكه به طور كلي با عبارتهاي كاهش جهل، ابهام يا ترديد تعريف شده است:
خداوند به انسان آنچه را نميدانست، ياد داد.
و بدين ترتيب زمان و مكاني ارائه ميشود كه مستقل، بيپايان و قانون است، نه اينكه فهرست بستهاي از تعاريف مربوط به علم باشد.
از طرفي قرآن در حدود 350 آيه (5% كل آيات) به كلمه ي عربي كتاب و همچنين 49 مرتبه (كمتر از 1%) به عقل اشاره ميكند. همچنين به كلمه ي قرائت كه ريشه ي كلمه خواندن است، اشارههاي مكرري ميكند. عبارت قرآن نيز از اين كلمه مشتق شده است كه به معناي خواندن است. همچنين، نخستين آيه از قرآن كه بر محمد (ص) نازل گرديد، اقراء بود. در واقع، چيزي حدود 55 درصد وحيهاي اوليه به محمد در مورد موضوع علم و خواندن است. بنابراين چهار مقوله علم، دانستن، نوشتن/كتاب و خواندن روي همرفته بيش از 19 درصد كليه آيات قرآن را تشكيل ميدهند كه در مجموع آنها را پس از الله در جاي دوم قرار ميدهد، يعني حتي بالاتر از ايمان قرار ميگيرد كه بيانگر اهميت آن در نظريه فرهنگي مسلمانان است.
البخاري، كه از طرح طبقهبندي نظريه - محوري پيچيدهاي بهره ميگيرد تا گردآوريهاي خود را به «كتابها» و «فصول» تقسيم كند. وي يك كتاب را به طور كامل به علم اختصاص ميدهد. كتاب علم به 54 فصل تقسيم ميگردد كه در آن حدود 80 حديث نقش حياتي علم در زندگي به معناي عام و زندگي مسلمانان به معناي خاص را مورد تأكيد قرار ميدهند. اين بر خلاف «كتاب ايمان» وي است، كه تنها شامل 49 حديث ميباشد كه به 43 فصل تقسيم گرديده است. همچنين نكته جالب توجه آنست كه البخاري بايد كتاب علم خود را بلافاصله پس از كتاب ايمان ميآورد و آنها را به ترتيب به عنوان دومين و سومين كتاب از مجموعه گردآوري شده خود طبقهبندي ميكرد، در حاليكه اين كتاب پس از كتاب وحي كه موجزتر است تنها در يك فصل آمده است.
به طور معمول، آموزش منبع رسمي و اصلي علم را تشكيل ميدهد، ولي با در نظر گرفتن اين واقعيت كه بسياري از نظامهاي آموزشي در كشورهاي اسلامي همچنان بر اساس الگوهاي استعماري- غربي و غير غربي پيشااستعماري است، اين مقاله از سواد به عنوان شاخص «زيربنايي» دانش رسمي- يك محصول يا سنجه پيامد- استفاده ميكند و تعداد مدارس، معلمان و دانشآموزان كه به صورت رايج در فرآيندها و سنجشها مورد استفاده قرار ميگيرد را كنار ميگذارد. در كشورهاي اسلامي سطح كلي دانش (كه از نظر سواد عملياتيشده باشد) كاملاً پايين است كه حدود 50 درصد جمعيت قادر نيستند بخوانند و بنويسند. با اين حال چنين دادههايي اغراقآميز است و نميتواند بازنماييگر بخش اعظمي از جمعيت مسلمانان از جمله آنهايي كه در پاكستان، بنگلادش، سودان و نيجريه هستند، باشد.
ايدئولوژي سياسي و نظريه فرهنگي مسلمانان
هرچند قرآن در خصوص حق حاكميت، خدا را به عنوان تنها كسي معرفي ميكند كه براي كليه مسائل مهم زندگي قانوني اصيل را تشريع كردهاست كه از نظر تاريخي از زمان نوح، ابراهيم، موسي و عيسي و تا زمان محمد به مسلمانان واگذار شده است (13:42)، با اين حال از نظر زماني يا مكاني نيز بشر به قانونگذاري مداوم (اجراي احكام يا قوانين مشخص) را ناديده نگرفته است. همچنين گسترش يا بهكارگيري سازوكارها، نهاده و فرايندهاي دقيق براي اين هدف (مانند هيئت قانونگذار عادلانه و آزادانه انتخاب شده كه در چارچوب نظريه فرهنگي مسلمانان عمل كند) را كنار نميگذارد.
حق قانونگذاري نيز به طور مشابه مطرح ميگردد. هر چند قرآن به وضوح بيان ميكند كه «هيچ مرد و زن با ايماني حق ندارد هنگامي كه خدا و پيامبرش امري را لازم بدانند، اختياري (در برابر فرمان خدا) داشته باشد و هر كس نافرماني خدا و رسولش را كند، به گمراهي آشكاري گرفتار شدهاست (36:33). و هرچند دست كم در هفت مورد مجزا حق حكم (اختيار) را منحصر به خدا ميداند، با اين - حال نياز به تجديدنظر قضايي و واگذاري مشاجرات به سطح انساني را رد نميكند. همچنين نياز به تكامل نهادها، فرآيندها و سازوكارهاي معين براي رسيدن به اين اهداف به بهترين نحو ممكن (مانند رواج نظام قضايي مستقل و كاملاً شايسته كه در چارچوب نظريه رهنگي مسلمانان عمل كند) را ناديده نميگيرد.
مفهوم مردم
حق حيات
حق مالكيت
حق انتخاب عقيده و رفتار
حق دانستن
حق خواندن
حق نوشتن
حق بيان
حق قدرت
قرآن قدرت و اختيارات و مولفههاي آن را مستقيماً در اختيار مردم قرار ميدهد و از اين طريقه ضربه سنگيني به همه ساختارها، سلسله مراتب و ادعاهاي سلطه جويانه و ميراثي قدرت ميزند. قرآن خواندن- و به تلويح نوشتن- را نه تنها حق بنيادين بشري اعلام ميكند، بلكه يك وظيفه اساسي و جهاني بشري ميداند و از اين طريق انحصارگرايي طبقه مرفه و نخبگان بر دانش، خواندن، نوشتن، بيان و بنابراين قدرت را ميشكند. تا زمان محمد شمشير ابزار غالب و جهاني قدرت بود و بر پايه اين تصور جاهلي (بدوي) قرار داشت كه «قدرت ايجاد حق و حقوق ميكند». قرآن پارادايم جايگزين و معتبري براي رسيدن به قدرت ارائه ميكند. قرآن از يك طرف، توسل به قدرت فيزيكي مهار شده، مسئوليت گرايانه، كاملاً دقيق و با دقت مورد نظارت قرار گرفته و حقانيت آنرا تأييد و تصديق ميكند تا در برابر ستمگري، بي عدالتي و خشونت مبارزه شود (39:22-41)؛ از طرف ديگر، نقطه كانوني را از قدرت سبعانه، خونريزي و ويرانگري به عقلانيت، صلح و گفتگو (61:8)، و بدين ترتيب از شمشير به قلم انتقال ميدهد.
حق انتخاب حكومت
با اين حال، اين حقوق- با اينكه اساسي، طبيعي و مسلّم هستند- داراي محدوديت نيز ميباشد (187:2و 229؛ 13:4؛ 4:58). ولي در نهايت، محدوديتها و مرزها بايد از سوي كسي تعيين گردد كه حقوق مذكور را ايجاد و تعيين كرده است و ميتوان به وي اطمينان و تكيه كرد تا با انصاف و بيطرفي حافظ منافع و خير تمام مردم- نه اينكه گروهي خاص- باشد و او كسي جز خود خداوند نيست.
واقعيت سياسي در دنياي مسلمانان
استبداد حكومتها درجوامع مسلماننشين مي تواند خود داراي اباد نظري و همچنين عملكردي باشد. در سطح نظري، مردم نميتوانند حاكمان خود در سطوح عالي را انتخاب كنند و اين مانند حكومت سلطنتي است. در سطح عملكرد، ممكن است مردم به فرايندها و ابزارهاي دموكراتيك معين مانند انتخابات آزاد و عادلانه، قانونگذاران نماينده و دستگاه قضايي مستقل دسترسي نداشته باشند. در برخي موارد، مردم در خطر دوسويه قرار دارند زيرا هيچ يك از اين دو را در اختيار ندارند. با اينحال، در بسياري از جوامع مسلمان نشين ممكن است درسطح نظري، به مردم وعدههاي آزادي و دموكراسي داده شود در حالي كه همان عدهها در سطح عملكرد تكذيب و رد شود. تنها در تعداد محدودي از جوامع مسلمان ميزاني از هماهنگي بين آزادي نظري و دسترسي عملي مردم به محدودي از جوامع مسلمان ميزاني از هماهنگي بين آزادي نظري و دسترسي عملي مردم به ساز و كارها و فرايندهاي قدرت سياسي وجود دارد. از بين پنج حكومت سلطنتي مشروطه در جوامع اسلامي، تنها مالزي به نظر ميرسد كه تا اندازهاي با اين نوع حكومت هماهنگ باشد، در حالي كه پادشاهان موروثي و شيخهاي بحرين، اردن، كويت و مراكش برخلاف حكومتهاي سلطنتي مشروطه اروپاي غربي و انگلستان، همگي داراي قدرت سياسي مطلق و استبدادي هستند.
در بسياري از حكومتهاي سوسيال تكحزبي جوامع مسلمان حزب به ندرت چيزي بيش از ابزاري براي قدرت فردي است. «حكومت جمهوري»در جوامع مسلمان شامل ديكتاتوري تكحزبي با يك حكمران در رأس و رژيم سركوبگر ميباشد، مانند حكومت عراق و سوريه. جمهوري همچنين تحت نوعي حكومت ديكتاتوري نظامي يا ديكتاتوري براي دوره طولاني ميباشد، مانند حكومتهاي اندونزي، نيجريه، پاكستان، سومالي، سودان و مصر. به عنوان پيآمد توزيع شديداً ناعادلانه قدرت و استفاده استبدادي از آن، در جوامع مسلمان نشين درون ملتها و بين آنها اختلاف شديد درآمدي وجود دارد. متوسط درآمد سرانه براي ملت هاي با درآمد بالا با جمعيت كمتر از 20 ميليون نفر (كه بين 20 تا 40 درصد آن كارگران قراردادي خارجي هستند) 40 برابر ملتهاي با درآمد پايين و جمعيت بيش از 248 ميليون نفر است.
رسانههاي جمعي و نظريه ي فرهنگي مسلمانان
كاركردهاي خاص رسانهها در يك جامعه توسط محيط فراگير فرهنگي، اجتماعي، اقتصادي و سياسي آن جامعه تعيين ميگردد، ولي به طور معمول نيازهاي ارتباط خاص جهاني و فرازمان انسان هم به صورت فردي و هم به صورت مدني - را مورد توجه قرار ميدهند. اين نيازها شامل نياز به دانستن، نياز به سرگرمي، نياز به آموزش، تربيت و اجتماعيسازي نسلهاي جوانتر و نياز تناقض آميز به بقا، استمرار، همكاري و همچنين تكامل، تغيير و توسعه دستگاهها، سازمانها، ساختارها و تشكيلات اجتماعي- يا نياز به خدمات دستگاه- ميباشد. متخصصان رسانهها به گونهاي آموزش مي- بينند كه آن دسته از اشكال و محتواي رسانهاي را در اختيار افراد و جامعه قرار دهند كه اين نيازها را برآورده كند. همچنين در آنها نسبت به تناقض كار همزمان براي تغيير و ثبات در جامعه حساسيت ايجاد شده است و در نتيجه، نسبت به هر يك از اين موارد نيز داراي حساسيتند: ضرورت عملكرد درون حدود مشخص مجاز- چه چيز، چه هنگام و چگونه تحت پوشش [رسانهاي] قرار گيرد، يا چه چيز و براي چه مدت نبايد تحت پوشش قرار گيرد يا رسانهها بايد به چه اندازه نقش منتقد يا مخاطف صاحبان قدرت يا حاميان قدرت در جامعه را ايفا كنند؟ نظريه ي فرهنگي مسلمانان اين مسائل را از منظر خود مورد بررسي قرار ميدهد.
ماهيت اخبار در نظريه فرهنگي مسلمانان
در قرآن حدود 138 بار به ريشه لغت «نبأ»، به معناي خبر اشاره شده است. از بين اين اشارهها، 51 مورد به صورت اشكال مختلف فعلي هستند كه بيانگر عمل ارائه خبر هستند؛ 53 مورد نيز به پيامبران –محمد و ديگران- به عنوان ابلاغ گران خبر يا اخبار اشاره ميكند؛ 5 مورد نيز به نهاد پيامبري به عنوان تكيهگاه داراي قدرت ارائه اخبار مربوط به گذشته و آينده اشاره مي کند؛ 17 مرتبه به خبر (به صورت مفرد) و 12 مرتبه به اخبار (به صورت جمع) اشاره مي کند. بدين ترتيب لغت نبأ به اشكال مفرد و جمع 29 مرتبه در قرآن ذكر شده است.
قرآن چهار مرتبه از لغت خبر (به صورت مفرد) و سه مرتبه از لغت اخبار (به صورت جمع) استفاده ميكند. همچنين از لغت خبير (صاحب خبر) براي اشاره به خدا و لغت نبي براي اشاره به پيامبران استفاده ميكند. هرچند قرآن بيش از 120 مرتبه با عنوان عليم به خدا اشاره ميكند؛ ولي دستكم در سه مورد مجزا با عبارت خبير همراه ميشود، كه بيان گر آنست كه خداوند در آن واحد داننده و صاحب خبر و اطلاعات است. در مجموع، قرآن از لغت خبير براي اشاره به خدا در 40 مورد گوناگون استفاده ميكند.
به طور كلي، ميتوان گفت قرآن از كلمه نبأ براي سه مقوله متمايز استفاده ميكند: نخست براي اشاره به عناوين خبري گذشته- گذشته ي دور يا نزديك (ولي با دلالت هاي جاري)؛ دوم براي اشاره به وقايعي كه وقوع آن در آينده پيش بيني ميگردد؛ سوم براي تشريح برخي مسائل مفهومي، كاركردي و اخلاقي مربوط به ماهيت، منابع، كاركردها و تأثيرات پيآمد اخبار مورد استفاده قرار ميگيرد.
بر اساس نظريه ي فرهنگي قرآن محور مسلمانان، خبر داراي دو منبع و خاستگاه است: الهي و غير الهي. اگر منشأ خبر الهي باشد، توسط نبي- آورنده پيام (پيامبر) ابلاغ ميگردد. قرآن از ريشههاي لغت رسال (فرستادن) بيش از 5000 مرتبه استفاده مي کند كه بسياري از آنها به انسانهاي خاصي- پيامبران- اشاره دارد كه از سوي خدا برگزيده شدهاند تا پيام او- از جمله اخبار- را به مردم و جوامع در زمانها و مكانهاي مختلف ابلاغ كنند. خبر از سوي خداوند (الهي) داراي دو خصيصه ي متمايز است: خبر خود حق است (27:5؛ 3:28؛ 13:18)؛ از سوي نبي يا رسول كه كاملاً قابل اطمينان و بسيار راستگو است ابلاغ ميگردد (161:3؛ 41:19؛ 56:19).
موضوعي كه در اينجا مطرح ميگردد، از يك طرف، منابع خبري، ويژگي- ويژگيها و شرايط لازم- و شيوههاي بيان آن است و از طرف ديگر، ماهيت و ويژگي نظام و فرايندي است كه خبر بايد قبل از رسيدن به مصرفكنندگانش طي كند. هنگامي كه منبع خبر الهي باشد، خدا از نظر آگاهي به امور، قابل اطمينان بودن، توانايي، صداقت و عدالت كاملاً بينقص و بيعيب است. خدا به عنوان ربالعالمين- پروردگار جهانيان- (2:1) نه تنها منافع و رفاه طبقهها، جنسيتها، نژادها و مليتهاي مختلف را در زمانهاي مختلف مورد توجه قرار ميدهد، بلكه نسبت به «جهانيان» عادل و منصف است. در چنين شرايطي نبي ابلاغ كننده پيام است- گزارش گري كه اخبار را از منبع (خدا) ميگيرد و به مخاطبان مورد نظر (مردم) ميرساند و بدين ترتيب اعتبار نبي از نظر امانتداري، قابل اطمينان بودن و حسن نيت كاملاً بيعيب و نقص است. بين منبع، گزارشگر و مردم فرآيندها و شيوههاي گردآوري، بستهبندي و انتقال اخبار نيز از نظر امانت داري، عرضه و اعتبار بيعيب و نقص است (9:15؛ 16:75-19)
هنگامي كه خبر منشأ الهي ندارد، باز نيز بايد بر پايه شواهد و عدله محكم و كافي قرار داشتهباشد تا ضمانتگر يقين باشد ( 22:27)- و قرآن چندين مفهوم و اصل را بيان ميكند تا منجر به يقين گردد. نخست، خبر بايد بر اساس حقيقتي كه با باطل نياميزد و كتمان نگردد، باشد: «... حق را با باطل نياميزيد؛ و حقيقت را با اين كه ميدانيد كتمان نكنيد» (42:2)؛ و «...چرا حق را با باطل (ميآميزيد و) مشتبه ميكنيد (تا ديگران نفهمند و گمراه شوند) و حقيقت را پوشيده ميداريد در حالي كه ميدانيد؟!»(71:3). اين ديدگاهها بيانگر آنست كه رسانههاي جمعي با وجود اينكه به اشكال مختلف به ابزار دست حكومتها، طبقههاي تجّار، مأموران اعمال نفوذ، گروههاي فشار و داراي منافع، كارگزاران روابط عمومي، تبليغات گران و نخبگان و صاحبان قدرت تبديل ميشوند، با اين حال بايد بدن در نظر گرفتن كسي كه ممكن است از اين حقيقت آسيب ببيند حق و حقيقت را بيان كنند. آنها بايد كاملاً قيام به عدالت كنند، براي خدا شهادت دهند، اگر چه (اين گواهي) به زيان خودشان يا پدرو مادر يا نزديكانشان بوده باشد (135:4).
دوم، ارزش حقيقت مداري خبر در نظريه ي فرهنگي مسلمانان چنان مهم و والا است كه مساله ي شخصيت، صلاحيت و امانتداري روزنامه نگاران و منابع آنها در فرايندهاي گردآوري و گزارش گري خبر داراي اهميت حياتي است. بدين ترتيب، تضمين حقيقتمداري خبر نه تنها براي روزنامه نگاران و سازمانهاي آنها اجباري است، بلكه كل جامعه نيز موظف به رعايت آن هستند. «اي كساني كه ايمان آوردهايد! اگر شخص فاسقي خبري براي شما بياورد، در مورد آن تحقيق كنيد... (6:49). سوم آنكه خبر (و آگاهي يا اطلاعات به معناي عام) داراي پيآمدهايي است كه ممكن است خلاف آن بر افراد، گروهها و جامعه تأثير داشته باشد و بنابراين، روزنامه نگاران و سازمانهاي آنها در قبال كل جامعه داراي مسئوليت و وظيفه پاسخگويي خطيري هستند: «اي كساني كه ايمان آوردهايد!... مبادا به گروهي از روي ناداني آسيب برسانيد و از كرده ي خود پيشيمان شويد (6:49). چهارم رسانههاي جمعي در گزارش خبري خود يابد از هرگونه سوء ظن به دور باشند، نبايد ديگر مردان و زنان را به مسخره و استهزاء گيرند يا ناعادلانه اعتبار آنها را خراب كنند؛ نبايد به دنبال تحريك و گزارشهاي بيهوده كه هدفي ندارد، باشند و نبايد درگير شايعات، شايعه- پراكني، بدنامسازي، طعنه زني، غيبت و ترور شخصيت باشند (11:49 و 12). در نهايت نكته بسيار مهم اين است كه اخبار بايد تا جايي كه ميتواند داراي ارزش فايده و سودمندي باشند و به مردم نفع رساند. «... خداوند حق و باطل را چنين مثل ميزند ولي كفها (ياوه) به بيرون پرتاب ميشوند، ولي آنچه به مردم سود ميرساند در زمين باقي ميماند» (17:13).
كاركردهاي سرگرمي، اجتماعي سازي و ارائه ي خدمات توسط رسانههاي جمعي در نظريه ي فرهنگي مسلمانان
سانسور در نظريه فرهنگي مسلمانان
در خصوص محدوديتها نيز مفاهيم دقيق و مشابهاي مطرح شده است، از جمله حدود الهي، حلال و حرام، معروف، منكر، فحشا، حقيقت و ارزش نفعداشتن و پيآمدهاي اطلاعات و اخبار؛ عدالت جهاني و همكاري اصولي و نكوهيده بودن افترا. به علاوه، ارتباطات در نظريه ي فرهنگي مسلمانان، فعاليتي بنيادين و بسيار مهم است كه هستي انسان را تعريف ميكند و به آن شكل و جهت ميدهد. ارتباطات همچنين جزء لاينفك و كليدي در قدرت است. با در نظر گرفتن اين واقعيت كه رسانهها نهادهايي هستند كه ريشه در ارتباطات دارند، در نظريه فرهنگي مسلمانان نيز به عنوان دارنده قدرت بالقوه قابل توجه و بسيار در نظر گرفته ميشوند. اين بدين معناست كه رسانههاي جمعي بايد همانند ديگر نهادها و بخشهاي مدني داراي آيين نامههاي خارجي و همچنين داخلي باشند تا به آن ها در اعمال قدرت به صورت كارآمد و مسئوليت گرايانه كمك كند. درحالي كه جامعه به عنوان يك كل بايد به رسانهها كمك كند تا آييننامههاي خارجي خود را ايجاد كنند- و اين كار را به صورت حداقلي و با هوشياري كامل، مهار، مسئوليت و محدودگرايي انجام دهد- رسانهها نيز خود بايد مسئوليت تعريف و تعيين آيين نامههاي داخلي را بر عهده گيرند. آنها بايد اين آيين نامههاي داخلي را بر اساس نظريه فرهنگي مسلمانان در قالب حدود مجاز و محدوديت هاي خصومتآميزي تعيين كنند.
وضعيت واقعي رسانههاي جمعي در كشورهاي مسلمان
حتي حكومت هايي كه نسبتاً اقتدارگرايي كمي دارند و در بين كشورهاي اسلامي كاملاً مردمي هستند و در اعمال قدرت متعهد به رويكرد شورامحور هستند (مانند ايران يا مالزي) مايلند آزادي اطلاعات به معناي عام و آزادي اطلاعات به معناي عام و آزادي مطبوعات به معناي خاص را با ترديد و دلواپسي قابل توجهي در نظر گيرند. با در نظر گرفتن ماهيت آسيبپذير، شديداً ناپايدار، شكننده و در حال رشد نهادهاي اين جوامع ميتوان گفت: اين رويه دست كم در برخي قسمت ها به دليل نگراني كلي برخي از اين دولتها نسبت به امنيت، پايداري و توسعه مداوم جوامعشان در برابر نيروها و عوامل تأثير گذار مركز گريز و بيثبات كننده ي داخلي يا خارجي است. به علاوه، اين مشكل سبب ميشود تهديدها، تمايلات، ساختارها و چيدمانهاي موجود قدرت مضاعف گردد و منجر به كاهش شديد نظريه ي رسانههاي جمعي و مدلهايي ميگردد كه ريشه در فرهنگ مسلمانان دارد. اين موضوع افراد داراي آموزش ناكافي را مجبور ميكند نقش نظريهپرداز و علمي ايفا كنند و راهحلهاي فاقد عموميت، حسي و اغلب افواهي براي اين مشكلات كاملاً پيچيده و چند بعدي اطلاعات و رسانه اتخاذ كنند. اين رويه همچنين سبب ميشود متخصصان رسانهها نتوانند محدودههاي مجاز فرهنگ اسلام محور و محدوديتهاي مخالفت با تعادل مناسب بين حقوق ارتباطات و آزادي را با محدوديتهايي كه در چارچوب نظريه فرهنگي مسلمانان وجود دارد، تعيين كنند، شكل دهند و دروني كنند. بدين ترتيب، وضعيت واقعي رسانههاي جمعي در كشورهاي مسلماننشين را بايد نهتنها با در نظر گرفتن برنامهريزي، انتشار، مخاطب، متغيرهاي استفاده و تکنولوژي پيش پا افتاده آن ها مورد تحليل و ارزيابي قرار داد؛ بلکه مسائلي مانند دسترسپذيري و استفاده از نظريههاي دقيق و آزمون شدهاي كه براساس ريشهها و بنيانهاي فرهنگي اسلامي قرار داشته باشد و ضرورتها و استانداردها و آزمونها و اعتبار دقيق علمي را برآورده كند نيز بايد مدنظر قرار گيرد. بدن حتي يكي از اينها جامعه مسلمانان تماس باهويت و ميراث غني فرهنگي و بنابراين فلسفه وجودي خود را از دست خواهد داد. بدون اينها، جامعه اسلامي به صورت باقي مانده كليشهها، بديهيات باقي خواهدماند.
پي نوشت:
1. people
2. در ترجمه ي فارسي آيات از ترجمه ي آيتاللهالعظمي مكارم شيرازي استفاده شده است. (م.)
3. بديهي است اين نظر حاصل نگاه يك مسلمان سني مذهب است و با نگره ي شيعيان كه بر اين صحيح و ديگر صحاح اهل سنت نقد دارند، مغاير است. (ماهنامه)
4. نويسنده مقاله در مقام مقايسه، از واكاوي چنين مفاهيمي در كشورهاي غربي غافل بوده است و يك سويه به موضوع نگريسته است.
/ن