مقدمه:
عزاداری و گریه بر خامس آل عبا، در روایت های فریقین مورد تأکید و توصیه قرار گرفته و پیشوایان دینی این امر را یکی از بهترین عبادت های الهی به شمار آورده اند.یکی از مشهورترین احادیث سوگواری، روایت ریّان بن شبیب از امام رضا(علیه السلام) است که بیان گر سخنان آن حضرت، پیرامون عظمت ماه محرم، حادثه عاشورا و فضل و ثوابِ گریه و عزاداری برای امام حسین(علیه السلام) است.
از روایات بسیاری که از ائمه اطهار نقل شده، آشکار می گردد، گریستن، گریاندن و خود را به گریه واداشتن، در سوگ اهل بیت، پاداش هایی عظیم دارد و مایه ی دستیابی به رحمت الهی، سعادتمندی، و دخول در بهشت جاویدان می شود
. یکی از مهم ترین این احادیث، روایت ریّان بن شبیب از امام رضا(علیه السلام) است که بیان گر سخنان حضرت، پیرامون عظمت ماه محرم، حادثه عاشورا و فضل و ثوابِ گریه و عزاداری برای امام حسین(علیه السلام)است.
در این نوشتار بیان می داریم ضرورتی برای کشف وثاقت این روایت وجود ندارد، زیرا مفاد احادیث من بلغ در روایات عزاداری نیز قابل صدق است.
و از طرف دیگر روایات سوگواری، در حدّ تواتر اجمالی ذکر شده به گونه ای که مجال هیچ گونه انکاری در سندیت آن ها پیدا نمی شود.
در نهایت به بیان وثاقت رجال این حدیث پرداخته و با ارائه و نقد دیدگاه های مختلف، پیرامون محتوای این حدیث، نظریه ی صحیح را بیان نموده ایم.
پاسخ به شبهه سوگواری و عزاداری امام حسین (ع)
محتوای روایات ریّان بن شبیب
حدیث ریان بن شبیب، که آن را از مشهورترین احادیث درباره عزاداری دانستهاند،(1) حدیثی نسبتاً طولانی درباره ماه محرم و واقعه عاشورا و ثوابِ گریه و عزاداری برای امام حسین(ع) است.
موضوعات حدیث
موضوعاتی که در این حدیث مطرح شده است(2) عبارتند از:1- اعمال روز اول محرم:
در این حدیث به روزه اول محرم و استجابت دعا مانند اجابت دعای زکریا(ع)[ مراد دعای زکریا برای فرزنددار شدن است که خداوند دعای او را مستجاب کرد و به ملائکه دستور داد او را به یحیى مژده دهند.] (3)
در این روز اشاره شده است. (4) سید ابن طاووس با استناد به این روایت و روایات دیگر، روزه را از اعمال روز اول محرم و این روز را از ایام اجابت دعا دانسته است. (5)
2- شکسته شدن حرمت محرم و شهادت امام حسین(ع):
امام رضا(ع) در این حدیث با اشاره به حفظ حرمت ماه محرم در جاهلیت و پرهیز از ظلم و جنگ و کشتار، میفرماید: این امت حرمت این ماه و پیامبر(ص) را حفظ نکردند و ذریه او را کشتند و زنانشان را اسیر کردند. (6)
3- دستور به گریه و عزاداری برای امام حسین(ع):
در فرازی از حدیث خطاب به ریّان آمده است اگر خواستی برای چیزی گریه کنی، برای حسین بن علی(ع) گریه کن که او را مانند گوسفند ذبح کردند. همچنین برای شهادت او، آسمانها و زمینها گریه کردند و آسمان خون و خاک سرخ بارید. (7)
4- ثواب و فضیلت گریه و عزاداری برای امام حسین(ع):
در این حدیث، بخشیدن شدن همه گناهان، ثواب گریه و جاری شدن اشک بر گونه در عزای امام حسین(ع) ذکر شده است(8)
5- سفارش به زیارت کربلا:
امام رضا(ع) به ریّان سفارش کرد که اگر دوست دارد پاک و بدون گناه خدا را ملاقات کند، به زیارت امام حسین(ع) برود. (9)
6- لعن قاتلان حسین(ع):
در حدیث آمده است ای پسر شبیب! اگر دوست داری در غرفههای بهشت همراه پیامبر(ص) باشی، قاتلان حسین(ع) را لعن کن. (10)
7- به یاری آمدن چهار هزار فرشته:
طبق حدیث، چهار هزار فرشته برای یاری امام حسین(ع) به زمین آمدند؛ اما به آنها اذن داده نشد. پس آنان پریشان و غبارآلود تا قیام امام زمان(عج) نزد قبرش هستند و با شعار «یا لثارات الحسین» جزو یاوران او خواهند بود. (11)
8- سفارش به شادی و غم در شادی و غم اهلبیت(ع):
در فرازهای پایانی حدیث نقل شده که ای فرزند شبیب! اگر دوست داری در درجات عالی بهشت همراه با اهلبیت(ع) باشی، در غم و اندوه ما اهلبیت، اندوهگین و در شادی ما شاد باش و ولایت ما را بپذیر؛ زیرا در قیامت کسی که سنگی را دوست داشته باشد، با آن محشور میشود. (12)
حدیث ریّان را موجب امیدواری معتقدان به ولایت اهلبیت(ع) و نشان از لطف خداوند نسبت به شیعیان و محبان اهلبیت(ع) به سبب عطای ثواب و اجر فراوان در ازای اعمال و عبادات جزیی (گریه و عزاداری بر امام حسین) دانستهاند. (13)
گفته شده از آنجا که اعطای ثواب از فضل و رحمت بیانتهای الهی است، بُعدی ندارد که خداوند برای عمل کم (گریه و جاری شدن اشک) ثواب بسیار (بخشیدن شدن همه گناهان) دهد. (14)
سند حدیث ریان بن شبیب
سند روایت: روی الشیخ الصدوق فی عیون اخبار الرضا(علیه السلام) و الامالی عن استاذه مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیٍّ مَاجِیلَوَیْهِ عن عَلِیِّ بْنِ إِبْرَاهِیمَ عَنْ أَبِیهِ عَنِ الرَّیَّانِ بْنِ شَبِیبٍ قَالَ: دَخَلْتُ عَلَى الرِّضَا(علیه السلام)این روایت در اقبال الاعمال (15) وسائل الشیعه(16) بحارالانوار(17) و عوالم العلوم(18) نیز نقل شده است. اینک وثاقت رجال سند حدیث را مورد واکاوی قرار می دهیم:
وثاقت شیخ صدوق:
شخصیت برجسته شیخ، آن چنان است که دانشمندان معروف اسلامى - اعم از شیعه و سنى - هر جا به نام وى رسیده اند، زبان به مدح او گشوده و او را به بزرگى و با لقب هاى بلند و عبارت هاى پر معنا نام برده اند.شیخ طوسى، در کتاب رجال و فهرست نوشته است: «صادق ، بزرگوار و حافظ احادیث ، ناقد اخبار و نسبت به رجال دانا بود. در بین دانشمندان قم شخصیتى به قدرت حافظه و زیادى دانش او یافت نشده است».(19)
نجاشى نوشته است: "صدوق، شیخ و فقیه ما، چهره معروف شیعیان در خراسان بود. در سال 355 در سن جوانى به بغداد سفر کرد و بزرگان آن جا از محضر او استفاده بردند." (20)
محمد بن ادریس، نیز در کتاب «سرائر» آورده است:"دانشمندی بزرگوار و مورد اطمینان ، متخصص اخبار، ناقد آثار، عالم به رجال و حافظ بزرگ حدیث بود، او استاد پیشواى ما شیخ محمد بن نعمان، است."(21)
سید ابن طاووس، او را این گونه توصیف کرده است: «شیخ ابو جعفر محمد بن على بن بابویه، کسی که دانش و درست کارى او مورد اتفاق و در گفتار مورد اطمینان کامل است. (22)
و شیخ اسد الله شوشترى، در کتاب مقابس الانوار آورده است: «صدوق، رئیس محدثین ، زنده کننده اساس دین ، دارنده فضائل و مکارم او و برادرش به دعاى امام عسکرى(علیه السلام) و ولى عصر(علیه السلام) به دنیا آمده اند. (23)
علامه مامقانى، در کتاب تنقیح المقال نگاشته است : «محمد بن على بن بابویه، مردم از فقاهت او و فقها از احادیث او بهره جسته اند و دانشمندان از او یاد کرده و بر او درود فرستاده اند.» (24)
این توصیف ها اختصاص به عالمان شیعه ندارد، بلکه اندیشمندان اهل سنت نیز زبان به مدح او گشوده اند که در این مختصر تنها به یک نمونه از آن اشاره مى کنیم؛ خیر الدین زرکلى در کتاب معروف «الاعلام» مى نویسد:
محمد بن على بن حسین ، معروف به شیخ صدوق، مانند او در بین اندیشمندان قم یافت نشده است. در رى اقامت داشت و در منطقه شرق و خراسان مقام بزرگی داشت در شهر رى وفات کرد و در همان جا به خاک سپرده شد و حدود 300 کتاب، تالیف کرده است.
(25)
وثاقت «محمد بن علی، مَاجِیلَوَیْهِ
در کتاب های رجال دو شخص به مَاجِیلَوَیْهِ معروفند اوّلی: «محمد بن عبیدالله بن عمران البرقی» و دوّمی: «محمد بن علی بن محمد بن عبیدالله بن عمران البرقی». در واقع اوّلی، عموی دوّمی است.(26)نجاشی، مَاجِیلَوَیْهِ اوّل-عمو- را با لقب «بُندار» و با صفات بزرگ اصحاب قمّیین، ثقه، عالم و فقیه تعریف می نماید.(27)
اما مَاجِیلَوَیْهِ دوّم - برادر زاده - در کتب رجال، توثیق صریحی نسبت به عمو ندارد. لکن می توان از این که جزء مشایخ صدوق، بوده بر وثاقت او استدلال کرد، کما این که آیت الله خویی، نیز به این مطلب اشاره فرموده و بیان داشته که صدوق، از وی کثیر النقل است.(28)
آیت الله شبیری زنجانی درباره وی فرموده است: « صحّت روایات محمد بن على ماجیلویه، جاى تردید نیست، به ویژه با توجه به این که وى از مشایخ عمده ی صدو بوده و در طریق وى به کتب و روایات بسیارى از راویان واقع است،.
مهم ترین استاد صدوق، پدرش و پس از وى ابن ولید بوده و از این دو که بگذریم نوبت به امثال محمد بن على ماجیلویه مى رسد، پس در وثاقت وى تردید نیست».(29)
وثاقت «علی بن ابراهیم الهاشمی»نجاشی
وثاقت «علی بن ابراهیم الهاشمی»نجاشی، در رجال وی را ثقه، ثبت، معتمد، صحیح المذهب و ... معرفی نموده است. (30)علامه حلّی و ابن داود، نیز از تعابیر نجاشی برای او استفاده نموده اند. (31)
آیت الله خویی، نیز وی را از مشایخ کلینی، دانسته و برخی از روایاتش را در کتاب کافی ذکر می نماید(32)
وثاقت «ابراهیم بن هاشم القمّی
نجاشی، در رجال از قول ابوعمر کشی، نقل می کند:"وی از اصحاب حضرت رضا(علیه السلام) و شاگرد یونس بن عبدالرحمن بوده و اصحاب شیعه در مورد وی گویند که او اولین کسی بود که حدیث کوفیین را در قم نشر داد".(33)بسیاری از عالمان و بزرگان او را موثّق دانسته اند و به عدالت او تصریح نموده اند. برخی از عالمان متقدم اسلام، بدان جهت که کلام صریحی در مدح او به دستشان نرسیده است، حدیث او را حسن(34)
خوانده اند. سید بن طاووس، در روایتی که در سندش ابراهیم است، می فرماید: «و رُوات الحدیث ثقات بالاتفاق؛ و راویان این حدیث، همگی از موثّقین هستند» (35)
ابن قولویه، در اسناد کتاب «کامل الزیارات»، وثاقت تمام کسانی را که راوی احادیث این کتابند و از جمله آن ها ابراهیم است، گواهی می دهد. (36)
علّامه حلی، در این مورد می نگارد: «من هیچ یک از اصحاب را نیافتم که او را مذمت کرده باشد و نیز کسی که به عدالت او تصریح کرده باشد. روایات او بسیار است و ارجح قبول آن است».(37)
شهید ثانی حدیث ابراهیم را از بالاترین و بهترین مراتب «حسن» می داند و طریق روایی او را از بهترین راه ها می شناسد. (38)
از شیخ بهایی، بیان شده که وی از پدر بزرگوارش، نقل کرد که می گفته است: «من از آن شرم دارم که حدیث ابراهیم را صحیح ندانم».(39)
از عبارات محقّق اردبیلی و محقّق بحرانی نیز بر می آید که ابراهیم را از زمره موثّقین می دانسته اند. (40) علّامه مجلسی، نیز روایات او را حسن اما در مرتبه صحیح، معرفی می کند. (41)
علامه بحرالعلوم، می فرماید: «قول صحیح تر نزد من آن است که او ثقه و حدیثش صحیح است».(42) مرحوم سید داماد، پس از نقل روایات،قول ابراهیم را از دیدگاه علمای پیشین، نزدیک و تالی درجه ی صحّت می داند. (43)
آن چه گذشت، معانی بلندی بود که از سوی عالمان شیعی در وصف شخصیت و وثاقت او نگاشته شده است. به نظر نگارنده، با مراجعه به کتاب های رجالی می توان شواهد بسیاری بر صحت روایات و وثاقت ابراهیم بن هاشم به دست آورد، آن شواهد عبارت اند از:
الف: فرزند بزرگوار ابراهیم در خطبه تفسیر گوید: «و نحن ذاکرون و مخبرون بما انتهی الینا و رواه مشایخنا و ثقاتنا عن الذین فرض اللّه طاعتهم و اوجب ولایتهم؛ ما و مشایخ و ثقات ما، ذکر می نماییم، آن چه را که به ما رسیده است،
از کسانی که خداوند اطاعت و ولایت آن ها - اهل بیت - را بر ما واجب ساخته است، آن را روایت کرده اند». قابل توجه است که بیش ترینروایات او از پدرش ابراهیم است که در ابتدای کتاب خویش، به وثاقت مشایخ اسناد کتاب، اذعان می نماید (44)
ب: بسیاری از علمای پس از علامه حلّی، - متأخرین- وی را توثیق نموده اند. عدم توثیق قاطع علمای قبل از علامه؛ - متقدّمین- به علت دست نیافتن به اسباب توثیق بوده است(45)
ج): روایات ابراهیم در موارد متعددی از جانب فقهای بزرگ شیعه، همانند شهید اول، شهید ثانی و علامه حلّی، به «صحّت» توصیف یافته است(46)
د:رجالیون شیعه بر قبول روایات ابراهیم بن هاشم، متفق هستند، با آن که در حجیّت حدیث «حسن» آرای مختلفی ابراز نموده اند. این، وجه جمعی است بر اعتبار و شایستگی او که با وجود توصیف روایاتش به «حسن» از سوی متقدمین، در قبول روایاتش درنگ نکرده اند.(47)
ه : اصحاب و عالمان بزرگ شیعه، از قبیل کشّی، نجاشی و شیخ طوسی، در شرح حال این راوی فرهیخته نگاشته اند: «انّه اول من نشر احادیث الکوفیین بقم»؛
«او اولین کسی بود که حدیث کوفیین را در قم نشر داد». این خود دلیل مستقلی است بر وثاقت ابراهیم، چه، حوزه قم که در پذیرش روایات شیوه سخت گیرانه ای داشته است، نمی توانسته نسبت به روایات ابراهیم و انتشار آن ها بی تفاوت باشد. از این جهت عدم رد شدن او از جانب بزرگان قم، دلیل بر نهایت وثاقت اوست(48)
آیت الله خویی، بعد از ذکر برخی دلایل فوق، می نویسد: در وثاقت ابراهیم بن هاشم، هیچ شک و تردیدی سزاوار نیست. در بسیاری از ابواب فقهی و اخلاقی، از او حدیث نقل شده است.
و کمتر بابی است که از روایات او خالی باشد. وی متجاوز از 6400 حدیث روایت کرده و مشایخ و استادانِ او را در حدود 160 نفر ذکر نموده اند. این مطالب، بر مقام شامخ و موقعیت سترگ او می افزاید.(49)
با توجه به مطالب ذکرشده، نتیجه می گیریم شأن ابراهیم بن هاشم، بزرگ تر از آن است که در وثاقت او شک و تردید روا باشد.
وثاقت ریّان بن شبیب
ریّان بن شبیب، از محدثان مورد وثوق شیعه و از اصحاب امام رضا(علیه السلام) و امام جواد(علیه السلام) است. وی به گفته نجاشی، دایی «معتصم» - خلیفه ی بنی عباس- بوده که خواهرش «مارده» - از کنیزان هارون و مادر معتصم - بوده است. (50)برخی نیز مانند مسعودی در اثبات الوصیة وی را دایی مأمون ذکر کرده اند(51) ابن شبیب، در شهر قم اقامت کرد و محدثان آن شهر از او روایت نقل کرده اند. او از حضرت رضا(علیه السلام) روایاتی را – از قبیل مسائل صباح بن نصر هندی - نقل و جمع نموده است(52)
کشّی، در رجالش(53) علامه حلی، در خلاصه الاقوال(54) و ابن داوود، در رجال خود(55) وی را توثیق کرده اند.ابراهیم بن هاشم، پدر علی بن ابراهیم قمی، صاحب کتاب تفسیر قمی از او روایت نقل کرده است. (56)
او هم چنین از یونس بن عبدالرحمان، نقل روایت نموده است. (57) توجه به وثاقت تمامی رجال مذکور در سند این حدیث و امامی بودن آن ها، و عدم تصریح خاص به وثاقت ابراهیم بن هاشم قمّی، می توان به این حدیث اعتماد کرده و نام «حسن» را از اقسام چهارگانه حدیث(58) بر آن اطلاق کرد.
البته شواهد دیگری هم وجود دارد
اما نخستین بار علامه حسن بن مطهر حلی (م 677)، یا سیدبن طاووس(م 673) - که در حقیقت ناظر به دوره متاخرین است - احادیث را به چهار دسته صحیح، حسن، موثق و ضعیف تقسیم کردند. (59)شیخ بهاءالدین عاملى در این باره مى گوید: این اصطلاح تقسیم رباعى احادیث میان قدما - چنان که با بررسى گفتار آنان هویداست - شناخته شده نبوده و میان آنان چنین متعارف بود که صحیح را بر هر حدیثی اطلاق مى کردند، که از نظر آنان اقتضای اعتماد داشت ، یا همراه با قرائنى بود که باعث اطمینان و اعتماد به آن مى شد. (60)
توجه قدما بیشتر به متن روایات بوده و بر اساس موافقت آن ها با کتاب، سنت، عقل و... روایت را صحیح مى دانستد، حتى اگر در سند روایات ضعف وجود داشته باشد و در صورتى که روایتی فاقد این قراین مى بود ضعیف و مردود تلقى مى شد.
اما چون در دوران متأخرین ، همه یا بخشى از این قراِین از دست رفت ، آنان به جاى توجه به متن ، به سند روایات روى آوردند و با توجه به برخوردارى راویان از صفت عدالت ، وثاقت ، و امامی بودن ، روایات را به چهار دسته تقسیم کردند که به تعریف آنها مى پردازیم:
1- صحیح؛ روایتی است که سند آن بوسیله راویان عادل و امامی در تمام طبقات به معصوم متعصل باشد.
2- حسن؛ روایتی است که واجد تمام شرایط روایت صحیح است به اسثتناى آن که در میان سلسله راویان نسبت به یک ، یا چند راوى در منابع رجالى تصریح به عدالت نشده و تنها به مدح و ستایش او اکتفا شده باشد.
3- موّثق؛ روایتی است که به رغم برخوردارى از اتصال سند به معصوم و نیز عدالت یا وثاقت راویان در تمام طبقات ، یک یا چند راوی آن ، غیر امامی باشند.
در حقیقت راویان چنین حدیثی در حوزه اخلاق عارى از نقص هستند، اما در حوزه عقیده دچار فسادند. بر اساس این اصطلاح ، کلیه روایاتی که راویان اهل سنت ، یا شیعیان غیر امامی نقل کرده باشند موثق خواهند بود.
4– ضعیف؛ حدیثی خواهد بود که هیچ کدام از این تعاریف بر او صادق نباشد. به عبارت دیگر حدیثی که فاقد اتصال سند، یا راویان آن فاقد صفت عدالت، یا وثاقت باشند، ضعیف خواهد بود.(61)
که این حدیث را در مرتبه صحیح قرار می دهد که با ذکر مقدمه ای، آن را بیان می داریم.قدما در اعتماد به روایات، فقط به سند آن نگاه نمی کردند، بلکه برخی قرائن را جهت اطمینان از صحّت حدیث به کار می بردند،
لذا اگر در کتاب های آنان به راویان ضعیفی بر می خوریم که از آنان روایت کرده اند، اشکالی بثر آنان نیست، زیرا به صحت روایت اعتماد داشته اند. این مطلب همان وثوق صدوری(اگر از صادر شدن یک روایت و حدیث از معصومین اطمینان پیدا کنیم می گوییم نسبت به آن حدیث وثوق صدوری حاصل شده است.
این اطمینان می تواند از راه سند حدیث (به طور جداگانه) یا قراین دیگر(جداگانه یا به کمک سند حدیث) حاصل شود. اگر از صحت سند یک حدیث، اطمینان حاصل شود، گفته می شود وثوق سندی نسبت به آن حاصل شده است.
در اصطلاح حدیث شناسی از این دو – به ترتیب- به وثوق خبری(وثوق و اطمینان به خبر) و وثوق مُخبری (اطمینان از وثاقت افراد موجود در سند) نیز یاد می شود.) است که قدما و محدثان بزرگ به این روش پایبند بوده اند. (62)
قراین و شواهدی که قائلان به وثوق صدوری (به خصوص قدما) در جهت اثبات صدور یک روایت از معصوم(علیه السلام) از آن استفاده می کنند عبارتند از(63)
الف) وجود روایت در یکی از اصول اربعمأة؛ب) ذکر یک حدیث در یک اصل به چند سند یا در دو یا چند اصل به یک سند؛
ج) وجود روایت در کتاب هایی که بر امامان، عرضه شده است؛
د) وجود حدیث در یکی از کتاب های مشهور اصحاب ائمه، که انتساب آن کتاب به نویسنده واضح است؛
ه-) نقل روایت بوسیله اصحاب جلیل القدر و اصحاب اجماع (64) و) استناد فقها و محدثان به یک خبر(65)
با توجه به مطالب ذکر شده، یکی از شواهدی که برقبول روایت دلالت می کند، وجود حدیث در یکی از کتاب های مشهور اصحاب ائمه است که انتساب آن کتاب به نویسنده واضح باشد.
اکنون با مراجعه به رجال نجاشی و فهرست شیخ می یابیم که این دو بزرگوار، از کتاب های ابراهیم بن هاشم، کتاب «النوادر» را ذکر کرده اند، که جزء کتاب های مشهور نزد قدما بوده است.
همان طور که پسر ابراهیم بن هاشم نیز این کتاب را به پدرش نسبت داده است(66) ابراهیم بن هاشم این حدیث را از ریان بن شبیب شنیده و در کتابش النوادر درج کرده است.
سپس پسرش علی بن ابراهیم این کتاب را از پدرش متحمّل شده کما این که ماجیلویه هم این کتاب را از استادش علی بن ابراهیم اخذ کرده است. در نتیجه مشخص می شود که نزد ماجیلویه نسخه ای از کتاب النوادر ابراهیم بن هاشم بوده که همان نسخه ی علی بن ابراهیم بوده است.
وقتی به آثار حدیثی شیخ صدوق مراجعه می کنیم در می یابیم بیش از چهل روایت را از ماجیلویه، علی بن ابراهیم از پدرش نقل می نماید و اعتماد صدوق بر ماجیلویه از این باب بوده است که او تنها پل ارتباط صدوق با کتاب مشهور النوادر بوده است.
و شیخ صدوق این کتاب را از ماجیلویه اخذ کرده و به آن اعتماد داشته و از آن احادیث بسیاری را نقل نموده است.همچنین این روایت نزد فقها و اهل حدیث مشهور بوده چنان که آیت الله وحید خراسانی در سخنرانی روز سوم دی ماه سال 1387 شمسی به شهرت متن و صحّت سند این حدیث اشاره و اذعان نموده اند. (67)
بررسی محتوای حدیث ریان بن شبیب
با توجه به گستردگی روایت، متن آن را به چند فقره تقسیم کرده، همراه با ترجمه و شرح ذکر می نماییم:1- دَخَلْتُ عَلَى الرِّضَا(علیه السلام) فِی أَوَّلِ یَوْمٍ مِنَ الْمُحَرَّمِ فَقَالَ یَا ابْنَ شَبِیبٍ أَ صَائِمٌ أَنْتَ قُلْتُ لَا فَقَالَ إِنَّ هَذَا الْیَوْمَ هُوَ الْیَوْمُ الَّذِی دَعَا فِیهِ زَکَرِیَّا (علیه السلام) رَبَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ فَقَالَ رَبِّ هَبْ لِی مِنْ لَدُنْکَ ذُرِّیَّةً طَیِّبَةً إِنَّکَ سَمِیعُ الدُّعاءِ فَاسْتَجَابَ اللَّهُ لَهُ وَ أَمَرَ الْمَلَائِکَةَ فَنَادَتْ زَکَرِیَّا وَ هُوَ قائِمٌ یُصَلِّی فِی الْمِحْرابِ أَنَّ اللَّهَ یُبَشِّرُکَ بِیَحْیى فَمَنْ صَامَ هَذَا الْیَوْمَ ثُمَّ دَعَا اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ اسْتَجَابَ اللَّهُ لَهُ کَمَا اسْتَجَابَ اللَّهُ لِزَکَرِیَّا.« ریّان بن شبیب گوید:
در اوّلین روز محرّم خدمت امام رضا(علیه السلام) رسیدم، حضرت فرمودند: آیا روزه هستى؟ عرض کردم: خیر، فرمود: امروز، روزى است که زکریّا(علیه السلام) حق تعالی را خواند و گفت:
«رَبِّ هَبْ لِی مِنْ لَدُنْکَ ذُرِّیَّةً طَیِّبَةً إِنَّکَ سَمِیعُ الدُّعاءِ» - پروردگارا! فرزندى پاک به من مرحمت فرما، همانا تو دعاى بندگان را می شنوى-(68)
و خداوند دعاى او را مستجاب کرد و به ملائکه دستور داد که به زکریّا(علیه السلام)- که در محراب در حال نماز بود- بگویند که خدا به تو یحیى(علیه السلام) را مژده مى دهد،.
پس هر کس این روز را روزه بدارد و سپس دعا کند، خداوند همان طور که دعاى زکریّا(علیه السلام) را مستجاب کرد، دعاى او را نیز مستجاب مى کند.»
ماه مُحرّم یا محرم الحرام نخستین ماه تقویم اسلامی - هجری قمری – است. در روایات مشاهده می نماییم معصومان به عنوان اوّلین روز از سال قمری، ، علاوه بر تشویق به انجام نماز و آداب خاصی از قبیل روزه، رخدادهای مختلف این ماه را نیز متذکر شده اند، عروج ادریس(علیه السلام) به آسمان، استجابت دعای زکریا(علیه السلام)، عبور موسی(علیه السلام) از دریا و غرق شدن فرعونیان در نیل و عذاب اصحاب فیل از وقایعی است که طبق بیان اهل بیت در ماه محرم رخ داده است.
2- ثُمَّ قَالَ یَا ابْنَ شَبِیبٍ إِنَّ الْمُحَرَّمَ هُوَ الشَّهْرُ الَّذِی کَانَ أَهْلُ الْجَاهِلِیَّةِ یُحَرِّمُونَ فِیهِ الظُّلْمَ وَ الْقِتَالَ لِحُرْمَتِهِ فَمَا عَرَفَتْ هَذِهِ الْأُمَّةُ حُرْمَةَ شَهْرِهَا وَ لَا حُرْمَةَ نَبِیِّهَا لَقَدْ قَتَلُوا فِی هَذَا الشَّهْرِ ذُرِّیَّتَهُ وَ سَبَوْا نِسَاءَهُ وَ انْتَهَبُوا ثَقَلَهُ فَلَا غَفَرَ اللَّهُ لَهُمْ ذَلِکَ أَبَداً .
«سپس فرمود: اى ابن شبیب! محرّم ماهى است که اهل جاهلیّت به احترام آن ظلم و جنگ را حرام کرده بودند، ولى این امّت، احترام آن و احترام پیغمبر خود را حفظ نکردند؛ در این ماه اولاد او را کشتند و زنانش را اسیر کردند و وسایلش را غارت نمودند، خداوند
هرگز این کارشان را نبخشد!»
وجه تسمیه این ماه، به محرّم نیز از این جهت است که به اعتقاد مسلمانان، جنگ و خونریزی در این ماه حرام است. همان گونه که پیش از ظهور اسلام، در دوران جاهلیت، نیز جنگ و خونریزی در این ماه حرام بوده است و پیامبر گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) نیز این حرمت را تأیید کرده اند.
با این همه تأکید، متاسفانه بنی امیه نگذاشتند آغاز سال قمری برای مسلمانان روزهای خوش و شادی باشد. عظیم ترین مصیبت عالم به دست بنی امیه با آغاز سال رقم خورد و با کشته شدن حضرت سیدالشهدا(علیه السلام) و اصحاب با وفایش سال نوی مسلمانان با اشک و غم توأم گردید.
3- یَا ابْنَ شَبِیبٍ إِنْ کُنْتَ بَاکِیاً لِشَیْ ءٍ فَابْکِ لِلْحُسَیْنِ بْنِ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ(علیه السلام) فَإِنَّهُ ذُبِحَ کَمَا یُذْبَحُ الْکَبْش وَ قُتِلَ مَعَهُ مِنْ أَهْلِ بَیْتِهِ ثَمَانِیَةَ عَشَرَ رَجُلًا مَا لَهُمْ فِی الْأَرْضِ شَبِیهُونَ.
اى ابن شبیب! اگر می خواهى گریه کنى، بر حسین بن علىّ ابن ابی طالب(علیه السلام) گریه کن، زیرا او را همچون گوسفند ذبح کردند و از بستگانش، هیجده نفر به همراهش شهید شدند که در روى زمین نظیر نداشتند.»
حضرت در این فقره به دو نکته مهم اشاره فرموده اند: اوّل این که گریه و سوگواری تنها بر امام حسین(علیه السلام) شایسته است، همان طور که امام صادق(علیه السلام) نیز فرموده است:
هر جزع و گریه ای مکروه است، مگر برای حسین(علیه السلام)(69) و در توضیح فرمایش معصوم(علیه السلام) می توان گفت؛ گریه و زاری آن گاه ارزشمند خواهد بود که برای حقیقت و ارزشی فراتر از خود انسان باشد.
گریه برای هر امر دیگری پایین تر از ارزش وجودی انسان مانند امور دنیوی، آدمی را کوچک کرده و به همین دلیل، شایسته و ارزشمند نخواهد بود. اما وقتی این گریه و زاری در ارتباط با انسان کامل و امام معصوم باشد که رسالت و آرمان او هدایت همه ی انسان ها و تأمین سعادت و تعالی آن هاست، بی تردید شایسته و ارجمند خواهد شد.
نکته ی دوّم این که اصحاب امام حسین(علیه السلام) نظیر و مانند نداشتند، همان طور که وجود مبارک حضرت سیدالشهدا(علیه السلام) در شب عاشورا به اصحاب خود فرمود:
« فَإِنِّی لَاأَعْلَمُ أَصْحَاباً أَوْفَى وَ لَا خَیْراً مِنْ أَصْحَابِی وَ لَا أَهْلَ بَیْتٍ أَبَرَّ وَ لَا أَوْصَلَ مِنْ أَهْلِ بَیْتِی»؛ « همانا من اصحابی با وفاتر و بهتر از یاران خود سراغ ندارم و خاندانی نیکوکارتر و مهربان تر از خاندان خود ندانم.» (70)
از حضرت صادق(علیه السلام)روایت شده که امیرالمؤمنین(علیه السلام) با عده ای از کربلا عبور کردند و این شعر را سرودند:
«مُنَاخُ رِکَابٍ وَ مَصَارِعُ الشُّهَدَاءِ لَا یَسْبِقُهُمْ *** مَنْ کَانَ قَبْلَهُمْ وَ لَا یَلْحَقُهُمْ مَنْ أَتَى بَعْدَهُم»( محل پیاده شدن سواران و بر زمین افتادن شهیدانی است که از گذشتگان کسی از آن ها جلو نیفتاده، و از آیندگان کسی به مقام آن ها نخواهد رسید.(71)
با مطالعه و بررسی زندگانی و رجزهای شهدای کربلا، به این نتیجه رهنمون می شویم که معرفت و ارتباط عاشقانه اصحاب امام حسین(علیه السلام) با آن حضرت، رمز وفاداری و پایمردی آنان در روز عاشورا و اساسی ترین معیار برتری آنان نسبت به سایر اصحاب بوده است.
4- لَقَدْ بَکَتِ السَّمَاوَاتُ السَّبْعُ وَ الْأَرَضُونَ لِقَتْلِهِ وَ لَقَدْ نَزَلَ إِلَى الْأَرْضِ مِنَ الْمَلَائِکَةِ أَرْبَعَةُ آلَافٍ لِنَصْرِهِ فَلَمْ یُؤْذَنْ لَهُمْ فَهُمْ عِنْدَ قَبْرِهِ شُعْثٌ غُبْرٌ إِلَى أَنْ یَقُومَ الْقَائِمُ(علیه السلام) فَیَکُونُونَ مِنْ أَنْصَارِهِ وَ شِعَارُهُمْ یَا لَثَارَاتِ الْحُسَیْنِ(علیه السلام) یَا ابْنَ شَبِیبٍ لَقَدْ حَدَّثَنِی أَبِی عَنْ أَبِیهِ عَنْ جَدِّهِ أَنَّهُ لَمَّا قُتِلَ جَدِّیَ الْحُسَیْنُ(علیه السلام)أَمْطَرَتِ السَّمَاءُ دَماً وَ تُرَاباً أَحْمَرَ.
آسمان هاى هفت گانه و زمین ها به خاطر شهادتش گریستند و چهار هزار فرشته براى یارى او به زمین آمدند، ولى تقدیر الهى نبود و آن ها تا قیام قائم(عج) در نزد قبرش با حالی زار و ژولیده باقى هستند.
و از یاوران قائم(عج) هستند و شعارشان«یا لثارات الحسین(علیه السلام)» است. اى پسر شبیب! پدرم از پدرش از جدّش به من خبر داد که وقتى جدّم حسین(علیه السلام) شهید شد، از آسمان خون و خاک قرمز بارید.
درباره ی گریستن فرشتگان و واجنه، و عزدارای و مرثیه آنان بر حسین مظلوم (علیه السلام) و تأثیر شهادت آن بزرگوار بر موجودات در روز شهادت آن جناب و گریستن آسمان و زمین و سایر موجودات و پدید آمدن انقلاب و دگرگونی در عالم و وزیدن بادهای مخالف و تغییر هوا و کسوف و خسوف و باریدن خون و خاک قرمز از آسمان و تاریک شدن هوا به طوری که ستاره ها در روز پدیدار شدند و نیز دیده شدن خون تازه زیر هر سنگی که برداشته می شد و پدید آمدن سرخی در آسمان و...
احادیث بسیار زیادی است که دانشمندان شیعه، ابوابی را با همین عنوان ها در کتب حدیثی خود ایجاد کرده و احادیث را در ذیل آن مطرح نموده اند.(72)
همچنین علمای عامه نیز این حوادث را در کتب خود ذکر کرده اند(73) احادیثی مختصر درباره کیفیت گریه آسمان و زمین ذکر شده است از قبیل روایتی که عبدالله بن هلال از امام صادق(علیه السلام) نقل کرده که شنیدم حضرت ابوعبداللَّه(علیه السلام)مى فرمودند:
آسمان بر حضرت حسین بن على(علیه السلام) و یحیى بن زکریّا (علیه السلام) گریست و بر احدى غیر این دو گریه نکرد. عرض کردم: گریه آسمان چیست و چگونه بوده؟ حضرت فرمودند:
چهل روز آسمان درنگ و توقّف نمود، خورشید با رنگى قرمز طلوع نموده و با رنگى سرخ غروب مى کرد(74) چگونگی و حقیقت گریه کائنات بر آن حضرت برای ما به طور کامل آشکار نیست،.
هم چنان که تسبیح و تمجید موجودات نیز برای ما روشن نیست. قرآن می فرماید:«تُسَبِّحُ لَهُ السَّمَاوَاتُ السَّبْعُ وَالأَرْضُ وَمَن فِیهِنَّ وَإِن مِّن شَیْءٍ إِلاَّ یُسَبِّحُ بِحَمْدَهِ وَلَکِن لاَّ تَفْقَهُونَ تَسْبِیحَهُمْ»؛
هفت آسمان و زمین و هر چه در آن هاست تسبیحش می کنند و هیچ موجودی نیست جز آن که او را می ستاید، ولی شما ذکر تسبیحشان را نمی فهمید. (75)
بنابراین کسی نباید گریه ملائکه، سایر موجودات، زمین و آسمان بر امام حسین(علیه السلام) را انکار کند؛ بلکه با تصدیق فرمایش معصوم(علیه السلام) آن را می پذیریم و با مقایسه این مسأله با تسبیح موجودات که قرآن بر آن تاکید می فرماید، پشتوانه معرفتی و پذیرش منطقی و علمی آن را محکم می کنیم.
5- یَا ابْنَ شَبِیبٍ إِنْ بَکَیْتَ عَلَى الْحُسَیْنِ(علیه السلام) حَتَّى تَصِیرَ دُمُوعُکَ عَلَى خَدَّیْکَ غَفَرَ اللَّهُ لَکَ کُلَّ ذَنْبٍ أَذْنَبْتَهُ صَغِیراً کَانَ أَوْ کَبِیراً قَلِیلًا کَانَ أَوْ کَثِیراً یَا ابْنَ شَبِیبٍ إِنْ سَرَّکَ أَنْ تَلْقَى اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ وَ لَا ذَنْبَ عَلَیْکَ فَزُرِ الْحُسَیْنَ(علیه السلام) یَا ابْنَ شَبِیبٍ إِنْ سَرَّکَ أَنْ تَسْکُنَ الْغُرَفَ الْمَبْنِیَّةَ فِی الْجَنَّةِ مَعَ النَّبِیِّ(صلی الله علیه و آله و سلم) فَالْعَنْ قَتَلَةَ الْحُسَیْنِ(علیه السلام) یَا ابْنَ شَبِیبٍ إِنْ سَرَّکَ أَنْ یَکُونَ لَکَ مِنَ الثَّوَابِ مِثْلَ مَا لِمَنِ اسْتُشْهِدَ مَعَ الْحُسَیْنِ بْنِ عَلِیٍّ(علیه السلام) فَقُلْ مَتَى ذَکَرْتَهُ یا لَیْتَنِی کُنْتُ مَعَهُمْ فَأَفُوزَ فَوْزاً عَظِیماً یَا ابْنَ شَبِیبٍ إِنْ سَرَّکَ أَنْ تَکُونَ مَعَنَا فِی الدَّرَجَاتِ الْعُلَى مِنَ الْجِنَانِ فَاحْزَنْ لِحُزْنِنَا وَ افْرَحْ لِفَرَحِنَا وَ عَلَیْکَ بِوَلَایَتِنَا فَلَوْ أَنَّ رَجُلًا أَحَبَّ حَجَراً لَحَشَرَهُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ مَعَهُ یَوْمَ الْقِیَامَةِ».
اى ابن شبیب! اگر به گونه اى بر حسین(علیه السلام) گریه کنى که اشک هایت بر گونه هایت جارى شود، خداوند هر گناهى که مرتکب شده باشى- چه کوچک، چه بزرگ، چه کم و چه زیاد- خواهد بخشید. اى ابن شبیب!
اگر دوست دارى پاک و بدون گناه به ملاقات خدا بروى، به زیارت حسین(علیه السلام) برو! اى ابن شبیب! اگر دوست دارى با پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) در غرفه هاى بهشت همراه باشى، قاتلان حسین(علیه السلام) را لعنت کن، اى ابن شبیب!
اگر دوست دارى ثوابى مانند ثواب کسانى که همراه حسین بن علىّ(علیه السلام) شهید شدند داشته باشى، هرگاه به یاد او افتادى بگو: «یا لَیْتَنِی کُنْتُ مَعَهُمْ فَأَفُوزَ فَوْزاً عَظِیماً» اى کاش با آنان مى بودم و به فوز عظیم می رسیدم. اى ابن شبیب!
اگر دوست دارى با ما در درجات عالى بهشت همراه باشى، در اندوه ما اندوهگین و در خوشحالى ما، خوشحال باش، و بر تو باد به ولایت ما، زیرا اگر کسى سنگى را دوست داشته باشد، خداوند در روز قیامت او را با آن سنگ محشور خواهد کرد.»
درباره ثواب بر گریه و نوحه بر سالار شهیدان(علیه السلام) سه نظر عمده ذکر شده است. آن ها را مورد نقد و تحلیل قرار می دهیم.
الف: جعلی بودن روایات
آقای معروف حسنی، در کتاب الموضوعات فی الآثار والأخبار ، نوشته است: «امثال این روایات، چه بسا شنونده را نسبت به عمل تحذیر می کند و روح تکیه بر پاداش وعده داده شده را در او بر می انگیزد.زمانی که می شنود یک قطره اشک که بیش از یک بال پشه نیست، اگر از چشمش با اندوه بر مصائب اهل بیت بیرون آید، خداوند به سبب آن یک قطره، همه گناهانش رامی آمرزد، آن گونه که در روایت علی بن ابراهیم از امام صادق(علیه السلام) آمده است، گرچه به اندازه کف دریا باشد ».
وی، این روایات را در زمره روایات جعلی معرّفی کرده و دلیلش بر جعلی بودن، اشکال سندی نیست بلکه استبعاد وی از ثواب و پاداش بسیاری است که در روایات برای یک قطره گریه بیان گردیده است:
1- احادیث ذکر شده در این موضوع، در حد تواتر اجمالی است و در میان آن ها روایات صحیح از قبیل حدیث ریان بن شبیب وجود دارد؛ بنابراین نمی توان صرف استبعاد، آن روایات را انکار کرد و مردود شمرد.
2- بسیاری از عمل های به ظاهر کوچک در شریعت اسلام، ثواب های بزرگی را به خود اختصاص داده اند؛ مانند ثواب شرکت در نماز جماعت که پاداش آن بسیار دانسته شده، و خود آقای معروف حسنی هم بدان اعتقاد دارد. بنابراین هر جوابی که به آن موارد بدهند، مشترک با این مورد است.
3- ثواب هایی که خداوند بر عمل های بندگان می دهد، همه از روی تفضّل است؛ مانند جایزه هایی که گاه برای یک عمل مختصر می دهند.
بنابر این نباید استبعاد کرد که یک عمل ساده، ثواب بزرگی داشته باشد. اصولاً ترسیم حقایق اُخروی و پاداش آن به امور دنیوی و باطن ارزشمند اعمال دنیوی جز بر این قیاس نمی تواند باشد (76)
4- گریه بر امام حسین(علیه السلام) نشان گر محبت به معصومان و عملی جوانحی است، حال اگر این امر ارزشمند در کنار پاکی و صداقت درون باشد، موجب پیوند روح و جان با سالار شهیدان شده و ما را از گناه و معصیت الهی دور می نماید؛ بنابراین جای شگفتی ندارد که مشمول این همه پاداش گردد.
5- اگر خداوند باب توبه را باز کرد و یا شفاعت دستگیر مؤمنان در قیامت خواهد شد، این موجب جسارت و جرأت گنهکاران می شود. پس بهتر است که شما راه بازگشت به سوی خدا را ببندید تا کسی از راه خدا بر نگردد و به تعبیر دیگر، از هر آموزه دینی می توان
برداشت بدی داشت ولی معنایش این نیست که آن آموزه غلط است. گریه بر امام حسین(علیه السلام)، توبه، شفاعت و گریه از خوف خدا همه همین طور است، انسان آلوده ای که به حق گریه کند و به حق توبه کند، به آثار والای آن دست می یابد (78)
ب: تقیید ثواب روایات در شرایط سخت و زمان بنی امیه
آقای محمّد باقر بهبودی، نظر خود را این گونه بیان می دارد: «حق این است که این روایات که هم صحیح و هم حسن و هم ضعیف است در حدّ استفاضه و بلکه متواتر هست و امکان ردّ و تأویل ندارد.امّا صدور این روایات در زمانی است که یاد، گریه، زیارت و خواندن شعر برای امام حسین(علیه السلام)انکار منکر و مجاهده در راه خدا و جنگ با دشمنان خدا ،یعنی؛ بنی امیه ستمگر بود .
و این یاد و گریه، پایه های حکومت بنی امیه را منهدم می ساخت و موجب تقبیح و منفور ساختن روش کفرآمیز آنان به قرآن و پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم)بود و بر همین اساس بود.
که امامان شیعه را به شرکت در این جهاد مقدّس با بالا بردن نام و احیای امر حسین(علیه السلام) به هر شکل که بود، چه با مرثیه سرایی یا مدیحه سرایی و یا زیارت و گریه ترغیب می نمودند.
و در برابر اهل بیت بنی امیّه می خواستند تا یاد امام حسین (علیه السلام) را از بین ببرند و از زیارت، مرثیه خوانی و گریه بر امام حسین(علیه السلام) باز دارند و لذا هر کس را می دیدند .
که به یکی از این اعمال مبادرت می ورزد، او را می گرفتند، تبعید می کردند، می کشتند و خانه اش را خراب می نمودند؛پس هر کس که بر امام حسین(علیه السلام) بگرید.
یا مرثیه بخواند یا او را در آن شرایط زیارت کند، کار وی تنها اظهار حسرت و عزا و تسلیت نیست؛ بلکه با توجّه به رنج ، بلا ، تبعید و تعذیبی که می بینند،.
جنگ با دشمنان خدا و جهاد در راه خدا محسوب می شود. لذا بر خداوند است که به مجاهد در راه خود پاداش دهد و او را بی حساب بهشتی سازد، ولی در زمانی که میان اهل بیت و دشمنانشان مانند این زمان ما جنگی نیست؛
دیگرعنوان جهاد بر یاد و گریه بر امام حسین(علیه السلام) تطبیق نمی کند. کما اینکه اکنون با ذاکر امام حسین(علیه السلام) جز با یاد و رفتار نیک برخورد نمی شود.
بالاتر که برای یاد و گریه مزد هم می گیرد و گریه کننده بر امام حسین(علیه السلام) عزیز است و به او می گویند: خوش آمدی و به او نوشیدنی و میوه تعارف می کنند.
بنابراین گریه بر امام حسین(علیه السلام)اکنون، جهاد نیست و دیگر وعده بهشت نخواهد داشت و چون شکنجه و رنج و ترس از کشته شدن نیست، دیگر ثواب های آن چنانی نخواهد بود»(79)
اصل در دلالت احادیث بر این است که عمومیت داشته و بر زمان خاصی دلالت نکند، مگر این که قرینه ای اقامه شود که آن را از عمومیت و فراگیر بودنش ساقط کند و صرف احتمال دادن به یک زمان، بدون ذکر دلیل و با یک استحسان ساده قابل قبول نیست.
همه عبادات از ارزش والایی برخوردارند. هر عبادتی با توجّه به شرایط ویژه ارجمندی خاصی پیدا می کند، ولی معنایش این نیست که در شرایط عادی ،مثلاً:
نماز از ارزش بیفتد و یا در زمان جوانی و قدرت، روزه بی ارزش گردد و یا با توانایی و مکنت، حج ارجمندی نداشته باشد. بنابراین گریه و عزای امام حسین(علیه السلام) همان ارجمندی را دارد. البته در شرایط سخت ارجمندی اش مضاعف می گردد. (80)
ج: پذیرش روایات به طور مطلق
پذیرش این روایات به طور مطلق و عدم تخصیص آن به شرایط سخت به نظر می رسد این نگرش، از سایر نظریه ها مناسب تر است؛ لکن در تکمیل این نظریه شایسته است به نکاتی توجه نماییم تا قبول آن برای دانشمندان و عموم مردم آسان تر گردد؛1- عزاداری برای پیشوای مظلومان و هر عمل نیک دیگر، اگر چه ذاتاً اقتضای پاداش بسیار دارد - و در اصطلاح از حُسن فعلی برخوردار است-
اما علاوه بر آن باید شرایط دیگری برای تأثیر و علیت را برخوردار باشد، یعنی؛ علاوه بر حُسن فعلی باید از حُسن فاعلی، انگیزه صحیح فاعل، پاک و خالص بودن عمل و... برخوردار باشد.
اگرچه عزاداری، سوگواری و گریه، علت مقتضی برای پاداش بیکران الهی است، اما علّت تامّه نیست و در کنار دیگر شرایط لازم، علّیت آن تامه می شود،
اگرچه گریه و سوگواری به تنهایی ارزش خود را دارد و ثواب و پاداش آن در هر حال باقی است، اما برای رسیدن به آن ثواب های بیکران و ثبت جاودان، باید علیت آن تامّه باشد.
2- در کنار وجود شرایط برای تأثیر، باید موانع را نیز بر طرف کرد. چه بسا علّیت یک عمل نیک تمام است و ثواب و پاداش وعده داده شده نیز نصیب شخص خواهد شد،.
اما در همان زمان یا پس از مدتی، انسان عملی را مرتکب می شود که عمل گذشته خود را باطل می کند و از بین می برد. در همین باره روایت معروفی وارد شده است که پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) میان جمعی حضور داشتند و حضرت در بیان پاداش ذکر «لا إله إلاّ الله» فرمود:
به تعداد هر ذکر، خداوند برای گوینده، در بهشت درختی قرار خواهد داد» یکی از یاران گفت: بنابراین درختان ما در بهشت بسیار است. حضرت در پاسخ فرمود: آری، اما مبادا آتشیبفرستید تا درختان را بسوزاند و نابود کند. (81)
نتیجه:
یکی از مشهورترین احادیث عزاداری، روایت ریّان بن شبیب از امام رضا(علیه السلام) است که بیان گر سخنان آن حضرت(علیه السلام) پیرامون عظمت ماه محرّم، عاشورا و فضل و ثوابِ گریه و عزاداری برای امام حسین(علیه السلام)است.ضرورتی برای کشف وثاقت این روایت وجود ندارد؛ زیرا مفاد احادیث من بلغ در روایات عزاداری نیز قابل صدق است. بنابراین، اگر شخصی با توجه به حدیث ریّان بن شبیب، به قصد قربت و رجا عزاداری کند، ثواب آن عمل به او می رسد ولو این که بدون بررسی سند حدیث بوده و حدیث از معصوم صادر نشده باشد.
روایاتی که پیرامون عزاداری بر اهل بیت وارد شده آن قدر زیاد است که به حدّ تواتر اجمالی رسیده است. به این معنا که وقتی همه آن ها را کنار هم می گذاریم یقین حاصل می شود که بعضی از آن ها از امام صادر گردیده است.
با توجه به وثاقت و عدالت رجال مذکور در سند این حدیث، می توان به این حدیث اعتماد کرد و عدم تصریح خاص به وثاقت ابراهیم بن هاشم قمّی مانع نمی شود که این حدیث در مرتبه صحیح قرار گیرد.
نظریه صحیح در تحلیل روایات ثواب عزاداری، پذیرش این روایات به طور مطلق است و نظریه جعلی بودن این گونه روایات به جهت استبعاد از ثواب بسیار آن و همچنین نظریه برخی مبنی بر تخصیص این روایت، به موردی که شرایط سخت باشد، قابل دفاع نیست.
پی نوشت:
1.عمرانی، «بررسی سندی و دلایلی حدیث ریان بن شبیب پیرامون عزاداری»، ص۹۵.2.نگاه کنید به: «بیان جامع امام رضا(ع) در گرامیداشت ایام محرم، عزاداری، ثواب گریه بر امام حسین(ع)»، وبگاه مؤسسه تحقیقاتی حضرت ولیعصر.
3.شیخ صدوق، عیون أخبار الرضا علیه السلام، ۱۳۷۸ق، ج۱، ص۲۹۹.
4.سید بن طاووس، اقبال الاعمال، ۱۴۰۹ق، ج۲، ص۵۵۳.
5.سید بن طاووس، اقبال الاعمال، ۱۴۰۹ق، ج۲، ص۵۵۳.
6.شیخ صدوق، عیون أخبار الرضا علیه السلام، ۱۳۷۸ق، ج۱، ص۲۹۹.
7.شیخ صدوق، عیون أخبار الرضا علیه السلام، ۱۳۷۸ق، ج۱، ص۲۹۹و۳۰۰.
8.شیخ صدوق، عیون أخبار الرضا علیه السلام، ۱۳۷۸ق، ج۱، ص۳۰۰.
9.شیخ صدوق، عیون أخبار الرضا علیه السلام، ۱۳۷۸ق، ج۱، ص۳۰۰.
10.شیخ صدوق، عیون أخبار الرضا علیه السلام، ۱۳۷۸ق، ج۱، ص۳۰۰.
11.شیخ صدوق، عیون أخبار الرضا علیه السلام، ۱۳۷۸ق، ج۱، ص۲۹۹.
12.شیخ صدوق، عیون أخبار الرضا علیه السلام، ۱۳۷۸ق، ج۱، ص۳۰۰.
13.میرجهانی طباطبایی، البکاء للحسین علیهالسلام، ص۷۲.
14.میرجهانی طباطبایی، البکاء للحسین علیهالسلام، ص۷۴.
15.ابن طاووس،1409 ق، ج2 : 545.
16.شیخ حر عاملى، 1409ق، ج14: 502.
17.مجلسى، 1403ق، ج44: 286 .
18.بحرانى اصفهانى،1413 ق، 17: 539.
19.الطوسی،1417ق، 237، الرقم 710؛ همو،1415ق، 439، الرقم 6275.
20النجاشی،1416ق، 389، الرقم 1049.
21.ابن بابویه،1361ش، مقدمه؛ به نقل از قمى، 1388ش، ج2: 22.
22.همان.
23.همان.
24. مامقانی، 1392ش، ج3: 153
25. زرکلى، 1389ق، ج 6: 274.
26.خویی،1410ق، ج17: 55.
27.النجاشی ،1416ق، 353: 947.
28.خویی،1410ق،ج17: 55.
29. رک: دروس خارج فقه؛ النکاح، درس 331 به نقل از سایت رسمی ایشان.
30.النجاشی،1416ق: 260، الرقم 680..
31.ابن داود، 1392ق: 237؛ الحلّی، 1417ق: 100.
32.خویی،1410ق، ج11: 213.
33.النجاشی، 1416ق: 16، الرقم 18.
34.حسن؛ روایتی است که واجد تمام شرائط روایت صحیح است به اسثتناى آن که در میان سلسله راویان نسبت به یک ، یا چند راوى در منابع رجالى تصریح به عدالت نشده و تنها به مدح و ستایش او اکتفا شده باشد.
35.ابن طاووس، 1377ش: 158.
36.خویی،1410ق، ج1: 317.
37.الحلّی، 1417ق: 138
38. شهید ثانی، 1430ق: 50.
39.مامقانی، 1392ش، ج1: 40.
40.آقاجانی، تابستان 1380، ش14: 127.
41.همان
42.بحرالعلوم، 1363ق، ج1،:462.
43.همان:451.
45.خویی،1410ق، ج1: 317.
46.بحرالعلوم، 1363ق، ج1.
47.همان.
48.مامقانی، 1392ش، ج1: 41.
49.خویی،1410ق، ج1: 318.
50.النجاشی، 1365ش: 165.
51.مسعودی، 1384ش: 223
52.النجاشی، 1365ش: 165؛ خویی،1410ق، ج9: 216.
53.الطوسی، 1404ق: 609.
54.الحلّی، 1417ق: 71.
55.ابن داود، 1392ق: 154.
56.رک: الطوسی،1417ق، ج9: 201.
57.رک: کلینی، 1407ق، ج1: 180.
58. قدما به استناد قراین همراه خبر، روایات را به دو دسته صحیح و ضعیف، یا مقبول و مردود تقسیم مى کردند،
59.رک: مامقانی، 1411ق، ج1: 137.
60.شیخ بهایی، 1372ش: 3.
61.مامقانی،1411ق، ج1: 178.
62. رک: جزائری،1416ق، ج4: 363.
63. جزائری،1416ق، ج4: 363.
64. ربانی،1380ش: 93.
65.سبزواری،1413ق، ج 3: 215.
66. النجاشی،1416ق: 260، الرقم 680؛ الطوسی،1417ق: 152، الرقم 380
67.رک: سایت رسمی ایشان در تاریخ اول محرم 1430ق
68. آل عمران: 38
69.بحار/44/280.
70.مفید، 1413ق، ج2: 93.
71.ابن قولویه قمی،1356ق: 270
72.رک: ابن قولویه قمی،1356ق، باب 26 تا 31؛ مجلسى، 1403ق، ج45: 200-241
73. رک: ابن عساکر،1415ق، جلد امام حسین7، 245 ، ابن سعد،1403ق، جزء امام حسین:7، 91 ح 326).
74.ابن قولویه قمی،1356ق: 82.
75.اسراء/44.
76.حسنی، 1365ش: 170.
77.رک: حر عاملى، 1409ق، ج7: 182.
6.جوادی آملی،1372ش:521
78.حسینیان قمی، 1376ش، ش6: 129.
79 .رک: مجلسى، 1403ق، ج44: پاورقی 293.
80.حسینیان قمی، 1376ش، ش6: 129.
81.ابن بابویه، 1376ش، 705؛ حر عاملى، 1409ق، ج7: 185؛ مجلسى، 1403ق، ج8: 186.
منابع:
پژوهش نامه معارف حسینی 2 : نخستین فصلنامه تخصصی امام حسین علیه السلامدکتر سید مسعود عمرانی(استادیار دانشگاه علوم اسلامی رضوی . seyedmasoudemrani@yahoo.com
https://fa.wikishia.net/viewL: حدیث ریان بن شبیب