عکست انگار لحظه اي خنديد...

پدرت بي صدا صدايم زد، پدرم گفت:روسپيد شدي عکست انگار لحظه اي خنديد، بعد ناگاه ناپديد شدي هشت سالِ سپيد آمد و رفت، موي من رنگ موي مادر شد هشت سالِ سپيد من بودم، تو ولي قاب عکس عيد شدي آه، يادش به خير، يادت هست، اولين عيد اولين ديدار؟ مادرم تا رسيد سرخ شدم، مادرت آمد و سپيد شدي
شنبه، 17 مهر 1389
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
عکست انگار لحظه اي خنديد...

عکست انگار لحظه اي خنديد...
عکست انگار لحظه اي خنديد...


 

نويسنده:نغمه مستشار نظامي




 

به مناسبت هفته دفاع مقدس
 

پدرت بي صدا صدايم زد، پدرم گفت:روسپيد شدي
عکست انگار لحظه اي خنديد، بعد ناگاه ناپديد شدي
هشت سالِ سپيد آمد و رفت، موي من رنگ موي مادر شد
هشت سالِ سپيد من بودم، تو ولي قاب عکس عيد شدي
آه، يادش به خير، يادت هست، اولين عيد اولين ديدار؟
مادرم تا رسيد سرخ شدم، مادرت آمد و سپيد شدي
عيد دوم چه عيد خوبي بود، عطر نارنج، هفت سين، باران
و توآن شاهزاده اي که مرا از بلنداي شاخه چيد، شدي
سال ها، سال هاي پي درپي،آمد و رفت، آمدم، رفتي
يک نفر گفت: باز منتظري؟ ديگري گفت: نااميد شدي؟!
نااميدم نکن، قرارشده عيد هشتم کنار هم باشيم
هشت سالِ سياه طول کشيد، تا که باور کنم شهيد شدي!
منبع:ماهنامه طوبي شماره 36



 



نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.