خطوط رایج قبل از اسلام در ایران

تاریخ خط در ایران به چند هزار سال قبل از میلاد مسیح، یعنی زمان بالندگی تمدن عیلام (ایلام) در نواحی خوزستان و لرستان کنونی می‌رسد. خطوط قبل از اسلام در ایران عبارت بودند از: خطوط باستانی، خطوط میخی، خط آرامی، خط پهلوی، خط اوستایی، خط زند و پازند. با راسخون همراه باشید تا بیشتر با این خطوط آشنا شوید.
سه‌شنبه، 5 دی 1402
تخمین زمان مطالعه:
گردآورنده : ابوالفضل رنجبران
موارد بیشتر برای شما
خطوط رایج قبل از اسلام در ایران
از ابتدای تاریخ، بشر به دنبال آن بوده است تا به هر طریقی منظور و مفهوم خود را به دیگران منتقل کند. می‌دانیم که بشر در آغاز نوشتن نمی‌دانست و مقصود خود را تنها با گفتار، آن هم در حد رفع نیازهای روز ادا می‌کرد.

نوشتن فرآیند فیزیکی زبان گفتاری است. شاید بتوان گفت در حدود 35 هزار سال قبل از میلاد مسیح نقاشی های درون غارها به عنوان زبانی برای نوشتار مورد استفاده قرار می‌گرفته که مفاهیم زندگی روزمره را منتقل می کرده است.
این تصاویر که به عنوان خط تصویری از آن ها یاد می‌شود رویدادهایی مانند شکار و یا حوادث مختلف را انتقال می داد. 

اما نخستین گام بشر به سوی تمدن فرهنگ و دانش، پیدایش خط و اختراع الفباست. خط، زبانِ دست و حافظ افکار و آثار آدمی است. خط، وسیله یا هنری است برای ثبت و نوشتن اندیشه‌ها با استفاده از نشانه‌ها. بی‌تردید یکی از مهمترین و شاید شگفت‌انگیزترین ابداعات، خط است و تاریخچۀ پیدایش آن فرایند پیچیده‌ای دارد.

تاریخ پیدایش خط در جهان به درستی معلوم نیست و مورد اختلاف نظر محققان جهانی است.
اما به این اندازه روشن است که نخستین نوشتارهای انسان، بسیار ساده و ابتدایی بوده است؛ به این معنی که با طرزی به دور از ظرافت، تصویر چیزها را می‌کشیدند و به این ترتیب، مقصود خود را به دیگران می‌فهماندند.

از دیرباز محقّقان و پژوهشگران به اهمیّت خط پی برده‌ و همواره در صدد کشف چگونگی اختراع آن بوده‌اند. خط پس از پیدایش طی هزاران سال سیر تکاملی خود را پیموده تا به شکل کنونی به دست ما رسیده است. در ادامه با خطوط رایج پیش از ورود اسلام به ایران آشنا خواهید شد. با راسخون همراه شوید.

 قبل از اسلام در ایران چه خطوطی رایج بوده است؟
تاریخچه خط در ایران و جهان دارای پیشینه‌ای طولانی است و قدمت آن به پارسی باستان به حدود 525 سال قبل از میلاد مسیح باز می‌گردد.

پس از آمدن اسلام به ایران، فرهنگ ایران در دو دورهٔ پیش از اسلام و پس از اسلام بررسی می‌شود. به همین ترتیب، مبحث خط نیز دو بخش می‌شود؛ بخشی از آن مربوط به خطوط پیش از اسلام در ایران و بخش دیگر مربوط به خط پس از اسلام است.

خطوط قبل از اسلام در ایران عبارت بودند از: خطوط باستانی، خطوط میخی، خط آرامی، خط پهلوی، خط اوستایی، خط زند و پازند.
 
آنچه درباره پیدایش خطوط باستانی می‎گویند
استاد بهرام کلهرنیا

استاد بهرام کلهرنیا می‌فرمایند: داستان پیدایش خط بسیار مفصل است؛ و موضوع به اندازه‌ای وسیع است که میتوان کتاب جداگانه‌ای در تاریخ پیدایش خط در ایران و جهان نوشت.

مثلا در پیدایش در اسطوره‌شناسی یونانی و رومی مایل هستند بگویند که خط را پرومتئوس از خدایان می‌دزدید و به انسان منتقل می‌کند؛ یا مثلاً در اسطوره‌های بسیار کهن‌تری در منطقۀ
بین‌النهرین مربوط به مدنیّت سومری گفته می‌شود که مردم هنگام ماهیگیری موجودی عجیب را از آب می‌گیرند که مردم از آزادی آن خودداری می‌کنند و بالاخره به توافق می‌رسند که نیمی از شبانه‌روز در آب و نیمی دیگر در جهان زندگی کند و مردم برای نخستین‌بار از او آتش افروختن و خط‌نویسی می‌آموزند.

یا در روایات زرتشتی از داستانهای ملی ایران چنین آمده است که طهمورث پس از آنکه بر مهاجمان غیر پارسی پیروز شد هفت گونه خط را که آنها به کسی یاد نمیداد بزور از آنها فرا گرفت یا در بند 19پاژند به نام (ائوگمدایچا) آمده است:«...و طهمورث زیناوند پسر ویونگهان بود که مهاجمان را به بند کشید و هفت‌گونه خط دبیری از ایشان بیاموخت».

 یا در تاریخ اسطورۀ ایرانی گونه‌ای از آفریدگار در اسطوره‌ها وجود دارد که در امور مادی جهان حکومت می‌کردند و آن‌ها برای نخستین‌بار نوشتن و ترسیم خط را یاد می‌دهند.

کسانی که در این زمینه اندکی ممارست و تحقیق بکنند فوراً به نکتهٔ مهمی برمی‌خورند و آن اینست که نیاکان بزرگوار ما دراین مدت دو هزار و پانصد سال که ما تاریخ مدون و معروف داریم هرگز در هیچ خطی تعصب نورزیده‌اند و هر زمان که خط آسان‌تر و بهتری‌پیدا شده است در پذیرفتن آن درنگ نکرده‌اند.

خط و زبان در ایران پیش از اسلام
تاریخ ادبیات فارسی به سخنی سرگذشت زبان و خط فارسی هم هست؛ بنابراین بد نیست بدانیم که خط فارسی از چه زمانی پیدا شد و چگونه رو به کمال رفت و شایستگی آن را پیدا کرد که آثار برجسته ای را در دامان خود بپروراند و به ادبیات جهان پیشکش کند.

می‌دانیم که بشر در آغاز نوشتن نمی‌دانست و مقصود خود را تنها با گفتار- آن هم در حد رفع نیازهای روز ادا می‌کرد. تاریخ پیدایش خط به درستی معلوم نیست. این اندازه روشن است که نخستین نوشتارهای انسان، بسیار ساده و ابتدایی بوده است؛ به این معنی که با طرزی به دور از ظرافت، تصویر چیزها را می‌کشیدند و به این ترتیب، مقصود خود را به دیگران می‌فهماندند. به این نوع خط «تصویرنگاشت» می‌گویند که هنوز هم در میان برخی از تیره‌ها نشانه‌هایی از آن بر جای مانده است.

تصویرنگاشت به تدریج تکامل پیدا کرد و پس از گذشتن از مرحله علامت نویسی (معنی نگاری) به مرحله الفبایی گام نهاد. الفبا برای نخستین بار در میان فنیقی‌ها یعنی مردمی که حدود ۳ هزار سال پیش از میلاد در سرزمین فنیقی، لبنان کنونی و پیرامون آن، به سرمی‌بردند، رواج یافت و از آنجا به دیگر سرزمین‌ها راه یافت.

ایرانیان چند صد سال پیش از میلاد یعنی در دوره پادشاهی مادها، علامت‌های میخی بابلی را برگرفتند و مانند فنیقی‌ها، از آن الفبایی مستقل ساختند.

خط عیلامی
عیلام خاستگاه اولیه سلسله های شاهی در تاریخ فلات ایران بوده است که همواره در کنار همسایگانی (مانند سومر و اکّد) با تمدن‌های پیشرفته قرار داشتند. این همسایگان در تماس بسیار نزدیک و همیشگی با یکدیگر بودند و مبادلاتی همه جانبه بین آن‌ها برقرار بود.(پیر آمیه، تاریخ عیلام، ج۱، ص۱ـ۳، ترجمه شیرین بیانی، تهران ۱۳۴۹ش.)

اندکی پس از ابداع خط در سومر در اواخر هزاره چهارم پیش از میلاد، تمدن شوش (پایتخت عیلام) نیز خط تصویرنگار خاص خود را، احتمالا بر پایه خط تصویری سومری، ابداع کرد. این خط را اکنون عیلامی آغازین می‌نامند. الواح برجای مانده به خط عیلامی آغازین را علاوه بر شوش، در تپه سِیَلک کاشان، تپه یحیی کرمان، تلّ مَلیان فارس، شهر سوخته سیستان و تپه ازبکی قزوین نیز یافته‌اند. این الواح که به فاصله سال‌های ۳۱۰۰ تا ۲۹۰۰ پیش از میلاد تعلق دارند. در واقع اسناد مالی برای ثبت موجودی، ثبت معاملات یا رسید کالاها بوده‌اند. تاکنون حدود ۱۶۰۰ قطعه متن و بیش از ده هزار سطر به عیلامی آغازین یافت شده است. تعداد علایم به کار رفته در این متون، صرف نظر از اعداد، حدود پنج هزار است که احتمالا با گوناگونی‌های نگارشی، حدود هزار نشانه یا کمتر را می‌نمایانند.(Mattew W Stolper, "Elamite" in The Cambridge encyclopedia of the world's ancient languages، ibid، ج۱، ص۶۵.)

الواح عیلامی
الواح عیلامی آغازین از راست به چپ خوانده می‌شوند. در این الواح، نخست تصویر کالا و سپس تعداد آن با نشانه‌های مخصوص اعداد نمایانده گردیده‌اند.
برخی از کالاهای مبادله شده را به آسانی می‌توان از تصویرشان تشخیص داد.
شایان ذکر است که در ۱۳۸۵ش/ ۲۰۰۶، در کُنارصندلِ جیرفت لوح‌های شبیه به الواح عیلامی آغازین یافت شد که کتیبه‌ای در پنج سطر دارد. بررسی‌ها درباره این کتیبه و خط آن هنوز ادامه دارد (بازلّو، ۲۰۰۶). عیلامیان در اواخر هزاره سوم پیش از میلاد، احتمالا از خط عیلامی آغازین، خطی هجایی با چند نشانه واژه‌نگار به وجود آوردند که به «عیلامی خطی» معروف است. تاکنون ۲۲ اثر به این خط یافت شده است؛ نوزده کتیبه از شوش، یک جام سیمین از مرودشت فارس، بخشی از یک ظرف سفالین از گورستانی در شهداد کرمان، و کتیب‌های بر مُهری مرمرین. همه این کتیبه‌ها به دوره فرمانروایی آخرین پادشاه سلسله اَوَن، پوزور ـ اینشوشینک یا کوتیک ـ اینشوشینک (پادشاهی: ح ۲۱۰۰قم) تعلق دارد(ایرانیکا، ذیل "Elam. IV".)

یکی از آن‌ها که در شوش یافت شده و اکنون در موزه لوور پاریس است، متن معادلی به اکّدی باستان دارد که شاید ترجمه نزدیکی نباشد، اما نام پوزور ـ اینشوشینک در آن آمده است. 
والتر هینتس در ۱۳۴۱ش/۱۹۶۲ ارزش هجایی چند نشانه عیلامی خطی را حدس زد. در کتیبه‌های بازمانده به این خط، ۱۰۳ نشانه شناسایی شده که از آن میان، چهل نشانه فقط یک بار به کار رفته‌اند. رمزگشایی عیلامی خطی همچنان ادامه دارد.Walther Hinz, "Zur Entzifferung der elamischen Strichins chrift", Iranica antiqua, ۲ (۱۹۶۲)، ج۱، ص۱ـ۲۱.)

خط میخی عیلامی
عیلامی خطی با مرگ پوزور ـ اینشوشینک از رواج افتاد و پس از آن، برای نوشتن عیلامی فقط از خط میخی استفاده می‌شد. خط میخی عیلامی و خط میخی اکدی از خط میخی سومری منشعب شدند (بخش ۱). شایان ذکر است که حتی پیش از زمان پوزور ـ اینشوشینک، در برخی کتیبه‌ها از خط میخی اکدی برای نوشتن زبان عیلامی استفاده شده است، مثلا عهدنامه معروف نَرَم ـ سین (پادشاه اکد) با هیت (پادشاه اَوَن) از حدود سال ۲۲۵۰ پیش از میلاد، که بر دو روی لوح‌های گلی در شش ستون نوشته شده و احتمالا ترجمه اکدی هم داشته است. این عهدنامه در پرستشگاه اینشوشینک (خدای شوش) یافت شده است و اکنون در موزه لوور پاریس نگهداری می‌شود(Friedrich Wilhelm Konig, Die elamischen Konigsinschriften Graz ۱۹۶۵.) 

عیلامیان خط میخی سومری ـ اکدی را قرنها با اندکی تغییر، برای نوشتن زبان خویش به کار گرفتند. ذکر این نکته لازم است که بر پایه شواهد موجود، می‌توان چهار مرحله برای تحول زبان عیلامی در نظر گرفت: عیلامی باستان از حدود ۲۶۰۰ تا ۱۵۰۰ پیش از میلاد، عیلامی میانه از حدود ۱۵۰۰ تا ۱۰۰۰ پیش از میلاد، عیلامی نو از حدود ۱۰۰۰ تا ۵۵۰ پیش از میلاد، و عیلامی هخامنشی از ۵۵۰ تا ۳۳۰ پیش از میلاد. آثاری به خط میخی از همه این مراحل چهارگانه به دست آمده است.
تعداد نشانه‌های به کار رفته در خط میخی عیلامی کمتر از ۱۵۰ است. البته گاه یک نشانه در دوره‌های مختلف اندکی تغییر شکل یافته است. برای مثال، نشانه اکدی (AD) در کتیبه‌های عیلامی، به خصوص در عیلامی هخامنشی، به شکل نوشته شده است.(Mattew W Stolper, "Elamite" in The Cambridge encyclopedia of the world's ancient languages، ibid، ج۱، ص۶۱ـ۶۳.)

خط در دولت مادها
دولت ماد نخستین دولت ایرانی بود که در اواخر قرن هشتم پیش از میلاد تأسیس شد. به گزارش هرودت، در زمان دَیااُکو (حک: ح ۷۲۷ـ۶۷۵ پیش از میلاد)، نخستین پادشاه ماد، دعاوی را می‌نوشتند و نزد وی می‌فرستادند. او درباره آن‌ها داوری می‌کرد و داوری‌هایش را بازپس می‌فرستاد. با وجود این، تنها شاهد مستقیمی که نشان می‌دهد مادها خط را می‌شناختند، قطعه‌ای سیمین است که در تپه نوشیجان کشف شده و بخش‌هایی از دو نشانه میخی بر آن برجای مانده، اما شناسایی نوع خط میخی و زبان آن ناممکن است. از سویی، باتوجه به مناسبات فرهنگی مشهوری که میان آشوریها و مادها وجود داشته، فرض بر این است که مادها از خط میخی آشوری استفاده میکردندد.(ایرانیکا، ج ۶، ص ۴۵۸.)

خط در زمان هخامنشیان
همزمان با روی کار آمدن سلسله هخامنشی، زبان و خط آرامی (سامی، زبانها) چنان جایگاه مهمی یافته بود که در پهنه وسیعی از مصر تا هند، مکاتبات دولتی به این زبان و خط بود و کاتبان آرامی در دستگاه‌های حکومتی جایگاه برجسته‌ای داشتند. به همین دلیل، هخامنشیان نیز زبان و خط آرامی را به عنوان زبان و خط اداری در سراسر قلمرو خود به کار می‌بردند. به علاوه، هریک از سرزمین‌های قلمرو پهناور هخامنشی، زبان و در مواردی خط محلی خاص خود را داشت، مانند عیلامی، بابلی، مصری، یونانی، لودیایی و لوکیایی. دلبستگی هخامنشیان به تبار ایرانی‌شان سبب شد که برای نخستین بار خطی برای نگارش فارسی باستان ابداع کنند. این خط جدید که خط میخی فارسی باستان خوانده می‌شود، با ۳۶ نشانه هجایی ـ الفبایی، هشت واژه‌نگار، نشانه واژه جداکن و چند نشانه برای اعداد، از ساده‌ترین خطوط میخی به شمار میرود.(حسن رضائی باغبیدی، تاریخ زبانهای ایرانی، ج۱، ص۳۷، اوساکا ۲۰۰۹.)

ابداع خط میخی فارسی
دیاکونوف ابداع خط میخی فارسی باستان را به مادها نسبت داده و بر این باور است که آن را بر پایه خط آرامی و خطوط میخی اکدی و اورارتویی ساخته‌اند. گیرشمن ابداع این خط را به زمان چیشپیش، پسر هخامنش، نسبت داده است و هالوک عقیده دارد که اختراع این خط در زمان کورش کبیر آغاز شده است و در زمان داریوش اول، نشانه‌هایی بدان افزوده و آن را کامل کرده‌اند.
(W Brandenstein and M Mayrhofer, Handbuch des Altpersischen, Wiesbaden ۱۹۶۴، ج۱، ص۱۷.)

برخی نیز بر این باورند که این خط را به فرمان داریوش اول ابداع کرده‌اند. شایان ذکر است که لوحی زرین با کتیبه‌ای به زبان و خط فارسی باستان به نام اَریارَمنه، جد داریوش اول، و لوح زرین دیگری در سه قطعه با کتیبه‌ای به نام اَرشامه، پدربزرگ داریوش اول، در همدان یافت شده است. شیوه نگارش برخی از نشانه‌ها و وجود چند اشتباه دستوری در این الواح، که فقط در کتیبه‌های متأخر هخامنشی دیده می‌شود، موجب تردید در اصالت آن‌ها شده است. ازاینرو، این الواح را الواحی یادبودی از دوره اردشیر دوم یا اردشیر سوم دانسته‌اند. اگر خط میخی فارسی باستان در زمان داریوش به کار گرفته شده باشد، کتیبه‌های کوچک و سه زبانه کورش در دشت مُرغاب را نیز باید کتیبه‌هایی ساختگی و یادبودی به شمار آورد.(Rudiger Schmitt, "Altpersisch", in Compendium linguarum , ibid, ۱۹۸۹، ج۱، ص۷۱۸.)

کاربرد خط میخی فارسی
تاکنون تصور می‌شد که خط میخی فارسی باستان مخصوص نگارش کتیبه‌های سلطنتی بوده و کاربرد عام نداشته است (ایرانیکا، ج ۶، ص ۴۵۸) 
اما شناسایی لوحی گلی به این زبان و خط در سال ۱۳۸۶ش/ ۲۰۰۷ در میان هزاران لوحه اقتصادی و اداری، که هرتسفلد در ۱۳۱۲ش/ ۱۹۳۳ در ارگ تخت جمشید کشف کرده بود، نشان داد که کاربرد این خط محدود به فرمان‌های شاهانه نبوده است.

روش نگارش فارسی باستان
فارسی باستان از زمان داریوش اول به خط آرامی نیز نوشته می‌شد. کتیبهای ناخوانا به خط آرامی، اما به زبان فارسی باستان، در سمت راست درِ ورودیِ آرامگاه داریوش اول در نقش رستم وجود دارد که ترکیب (hsyty wzrk xsayaiya vazrka = یعنی شاه بزرگ) و کلمه (m'hy mahya=یعنی در ماه) در آن شناسایی شده است. به نظر می‌رسد این کتیبه به زمان اردشیر دوم (حک: ح ۴۰۵ـ۳۵۹ق م) یا اردشیر سوم (حک: ح ۳۵۹ـ۳۳۸ق م) تعلق داشته باشد.(Richard Nelson Frye, "The Aramaic inscription on the tomb of Darius", Iranica Antiqua, vol۱۷ (۱۹۸۲)، ج۱، ص۹۰.)

پس از حمله اسکندر مقدونی و فروپاشی شاهنشاهی هخامنشی در ۳۳۰ پیش از میلاد، خط میخی از رواج افتاد. سلوکیان که جانشینان اسکندر بودند، بسیار کوشیدند تا یونانی مآبی و زبان و خط یونانی را در سرزمین‌های ایرانی بگسترانند. حتی پس از روی کار آمدن اشکانیانِ ایرانی تبار، تا مدت‌ها زبان و خط یونانی در سرزمین‌های ایرانی به کار گرفته می‌شد. اشکانیان در آغاز چنان تحت تأثیر فرهنگ و زبان یونانی بودند که حتی نام و القاب خویش را به خط و زبان یونانی بر سکه‌هایشان حک می‌کردند.(حسن رضائی باغبیدی، راهنمای زبان پارتی (پهلوی اشکانی)، تهران ۱۳۸۵ش الف، شالف، ص ۱۳ـ۱۵.)

به نظر می‌رسد که بلاش اول نخستین پادشاه اشکانی بود که خط و زبان پارتی، از زبان‌های ایرانی میانه شمال غربی، را در کنار زبان و خط یونانی به کار گرفت. شاهد این مدعا وجود حروف پارتی (= ول، نشانه اختصاری برای walasیعنی بَلاش) بر سکه‌های اوست.(حسن رضائی باغبیدی، تاریخ زبانهای ایرانی، ج۱، ص۱۲۵ـ۱۲۶، اوساکا ۲۰۰۹.)

خط در زمان ساسانیان
ساسانیان به زبان فارسی میانه (پهلوی، زبان و ادبیات) تکلم می‌کردند که بازمانده گونه‌ای از فارسی باستان است. آثار بازمانده فارسی میانه به چهار دسته تقسیم میشود: فارسی میانه کتیبه‌ای، فارسی میانه زردشتی، فارسی میانه مسیحی و فارسی میانه مانوی.(محسن ابوالقاسمی، راهنمای زبانهای باستانی ایران، ج۱، ص۱۵۶، تهران ۱۳۷۵ـ۱۳۷۶ش.)

 این آثار به چهار خط نوشته شده‌اند: خط کتیبه‌ای (منفصل یا گسسته)، خط کتابی (تحریری، پیوسته، متصل یا شکسته)، خط زبوری، و خط مانوی (بخش ۵). از آن‌جا که در دوره ساسانی، زبان پارتی نیز یکی از زبان‌های آیینی مانویان شده بود، خط مانوی با پاره‌ای تغییرات برای نگارش زبان پارتی هم مورد استفاده قرار می‌گرفت. منظور از خط زبوری خط به کار رفته در ترجمه فارسی میانه زبور داوود است که مسیحیان ایرانی آن را از زبان سُریانی ترجمه کرده بودند و بخش‌هایی از آن در واحه تورفان در ترکستان چین به دست آمده است. ترجمه فارسی میانه در سده ششم میلادی صورت گرفته است، اما دست نوشته‌های موجود به اوایل سده هشتم میلادی تعلق دارند.(محسن ابوالقاسمی، راهنمای زبانهای باستانی ایران، ج۱، ص۱۶۳، تهران ۱۳۷۵ـ۱۳۷۶ش.)

خط پارتی و خطوط فارسی میانه (کتیبهای، کتابی و زبوری) از خط آرامی گرفته شده‌اند و از راست به چپ نوشته می‌شوند (پهلوی، زبان و ادبیات).(احمد تفضلی، تاریخادبیات ایران پیش از اسلام، ج۱، ص۳۵۳، به کوشش ژاله آموزگار، تهران ۱۳۷۷ش.)

وقایع مهم دوره ساسانی
از وقایع مهم دوره ساسانی، به کتابت درآمدن اوستا به خطی بود که قبلا دین دبیری یا دین دبیره و اکنون غالبآ خط اوستایی خوانده می‌شود (اوستایی، زبان). همه شواهد حاکی از آن است که اوستا تا زمان ساسانیان سینه به سینه نقل می‌شده و احتمالا در زمان شاهنشاهی شاپور دوم، موبدان پارس خط اوستایی را بر پایه خط کتابی فارسی میانه و خط زبوری، برای نگارش آن ابداع کردند. گزینش نشانه‌های گوناگون برای ثبت انواع مصوت‌ها بدون شک با توجه به خط یونانی بوده است که در آن زمان در ایران خطی شناخته شده بود.(Jean Kellens "Avestique", in ibid، ج۱، ص۳۲ـ۳۳.)

خط اوستایی
خط اوستایی خطی الفبایی است و از راست به چپ نوشته می‌شود. در این خط حروف به یکدیگر نمی‌پیوندند (به استثنای ترکیب «ش + ت»، «ش + ک» و چند مورد نادر دیگر) و هر واژه با نقطه‌ای از واژه پس از خود جدا می‌شود. در کلمات مرکّب نیز نقطه اجزای ترکیب را از یکدیگر جدا می‌کند. خط اوستایی خطی شبه آوانگار است و در بسیاری از موارد واج گونه‌ها را نیز می‌نمایاند. برای نمونه، واژه کشور که بدون شک تلفظ آن در زبان اوستایی dahyu- بوده (نیز در فارسی باستان: dahyu-)، در خط اوستایی به صورت‌های مختلف dahu-و dahu- و daihu-و dax¨iiu- نوشته شده است.(حسن رضائی باغبیدی، تاریخ زبانهای ایرانی، ج۱، ص۳۵، اوساکا ۲۰۰۹.)

خط بلخی
همزمان با کاربرد خطوط پارتی، فارسی میانه و اوستایی، سرزمین‌های شرقی ایران زمین از خطوط دیگری برای نگارش زبان‌های ایرانی میانه شرقی بهره می‌بردند. زبان بلخی تنها زبان ایرانی بود که با خطی برگرفته از یونانی نوشته می‌شد، زیرا پس از فتح بلخ به دست سپاه اسکندر مقدونی و مرگ وی در ۳۲۳ پیش از میلاد، بلخ حدود دویست سال تحت سیطره حاکمان یونانی بود.
خط بلخی دوگونه کتیبه‌ای و تحریری دارد. در این خط، از دو حرف یونانی استفاده نشده است. از سوی دیگر، نشانه که آوای s را می‌نمایاند، در خط یونانی وجود ندارد و برای خط بلخی ابداع شده است.(د. ایرانیکا، ذیل "Baotrian language")

خط خوارزمی
زبان خوارزمی در اصل به خطی برگرفته از آرامی نوشته می‌شد و هُزوارِش نیز داشت. این خط که معمولا آن را خط آرامی ـ خوارزمی می‌نامند، از راست به چپ نوشته می‌شد.(بخش ۱، گزارنده: زهره زرشناس، تهران: پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، ۱۳۸۰ش.)

در دوره اسلامی، احتمالا از قرن چهارم، این زبان به خطی برگرفته از الفبای عربی نوشته می‌شد که معمولا عربی ـ خوارزمی نامیده می‌شود.(یوسف میخائیلوویچ اورانسکی، زبانهای ایرانی، ج۱، ص۹۱، ترجمه علیاشرف صادقی، تهران ۱۳۷۸ش.)

نمونه‌هایی از کاربرد خط عربی برای نگارش زبان خوارزمی، در این آثار یافته می‌شود: الآثارالباقیة و الصیدنة ابوریحان بیرونی،مقدمة الادب زمخشری، یتیمة الدهر فی فتاوی اهل العصر ترجمانی، قنیة المنیة غزمینی، و رسالة الألفاظ الخوارزمیة التی فی قنیة المبسوط جرجانی.(زهره زرشناس، «زبان خوارزمی»، ج۱، ص۵۹، همان، سال ۲، ش ۱ . بهار ۱۳۷۵)

حروف به کار رفته در خط خوارزمی عبارت بودند از:) ا، ب، پ، ت، ث، ج، چ، ح، ح، خ، د، ذ، ر، ز، ژ، س، ش، ص، ض، ط، ظ، ع، غ، ف، ف، ک، ل، م، ن، و، ه، ی . چنانکه مشاهده می‌شود، این خط مانند خط فارسی، دارای حروف افزوده «پ»، «چ» و «ژ» بوده، اما برخلاف خط فارسی، «ق» و «گ» نداشته است.(Helmut Humbach,"Choresmian" in Compendium linguarum iranicarum, ibid، ج۱، ص۱۹۴.)

در دست نوشته‌های متأخر خوارزمی، گاه حروف بی نقطه با نقطه و حروف چند نقطه با یک نقطه نوشته شده‌اند و گاه حتی جای نقطه‌های حروف عوض شده است، مثلا «د» به جای «د»، «ب» به جای «پ» و «چ» و «خ» به جای «ح» به کار رفته‌اند. در خط خوارزمی، از نشانه‌های فتحه، کسره، ضمه، سکون و تشدید نیز استفاده شده است. یکی از کاربردهای تشدید، احتمالا نمایاندن تکیه بر هجای ماقبل بوده است، مانند: بیزّار به معنای بیزار.(د. ایرانیکا، ذیل "Chorasmia. III".)

خط سغدی
زبان سغدی که از سده ششم تا دهم میلادی به زبان میانجی در سراسر مسیر شرقی جاده ابریشم بدل شده بود: و به سه خط نوشته می‌شد: سغدی، سریانی و مانوی(زهره زرشناس، «نخستین نوشتههای ادبی ایرانی میانه شرقی»، ج۱، ص۶،)

خط سغدی که خط عمومی سغدی‌ها بود، برگرفته از خط آرامی و دارای هزوارش و املاهای تاریخی و شبه تاریخی است. این خط سه گونه اصلی دارد:
۱) گونه کهن که تا حدود سده پنجم میلادی استفاده می‌شده است.
۲) خط سوتره یا گونه رسمی که غالبآ در متون بودایی به کار رفته است.
۳) گونه تحریری که در مناطق مختلف شکل‌های متفاوت داشته است.

از آن‌جا که خط سغدی به نوعی خط ملی سغدی زبانان بود، پیروان همه ادیان در سغد آن را در نگارش همه انواع متون سغدی به کار می‌بردند. خط متن‌های سغدی مسیحی، سریانی است که از خط سریانی استرنجیلی اقتباس شده است. در متنهای سغدی مسیحی، افزون بر ۲۲ حرف الفبای سریانی، حروف z (ژ)، f (ف)، x (خ) نیز آمده است. مزیت مهم این خط نظام نقطه گذاری براساس کیفیتهای متفاوت مصوتها از نظر کوتاهی و بلندی است که مصوتها را تا حدود زیادی از یکدیگر متمایز می‌سازد و قرائت صحیح واژه‌های سغدی را آسان‌تر می‌کند.(مقدمه زرشناس، ص ۱۴، شش متن سغدی، بخش ۱.)

خط سغدی مانوی همان خط مانویِ برگرفته از خط پالمیری است که برای نگارش متون مانوی به زبان سغدی به کار رفته است. املای خط سغدی مانوی در موارد بسیاری از خط سغدی و نیز خط مانویِ به کار رفته در متنهای فارسی میانه مانوی و پارتی مانوی تأثیر پذیرفته است.( پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، ۱۳۸۰ش.)

زبان سغدی به ندرت به خط براهمی (بخش ۴) نیز نوشته می‌شد. قطعه‌ای بسیار کوتاه از یک متن پزشکی دو زبانه به خط براهمی یافت شده است. نیز برخی از دانشمندان ایرانی، به خصوص ابوریحان بیرونی، در آثار خود شماری از واژه‌های سغدی، نظیر نام‌های روزها، ماه‌ها، جشن‌ها، منازل قمر و اصطلاحات گیاه شناسی را، به خط مأخوذ از عربی نقل کرده‌اند.(زهره زرشناس، تهران: پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، ۱۳۸۰ش.)

دو گویش زبان ایرانی شرقی
خُتَنی و تُمشُقی دو گویش از زبان سَکایی میانه، از زبانهای ایرانی میانه شرقی (سکایی، زبان)، بودند که به ترتیب در خُتَن و تُمشُق، در شمال شرقی کاشغَر، رواج داشتند. خط آثار ختنی و تمشقی گونه‌هایی از خط براهمی‌اند.(Ronald E Emmerick, "Khotanese and Tumshuqese", in Compendium linguarum Iranicarum, ed Rudiger Schmitt, Wiesbaden: Reichert, ۱۹۸۹، ج۱، ص۲۰۴.)

تعداد کمی از آثار تمشقی به گونه ادبی خط براهمی ترکستان شمالی و بیش‌تر آثار تمشقی به گونه تجاری این خط نوشته شده‌اند. ختنی قدیم به گونه ادبی خط براهمی ترکستان جنوبی و گاه به گونه‌ای به نام براهمی تحریری یا شکسته نوشته می‌شد. بعدها از براهمی تحریری گونه ادبی جدیدی پدید آمد و جانشین براهمی ترکستان جنوبی شد. همه آثار ختنی متأخر به این خط جدید نوشته شده‌اند. برخی از آثار ختنی قدیم نیز به این خط برگردانده شده‌اند.(د. ایرانیکا، ذیل "Brahmi".)

فارسی دری
زمان به نگارش درآمدن فارسی دری مشخص نیست. در میان دست نوشته‌های مانویِ یافت شده در واحه تورفان در ترکستان چین، قطعه‌ای بسیار کوچک به فارسی دری و به خط عربی یافت شده که تنها چند واژه را شامل می‌شود. این قطعه در واقع کهن‌ترین نمونه فارسی به خط عربی است و به اوایل سده چهارم تعلق دارد. با وجود این، کهن‌ترین دست نوشته تاریخدارِ فارسی به خط مأخوذ از عربی، کتاب الأبنیة عن حقائق الأدویة اثر ابومنصور موفق هروی به خط اسدی طوسی است که تاریخ کتابت آن سال ۴۴۷ است (دری، زبان).

مدتها پیش از کاربرد گسترده خط عربی برای نگارش فارسی دری، اقلیتهای دینی ایرانی (یهودیان، مسیحیان و مانویان) از خط دینی خود (به ترتیب: عِبری، سُریانی و مانوی) استفاده می‌کردند. تاریخ تألیف برخی از آثار فارسی دری به این سه خط بسیار پیش از زمان کتابت کهن‌ترین نسخه موجود الأبنیه است. به عبارت دیگر، کهن‌ترین آثار مکتوب فارسی دری به خطوط عبری، سریانی و مانوی به نگارش درآمده‌اند. از جمله قدیم‌ترین و مهم‌ترین متون فارسی دری به خط عبری، قطعه‌ای از نامه خصوصی تاجری یهودی از نیمه دوم قرن دوم است. این قطعه که ۳۸ سطر دارد و اکنون در موزه بریتانیا نگهداری می‌شود، در ویرانه‌های شهر دندان اویلیق در آسیای مرکزی، در شمال شرقی واحه ختن، یافت شده است. این نامه لهجه شمال شرقی فارسی را می‌نمایاند.

نمونه‌ای از فارسی دری به خط سریانی، که در واقع کهن‌ترین ترجمه فارسیِ بخشی از کتاب مقدس نیز به شمار می‌رود، قطعه‌ای بازمانده از ترجمه دوزبانه سریانی ـ فارسی زبور داوود است و احتمالا به سده چهارم تعلق دارد. این دست نوشته در ویرانه صومعه‌ای نسطوری در بولایق در نزدیکی تورفان در ترکستان چین یافت شده است.(Gilbert Lazard, La formation de la langue persane, Paris ۱۹۹۵، ج۱، ص۳۶.)

خط فارسی
خط فارسی که با افزودن حروفی به خط عربی پدید آمد، از قرن پنجم کاربرد داشته و اکنون نیز فارسی ایران و افغانستان را بدان می‌نویسند. در برخی از متون کهن، گاه از حرف «ف» که «فاء اعجمی» خوانده می‌شود، نیز استفاده شده است. این حرف بر آوایی سایشی، دولبی و واکدار دلالت می‌کرده است که در آوانویسی آن را با نشانه می‌نمایانند. این آوا به تدریج به واجی مستقل و بعدها به w بدل شد.(علی اشرف صادقی، مسائل تاریخی زبان فارسی: مجموعه مقالات، ج۱، ص۲۵۸ـ۲۶۰، تهران ۱۳۸۰ش.)

نیاکان تاجیکان نیز قرن‌ها از خط عربی استفاده می‌کردند، تا آن‌که در ۱۳۰۷ش/ ۱۹۲۸ خط لاتینی را به کار گرفتند، اما از ۱۳۱۸ش/ ۱۹۳۹ تاکنون خط سیریلی را به کار می‌برند.(حسن رضائی باغ بیدی، تاریخ زبانهای ایرانی، ج۱، ص۱۷۹، اوساکا ۲۰۰۹.)

خط عربی با تغییراتی برای نگارش دیگر زبان‌ها و گویش‌های ایرانی به کار رفته است. در میان زبان‌ها و گویش‌های ایرانی نو غربی که آثاری به خط برگرفته از عربی از آن‌ها برجای مانده است، می‌توان به آذری کهن، بلوچی، طبری کهن، کردی، گرگانی کهن، گورانی، لری کهن و گویش‌های قدیم اصفهان، شیراز، قزوین، کازرون و همدان اشاره کرد.(حسن رضائی باغبیدی، تاریخ زبانهای ایرانی، ج۱، ص۱۷۹ـ۱۸۱، اوساکا ۲۰۰۹.)


فارسی نو
پس از ورود اسلام به ایران زبان فارسی دگردیسی تازه‌ای را پشت سر گذاشت و با استفاده از خط (الفبا) عربی به مرحله نوینی گام نهاد که در اصطلاح به آن فارسی نو (دری) گفته می‌شود.

پیوستگی های فرهنگی و ادبی دوره ساسانی با عصر اسلامی
نوشته‌های پارسی میانه که از روزگار ساسانیان به دست ما رسیده، تنها بخشی از ادبیاتی است که در آن زمان وجود داشته است. آثار فراوان دیگری به فارسی وجود داشته که نویسندگان اسلامی از آنها نام برده اند. برخی از آنها را هم به زبان عربی ترجمه کرده بودند. از آن میان می‌توان به مهمترین این نوشته‌ها یعنی کتاب خدای‌نامه نام برد که در اواخر عهد ساسانی پدید آمد و در نخستین سدهای اسلامی چند بار به عربی ترجمه شد.

از روی ترجمه‌های خدای‌نامه (سیرالملوک)‌ها، شاهنامه‌های متعددی پرداخته شد که یکی از آنها شاهنامه منثور ابومنصور عبدالرزاق توسی است که یکی از منابع اصلی شاهنامه فردوسی بوده است.

در حقیقت خدای‌نامه سر مشقی برای تاریخ نویسی در دوره‌های بعد شد و بیشتر تاریخ‌نگاران بخش‌هایی از آن را در کتاب‌های خود گنجانده اند.

همچنین در کتاب‌های اخلاقی و آموزشی فارسی مانند قابوس‌نامه، بحر الفواید، نصیحت الملوک، اخلاق ناصری (که در بخش‌های بعدی این کتاب از برخی از آنها سخن خواهیم گفت) از اندرزنامه‌ها و پندنامه‌های ساسانی کم و بیش بهره برده شده است.

در زمینه ادبیات داستانی علاوه بر روایت‌های پهلوی و تاریخی که در یشت‌ها و متون خدای‌نامه‌ها و سرگذشت‌نامه‌ها آمده است، وجود کتاب‌هایی مانند هزارافسان – که سرچشمه کتاب هزار و یک شب است – یا داستان‌های مربوط به خسرو و شیرین و هفت پیکر – که به دوره‌های پیش از اسلام بازمی‌گردد – گذشته ادبی پرباری را نشان می‌دهند.

آشنایی با این سرچشمه‌ها و بنیان‌های اصیل بر آگاهی ما از چیستی تاریخی و پیوستگی فرهنگی و ادبی خود و در نتیجه سهمی که در معنویت جهان انسانی داشته‌ایم می‌افزاید و احساس جاودانگی را که آدمی در روبارویی با دشواری‌های زندگی، سخت بدان نیازمند است، در عمق هستی ما بیدار می‌سازد.

انواع خط پهلوی
خط پهلوی اشکانی (پهلوی شمالی) که بر روی مهرها و سکه‌های سلاطین اشکانی نوشته می‌شد. خط پهلوی اشکانی را خط پهلوی قدیم، خط پهلوانی (پهلوانیک)، خط پهلوی کلدانی، خط پرتوی و خط پارتی نامیده‌اند.

خط پهلوی ساسانی (پهلوی جنوبی) که آن را در کتیبه‌ها، سکه‌ها، نگینِ انگشتری‌ها و ظروف سیمین دورۀ ساسانیان به کار می‌بردند. خط پهلوی ساسانی را خط پارسیک، پهلوی جدید و خط پهلوی کتیبه‌ای می‌گفتند.

خط پهلوی کتابی (پهلوی تحریری) که با حروف متصل نوشته می‌شده و از حیث شکل با خطوط دیگر متفاوت بود برای نوشتن نامه‌ها و کتاب‌ها استفاده می‌شده است.

خط اوستایی (دین دبیره) که در دورۀ ساسانی از خط پهلوی ساسانی پدید آمد. خط پهلوی بعد از اسلام به سبب دشواری که در خواندن و نوشتن داشت، نتوانست مانند دیگر آداب و فرهنگ ملی ساسانی مقاومت کند و در ملت اثر بخشد، چندی نگذشت که این خط منحصر به موبدان زرتشتی شد و به سرعت رو به فنا و زوال نهاد. (مقتدایی 192:1393 -۱۹۶)
 
خط اوستایی
تا پیش از حملۀ اسکندر مشخص نبود که کتاب (اوستا) با چه نوع خطی نوشته می‌شده است اما در زمان اشکانیان و ساسانیان به‌ناچار با خط رایج پهلوی جمع‌آوری و مرتب شد که در عهد بلاش اول اشکانی (۵۱- ۷۸م) اوستای پراکنده جمع‌آوری شد و در زمان اردشیر اول (۲۲۴_۲۴۱م) و پسرش شاپور اول ساسانی (۲۴۱_۲۷۲م) مرتب و تکمیل گردید.

در قرن ششم میلادی اوستا به خط جدید (دین دبیره) یا (خط اوستایی) بر مبنای الفبای خط پهلوی ساسانی کتابت و مضبوط گردید.

موبد بزرگ ایران آذربد مهرسپندان و سایر بزرگان دین زرتشت در زمان شاپور دوم ساسانی، برای ضبط دقیق سرودهای دینی از خط پهلوی ساسانی، خطی به نام دین دبیره به معنی خط دینی یا (خط اوستایی) به وجود آوردند، این خط در بین قرون چهارم تا قرن ششم میلادی وضع گردید.

خط اوستایی از کامل‌ترین خطوط و مظهر یک خط کاملاً الفبایی است، به‌طوری که می‌توان  تمام زبان‌های متداول و معمول روزمرۀ دنیا را با این خط نوشت.
 
کلماتی که با این خط نوشته می‌شوند درست با همان تلفظ اصلی خود خوانده می‌شوند. الفبای اوستایی ۴۸ علامت دارد که به صورت منفصل و جدا از هم و از راست به چپ نوشته می‌شوند.

به گفتۀ دین‌کرْت در عهد هخامنشیان دو نسخه از اوستا در ایران بوده که اسکندر یکی را در آتش‌سوزی استخر سوزانده و نسخۀ دیگر را با خود برده و آنچه راجع به طب و نجوم و فلسفه و جغرافیا و جز آن بوده به یونانی نقل داده و بخش‌های دیگر آن از میان رفته است.
 
زند و پازند
چون زبان اوستایی زبان کهن و باستانی بود، برای عامۀ مردم قابل فهم و درک نبود لذا در دورۀ ساسانی آنچه که از اوستا حفظ و مدوّن شده بود، به زبان فارسی میانه ترجمه و به خط پهلوی نوشته شد.
 
علاوه بر ترجمه، توضیحات و تفسیرهایی نیز بر این متون افزوده گشت که بر روی هم ترجمه و تفسیرهای اوستا به زبان فارسی میانه و به خط پهلوی زندِ اوستا خوانده می‌شود.
 
متونی که به زبان فارسی میانه و به خط پهلوی بر اوستا می‌نوشتند را (زند) و متونی که به فارسی میانه و خط اوستایی نوشته می‌شد را (پازند) می‌خوانند و این نتیجه حاصل می‌شود که زند به معنی گزارش یا ترجمه و تفسیر اوستا است.
 
در دوران اشکانیان گزارش و ترجمۀ اوستا به لهجۀ پهلوی اشکانی بود، در دورۀ ساسانیان این ترجمه و تفسیر به لهجۀ پهلوی ساسانی دگرگونی یافت. زند اوستایی که از زمان ساسانیان به جای مانده، ۱۴۱۰۰۰ کلمه است که مهمترین بخش آن ۳۸۰۰۰ کلمۀ ویژه (وندیداد) و ۳۹۰۰۰ کلمه (یسنا) می‌باشد.

در پایان
پیدایش و سیر تکاملی خط در ایران و حتی جهان با تحولات بسیاری روبه‌ رو بوده است که در این مقاله راسخون سعی کرد تا تاریخچه ای کوتاه از خطوط موجود در ایران پیش از اسلام بپردازد. امید است در مقالات آینده به بررسی خط پس از ورود اسلام به ایران بپردازیم وتاریخچه‌ی تکامل خطوط در ایران بگوییم. شما نیز می توانید اطلاعات خود درباره تاریخچه خط در ایران را در بخش نظرات سایت ما به اشتراک بگذارید.

© کلیه حقوق متعلق به صاحب اثر و پرتال فرهنگی راسخون است. استفاده از مطالب و آثار فقط با ذکر منبع بلامانع است.


نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط