باورهاي عاميانه درشعر صائب (1)
چکيده :
فرهنگ و ادب عامه و توجه به باورها و اعتقادات توده هاي مردمي ،مجموعه ي عقايد و انديشه ها ،و آداب و رسوم ،قصه ها و ترانه ها و اشعار ساده و ابتدائي يک ملتي است که از دوران هاي بسيار قديم به جاي مانده و سينه به سينه و نسل به نسل به دست انسان امروزي است که ريشه اي بسيارديرينه و در عين حال آموزنده از زيبا و در خورتأمل و بررسي هستند و از افکار و عقايد و آرمانها و احساسات و عواطف عاميانه نشأت گرفته اند و برخي از افکار و اعتقادات آنهاد ريشه خرافي دارند و چون در دوران صائب شعر و شاعري به قهوه خانه ها و ميان مردم عام کشيده شده بود اين ويژگي درشعرصائب بازتاب خاصي دارد .
واژه هاي کليدي :
باورها ،اعتقادات ،خرافات ،رشته تب ،سنگ و مهر ،زبان بند ،پيه گرگ و فال شانه .
«فرهنگ و ادبيات هر ملتي نمودار شيوه ي تفکر و چگونگي نگرش آنان به جهان هستي و نحوه زندگي اجتماعي آن ملت است از اين ميان فرهنگ و ادب عامه سهم ويژه اي به خود اختصاص مي دهد زيرا اين بخش به زندگي توده مردم نزديک است و بهترمي تواند ويژگي هاي فرهنگ يک ملت را انعکاس دهد ...»(پژوهش و بررسي فرهنگ عامه ايران حسنعلي بيهقي ص39)
از جمله عناصر مهم پژوهشي در زمينه فرهنگ عامه توجه به باورها و اعتقادات رايج در بين مردم است و شعر شاعران برخاسته از توده هاي مردمي مي تواند جلوگاه خوبي براي اين امر باشد .به قول مرحوم هدايت :«مردمان کهنه ،ملتهاي قديمي بيش از ملتهاي جوان و تازه به دوران رسيده اعتقادان و خرافات عوامانه دارند .»فرهنگ ايران به واسطه داشتن پيشينه چندين هزار ساله پژوهشي در خور را مي طلبد .
در اين ميان ادبيات عهد صفويه بخاطر ويژگي خاصي که دارد در اين زمينه جايگاهي مخصوص دارد و اين از آنجا نشأت مي گيرد که ادبيات اين عهد عموماً و شعر وخصوصاً با زبان و فرهنگ عامه پيوندي نزديک مي يابد به عبارت ديگر در اين دوره به علت عوامل مختلفي نشست و برخاست شاعران افزايش مي دهد .به همين خاطر انعکاس فرهنگ را در شعر صائب بيش از شعر حافظ مي بينيم .
مخاطب شاعر دوره صفويه عامه مردم است نه درباريان و قشر خاصي از جامعه .از جمله مجامعي که دراين دوره شعرا و عامه مردم را با هم جمع مي کرد قهوه خانه ها بودند اين دمخور بودن شعرا با عامه مردم باعث نزديکي هرچه بيشتر فرهنگ اين دو قشر مي شد که البته نمود آن را مي توان در ديوانها به وفورديد.ازاين روزگار گويي هر کسي اندکي ذوقي داشت ضمن پرداختن به شغل خويش شعر نيز مي سرود و چه بسيار پيشه وران و بازاريابي که خود را در جرگه ي شاعران جاي داده بودند و بدين وسيله نامش را درتذکره ها جاويدان ساخته اند مانند:يغما (خياط )مقيما (زرکش )محتشم کاشاني (بزاز )صفايي تبريزي (کاغذ فروش )...(تذکره نصرآبادي و تحفه سامي )
در اين مقاله سعي شده تمام باورهاي عاميانه که ريشه خرافي دارند و صائب به نوعي در اشعارش آنها را آورده ؛اشاره شود .البته بيشتراين باورها همانطور که مي دانيم چون ريشه در فرهنگ ما دارند قبل از صائب مکرراً دراشعار شاعران ديگر آمده و منحصر به ديوان صائب نيستند .
باورهايي چون «ساخته شدن مرواريد در دل صدف با چکيدن يک قطره باران »و يا «تبديل سنگ لعل در اثر تابش آفتاب »و يا «نعل در آتش گذاشتن براي بيتابي يار »و ...بارها در ادبيات و شعر شاعران مطرح شده است .مثلاً:
گويند سنگ لعل شود در مقام صبر
آري شود و ليک به خون جگر شود «ديوان حافظ »
در نهانخانه عشرت صنمي خوش دارم
کز سرزلف و رخش نعل در آتش دارم «ديوان حافظ»
با نعلبندي پسري خوش بود و نعل دلش در آتش
گلستان سعدي
معدن گوهر بود آري صدف ليکن يکي
قطره باران بيابد تا دراو گردد گوهر ديوان عنصري
آب صدف گر چه فراوان بود
در زيکي قطره باران بود
خمسه نظامي
نگارنده سعي کرده و در هر مورد تمامي ابيات را از ديوان صائب استخراج کند ولي براي جلوگيري ازاطاله کلام در مقاله حاضر درهرمورد به ذکر يکي يا دو بيت اکتفا مي شود .
(لازم به ذکر است که عدد سمت راست مقابل ابيات معرف شماره غزل و عدد سمت چپ معرف شماره بيت است .)
مهمترين مواردي که از ديوان صائب مي توان به آنها اشاره کرد عبارتند از :
اعتقاد به مهره گهواره :
مهره اي کبود رنگ است که براي دفع چشم زخم از کودک بر بالاي گهواره او آويزان مي کنند .
مهره گهوراه من بود از عقد سخن
منت گويايي ازکس نيست چون عيسي مرا 5/118
مهره گهواره ام اشک است چون طفل يتيم
مي خورد خون دايه خاموش مي سازد مرا 2/129
اعتقاد به سنگ يده :
سنگي است که گويند اگر بر آن افسون خوانند و برکف دست به سوي آسمان نگاه دارند باران بسيار مي بارد و اين عمل در ميان ترکان شايع است ؛به اين سنگ حجرالمطر نيز مي گويند .
گرچه از داغ يتيمي دل ما سوخته است
هست سنگ يده هر مهره گهواره ما 3/562
سنگ يده است مهره گهواره يتيم
جز گريه کار نيست دل داغدار را 5/701
اعتقاد به رشته تب
ريسماني است که دختر نابالغ به اندازه قد شخص تب دار به وسيله دست چپش مي ريسد و برآن افسون مي خوانند و بر گردن شخص تب دار مي بندند تا شفا يابد .
و يا گويند اگر دو سر اينچنين ريسماني را در کوچه تنگي به دو طرف ديوار بندند ،هر کس که از آن راه گذرد و آن را غافل پاره کند بيمارشفا يابد .
بس که مي پيچيم دل شبها به ياد زلف او
هررگم از رشته تب بيشتر داد گره 4/6595
اعتقاد به شانه سوختن
سوزاندن استخوان شانه بز يا گوسفند که نوعي از افسونگري و فالگيري است .
مکن پهلوتهي از سوختن تا ديده ور گردي
که سازد فاش رازغيب را چون شانه مي سوزد
8/3030
اعتقاد به معکوس خواندن آيه تبت يدا ابي لهب
گويند اگرآيه «تبت يدا ابي لهب »را معکوس بخواني دفع بلا مي کند .
خطي که از دفن به بنا گوش مي رود
در خاصيت به تبت و اروان برابرست 3/1892
روي سخت کوه را پروايي از شمشير نيست
در گرانجان تبت وارونه را تاثير نيست 1/1275
اعتقاد به سنگ و مهر کردن :
موافق مذهب اماميه رسم است که در عشره محرم ،و از نوزدهم تا بيست و يکم رمضان که روز شهادت حضرت علي (ع)است سر تراشي و ناخن گيري ممنوع است ،و معتقدان مي گويند امروز بر سنگ و تيغ ما مهراست .
گرچه سنگ و تيغ را مژگان او کرده است مهر
بوي خون مي آيد از چاه زنخدانش هنوز 9/4772
اعتقاد به الف بر سينه کشيدن :
در ايران رسمي است که عاشقان و قلندران الف بر سينه مي کشند و گاهي نعل و داغ هم مي کشند .
الف از برق کشد بهر چه بر سينه خويش
گر از چشم ترم ابر بهاران داغ است 2/1475
اعتقاد به الف بر خاک کشيدن با خط بر قبر کشيدن :
در مذهب اماميه رسم است که ميت را در خاک دفن کرده هفت بار سوره «اناانزلنا »خوانند و هر بار بر قبر خط کشند .
برخاک ما به جاي الف تيغ مي کشند
خصم سيه دلي که پي ما گرفته است 11/1964
زبعد مرگ کسي خط قبر ما نکشيد
زبهرآنکه نبوديم در حساب کسي
بيت منسوب به صائب
اعتقاد به اثر معجزه آساي انار ياسين :
اناري که در نوروز چهل بار سوره ياسين تلاوت کرده بر آن دمند و گويند هر که را بي مشارکت غيري بخورد تمام سال از امراض جسماني درامان باشد .
سبب غبغب اگر به دست افتد
بهتر از صد انار ياسين است
2/2219
اعتقاد به هيکل شرم :
تعويذ گونه اي بوده است که بربازوي جوانان مي بستند تا آنان را ازارتکاب معاصي باز دارد و نيزازچشم بد آنها را محفوظ بدارد .
لب نهادي به لب ساغر و رفتي از دست
حيف از آن هيکل شرمي که به بازوي تو بود
6/3563
پرده اي بود به چشم من گستاخ نگاه
هيکل شرم و حيايي که به بازوي بو بود 11/3564
اعتقاد به بد يمن بودن پيه گرگ :
علمي است جادويي که درآن ازچشم و نظر انداختن ديگران و بي قدرو منفورساختن وي بر پيراهنش پيه گرگ مي مالند .
ندارد حاصلي غير از ندامت حيله اخوان
به پيه گرگ نتوان زشت کردن ماه کنعان را 5/405
عزيزمصرعزت زحمت خواري نمي بيند
چه پيه گرگ مي مالند بر پيراهن يوسف 8/5165
ادامه دارد...