خواب صوفيه و تجلي آن در مثنوي مولانا (1)

يکي از گسترده ترين و غني ترين موضوعات ادب فارسي عرفان و تصوف اسلامي است که در قرن پنجم با سنايي غزنوي وارد شعر و ادب شد و با شاعران سترگ و عارفي چون نظامي ،عطار و عراقي ادامه يافت و با مولانا به اوج و تکامل رسيد به طوري که مثنوي شريف مولانا را مي توان قله تحقق عرفان و تصوف اسلامي با همه راز و رمزهايش
يکشنبه، 9 آبان 1389
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
خواب صوفيه و تجلي آن در مثنوي مولانا (1)

خواب صوفيه و تجلي آن در مثنوي مولانا (1)
خواب صوفيه و تجلي آن در مثنوي مولانا (1)


 

نويسنده:ناصر ناصري




 
مقدمه :
يکي از گسترده ترين و غني ترين موضوعات ادب فارسي عرفان و تصوف اسلامي است که در قرن پنجم با سنايي غزنوي وارد شعر و ادب شد و با شاعران سترگ و عارفي چون نظامي ،عطار و عراقي ادامه يافت و با مولانا به اوج و تکامل رسيد به طوري که مثنوي شريف مولانا را مي توان قله تحقق عرفان و تصوف اسلامي با همه راز و رمزهايش دانست چرا که اين کتاب به منزله چراغ هدايت و شريعت ،راهنماي سالکان در جاده طريقت مي باشد و همه سالکان را از مبتدي گرفته تا منتهي با همه اصطلاحات و رموز عرفاني که در سير و سلوک با آنها سر و کار خواهند داشت آشما مي کند و حرکت معنوي و روحاني و خلوت و رياضت و نحوه گذر از وادي هاي طريقت را به سالک مي آموزد تا به مرحله فنا في الله و بقا الله يعني وصول به حقيقت مي رساند و هر سالکي ملزم به آموختن اسرار و رموز سير و سلوک عرفاني است که بدون آشنايي به آنها قدم برداشتن در اين جاده ظلماني و امکان نايل آمدن به مقصد و مقصود وجود ندارد .
مولانا در شناساندن مراحل سير و سلوک و در تشريح و تفسير کم و کيف رموز عرفاني سرآمد همه شاعران عارف است که همه ابعاد و کاربرد و تعابير رموز عرفاني را به طرز بسيار زيبا و شيوا با داستانها و حکايتهايي بسيار ملموس و محسوس بيان مي کند که از جمله آنها مي توان به عقل جزوي و کلي ،حواس ظاهري و باطني ،انواع موت اختياري و شناخت و معرفت و غيره اشاره کرد از آن ميان يکي خواب صوفيان و عرفا است که در مثنوي با استناد با آيات قرآني و احاديث انبياء و ائمه و اقوال مشايخ با مفاهيم گوناگوني از انواع خواب چون خواب دنيا جويان ،خواي صوفيان ،خواب ظاهري با دل بيدار و در مذمت و محاسن خواب و گشوده شدن مشکلات لاينحل صوفيان در خواب بيان کرده است که در اين مقاله سعي شده است به کم و کيف خواب در مثنوي و حل عقده ها و مشکلات لاينحل در خواب صوفيان اشاره شود .
از ديدگاه پيامب گرامي و اوليا و عرفا هر که در امور دنيوي بيدار است او در خواب غفلت عنوده است و بيداري چنين فردي از خوابش بدتر است و اين نوع بيداري مورد نکوهش و مذمت مولاناست و مي گويد :
و خواب حسي و جسماني را که آدمي را از حالات روحاني و معنوي غافل مي کند بابر و برادر مرگ مي داند چنانکه در احاديث است :
«النوم اخو الموت »(*) (خواتب برادر مرگ است )
و اما خواب عرفا و صوفيه و مؤمنان را که همانا بيداري دل که توام با علم و دانش و عدم توجه به امور دنيوي و بي اعتنايي به ماسوي ا...است نزد بزرگان دين چون انبيا و اوليا و مشايخ ستوده و پسنديده است و خواب عالم را عبادت و نفسش را تسبيح مي داند چنانکه در حديث است :
«نوم العالم عباده و نفسه تسبيح »(*)
و مولانا مي گويد :
خواب بيداري است چون با دانش است
واي بيداري که با ندان نشست دفتر دوم ،ب29
چشم من خفته ،دلم بيدار دان
شکل بي کار مرا بر کار دان دفتردوم ،ب3548
خويش را در خواب کن زير افتکار
سر زير خواب در يقظت برآر دفتر ششم ،ب4464
و نيز خوابي که با علم و دانش باشد از نمازي که با جهالت و ناداني همراه است بهتر است :«نوم علي خير من صلاه علي الجهل »(*)
و از پيامبر گرامي روايت شده است که مي فرمايد :
«تنام عيناي و لا تنام اعيننا ولا تنام قلوبنا»(*)
(همانا ما گروه پيامبان چشمايمان مي خوابد ولي قلبهايمان نمي خوابد )
و ورايت است که مؤمنان و عارفان دلشان هميشه بيدار است و هرگز نمي ميرد «اليوم اخو الموت و اهل الجنته لا ينامون و لا يموتون »
(خواب بردار مرگ است و اهل بهشت نه مي خوابند و نه مي ميرند )
صاحب رساله قشيريه در اين رابطه با استناد به آيه قرآن چنين آورده است :
«قال الله تعالي لهم البشري في الحياه الدنيا و في الاخره »
(گفته اند که مراد از« بشري »خوابي نيکو است که مرد بيند يا او را بينند .)
و اضافه مي کند که :«ابو دردرا گويد از پيغامبر (ص)پرسيدم از اين آيت ،گفت هيچکس پيش از تو نپرسد اين آيت ،خواب نيکو است که مرد بيند يا او را بينند »(*)
و مي گويند :بدان که خواب نوعي است از انواع کرامت ،و حقيقت خواب خاطري بود به دل درآيد چنانکه ابراهيم (ع)ذبيح اسماعيل را در خواب ديد :«اني اري في المنام اني اذبحک »(*)
و مي گويد :خواب بر اقسام است خوابي باشد به غفلت و خوابي بود به عادت و آن خوابي بود نه محمود بلکه معلول بود زيرا که بدار مرگ است .
و نيز گفته اند در خواب معني هاست که اندر بيداري نيست يکي آنکه پيغامبر (ص)را به خواب بينند و به بيداري نبينند و ياران و سلف صالح ،خداي تعالي بخواب بييند و به بيداري نبينند و اين فضلي بزرگ است (*).استاد فرزانفر در مورد خواب مي گويد :
«ما مي دانيم که صوفيان باي خواب اهميت قايل بوده اند و بسيار وقت حقيقت را در خواب به آنها نموده اند و ظهور پير در عالم خواب بر اعتقاد صوفيه نوعي از اشارت به تکريم و توجه به تاثير آنها تواند بود همچنيني خواب در نزد عرفا و حکما از جايگاه ويژه اي برخوردار است چراکه روح آدمي در خواب ،موقتاً از علايق مادي آزاد مي شود و به کشف اسرار وقوف مي يابد .
خواب يکي از مسائل مهمي است که حکا و متکلفين و صوفيه درباره حدوث آن عقايد مختلف دارند و در اديان تأثير بسيار داشته است که به اجمال به نظر صوفيه مي پردازيم .صوفيه خواب را از انواع کشف و بر دو نوع شمرده اند .روياي صالح که از نمايش حق است و روياي صادق که از نمايش روح است .ابوالقاسم قشيريه در مورد خواب نظر بر آن دارد که انسان مرکب از روح و بدن است و روح مي تواند به عالم غيب اتصال يابد و بر گذشته و حال و آينده اشراف حاصل کند .و به عقيده مولانا خواب نوعي از آزادي روح است از قيود خارجي ،خواه از طريق آداب اجتماعي که آن آزادي براي انسان در عالم .بيداري دست نمي دهد و انسان به واسطه ترس از عقوبت يا بدنامي و هنگ حيثيت نمي تواند مطابق ميل و رغبت خود عمل کند ولي خواب عالمي است که بشر در آن نه حاکم است نه محکوم ،جهاني است که روح مطابق آرزوي خود مي سازد و از قيود و حدود اخلاقي و اجتماعي و ديني که در جهان بيروني بدانها پايبند است آزاد مي شود و آنچه دلش خواست انجام مي دهد و موانع شرعي و قانوني پيش آرزوهايش ديوار نمي کشد و بي ريا و نفاق و ترس و شرم دست به کار مي شود و به هواي دل خود مي زيد و در نتيجه مي توان گفت که خواب زاده ي ايجاد و به کار بستن ميل و رغبتي است که در بيداري حاصل نمي شود آدمي جز در خواب کمتر به ان مي رسد .»(*)
«خواب بر اي صوفيه کليد و حلال مشکلات است و ما در داستانهاي صوفيان بسيار مي خوانيم که وقتي گرفتار مشکلي در امر دين يا دنيا شده اند راه حل و رهايي را در خواب يا واقعه جسته و يافته اند و يا پس از دعا و تضرع ،خوابي ديده اند و راه چاره را بدست آورده اند زير خواب بدان سبب است که او در طريقت جنبه راهنمايي دارد و در انواع گرفتاري هاي مادي و معنوي دستگير سالک است .»(*)
«خواب عاملي است که خفته در آن ،موافق خود زندگي مي کند و از رنج و ناکاميها مي آسايد لذا باي مردم گرفتار و مرحوم بسيار مطلوب تر است .»(*)
در مورد خواب در مرصاد العباد آمده است :
قال الله تعالي :«اني رايت احدد عشر کوکبا و الشمس و القمر رايتهم لي ساجدين » يوسف /آيه 4
(همانا در عالم رويا ديدم که يازده ستاره و خورشيد و ماه همگي مرا سجده مي کردند .)
و قال النبي (ص):«الروياء الصالح جزو من سته و اربعين جزء من النبوه »(روياي صالح يک جزو از چهل و ش جزو نبوت است .)
«بدان که سالک چون در مجاهدت و رياضت نفس و تصفيه دل شروع کند او را بر ملک و ملکوت عبور و سلوک پديد آيد و در هر مقام مناسب حال او وقايع کشف افتد ،گاه بود که در صورت خوابي صالح بود که واقعه غيبي بود که منظور از واقعه آن باشد که ميان خواب و بيداري بيند ،يا در بيداري تمام بيند و از حجاب خيال بيرون آمده باشد واقعه اي روحاني و مطلق است .اما خواب آن باشد که حواس بکل از کار بيفتاده بود و خيال ب کار آمده ،در غلبات خواب چيزي در نظر آيد .و آن بر دو نوع است :يک اضغاث احلام است و آن خوابي بود که نفس به واسطه ي آلت خيال ادراک کند و از وساوس شيطاني و هواجس نفساني که القاي نفس و شيطان باشد .آن را تعبيري نباشد خوابهاي آشفته و پريشان بود از آن استعاذت واجب بود و با کس حکايت نبايد کرد .»
دوم خواب نيک است که روياي صالح گويند و خواجه عليه السلام فرمود يک جزوست از چهل و شش جزو از نبوت .يعني ائمه آن را تفسير کرده اند که مدت نبوت خواجه عليه السلام بيست و سه سال بود از آن جمله ابتدا شش ماه وحي به خواب مي آمد .و بسيار انبياء بوده اند که وحي ايشان جمله در خواب بوده است و بعضي بوده اند که وحي ايشان ،وقتي در خواب بوده است و وقتي در بيداري .چنانکه ابراهيم عليه السلام گفت «اني اري في المنام اني اذبحک فانظر ماذا تري »
و خواجه عليه السلام مي فرمايد :«نوم الانبياء وحي »
«و روياي صالح به نور الهي مؤيد بود و جز مؤمن يا ولي يا نبي نبيند . و خواب صالح بر سه نوع است :يکي آنکه هر چه بيند به تأويل و تعبير حاجت نيفتد همچنان بعينه ظاهر شود چون خواب ابراهيم عليه الصلوه .دوم آنکه بعضي به تأويل محتاج بود و چنانکه خواب يوسف عليه السلام ،که يازده ستاره و ماه و آفتاب محتاج تأويل بود به يازده بردار و مادر و پدر ،اما سجده به عينه ظاهر شد و به تأويل حاجت نيامد و سوم محتاج به تأويل باشد به تمام ،چنانکه خواب ملک که «اني اري سبع بقرات سمان »(*)
(همانا ديدم هفت گاو فربه )جمله محتاج تأويل بود .(*)
ادامه دارد...
منبع:پايگاه نور شماره 9



 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط