افسانه اسراييل (1)

امروز به جز ايالات متحده كه مرعوب لابي صهيونيستي است، براي كمتر كشوري دفاع از جنايات آشكار اسراييل معقول مي‏نمايد. حتي اروپاييان كه آرزوهاي استعماري خود در خاورميانه را در استقرار و ثبات اين رژيم جستجو مي‏كردند، از استمرار حمايت اين رژيم هراسناكند.
چهارشنبه، 21 مهر 1389
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
افسانه اسراييل (1)

افسانه اسراييل (1)
افسانه اسراييل (1)


 






 

مروری بر چگونگی تشكيل اسراييل
 

امروز به جز ايالات متحده كه مرعوب لابي صهيونيستي است، براي كمتر كشوري دفاع از جنايات آشكار اسراييل معقول مي‏نمايد. حتي اروپاييان كه آرزوهاي استعماري خود در خاورميانه را در استقرار و ثبات اين رژيم جستجو مي‏كردند، از استمرار حمايت اين رژيم هراسناكند.
در حال حاضر نظرسنجي ها حاكي از انزجار روزافزون افكار عمومي جهان نسبت به اسرائيل و اقدامات اين كشور در جهت به خطر افتادن صلح جهاني دارد. اين در حالي است كه غولهاي رسانه‏اي غرب به اين رژيم و يا حاميان تعلق دارد و همواره تلاش شده تا افكار عمومي جهان تسليم مظلوم‏نمايي و ظاهر حق به جانب اسرائيل گردد.
پس از پيروزي شكوهمند حزب‏الله در آزادسازي مناطق اشغالي جنوب لبنان، انتفاضه تنها راه مشروع براي احقاق حقوق ملت آواره فلسطين، در رفع تجاوز به شمار مي‏رود و از زمان آغاز تا اكنون، ثمرات آن براي ملت فلسطين كاملا مشهود است.
مقاله حاضر، نگاهي مستدل و مستند به تعلق قطعي اين سرزمين به ملت فلسطين و جعلي‏بودن مدعيات رژيم صهيونيستي دارد. اميد است مورد توجه شما قرار گيرد.
مناقشه فلسطينيها و رژيم اسراييل، طولاني‏ترين كشمكش در قرون اخير مي‏باشد و بارزترين ويژگي اين مناقشه، زور، خشونت و سبعيت است كه از سوي اسراييل اعمال مي‏شود. همچنين، اين مساله بلوغ فكري و عقلانيت بشر را در قرن بيست و يكم مخدوش ساخته و به شدت زير سوال برده است؛ زيرا پايمال شدن حق و عدالت انساني و كشته و مجروح شدن هزاران انسان _ شامل پير، جوان، زن و كودك به فجيع‏ترين وضع و با دست خالي _ لكه ننگي است كه رشد عقلانيت و بلوغ فكري بشر در جهان معاصر را مورد ترديد قرارداده است. اگرچه تلاشهاي فراواني براي حل اين مشكل صورت گرفته؛ اما وقتي به كنه اين تلاشها توجه كنيم، خواهيم ديد كه باز هم انگيزه ‎ هاي سياسي و منفعت‏طلبي بر انگيزه‏هاي اخلاقي و انساني، پيشي گرفته است.1
اين عملكرد به‏خاطر حفظ منافع استعمار و امپرياليسم در منطقه مي‏باشد و در حقيقت، فلسفه وجودي اسرائيل همين است؛ يعني: تبديل اسرائيل به يك جانور درنده در جهت حفظ منافع استعمار. حمايت بي‏دريغ آمريكا و اروپا از دولت اسرائيل درهمين رابطه تنظيم شده است. يك روزنامه ‎ نگار ناراضي اسرائيلي چنين اظهار مي‏دارد:2
«اگر آمريكا از اين زياده‏رويهاي احمقانه خشمگين شده و جريان كمكها را قطع كند، همه افسانه ‎ پردازيهاي قدرت امپراتوري خاتمه خواهد يافت.»

مجله اكونوميست، چاپ لندن مي‏نويسد:3
 

« معمولا آمريكا مي‏تواند با خودداري از ارسال سلاحهاي نو و براق، اسرائيل را متنبه سازد؛ اما اين تحريم در صورتي موثر خواهدبود كه بتوان به ادامه آن باور داشت. اگر اين بار اسرائيل باوركند كه رئيس‏جمهور آمريكا در سياست خود پابرجاست و در صورت لزوم، صدور اسلحه را تا مدت مديدي تحريم [نمايد] و در ميزان كمكهاي اعطايي تجديد نظر كند، بسيار موثر خواهدبود.»
جنبه‏هاي اساسي كمك آمريكا در راه تشكيل «اسراييل بزرگ» با كشتار فلسطينيها در بيروت، در سپتامبر 1982، به صورتي خشن و بيرحمانه ظاهر شد كه فريادهاي اعتراض گسترده‏اي را هرچند به طور موقت به همراه داشت، به‏طور كلي آمريكا و تفسيرهاي مطبوعاتي از حمله اسراييل پشتيباني كردند و اشغال غرب بيروت در 15 سپتامبر نيز هيچ ‎ گونه انتقاد رسمي آمريكا را برنينگيخت؛ هرچند كشتارهاي صبرا و شتيلا را كه به دنبال آن صورت گرفت با خشم فراوان محكوم كردند.4
ارتباط ويژه اين دو كشور را مي‏توان به شكل ملموس ‎ تري از ميزان كمكهاي نظامي و اقتصادي آمريكا به اسراييل در سالهاي گذشته دريافت. ميزان كمكهاي دريافتي اسراييل از آمريكا به طور سرانه از دريافت هر كشور ديگري بالاتر بوده است. در سالهاي مالي 1978 _ 1982م، از مجموع كمكهاي نظامي و اقتصادي آمريكا در همه كشورها به ترتيب 48درصد و 35درصد عايد اسراييل شده است و براي سال مالي 1983 دولت ريگان از 1/8 ميليارد دلار بودجه‏اي كه براي كمكهاي خارجي درخواست كرده است، 5/2 ميليارد آن را به اسراييل تخصيص داده بود.5
با توجه به اين عملكرد نژادپرستانه اسراييل به كمك اروپا و آمريكا، شاهد شكل‏گيري انتفاضه مي‏باشيم كه هنوز هم ادامه دارد. نخستين حركت خودجوش مردم فلسطين عليه اشغالگران اسراييل كه براي اولين بار واژه انتفاضه را وارد فرهنگ سياسي كرد، در سال 1987 آغازشد و انتفاضه اول تا سال 1993 ادامه يافت. اگرچه فلسطينيها در اين انتفاضه، بيش از 1500 شهيد دادند؛ اما توانستند اسراييل را به نوعي در اعتراف به حقوق مردم فلسطين مجبور كنند تا اين كشور در عرصه سياست داخلي و نظام بين‏الملل، واقعيتي به نام فلسطين و فلسطيني را به رسميت بشناسد. انتفاضه نخست، تجربه بسيار ارزشمندي براي فلسطينيها در انتفاضه اقصي بود.6
از 1500 فلسطيني‏اي كه تا سال 1997 به شهادت رسيدند، قتل 1346 فلسطيني با تيراندازي مستقيم نظاميان رژيم صهيونيستي و بقيه به‏دست شهرك‏نشينان صهيونيست صورت گرفته است. به گزارش واحد مركزي خبر از بيروت بر اساس اين آمار از سال 1987_ 1997 م، 18 هزار فلسطيني به بهانه‏هاي مختلف بازداشت و به زندانهاي كوتاه مدت و يا طولاني محكوم شده‏اند. همچنين، نظاميان رژيم صهيونيستي در ده سال گذشته 481 فلسطيني را از خانه و كاشانه ‎ شان اخراج و 247 باب منزل آنان را ويران كرده‏اند7. براي درك بهتر اين وضعيت لازم است، نگاهي علمي و مختصر به فلسطين داشته باشيم.

تاريخچه فلسطين
 

در دورانهاي گذشته، فلسطين را «ارض كنعان» مي ‎ گفتند؛ زيرا از ابتداي تاريخ، اعراب كنعاني در آنجا زندگي مي‏كردند و نام فلسطين، به مناسبت يكي از قبايل كريتي كه دوازده قرن پيش از ميلاد مسيح در سواحل مديترانه ميان «يافا» و «غزه» رحل اقامت افكنده بودند و بعدها به فلسطينيون معروف شدند، بر اين سرزمين نهاده شده است.8
فنيقيها كه از نژاد سامي بوده و به زبان سامي تكلم مي‏كردند، حدود سه هزار سال پيش از ميلاد با مهاجرين آموري و كنعاني به نواحي شرق مديترانه مهاجرت كرده و حوالي شام (كله‏سيري) و اراضي ساحلي مديترانه مستقر شدند. در هزاره سوم، كاروانها و كشتيها و سپاهياني كه از طرف زمامداران بين‏النهرين و مصر به اين حدود اعزام مي‏شدند، مردم اين نواحي را به نام آموري يا آمو ( AMOU ) يادمي‏كردند و به هيچ وجه، صحبتي از فنيقيان نبود. اين اصطلاح از زمان هومر معمول گرديد و كنعانيها از موقعي كه با نوشتن آشنا شدند، خود را به نام شهري كه مسكن آنها بود، اهل صيدا، اهل صور ويا به طور كلي، كنعاني مي‏خواندند و نام فنيقي بر خود نمي‏گذاشتند. مركز اصلي آنها به ظاهر، حوالي درياي سرخ و نزديكهاي خليج سوئز و خليج عقبه بود كه از آنجا هم به حدود مديترانه مهاجرت كرد‏ند9. (بنابراين، اصل فنيقيها و كنعانيها، يكي است.)
اين كنعانيها بودند كه شهر اورشليم يا يورشاليم را بنا نهادند. «يور» به معناي تاسيس و «شاليم» اسم رب‏النوع صلح است. كنعانيها كه بنا به روايات تاريخي، نخستين گروه موحد اين منطقه بوده‏اند و در پايان هزاره چهارم پيش از ميلاد در اين سرزمين مي‏زيسته‏اند، شهر «يورساليم» را بناكردند؛ اما چون ملك صادوق، پادشاه آنان دوستدار صلح و آرامش بود به احترام شاليم، خداوند صلح آن را يورشاليم (شهر صلح) ناميد و نيز پيش از حمله حضرت داوود به آنجا، آن را «يبوس» ( JEBUS ) مي ‎ خواندند10. (يبوس ‏نام قومي است كه در زمان حمله حضرت داوود، دراين شهر ساكن بود و به همين سبب شهر را به اين نام مي‏خواندند.) كنعانيها از نظر تمدن در سطح بالايي قرارداشتند. آنها از برنز و آهن دركارهاي صنعتي استفاده كرده مهارت خاصي در ساختن حلقه‏هاي نظامي داشتند.11
بر اساس روايات، حدود 1730 ق.م، چندين قبيله عبري از مكه به سرزمين كنعان آمدند. اين قبايل در سرزمين كنعان مستقر نشدند؛ بلكه به مصر رفته و تحت حكومت فراعنه به زندگي خود ادامه دادند. اين قبايل، يك‏هزار و دويست و نود سال قبل از ميلاد از مصر بيرون آمده و مدتي در بيابانها سرگردان بودند.
چنانكه از روايات تورات برمي‏آيد، در 1200 ق.م تصرف كنعان به دست يوشع انجام گرفت. يوشع از نهر اردن گذشت و به شهر اريحا حمله‏ور شد (درست 1800 سال بعد از آمدن كنعانيها به منطقه.)

در سفر يوشع ‎ بن ‎ نون، عهد عتيق، فصل ششم آمده است:12
 

«بني اسراييل، تمام مردم اريحا را از مرد و زن، پير و طفل كشتند و حتي حيوانات را از دم شمشير گذراندند. هر چه در شهر يافتند، آتش زدند، فقط طلا و نقره و ظروف مسي و ادوات آهني را تلف نمي‏كردند و در خزانه «رب» جمع مي‏نمودند.
پس از اريحا بعضي از شهرهاي ديگر فلسطين را متصرف شدند؛ ولي اهالي بيت‏المقدس (يبوس) مقاومت كردند و بالاخره، تسليم نشدند و سواحل فلسطين نيز به دست فلسطينيون باقي ماند.»
ميان اسراييليها و ساكنان اصلي فلسطين به مدت 200 سال جنگهاي پراكنده صورت گرفت تا اينكه در 1000 سال پيش از ميلاد، حضرت داوود13، نخستين حكومت اسراييل را ايجاد كرد.
دوران حكومت حضرت داوود و حضرت سليمان (1000 _ 935 ق.م) سالهاي طلايي دولت باستاني اسراييل بود. حكومت متحد اسراييل در 922 ق.م به دو بخش شمالي و جنوبي (اسراييل و يهوديه) تقسيم شد كه بعدها هر دو سقوط كردند.
حكومت اسراييل شمالي در 721 ق.م در جريان محله آشوريها و حكومت يهوديه در 587 ق.م توسط بابليها سقوط كرد و به‏طور كامل از بين رفت، يهوديان به اسارت درآمده، پراكنده شدند. جرج فريدمن در اين مورد مي ‎ نويسد:14 «دوازده قبيله بني‏اسراييل به قفقاز، ارمنستان و به ويژه بابل تبعيد شدند و بدين ترتيب، مردم يهود با تماميت وجود خود، به همراه نژاد، جامعه ملي و مذهبي خود براي هميشه از بين رفت.»
اگرچه، كوروش _ پادشاه ايران _ در 520 ق.م بابل را شكست داد و يهوديان را آزاد كرد و به فلسطين بازگرداند؛ اما آنها زير سلطه مقدونيها و روميان درآمدند و هرگز به حكومت نرسيدند. در دوران سلطه مقدونيها و روميان، مردم يهود به چند شورش دست زدند؛ اما برخلاف همه اين شورشها (به ويژه شورش سكابيها كه شدت داشت) حكومت يهود دوباره، اعاده نشد.
بسياري از مورخين صهيونيستي اين پراكندگي و از بين رفتن را تاييد مي‏كنند. چنانكه خاخام اعظم بريتانيا در سال 1917 مي ‎ نويسد:16 «پس از فرماني كه كورش صادر كرد، عمده مردم يهود همچنان در بابل ماندند.»
اين نكته مورد تاييد آ.ت. المستد ( A.T.OLMESTEAD )، مورخ آمريكايي نيز مي ‎ باشد. وي مي‏نويسد:17 «مشكل مي‏شد انتظار داشت، يهودياني كه اينك ثروتمند بودند سرزمين حاصلخيز بابل را به‏خاطر تپه‏هاي بي‏حاصل يهوديه ترك كنند…»
از آن زمان تا قرن بيستم _ صهيونيستها توانستند تحت قيمومت بريتانيا، مهاجرت گروه كثيري از يهوديان را به فلسطين ترتيب دهند _ عده قليلي يهودي در اين كشور زندگي مي‏كردند و براي 19 قرن فلسطين كم ‎ وبيش از وجود يهوديان خالي بود. بنجامين، زايري يهودي كه در حدود سالهاي 1170 _ 1171م از سرزمين مقدس ديدار مي‏كند، تنها 1440 يهودي را در آنجا مي‏يابد و نمان جروندي مي‏گويد: «در 1267م فقط دو خانواده يهودي در بيت‏المقدس زندگي مي‏كردند.»18
با توجه به اين واقعيات تاريخي، ادعاي صهيونيسم مبني بر اينكه خود را وارث فلسطين دانسته، تاريخ سياسي اين سرزمين را با حكومت پادشاهي اسراييل در سالهاي پيش از ميلاد برابر مي‏داند و عبرانيها را جزو نخستين ساكنان فلسطين به حساب مي‏آورد، از هيچ اعتباري برخوردار نيست.

پی نوشت ها :
 

1 _ عليخاني، علي‏اكبر، فلسطين، اسراييل و انتفاضه: نزاع بر سر هويت، فصلنامه مطالعات منطقه ‎ اي، جلد هفتم.
2 _ نعام چامسكي، مثلث سرنوشت‏ساز، فلسطين، آمريكا و اسرائيل، ترجمه عزت‏الله شهيدا، ص 3.
3 ــ همان، ص 3.
4 _ همان، ص 5.
5 _ همان، ص 12.
6_ عليخاني، علي ‎ اكبر، پيشين، صص 48 _ .
7_ روزنامه كيهان، چهارشنبه 19 آذر 1376.
8 _ زعيتر، اكرم، سرگذشت فلسطين، ترجمه علي‏اكبر هاشمي، ص 34.
9 _ بهمنش، احمد:،تاريخ ملل قديم آسياي غربي، ص 206.
10 _ حميدي، جعفر، تاريخ اورشليم (بيت‏المقدس)، ص 16.
11 _ LODS, ADOLPHE: iSRAEL, DES ORiGiNES AUMiLiEW DU VIII SiECLE, P. 68.
12 _ زعيتر، اكرم، پيشين، ص 38.
13 _ احمدي، حميد، ريشه‏هاي بحران در خاورميانه، ص 21.
14 _ بهمنش، احمد، پيشين، صص 2 _ 2.
15 _ ايوانف، يوري، صهيونيسم، ترجمه ابراهيم يونسي، ص 21.
16 _ همان، ص 21.
17 _ كتان، هنري، فلسطين و حقوق بين‏الملل، ترجمه غلامرضا فدايي، ص 16.
18 _ همان، ص 21.
منبع : ماهنامه زمانه ، شماره 15
 

ارسال توسط کاربر محترم سایت : sm1372



 



نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط