چه آينده اي براي مطبوعات مانده است ؟

همانند خرس هاي قطبي که مي کوشند تا تعادل خويش را بر تخته يخي شناور حفظ کنند که دارد آب مي شود ، ناشران مطبوعات هم به تکاپو افتاده اند تا صنعت خويش را از غرقاب برهانند . آنها که واله و شيداي اينترنت شده بودند ، نخست مقاله هاي خود را به رايگان در دسترسي مستقيم از طريق شبکه هاي رايانه اي نهادند تا تبليغات
يکشنبه، 9 آبان 1389
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
چه آينده اي براي مطبوعات مانده است ؟

چه آينده اي براي مطبوعات مانده است ؟
چه آينده اي براي مطبوعات مانده است ؟


 

نويسنده:ماري بنيلده(1)




 

چکيده :
 

همانند خرس هاي قطبي که مي کوشند تا تعادل خويش را بر تخته يخي شناور حفظ کنند که دارد آب مي شود ، ناشران مطبوعات هم به تکاپو افتاده اند تا صنعت خويش را از غرقاب برهانند . آنها که واله و شيداي اينترنت شده بودند ، نخست مقاله هاي خود را به رايگان در دسترسي مستقيم از طريق شبکه هاي رايانه اي نهادند تا تبليغات (آگهي هاي تجاري ) را به سوي خويش کشند . اما تلاش ،آنها نتيجه اي به بار نياورد . بسياري از اين ناشران از اين پس در نظر دارند که به الگوي فروش در ديناي مجازي روي آورند و همگي ازخود مي پرسند :چگونه در عصر يکه تازي رايانه اي مي توان هزينه هاي خبر رساني را پوشش داد ؟
در سال 2006 يک بانکدار «ب.ان.پ. پاري با » که به کنگره فدراسيون ملي مطبوعات فرانسه در استراسبورگ دعوت شده بود ، با اعلام اين مطلب که روزنامه نگاران اينک در همان وضعيتي قرار دارند که فولادسازان سال هاي دهه 1970 با آن دست به گريبان بودند . هيجاني به پا کرد :در آن زمان صنعتکاران محکوم به نابودي بودند اما خود هنوز از آن خبر نداشتند . چنين مي نمايد که اعداد و ارقام ،حق را به وي بدهند . فرانسه با حذف بيش از دو هزار و سيصد پست روزنامه نگاري در پايان سال 2009 با بحراني دست به گريبان است که مي توان آن را با بحران روزنامه هاي آمريکايي سنجيد که در سال گذشته بيش از بيست و چهارهزار و پانصد موقعيت شغلي را از دست دادند و شمار کارکنانشان در مقايسه با چهارصد و پانزده هزار تني که ده سال پيش از آن در اين حرفه به کار مي پرداختند ، به سيصد هزار نفر کاهش يافت .درسال 2009 «واشنگتن پست » به ناچار دفاتري را که در بيرون از پايتخت گشوده بود بست و «لس آنجلس تايمز » همانند «شيکاگو تريبيون » ناگزير شد که خود را در پناه قانون ورشکستگي قرار دهد . درفرانسه به استثناي «اکيپ »و «لاکروآ» تمام روزنامه هاي ملي ديگر ضرر زده شده اند .
چنين افول و زوالي ، ديگر شگفتي بر نمي انگيزد . براساس يافته هاي دفتر «بين و شرکا»(Bain&Company) در ظرف ده سال ، بازار اينترنت با افزايش سهم خود از سودهاي به دست آمده از صنايع فرهنگي جهاني ، از چهار درصد به بيست و دو درصد رونق يافته که البته به ضرر مطبوعات تمام شده که سوددهي آنها در همين مدت از چهل درصد به چهارده درصد کاهش يافته است . رسانه هاي ديگر موفق شده اند که در اين سال ، در مجموع سودآوري خود را حفظ و ياحتي بر آن بيفزايند . غالباً انتقال بودجه هاي تبليغاتي و آگهي هاي کوچک چاپي به سوي «تارنما» را در پديداري اين وضع مقصر شناخته اند . برنارپوله روزنامه نگار مي نويسد :« براي نخستين بار از آغاز پيدايش مطبوعات ، با انتشار گسترده در ميانه قرن نوزدهم ، اينک آگهي دهندگان مي توانند براي آشنا ساختن خريداران با کالاهاي خود از خير رسانه هاي خبري بگذرند ».
اما دوران کنوني در عين حال عصر روي گرداني مردم از محتواهاي خبري است که براي خواندنش بايد پول پرداخت .مطالبي که روزنامه نگاران خبره ارائه مي دهند آن چنان جانبدارانه و دنباله روانه است که در نزد خوانندگان ،بي اعتبار و بي اهميت بوده که آنها حاضر نيستند پولي براي آن بپردازند تا ازمحل آن دستمزدي براي روزنامه نگاران فراهم آيد . در سال 2009 ، ناشران روزنامه از ايجاد يک شوراي مطبوعات سربرتافتند ،که مي توانست مجمع پرس وجو و بازخواست از روزنامه نگاران و تضميني براي ارتباط آنها با مردم باشد .جف يارويس «بلاگ »نگار مشهور آمريکايي در کتاب خويش با عنوان «شيوه گوگل » مي نويسد ، «قدرت را به مشتريان بدهيد و خواهيد ديد که آن را به چنگ خواهند گرفت،و اگر هم قدرت را به آنها نسپاريد ، از دستشان خواهيد داد . » بدين سان انقلاب در شيوه عرضه رايانه اي داده ها ، مرجعيت و اقتدار روزنامه نگاران را زير سؤال برده است ، عرصه اي که چنان که آقاي اريک شرر مدير استراتژي خبرگزاري فرانسه خاطر نشان ساخته است ،«فايده رساني همگاني آن امري واقعي است .» زيرا گرچه بحران مطبوعات ظرفيت هاي پژوهش و بررسي روزنامه ها را به خطر انداخته است ، با اين همه ، بيان دمکراتيک را چندان واپس نمي برد.
برعکس ،تارنمايي با تعامل و تبادل دو سويه ، خوانندگان انبوهي را به روي آوردن به حوزه اطلاع رساني مي کشاند ، تاسپس خود ، توليد کنندگان عکس ها و ويدئوها شوند و يا حتي تفسيرها و تحليل هايي از رخدادهاي روز را عرضه دارند . اينک گردآوري گواهي شاهدان ،داده ها يا آراي مردم ، بيش از پيش ميان رسانه ها ، «بلاگ »ها و شبکه هاي اجتماعي اينترنتي تقسيم مي شود . حتي گردش اطلاعات ديگر در تيول و انحصار رسانه هاي سنتي نيست ، که بيش از پيش ناگزيرند اهميتي که به هر رويدادي مي دهند را با محک پژواکي بسنجند که آن رويداد نزد کاربران اينترنت بر مي انگيزد . اينک تارنماي رايانه اي است که بخشي از دستور کار رسانه ها را تعيين مي کند .
روزنامه ها به جاي آنکه محتواي خود را متمايز سازند تا در تارنما بهتر از يکديگر باز شناخته شوند ، همه تلاش خود را بر سر حضوري همه جايي و سرعت دسترسي به خبر نهاده اند .بايد به همه جا سرکشيد ، در هر لحظه درهمه عرصه ها حضور داشت و از تمام شيوه هاي بيان بهره جست :بلاگ ، ويدئو ،عکس ،درج نام و نشان سامانه خويش در موتورهاي جستجوگر اينترنتي ،حضور در جامعه هاي اينترنتي فيس بوک و تويتر ... ناشران مطبوعات همچنين به پيدايش تلفن هاي همراه هوشمند ، مانند آي فون ساخته شرکت «Apple» که بيش از دو ميليون مشترک در فرانسه دارد اميد بسته اند ، تا بهره هايي از آن نصيب خويش کنند . مي خواهند درجايي که دشوار بتوان از کاربران خود گرفته به استفاده رايگان از اينترنت بهره مالي جست ، «کاربران تلفن هاي همراه »را به پرداخت وادارند . اما در حالي که نود درصد از صد هزار برنامه به صورتي رايگان در دسترس هستند ،ديگر چه لزومي دارد که براي استفاده از واسطه اينترنتي براي دستيابي به سامانه مطبوعاتي پولي پرداخت ؟
اما از روزنامه نگاران خواسته مي شود تا همواره بيشتر و بهتر کار کنند ، البته هر روز با شرکت تعداد کمتري از همکاران . خطر چنين حکم و دستور تعارض آميزي آن است که باعث پراکندگي خاطر و توان روزنامه نگاران در پرداختن به وظايف چندگانه اي مي شود که در رسانه هاي گوناگون بر عهده مي گيرند و از آنچه قاعدتاً مي بايد اضطراري مطلق شناخته شود يعني جستار اطلاعات تازه و منتشر نشده و زواياي بديع [ وقايع ] دور مي افتند . در اينجا نيز سلوکي ناشي از راه و رسم کاربران رايانه اي غالب است که از آنچه يارويس  سفارش مي کند ، بسيار فاصله گرفته است .يارويس به روزنامه نگاران سفارش مي کند که پيش از هر چيز ، خويش را وقف توليد «محتوايي با ارزش افزوده بسيار » کنند که توان دل بسته کردن مجموعه کساني را داشته باشد که به تارنما روي مي آورند . او مي گويد :« تلاش خود را به روي آنچه بهتر از هر چيز ديگر انجام مي دهيد متمرکز سازيد و پيوندهايي به سوي آنچه مي ماند بجوييد ».
هرگز گردش اطلاعات تا به اين حد بر اين همه رسانه هاي در دسترس تکيه نداشته ، اما توليد خبر نيز هرگز تا به اين اندازه دستخوش تهديد نبوده است .بحران مطبوعات به کاهش شمار فرستادگان دائم آنها در خارج ، به محدود کردن گزارش ها و تحقيق هايي که به روندي طولاني نياز دارند ،به حذف شغل هاي در ارتباط با نگارش ، ويراستاران و مصححان انجاميده است ...رسانه هاي سنتي را نيز براي مقاومت در برابر چنين وضعيتي بر آن داشته است که به يکديگر بپيوندند يا به کارخانه هاي خبر رساني ارزان تبديل شوند ، مانند گروه خبر رساني آقاي الن ويل که رسانه هايي چون «La Tribune,Rmc, BFM Tv»را گرد آورده و يا برخي ديگر را ناگزير ساخته است تا با استفاده از روزنامه نگاران جواني به تکاپو افتند که دستمزدهاي ناچيز مي گيرند و مي توان آنان را باربران انبار اطلاعات تشبيه کرد . و فردا چه ؟ آقاي آلن منک رئيس شورايي که نام وي را بر خود دارد ، با واژه پردازي هاي توخالي فرمان مي راند که «روزنامه هاي کنوني چاره ديگري ندارند جزآنکه به شکلي تعاوني به يکديگر بپيوندند ،زيرا محتواي آنها يکسان است .» فشرده کلام آنکه ، پس از تشويق به گونه اي عوامانه کردن سرمقاله ها به قصد جذب آگهي دهندگان ،اکنون بهانه «رقابت در تقليد »محتوي را پيش مي کشند ،تا چنان که فيليپ مرلان مي گويد ، همگان را به مرحله تازه اي از تمرکز گرايي فراخوانند . فرجام چنين منطقي ،پرولتاريزه کردن هيئت هاي تحريريه و فقرکيفيت اطلاعات است که جز آنکه باز هم بيشتر خوانندگان را روي گردان سازد و روزنامه هاي پولي را به افول و انحطاط بيشتر بکشاند ،کارديگري نمي کند .

رويارويي اي که گوگل بر آن چيرگي يافته است
 

آيا مرحله بعدي ، زوال صنعت روزنامه نگاران است ؟ توقف انتشار روزنامه بر روي کاغذ که فرصتي براي ناشران فراهم آورد تا در هزينه چاپ و توزيع روزنامه صرفه جويي کنند ،اين اميد را در دل آنها مي پروراند که در آينده سودهاي عمده اي را بازيابند .اما در آفاق کنوني جهاني مملو از آگهي هاي تجارتي  و زد و بندهاي مالي توزيع کنندگان تکنولوژي ، که به کاربران ارجي نمي گذارند . تأمين هزينه هاي آن نوع نگارشي را ناممکن ساخته است که انتشار آن يکجا به تارنما واگذار شود .ناگزير اميد ناشران به سودآوري اينترنتي در برخورد با اين موانع ممکن نمي نمايد .هرسامانه اطلاع رساني که خواستار رواج خود به دست شرکت Apple باشد ،ناچاراست سي درصد کميسيون [از درآمدهاي خود ] را به وي واگذارد و اگر بخواهد به گوگل شريک بشود ،نيمي از درآمد آگهي هاي خود را بايد به حساب آنها واريز کند .چنانچه به صفحه نمايشگر «کيندل آمازون »دست يابد که يک رايانه دستي بي سيم براي کتاب خواني است ، سهم اين شرکت به شصت و پنج درصد مي رسد .در اين تحليل موتورهاي جست و جويي را پيش نکشيده ايم که پشيزي از درآمدهاي خود را به ناشراني نمي دهند و با پي يابي کليد واژه ها ، محتواي مطالب آنها را براي کاربران به نمايش مي گذارند .خانم ناتالي کولن يکي از دو رئيس هيئت مديره روزنامه ليبراسيون گلايه دارد که «صاحبان تکنولوژي به معني واقعي کلمه ، ارزش [محتواي مطلب ما را ] به کيسه خويش ريخته اند ».
بردن روزنامه ها به دنياي مجازي هم هزينه هاي خود را دارد .اما مگر انتظار ديگري مي توان داشت ؟ آقاي روبرت مردوخ که مشخصاً صاحب امتياز «وال استريت جورنال » ، «تايمز» و «نيويورک پست » است ، تهديد کرده است که چنانچه غول اينترنتي گوگل از تقسيم درآمدهاي خود با وي سرباز زند ،در ميانه سال 2010مقالات خود را از روي صفحات اين جست وجو گر بردارد .بهتر از آن ، وي خواستار ايجاد کنسرسيومي از ناشران شده است تا خوانندگاني را که به مطالب روزنامه ها از محمل اينترنت دست مي يابند ،وادار به پرداخت کند . اما آقاي مردوخ روزنامه هايش را از دسترسي اينترنتي بيرون نخواهد کشيد مگر آنکه همه رقباي وي نيز راه او را بروند .همه مي دانند که اطلاعات ارزشي محدود به زمان دارند که نمي توان بر روي تارنما ، درست و صحيح از آن محافظت کرد . گوگل از آن رو چنين به آساني در اين رويارويي دست بالا را دارد که درآمدهاي وي از سامانه هاي مطبوعات ،حاشيه اي است ، زيرا فقط يک و نيم تا سه درصد کل جست و جوهايي که از طريق موتور به انجام مي رسد ، به سامانه هاي مطبوعات راه مي برند .
از اين رو آيا فروش اطلاعات از طريق اينترنت راهکار آينده است ؟شرکت «Apple» سرگرم پردازش رايانه دستي چند رسانه اي است که به منزله اميدي در سال 2010،به شمار مي رود . اين دستگاه قادر است در ازاي دريافت وجهي
متناسب با مصرف مقاله همزمان با قرائت آن ، مطالب مطبوعات را برروي شبکه مجازي در دسترس خوانندگان بگذارد . اما اين شرکت يقين ندارد که خريد روزنامه ازروي شبکه رايانه اي جا خواهد افتاد . به موجب بررسي گروه مشاورتي «بوستون » پنجاه و چهار درصد فرانسويان حاضرند براي دستيابي به اطلاعات به روز شونده بر روي شبکه اينترنتي به خصوص خبرهاي محلي پول بپردازند ، اما به شرطي که هزينه آن بيش از سه يورو در ماه نباشد . چنانچه در نظر آوريم که سامانه «مديا پارت »خواهان سه برابر اين مبلغ است تا بتواند دوام آورد ، اين مبلغ بسيار ناکافي مي نمايد . نسيم رايگاني خبر ،ديرگاهي است که وزيده و اينک بسيار دشوار مي توان به عقب بازگشت .
تقصير چنين وضعيتي بيشتر به گردن ناشران روزنامه هاست تا فعالان حوزه اينترنت. همان ها بودند که نخست به نگارشي بي مزه و خنک و باب طبع بازار آگهي ها چسبيدند ، و باز همان ها بودند که با کيسه دوختن براي درآمدهاي آگهي هاي تجارتي ،رايگان بودن نشريات را تحميل کردند و با تکيه بر نيروي کمکي پر تواني که بازي ها و بخت آزمايي ها برايشان فراهم مي آورد ، خوانندگان خود را فريب دادند ، بدون آنکه به راستي در جست و جوي الگويي بينابين برآيند .اما روي گرداني آگهي دهندگان مزيتي هم دارد :شايد مديران روزنامه ها را برانگيزاند که با روي آوردن به خوانندگان ،خود را از وابستگي به پيام هاي بازرگاني برهانند ،و دور نيست که فرار صاحبان امتيازي بينجامد که در تملک مطبوعات حربه ديگري جز منبع سود مالي نمي جستند .
از روزنامه نگاران هم بگوييم که آنها نيز ناچار بايد آينده اي براي خود ابداع کنند . آيا در آينده ،حرفه آنها با خوانندگان و کارشناساني روي آورده به تارنما هم طنين خواهد شد که حرفه اي هشدار مي دهند که خود « توليد کنندگان مشترک »مطالب و خبرها خواهند شد ؟ نزد نسل هاي جوان ، نام و عنوان رسانه ها براي قضاوت درباره درستي يک خبر ،کمتر از شبکه دوستاني اعتبار دارد که آن را انتقال مي دهند ، از اين رو مطبوعات نخواهند توانست «جامعه »آنها را ناديده انگارند و بايد کاربران [آن شبکه ها ]را به سوي خويش سوق دهند . آمريکايي ها همين اينک هم هفده در صد وقت خود را براي اينترنت ، «بلوگ »و شبکه هاي اجتماعي صرف مي کنند و فقط پنجاه و شش درصد از زمان «وب » گردي خود را روي روزنامه هاي اينترنتي مي گذرانند
گفت و گو ازالگوي اقتصادي همانند شرط بندي پاسکال (2)است . تجربه سامانه هاي جديد اطلاعاتي نشان مي دهد که مهم چند گانه کردن منابع تأمين هزينه است :خوانندگاني که براي استفاده از روزنامه اينترنتي «مدياپار » پول مي پردازند ، تبليغات ، آموزش و يا ارائه خدمات به انجمن هاي محلي در چهار چوب سامانه اطلاعات و گفت و شنود درباره رويدادها در فرانسه موسوم به «خيابان 89» گذشته از آن ، شايد فردا ميسر باشد که بخشي از پژوهشي که جامعه کاربران اينترنت پيش مي برند را از طريق انجمن هاي غير انتفاعي يا بنيادهايي نظير «پروپوبليکا » يا «سپوت يو اس » در ايالات متحده پوشش داد . يورگن هوبرماس فيلسوف آلماني مي نويسد :«فکر سپردن هدايت توليدات مطبوعات به دست بازار ،مايه اي از توهم در خود دارد .»
فکر دفاع ازبنگاه هاي روزنامه نگاري به منظور ايفاي سهمي در جان بخشيدن به دمکراسي مي تواند توجيه پذير باشد . در جامعه اي ديجيتالي ،امکان دسترسي هر چه بيشتر به اطلاعات ، راه به سوي آزادي را مي گشايد و مي تواند به طرد عدم دسترسي افراد به اطلاعات بينجامد . البته به شرط آنکه فرد بداند چگونه راه خود را در جنگل اينترنت بيابد .خطر در گسترش نوعي از اطلاعات اينترنتي است که با دو سرعت انجام مي پذيرد .دريک سو جمعيتي انبوه که چنانکه آقاي شرر مي گويد «فربهي اطلاعاتي »دارند با اقيانوسي از اخبار رايگان سرگرم کننده و جريان اطلاعاتي که بي هيچ سلسله مراتب يا معنايي در پي هم سرازير مي شوند . و در ديگر سو،اطلاعاتي گزيده براي کساني که مي توانند بهاي گزافي براي آن بپردازند .
آينده چنين کالاي مشترکي ،چنانچه فايده واقعي اجتماعي داشته باشد ، نه به آنچه نصيب صاحبان راسانه ها مي سازد وابستگي خواهد داشت ،و نه به نتيجه زورآزمايي ميان آقاي مردوخ و گوگل . گردش اطلاعات که ارزش خود را در کميابي مي يابد ، به جهت خصلت خود ، غير قابل پيش بيني است . در سال 1845، جيمز گوردون بنت ، بنيان گذار «نيويورک هرالد »همان وقت هم در رواج تلگراف «شيوه تازه اي از ترويج اطلاعات »را مي ديد ، که بيم آن مي رفت که براي روزنامه ها هلاکت بار باشد .
1-marie Benide،روزنامه نگار و نويسنده کتاب «مغزها را خوب مي خرند :تبليغات و رسانه ها»،انتشارات رزون داژير پاريس ،2007.2-پاسکال مي گويد من دريک شرط بندي به خدا معتقد مي شوم،که اگر خدا حقيقتاً وجود داشته باشد،من اين شرط را برده ام !و اگر وجود نداشته باشد،چيزي بيش از منکران از دست نمي دهم .اما اگر احياناً معتقد به عدم وجود خدا شوم و او وجود داشته باشد ،تا ابد در عذاب خواهم بود.(م)
منبع :www.ir. mondediplo.com
منبع:نشريه سياحت غرب ،شماره 80



 



نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط
موارد بیشتر برای شما