موسي زنده شده بود

اوريانافالاچي، مشهور ترين روزنامه نگار معاصر، بخشي از شهرتش را از مصاحبه هاي جنجالي اش داشت. او مصاحبه را تهاجمي آغاز مي كرد و با همين شيوه ادامه مي داد. سؤالات كه مي پرسيد حيرت انگيز بود و حتي تصور استفاده از چنين سؤالاتي براي ساير خبرنگارها سخت بود. او دو بار هم به ايران آمد.
پنجشنبه، 20 آبان 1389
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
موسي زنده شده بود

موسي زنده شده بود
موسي زنده شده بود


 

مترجم: احسان رضايي




 
روايت معروف ترين خبرنگار معاصر از ديدار با امام
اوريانافالاچي، مشهور ترين روزنامه نگار معاصر، بخشي از شهرتش را از مصاحبه هاي جنجالي اش داشت. او مصاحبه را تهاجمي آغاز مي كرد و با همين شيوه ادامه مي داد. سؤالات كه مي پرسيد حيرت انگيز بود و حتي تصور استفاده از چنين سؤالاتي براي ساير خبرنگارها سخت بود. او دو بار هم به ايران آمد.
شايد كتاب «مصاحبه با تاريخ»را ديده باشيد؛ مجموعه مصاحبه هاي اوريانا فالاچي با شخصيت هاي مهم جهان در عصر بعداز جنگ جهاني. همه سياستمدارها دوست داشتند فالاچي با آنها مصاحبه كند و در عين حال همه از او مي ترسيدند. سؤالات فالاچي ويران كننده بود و كمترسياستمداري حريف او مي توانست بشود. فقط او بود که مي توانست هنري كيسينجر، وزير خارجه آمريكا را آن قدر سؤال پيچ كند تا كيسينجربه «ابلهانه » بودن جنگ ويتنام اعتراف كند. او در مصاحبه با شاه، او را وادار كرد تا سياست هاي ضد انساني خود در رابطه با اعدام مخالفين را بروز دهد و به قول خودش موفق شود شاه را چنان عصباني كند كه سخناني بگويد كه معمولاً نمي گفت. مصاحبه فالاچي با شاه كه در روزنامه لس آنجلس تايمز،30دسامبر1973چاپ شد باعث ممنوع شدن كتاب هاي فالاچي در ايران تا پايان حكومت پهلوي و تيرگي روابط ايران و ايتاليا شد.
فالاچي يک بار ديگر هم به ايران آمد. شش سال بعد، آخر تابستان 1358 فالاچي حاضر شد با روسري به قم برود و با معروفترين چهره خبري آن روز دنيا ديدار كند. بعد از ده روز انتظار، ديدار با امام خميني (ره) فراهم شد. او چادر به سر كرده بود و ابوالحسن بني صدر، نقش مترجم را به عهده داشت. فالاچي مصاحبه گر، در اين ديدار چنان تحت تأثير امام قرار گرفت كه خطاب به امام گفت «شما مطمئن باشيد من تمام تبليغاتي كه عليه شما مي كنند را به هم مي زنم.»
اوريانا فالاچي درباره اين مصاحبه متفاوتش دوبار توضيح داده است: در ابتدا در ليد چاپ اول مصاحبه كه در«تايمز» 7اكتبر1979چاپ شد چيزي نوشت و سالها بعد در ديداري كه مارگارت تالبوت، ستون نويس «نيويوركر» با او داشت، توضيحاتي داد كه در شماره 5 ژوئن 2006 نيويوركر چاپ شد.
او در مقدمه تايمز آورد: «از همان لحظه اول فهميدم فضا آن طور نيست كه فكر مي كردم. من شديداً تحت تأثير فضاي ساده خانه آيت الله كه در يک كوچه خاكي واقع شده بود، قرار داشتم...در اين مصاحبه آيت الله خميني، نه بستن روزنامه آيندگان را تكذيب كرد، نه اعدام ها را نه محدوديت فضاي حرکت كمونيست ها را. او با تمام مصاحبه شوندگان قبلي فرق داشت.»
اما در مصاحبه نيويوركر، فالاچي اينطور تعريف كرده كه ضمن مصاحبه، با رسيدن به بحث حجاب اسلامي و چادر و اصرار فالاچي، امام جواب داده كه «حجاب مانع فعاليت زنان نيست» و «ما اجباري در كار نداريم» فالاچي هم شيطنت مي كند و چادر را بر مي دارد. امام بالافاصله اتاق را ترک مي كند. «آيت الله با چنان سرعتي از اتاق خارج شد كه براي مردي با آن سن و سال غيرقابل تصور بود.»سه روز بعد، فالاچي موفق مي شود دوباره پيش امام برود. مرحوم احمد خميني به او مي گويد ديگر حرفي از چادر نزند تا امام عصباني نشود. اما به محض روبه رو شدن با امام حرف چادر را به ميان مي كشد. «آيت الله خميني اول ساكت من را نگاه كرد، بعد سايه لبخندي پيدا شد و بعد قشنگ خنديد. بعداً احمد خميني به من گفت تا حالا هيچ كس نتوانسته پدرم را اين طوري بخنداند.»
فالاچي مي گويد تصويرش از امام، چيزي شبيه مجسمه موسي ميكل آنژاست. مي گويد: «خميني خوش قيافه ترين پيرمردي بود كه در عمرم ديده ام. زمين تا آسمان با ديگر رهبران خاورميانه مثل قذافي و عرفات كه مثل عروسک هاي خيمه شب بازي بودند، فرق داشت. خميني، چيزي مثل پاپ يا يک سلطان مقتدر بود، يک رهبر واقعي. مردم ايران بيش از اندازه او را دوست داشتند. در حد يک پيامبر، يا از آن بالاتر، در اندازه يک خدا.»
منبع:هفته نامه همشهري جوان، شماره263



 



نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.