داستانك‌هاي مد و مدگرايي (2)

هر مجلسي كه كه مي‌ره، بيش از حد به ظاهر ديگران توجه مي‌كنه، يه هيجان خريد به جونش افتاده كه از خريد هيچ چيزي نمي‌تونه چشم‌پوشي كنه، دائماً با ديگران از مد و مارك‌هاي معروف صحبت مي‌كنه و با گفتن اسم چند تا مارك معروف، احساس عجيبي از به روز بودن بهش دست مي‌ده؟ ‏
چهارشنبه، 12 آبان 1389
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
داستانك‌هاي مد و مدگرايي (2)

داستانك‌هاي مد و مدگرايي (2)
داستانك‌هاي مد و مدگرايي (2)


 





 

قرباني مد ‏
 

هر مجلسي كه كه مي‌ره، بيش از حد به ظاهر ديگران توجه مي‌كنه، يه هيجان خريد به جونش افتاده كه از خريد هيچ چيزي نمي‌تونه چشم‌پوشي كنه، دائماً با ديگران از مد و مارك‌هاي معروف صحبت مي‌كنه و با گفتن اسم چند تا مارك معروف، احساس عجيبي از به روز بودن بهش دست مي‌ده؟ ‏
مشتري هميشگي مجله‌ها و كانال‌هاي تبليغ مد شده. ‏
خلاصه اينكه فكر مي‌كنه خوش‌رختي و خوش‌ريختي، خوشبختي مي‌ياره به نظر خودش، خوش‌لباس و خوش‌ريخته، اما به نظر اونايي كه هنوز سليقه‌ها و معيارهاشون دستخوش تقليد از بازار مد نشده، لباساش غيرمتعارفه و قيافه‌اش از حالت طبيعي خارج شده. ‏
ازنظرجامعه‌شناسان هم اون، يه قرباني مده.

انتهاي مد ‏
 

روز اول چون به اصطلاح خيلي تابلو و جيغيم، همه نگاهمون مي‌كنند و به بلندي و سيخ بودن موهامون خيره مي‌شن. اين نگاه‌ها چند مدّتي طول مي‌كشه. روزهاي بعد، نمونه‌هاي ديگه مدل موهامون مد مي‌شه، حالا نگاه‌ها مي‌چرخن كه انواع مدل‌ها را بشمرن.ك ميكروبي، تاج خروسي، دم اردكي، مو تن‌تني و فشن و خلاصه مدل‌هاي سيخ توي پريزي كه انگاري همه ما با اولين جرقه سيم‌هاي برق اديسون بوجود اومديم. ‏
روزهاي بعد، اين‌قدر مد ما ضايعه كه با خنده نگاهمون مي‌كنن و سعي مي‌كنن بسنجن چقدر بيشتر از اون يكي خرج خودمون كرديم. ‏
روزهاي بعد، تيپمون عوض مي‌شه و مي‌ريم سراغ شلوارهاي 70-80 جيبي كه وقتي راه مي‌ريم هركس نگاهمون مي‌كنه فكر مي‌كنه الانه كه بنشينيم. پوست‌هامون رو با زاويه 70 درجه بالا مي‌كشيم، جوري‌كه ابروهامون كم‌كم دارن غزل خداحافظي رو مي‌خونن و دماغ‌هامون نصفش در دست جراح‌ها جا مونده. ‏
هرچي«تاتو» بخواي روي لب و چشم و گونه و... مي‌كاريم كه وقتي ما رو مي بينن شكل اژدهايي هستيم كه داره مي‌خنده. عروس‌هامون هر روز زشت‌تر مي‌شن و هر روز لباس‌هاشون بيشتر از پائين كشيده مي‌شه روي زمين. شلوارها و مانتوها و لباس‌هامون هم كه انگاري خياط هميشه پارچه كم مي‌ياره كه تنگ و كوتاه مي‌شن. ‏
هيچ با خودمون فكر كرديم با اين همه كارهاي جبران نشدني كه به بهانه مد روي چهره و لباس‌مون انجام مي‌ديم تا چندسال ديگه براي اثبات ايراني بودنمون، بايد حتماً كارت ملّي نشون بديم. از دنيا مي‌رويم و مي‌ميريم. آخر هم مي‌فهميم مد جديد، همون چهره قديمي‌هاست. چرا اجازه مي‌ديم هر روز يه چيزي تنمون كنن: يه روز تنگ و كوتاه، يه روز بلند و گشاد، يه روز تيره و يه روز روشن و... ‏
منبع:نشريه گلبرگ- ش117 ‏
ادامه دارد...



 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.