رهبري و بايسته ها(2)

1) تحرک عمودي: در اين گونه تحريک دو مقياس و معيارلحاظ مي گردد؛ يکي جوامعي که از جهات مختلف نسبت به ما در سطح و رده برتر و بالاتر قرار دارند، و ديگر همان مقاصد و اهداف کلاني که در جامعه ديني ترسيم شده است. اينک فاصله و موقعيت خويش را نسبت به آنها ارزيابي نموده و اقدامات لازم را جهت رسيدن به آن مرحله انجام
يکشنبه، 7 آذر 1389
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
رهبري و بايسته ها(2)

رهبري و بايسته ها(2)
رهبري و بايسته ها(2)


 





 

3)تحرک اجتماعي
 

ازديگروظايف مهم رهبري ايجاد تحرک اجتماعي مي باشد.تحرک به دو صورت انجام مي گيرد:
1) تحرک عمودي؛
2) تحرک افقي؛
1) تحرک عمودي: در اين گونه تحريک دو مقياس و معيارلحاظ مي گردد؛ يکي جوامعي که از جهات مختلف نسبت به ما در سطح و رده برتر و بالاتر قرار دارند، و ديگر همان مقاصد و اهداف کلاني که در جامعه ديني ترسيم شده است. اينک فاصله و موقعيت خويش را نسبت به آنها ارزيابي نموده و اقدامات لازم را جهت رسيدن به آن مرحله انجام مي دهيم. در ميان آن دو مقياس مهم اولويت مربوط به دومي است، و غرض از تحرک اجتماعي عمودي نيز دگر شدن به الگوي شايسته و عملي براي ديگران مي باشد. اين هنگامي است که چشم انداز ياد شده و مقاصد پنج گانه محقق گردد.
اقدامات مديريتي که براي ايجاد تحرک اجتماعي، آن هم از گونه عمودي لازم است و رهبري در جامعه، مسؤوليت آن دارد عبارتند از:
1-1) باز ساختن جامعه و دوري از جامعه بسته؛ جامعه باز و يا باز شدن جامعه، هم مولد تحرک اجتماعي است و هم محصول و برايند آن، به ويژه توسعه و تکامل تحرک اجتماعي است سخت يا جامعه باز گره خورده است. تحرک اجتماعي در واقع يک مسير و فرايند است و نقش و سهم رهبري در آن در باز ساختن جامعه و حمايت و حفاظت از استمرار و دوام باز بودن مي باشد. زايش و پرورش جامعه باز در گرو چند عنصر و عامل زير مي باشد:
1-1-1) گردش آزاد اطلاعات و دسترسي همگان به منابع آن، و مهم تر اين که دسترسي نه به عنوان يک تاکتيک، بلکه همچون حقوق آدميان بايد پذيرفته شده و تأمين گردد؛
1-1-2) گسترش حق مالکيت واقعي بر عوامل و منابع حياتي و سرمايه هاي
مادي و انساني براي همه افراد جامعه و پذيرش اين امر که حوزه عمومي، ملک مشاع همگان مي باشد؛
1-1-3) فراهم سازي فرصت برابر براي افراد جامعه؛
1-1-4) نهادينه سازي آزادي مسؤولانه در جامعه؛
2-1) آينده نگري؛ از ديگر عناصر و مؤلفه هاي تحرک اجتماعي، که در قلمرو وظايف و مسؤوليت هاي رهبري در جامعه ديني قرار دارد، آينده نگري است. بدين معنا که رهبري همواره آينده نگر بوده و سياست گذاري ها و مديريت را با توجه به آن انجام بدهد و افزون بر آن آينده نگري را در جامعه به عنوان يک ارزش، نياز و يا خواست همگاني در آورد و توسعه ببخشد.
آينده نگري پيامدهاي سازنده و پيش برنده اي به همراه مي آورد که همگي در توليد و تداوم تحرک اجتماعي نقش ارزشمند و تعيين کننده دارند.
2-1-1) تحول آفريني و تحول پذيري؛ آينده نگري، براي آن که در مقام شعار و مفهوم ذهني باقي نماند، ناگزير از پيوستگي با تحول آفريني مي باشد. به تعبير روشن تر، آينده نگري به معناي پيش گفته که بازنمود ماهيت عيني و هويت عملياتي آن است همراه با تحول آفريني بوده و گره ناگسستني به آن خورده است. از اين روي فرد، جامعه، نهاد و نظام بدون آينده نگري نمي توانند تحول آفرين بوده باشد. همين طور در فقدان تحول آفريني نمي توانند آينده نگر باشند و اين گواه همان درهم تنيدگي است.

تحول آفريني دو بنياد و يا سازوکار دارد:
L

1) نوآوري و نوسازي؛ يعني جدا شدن سخت کوشانه و نظام مند از گذشته، که در آن مفاهيم، روش ها، ابزارها، مکانيزم ها و انديشه و ارزش هاي نوين توليد گرديده و يا معنا و کارکرد جديد و متفاوت از گذشته مي يابند.
2) بهره وري فعاليت؛ بهره وري فعاليت، در ساده ترين معنا، بازنمود اين فرايند است که در آن ارزش افزوده محصول و برون داد فعاليت (به معناي عام) از نظر کمي و کيفي بيشتر و بهتر از ارزش و مقدار هزينه توليد فعاليت و عملي
باشد.بهره وري به اين معنا طيفي از فعاليت ها را شامل شده و منحصر به عمليات اقتصادي نيست که مهم ترين مصداق و مورد آن در جهان امروز بهره وري دانش و فعاليت فرهنگي مي باشد.
تحول پذيري از ديگر مؤلفه هاي آينده نگري به شمار مي رود. اين مؤلفه ناظر به فرايند تعامل و داد و ستد با بيرون و محيط پيراموني مي باشد، که مستلزم اولاً واقع گرايي و پذيرش رويدادها، مسيرها، نهادها، سازوکارها، انديشه ها و ارزش هاي بيروني، به عنوان واقعيت هاي موجود و اثرگذار در زندگي بشر است،و پرهيز از ايده آل گرايي، به بيان ديگر داشتن نظام ارزش گذاري واقع بينانه. ثانياً داد و ستد، برگيري و واگذاري هوشمندانه اي محيط و فضاي پيراموني يعني نظام داوري منطقي و معقول.
به اين ترتيب به اين نتيجه رهنمون مي گرديم که آينده نگري، مجموعه عمليات و رفتارهاي تکه تکه و از هم گسسته نبوده، بلکه فعاليتي نظام مند و سيستماتيک مي باشد. طبعاً نظام و سيستم، هم در مقام پيدايش و هم در عرصه کارکرد، به مديريت وابسته است. از اين روي مديريت رکن اصيل در فعاليت سيستماتيک مي باشد. اينجاست که مؤلفه و يا پيامد سوم آينده نگري شکل مي گيرد که همان مديريت مي باشد.
2-1-2) چنان که گفته شد آينده نگري فعاليتي سيستماتيک و نظام مند است و يا چنين فعاليتي را مي طلبد و هر نظام و سيستمي برساخته مديريت مي باشد. با پيدايي و پويايي تدبير و مديريت، اولاً جامعه مي تواند منابع و عوامل تهديد را شناسايي و در موقع لازم از بين برده و يا آنها را به فرصت تبديل نمايد. روشن است جامعه اي که بتواند تهديدها را نابود و يا تبديل به فرصت نمايد، در واقع حيات و هويت خود را بيمه کرده است. ثانياً جامعه و افراد آن مي دانند که در چه اقتصادي، طبيعي و مادي، فني و علمي و.. محيط دروني و همين طور محيط بيروني و پيراموني آنها در چه اندازه و چگونه مي باشد. ثالثاً اين دانايي به جامعه
توانايي تجهيز منابع موجود و توليد منابع جديد را مي دهد، و به موازات آن جامعه را قادر مي سازد که با برنامه ريزي معطوف به آينده و با استفاده از روشها و ابزار نوين به تخصيص کارآمد منابع جهت ساختن آينده ي بهتر بپردازد. بدون ترديد برآيند و رهيافت مجموعه ي عوامل و فعاليت ياد شده، همانا تحرک اجتماعي مي باشد.
3-1) ايجاد اميد؛ فعاليت و حرکت آدميان عمدتاً دو سرچشمه دارد، يکي انديشه و ديگري انگيزه، طوري که اگر در جامعه اي اين دو بي فروغ گردد، ايستايي و رکود، جامعه را مي بلعد. به عکس هر قدر در جامعه اي اين دو عامل زنده، فراوان و بالنده باشد، به همان اندازه تنوع و سطح و سقف فعاليت و حرکت گسترده بوده و پويايي در جامعه فراگير مي گردد. انگيزه در سطح اجتماعي همواره خودجوش نبوده و بايد ايجاد گردد و يکي از سازوکارهايي که به جامعه انگيزه مي دهد، دميدن «روحيه ي اميد» در مردم و اميدوار بودن و ساختن آنها مي باشد. از اين رو رهبري تواناست که تحرک اجتماعي را در جامعه انگيزه اي براي پويش و فعاليت داشته باشد و اميد يکي از عوامل سازنده و مولد انگيزه اجتماعي براي پويش مي باشد. بنابراين يکي ديگر از وظايف و مسؤوليت هاي رهبري در جهت ايجاد تحرک احتماعي، دميدن روحيه ي اميد در جامعه مي باشد.
2) تحرک افقي: همان طور که گفته شد، يکي از گونه هاي تحرک اجتماعي، تحرک افقي است. عوامل مختلف و چندي در زايش چنين تحرکي مؤثر هستند، همچون عامل هاي جغرافيايي، تکنولوژيکي، علمي، اقتصادي، ايدئولوژيکي و... از شمار اين عوامل و شايد مهم ترين عامل، که سبب و زمينه ي عمل گر شدن ساير عامل ها را نيز فراهم مي آورد، «رهبري» مي باشد. تاريخ گواه محکمي بر اين امر است که انبيا و اولياي (ع) و مصلحين اجتماعي در طول تاريخ گذشته، و در عصر حاضر امام خميني (ره) با ايجاد دگرگوني اجتماعي توانستند جامعه را رهبري
نمايند.
تحرک افقي اجتماع که از طريق دگرگوني اجتماعي نمودار مي گردد با دگرگوني و تغيير ساختارها، روش ها، سازمان ها و سازمان دهي اجتماعي، الگوهاي زيستي و رفتاري، ارزش ها و اولويت ها، نقش ها و کارکردها و.. آغاز شده و به صورت عملياتي درمي آيد. رهبري به طور مستقيم و يا غير مستقيم در تمامي اين ها سهم و نقش فعال و تعيين کننده داشته و دارد واساساً با همين ابزار و سازوکار جامعه را هدايت مي کند. به عنوان نمونه رهبري مي تواند الگوي خاص رفتاري را در جامعه حمايت و يا حتي به وجود بياورد، مثل الگوي پويش و سازندگي، الگوي قناعت و تدبير، يا مقاومت و صبر. و نيز اولويت هايي را مشخص نمايد، مانند عدالت، آزادي و يا امنيت، و يا ارزش هايي را عرضه نموده و در جامعه نهادينه سازد ،همچون اسلاميت، احساس هويت، ايرانيت، قدرت برتر در منطقه و يا نظام بين الملل، عزت و خوداتکايي، زدودن نگاه ارزشي و تبعيضي به منزلتها و نقش هاي اجتماعي. براساس اولويت ها و ارزش ها، الگو و ساختارهاي نام برده، سياست گذاري ها، برنامه ريزي، مديريت منابع انساني و طبيعي، قانون گذاري و شيوه هاي سازمان دهي اجتماعي توليد، گزينش و عمل گر مي شوند. الگوي نوآوري و شکوفايي به مثابه الگوي رفتاري در نظام جمهوري اسلامي ايران از سوي رهبري ترسيم و عرضه مي گردد و آن گاه مديريت، برنامه ريزي و فعاليت هاي پژوهشي در سطح جامعه در همان جهت سامان دهي مي شود. البته گره و آفت کار در اين است که آن الگو نهادينه نشده و تنها اختصاص به يک سال پيدا مي کند. در سال جاري الگوي مصرف،که مکمل و متمم الگوي پيشين است، ارائه گرديده است، اما مشکل اساسي آن نيز همان برش زماني کوتاهي است که آن را به آفت روزمره گي مبتلا مي سازد. اساساً رفتارها هنگامي به الگو تبديل مي شوند که نهادينه گردند، و نهادينه سازي فرايند درازمدتي است که يک نسل را پوشش داده و در جرياني چنين پوششي به صورت نهادينه در آمده و عمل گر مي گردد. بنابراين در جهان نوين به هر اندازه
که رهبري در توليد و تشخيص، عرضه و نهادينه سازي و به باور اجتماعي در آوردن امور ياد شده توفيق، تسريع و تدقيق لازم را داشته باشد، به همان اندازه در رهبري اجتماعي کامياب بوده و جامعه را به سوي خود تدبيري، پيشرفت و رشد رهنمون مي نمايد. از اين رو رهبري در جامعه ديني چنين وظيفه و رسالت حياتي و سنگيني را به عهده دارد.
از قرآن و سنت معتبر تحرک اجتماعي با صورت و سيرت ياد شده را مي توان فهميد .
«فاستجاب لهم ربّهم انّي لا اضيع عمل عامل منکم من ذکر او انثي بعضکم من بعض فالذّين هاجروا و اخرجوا من ديارهم و اوذوا في سبيلي و قاتلوا و قتلوا لاکفّرن عنهم سيئاتهم و لأدخلنهم تجري من تحتهاالانهار ثواباً من عندالله والله عنده حسن الثّواب: (آل عمران، 195).
چند نکته از اين آيه شريفه استفاده مي شود:
1) عمل و فعاليت و داشتن برنامه کار ملاک و سازوکار پويايي و تحرک اجتماعي است، نه جنسيت؛
2) فرد و جامعه براساس چنين معيارهايي نقش و منزلت در نظام ملي و بين المللي خواهند داشت.
«محمد رسول الله و الّذين معه اشداء علي الکفّار رحماء بينهم تراهم رکعاً سجداً يبتغون فضلاً من الله و رضواناً سيماهم في وجوههم من اثر السّجود ذلک مثلهم في التوراه و مثلهم في الانجيل کزرع اخرج شطأه فآزره فاستغلظ فاستوي علي سوقه يعجب الزّراع ليغيظ بهم الکفّار وعدالله الّذين آمنوا و عموالصّالحات منهم مغفره و اجراً عظيماً»(فتح،29).
از اين آيه شريفه مطالب زير به دست مي آيد:
1) شناسايي موقعيت و محيط دروني و توليد ظرفيت ها، و امکانات دروني براي تحرک اجتماعي، مانند اعتماد اجتماعي، هم ياري و مهرباني در تعاملات و مناسبات اجتماعي؛
ارزيابي و تحليل امکانات و ظرفيت ها و برنامه هاي محيط بيروني و پيراموني، و ارائه راه کارهاي استفاده از ظرفيتها و منابع آنها (بيروني و پيراموني) و نيز لزوم هشياري و بيداري و نيز آمادگي مقابله با نقشه هاي خصمانه دشمن در زمينه هاي متنوع؛
3) نگاه به آينده، حرکت روبه جلو و ايجاد و زنده داشتن اميد در جامعه و مطلوبيت توسعه انساني و توانايي اجتماعي.
«يا ايّها الذين امنوا اتّقوالله ولتنظر نفس ما قدّمت لغد و اتّقوالله انّ الله خبير بما تعلمون» (حشر، 18)؛
«وألّو استقاموا علي الطّريقه لاسقيناهم ماء غدقاً» (جن، 16)؛
نکاتي که از اين دو آيه شريفه مي توان فهميد:
1) به کارگيري و استعمال درست سالم و بارآورانه از منابع و تخصيص آنها جهت رشد و آباداني جامعه؛
2) توسعه و پيشرفت و آباداني در گروه توليد،تدوين و عملياتي سازي برنامه کاربردي مي باشد؛
3) نقش تعيين کننده ي آينده نگري در به حرکت در آوردن جامعه و افراد
«يا ايها الذين امنوا اذا قيل لکم تفسّحوا في المجالس فافسحوا يفسح الله لکم و اذا قيل انشزوا فانشزوا يرفع الله الذين امنوا منکم و الّذين اوتوالعلم درجاتٍ والله بما تعملون خبير» (مجادله، 11)
مسائلي را که اين آيه شريفه مي رساند امور زير مي باشد:
1) اولويت و مقدم داشتن خير و مصلحت جامعه و اسلام بر مصالح شخصي؛
2) پرهيزازتنگ نظري، بدبيني و بخل و وانهادن سياست طرد و نفي، و در مقابل تقويت و توسعه خوش بيني، رواداري، سياست جذب و هم گرايي اجتماعي در جامعه ديني.
3) دانايي، ايمان و عمل صالح دو عنصر و عامل کليدي تعالي و ترقي جامعه هستند، از اين رو بايد تبديل به ارزش هاي اجتماعي و انساني گردند.
«قل يا عبادي الّذين اسرفوا علي انفسهم لا تقنطوا من رحمه الله انّ الله بغير الذّنوب جميعاً انّه هوالغفور الرّحيم» (زمر، 53)؛
«انّ الّذين توفّاهم الملائکه ظالمي انفسهم قالوا فيم کنتم قالوا کنّا مستضعفين في الارض قالوا الم تکن ارض الله واسعه فتهاجروا فيها فاولئک مأواهم جهنم و ساء مصيرا الا المستضعفين من الرّجال و النّساء و الولدان لا يستعطيون حيله و لا يهتدون سبيلا فاولئک عسي الله ان يعفو عنهم و کان الله عفوّاً غفوراً» (نساء 97-99).
آنچه از اين دو آيه مي توان استفاده نمود:
1) دميدن و زنده نگه داشتن روحيه ي اميد در مردم؛
2) تنبلي، کسالت، جهالت و ايستايي در جامعه ي ديني ضد ارزش و بازدارنده هستند که بايد زدوده شوند، و پويايي، دانايي و فعاليت ارزش هاي سازنده اند که بايد نهادينه گردند.
«و لو شاء ربّک لآمن من في الارض کلّهم جميعاً افانت تکره الناس حتّي يکونوا مومنين» (يونس، 99)؛
«واصبر نفسک مع الّذين يدعون ربّهم بالغداه و العشيّ يردن وجهه و لا تعد عيناک عنهم تريد زينه الحياه الّدنيا و لا تطع من اغفلنا قلبه عن ذکرنا و اتّبع هواه و کان امره فرطاً» (کهف/ 28)؛
«و لا تطيعوا امرَالمسرفين الّذين يفسدون في الارض و لا يصلحون» (شعراء، 151-152).
«و لا تؤتو السّفهاء اموالکم الّتي جعل الله لکم قياماً و ارزقوهم فيها و اکسوهم وقولوا لهم قولاً معروفاً» (نساء، 5).
چند مسأله ي مهم در اين چهار آيه شريفه وجود دارند:
1) اصل آزادي و اختيار انسان ها حتي در امر مهمي همچون دينداري، که با نتيجه طبيعي و ضروري آن همانا جامعه باز مي باشد، و نيز متقابلاً باز شدن جامعه در بازپروري و استمرار آن دو اصل و حق انساني نقش تعيين کننده اي
دارند.
2) مردم داري و ارتباط و تعامل پيوسته، به ويژه از سوي مسؤولين جامعه با آنها طوري که آنها بتوانند بدون هرگونه ترس و امتيازهاي منزلتي چنان ارتباط و گفت و گوي داشته باشند؛ طبعاً اين نيز به صورت دو سويه مستلزم بازشدن فضاي جامعه مي باشد.
3) مبارزه با عواملي که تحرک اجتماعي را باز مي دارد، مانند نداشتن مديريت بهينه در هزينه نمودن و مصرف منابع و عوامل حياتي و زيستي در جامعه.
4) حمايت از عوامل و منابعي که تحرک، تداوم و بالندگي حيات اجتماعي و فردي را تضمين مي کند، همچون تأمين و گسترش حق مالکيت بر آنها، مديريت سالم و سازنده امور مالي و نظام اقتصادي کارآمد و پاسخ گو در جامعه ديني.
«انّ الّذين يکتمون ما انزلنا من البيّنات و الهدي من بعد ما بيّناه للنّاس في الکتاب اولئک يلعنهم الله و يلعنهم اللاعنون» (بقره، 159) (اصل دانايي و داناسازي افراد از طريق گردش آزاد اطلاعات)؛
«قل هذه سبيلي ادعو الي الله علي بصيره انا و من اتّبعني و سبحان الله و ما انا من المشرکين»(يوسف، 108) (دانايي و دينداري معرفت انديشانه و آگاهانه)؛
«و قال رجل مومن من ال فرعون يکتم ايمانه اتقتلون رجلاً ان يقول ربّي الله و قد جاء کم بالبيّنات من رّبکم و اين يک کاذباً فعليه کذبه و ان يک صادقاً يصبکم بعض الّذي يعدکم انّ الله لا يهدي من هو مسرف کذّاب» (غافر، 28) (آزادي بيان و اعتقاد)؛
«الذين يتّبعون الرّسول النّبيِ الامّيّ الّذي يجدونه مکتوباً عندهم في التّوراه و الانجيل يأمرهم بالعروف و ينهاهم عن المنکر و يحلّ لهم الطّيّبات و يحرّم عليهم الخبائث و يضع عنهم اصرهم و الاغلال الّتي کانت عليهم فالّذين آمنوا به و عزّروه و نصروه و اتّبعوا النّورالّذي انزل معه اولئک هم المفلحون» (اعراف، 157)
(نهايدنه سازي همه خوبي ها و شايستگي ها و راه و روش هاي دست يابي به آنها در جامعه اسلامي و انساني از شمار مسؤوليت هاي رهبري مي باشد)؛
«قل لا يستوي الخبيث و الطّيب و لو اعجبک کثره الخبيث فاتقّوالله يا اولي الالباب لعلّکم تفلحون» (مائده، 100) (تبيين و باز نمود ارزش ها و ضد ارزش ها در جامعه)؛
«و اذ اخذالله ميثاق الّذين اوتوالکتاب لتنبيّنّه للنّاس و لا تکتمونه فنبذوه و راء ظهورهم و اشتروا به ثمناً قليلاً فبئس ما يشترون» (آل عمران، 187) (گردش آزاد اطلاعات و داناسازي جامعه)؛
آيات شش گانه ي فوق، هرچند مسائل گوناگوني را مي رسانند و ناظر به آنها مي باشند، اما مرکزي ترين پيام آنها بصيرت، بيداري، دانايي، اراده ي آزاد، راست گفتاري و راست کرداري (عدالت) و گردش آزاد اطلاعات در جامعه و نيز ترسيم و تعيين برخي اولويت و ارزش ها مي باشد.
مدلول مطابقي، التزامي، تضمني و مصاديق مضموني و تأويلي آياتي که تا اين جا ذکر گرديدند، همانا بازگويي عوامل، عناصر و سازوکارهاي تحرک اجتماعي بوده که سنگين ترين مسؤوليت آن نيز متوجه رهبري جامعه مي باشد.
اما عناصر، عوامل و سازوکارهاي تحرک اجتماعي به ويژه به عنوان مسؤوليت رهبري درجامعه اسلامي و انساني در سنت رسول الله (ص) وائمه معصومين (ع) به صورت هاي مختلف بيان شده است.
ابن مسعود مي گويد مردي نزد پيامبر (ص) آمد و با او سخن مي گفت و در آن حال لرزه بر اندامش افتاده بود. پيامبر (ص) فرمود: «هون عليک فاني لست بملک انما انا ابن امراه تأکل القديد» (قزويني، بي تا، 1101)؛ راحت باش، من شاه نيستم، بلکه پسرزني هستم گوشت مانده ي خشک شده مي خورد.
پيامبر (ص) کساني که به اسلام مي گرويدند، نه تنها مالکيت آنها بر دارايي ها و ثروتشان را مي پذيرفت و تأمين مي نمود، بلکه اموال و منابع ديگري نيز در اختيارشان قرار مي داد. اقطاعات که حضرت (ص) به ديگران ارائه مي داشت، در همين راستا تفسيرپذير است. همين طور عمليات اقتصادي را مادامي که به گسترش فقر و نابرخورداري در جامعه مي انجاميد آزاد گذاشته و از آن حمايت
مي نمود. اقدامات پي گيرانه در زدودن نابرخورداريي ها و توزيع عادلانه فرصت، عوامل و منابع توليدي در ميان مردم مي داد و در جهت توسعه انساني سرمايه گذاري مي کرد (حميدالله 1377، 176 الي 190، 372- 396، 223-226).
دو متن و کلام فوق به روشني باز بودن و باز ساختن فضاي اجتماعي و زدودن امتيازها و نابرابري هاي به حسب موقعيت اجتماعي و يا قدرت سياسي را مي رساند. همچنين گسترش حق مالکيت بر عوامل و منابع حياتي و فعاليت ها و نتايج آن را بازگو مي نمايد.
حضرت (ص) هنگامي که عمروبن حزم را به کارگزاري يمن مي گمارد، مجموعه اي از شرح وظايف برايش ترسيم و تعيين مي کند، که يکي از دستورالعمل ها همانا تقويت و توليد شادابي و سرزندگي و نيز توسعه امنيت و اميد به آينده در ميان مردم است؛ «و ان يبشر الناس بالخير و يأمرهم به و يبشر الناس بالجنه و بعملها» (حميدالله، 1377، 255). به معاذ بن جبل، يکي ديگر از کارگزاران خويش دستور مي دهد که با مردم سخت نگيرد و خوش بيني را در آنها زنده نمايد؛ «يسرو لا تعسر و بشر و لاتنفر» (حميري، بي تا، 237). در اين دستورها و واژگان هاي «يبشر»، «يأمر»، «يسر» و «خير» دلالت روشن بر مقصود دارند.
ابن عباس گفت رسول الله (ص) چون به مردي مي نگريست و از ديدن او خوشحال مي شد، مي پرسيدند کارش چيست؟ اگر مي گفتند بيکاراست، مي فرمودند: از نظر من افتاد. عرض شد يا رسول الله (ص) چرا بي ارزش گرديد؟ مي فرمودند: چون مومن بي کاربماند ناچار با دين خود بايد معيشت کند (مجلسي، 1403 ه. 1983م، 9). در مستدرک نيز با همين مضمون آمده است.
اين فرمايش به روشني تحرک و پويايي اجتماعي را به مثابه يک اصل بيان مي دارد و نيز مسؤوليت رهبري را در مورد آن معين و مشخص مي سازد و همچنين پيامدهاي ويران گر ايستايي اجتماعي را مي نماياند.
رسول الله (ص) مسؤوليت هاي بزرگ فرهنگي، اجتماعي و نظامي را به جوانان واگذار مي کرد. پيش از هجرت به مدينه مصعب ابن عمير، که نوجواني بيش نبود، از سوي رسول الله (ص) براي انجام رسالت فرهنگي و تبليغي به مدينه اعزام مي شود (مجلسي، 1403 ه/ 1983م، 405).
اين اقدام پيامبر (ص) در برگيرنده و باز نمود چند امربسيار کليدي مي باشد، توسعه ي ظرفيت درجامعه، ايجاد اعتماد و اطمينان، تغييرو دگرشدن ارزش ها و اولويتها، افزايش بهره وري فعاليت و نوآوري، چون در جامعه ي آن روز موقعيت ها و مسؤوليت ها به خصوص مسؤوليت هاي بزرگ اساساً با توجه به موقعيت هاي قومي، قبيله اي، خانوادگي و مالي پذيرفته و سپرده مي شد که در آن ثروتمندي و ريش سفيدي و بزرگ قوم و قبيله بودن و تبعيت از سنن اجدادي بسيار ضروري شناخته مي شد و به عنوان معيار عمل مي کرد. طبعاً چنين اقدام و سياست رسول الله (ص)، مبني بر اعتماد به نسل جوان و سپردن مسؤوليت هاي حياتي و بزرگ به آنها، آن هم بدون دخالت منزلت اجتماعي شان، اولاً تغيير و جابه جايي ارزش به شمارمي رود، ثانياً اين اقدام و حرکت در نفس خودش يک نوآوري مي باشد، که استمرار آن پنجره هاي نوآوري و ابداع را گشوده مي سازد و ثالثاً سياست و دميدن روحيه ي نوين به افزايش بهره وري و توليد ظرفيت ها در جامعه مي انجامد و پيامبر (ص) در مقام رهبر جامعه اين رسالت را به خوبي انجام مي دهد.
در مدينه روزي رسول الله (ص) وارد مسجد مي گردد، چشمش به دو اجتماع مي افتد که به دو دسته و حلقه تقسيم شده اند و هرکدام سرگرم کاري هستند، يک دسته به عبادت و ياد خدا و دسته ي ديگر به تعليم و تعلم، آگاه شدن و آگاهاندن مشغول بودند. حضرت (ص) از ديدن هر دو حلقه مسرور گرديد و به همراهان خود فرمود: اين هر دو دسته کار نيک نموده و برخير و سعادت اند، اما من براي دانا کردن و دانا شدن مردم فرستاده شده ام. سپس خودش به سوي همان دسته اي که بر تعليم و تعلم اشتغال داشتند، رفت و در حلقه آنها نشست.
در مقام پاسخ به پرسش مردي از انصار که پرسيده بود حاضر شدن در مجلس علمي و يا مجلس عزا و جنازه کدام افضل است و يا شما کدام يک را دوست داريد، رسول خدا (ص) مي فرمايد: اگر براي تشييع جنازه و دفن کساني باشند که عهده دار انجام آن شوند حضور يافتن در مجلس دانشمند از حاضر شدن در تشييع هزار جنازه و عيادت هزار بيمار و از نماز شب و روزه هزار روز و صدقه به مستمندان و از هزار حج مستحب و از هزار جنگ مستحب در راه خدا با مال و جان برتر است... آيا ندانسته اي که اطاعت خدا وابسته به علم و دانش است (مجلسي، 1403 ه/ 1983م، 204)
پيامبر اسلام (ص) هنگامي که عمرو بن حزم را والي يمن مي سازد، اعمال و فعاليتهايي را از شمار وظايف و مسؤوليت هاي او بر مي شمارد که از جمله ي آنهاست توزيع اطلاعات فراگير و درست و آگاه سازي مردم نسبت به آن چه که خير و سعادتشان را تأمين و فراهم مي آورد و شر و ناگواري را از جامعه دور مي سازد؛ «وليخبر الناس بالذي لهم و الذي عليهم» (حميدالله، 1377، 255).
رسول گرامي اسلام (ص)، نه در سخن، بلکه در عمل نشان مي دهد، که بنياد نظام پيش رو اجتماعي بر محور دانايي و علم قرار داشته و بايد براساس آن شکل بگيرد (چيزي که انديشمندان امروز، در اواخر قرن بيستم و اوايل قرن بيست و يکم به آن رسيده اند) چنين سامان يابي ممکن نيست مگر اين که دانايي و دانش به صورت فراگير نهادينه گردد و هنگامي اين مهم عملي مي گردد که جامعه باز بوده و توزيع و گردش اطلاعات به صورت آزادانه انجام پذيرد.
به دليل جايگاه و اهميت علم و دانايي است که پيامبر اسلام (ص) از آينده ي امت اسلامي بيمناک است که در آن دانش و دانايي مورد بي مهري قرار گيرد و بدان توجه نگردد، زيرا پيامد آن را دين گريزي مردم، ستم ورزي و بسته شدن جامعه و عقب ماندگي اقتصادي مي داند: «قال رسول الله (ص) سيأتي زمان علي امتي يفرون من العلماء کما يفر الغنم من الذنب، ابتلاهم الله بثلاثه اشياء الاول: يرفع الله البرکه من اموالهم و الثاني سلط الله عليهم سلطاناً جائراً و الثالث يخرجون
من الدنيا بلا ايمان» (نوري، 1408، ه، 376).
مردي از انصار که داراي چند کودک بود در گذشت وي اندک سرمايه اي داشت که در اواخر عمرش براي عبادت و جلب رضايت خداوند از دست داده بود. کودکانش در همان روز براي زندگي از مردم تقاضاي کمک مي کردند. اين ماجرا به پيامبر (ص) رسيد، پرسيدند: با جنازه او چه کرديد؟ گفتند دفنش کرديم. حضرت (ص) فرمود: اگر قبلاً مي دانستم، نمي گذاشتم او را در گورستان مسلمانان به خاک بسپاريد، زيرا او اموال و ثروت خود را از دست داد و فرزندان خود را به گدايي بين مردم رها کرد (حميري، 1413 ه، 218 /31). حضرت (ص) بهترين سرمايه و خير انسان و جامعه انساني را در علم، آينده نگري، خرد جمعي و گردش آزاد اطلاعات مي يابد: «خير من شاورت ذو والنهي و العلم و اولو التجارب و الحزم (دورانديشي)...» (نوري، 1408، ه، 343).
امام حسن مجتبي (ع) فرزندان و برادرزادگان خود را جمع کرد و به آنان فرمود: شما امروز کودکان اجتماع هستيد، اميد مي رود در آينده بزرگان اجتماع باشيد، در کسب دانش و علم بکوشيد، هرکدام که نمي توانيد مطالب علمي را در ذهن و حافظه خود نگه داريد آنها را بنويسيد تا در موقع احتياج از آنها استفاده کنيد (مجلسي، 1403ه/ 1983م، 43).
آينده نگري و حق مندي انسان در دو کردار و گفتار فوق موج مي زند که افراد و جامعه به سوي آنها فرا خوانده شده است.
عمرو بن مره گفت: از پيغمبر (ص) شنيدم که فرمود: هيچ والي يا امامي در به روي حاجت مندان و مسکينان نمي بندد، مگر آن که خداوند درآسمان را به روي حاجت و مسکنت و دوست داشتني هاي او ببندد (ابن اثير، بي تا، 121 /4).
خالدبن اسيد گفت: پيامبر (ص) از ناتوان هاي مهاجرين و کم نام و نشان ايشان کمک مي گرفت (ابن اثير،بي تا 17 /1).
باز ساختن جامعه تحرک اجتماعي به صورت افقي و عمودي در دو کلام فوق منعکس شده است، زيرا پيامبر (ص) عملاً فرصت هاي برابر و منصفانه اي را به
وجود مي آورد که طبقات ضعيف، نادار و آنهايي که به ظاهر در منزلت اجتماعي پايين تر قرار دارند،حق دارند و بتوانند بدون تأثير صنف و موقعيت اجتماعي شان بالا آمده ومنزلت و مسؤوليت هاي مهمي را در جامعه به عهده گيرند.
پيامبر (ص) کساني که شايستگي انجام عمل و مسؤوليتي را ندارند و در عين حال چنان مسؤوليتي را به عهده مي گيرند، مستحق نابودي و آتش مي بيند: «قال (ص): من تولي عملاً و هو يعلم انه ليس لذلک باهل فليتبوء مقعده من النار» (ابن عساکر، 1415، ه، 57).
روشن است که برايند عملياتي شدن پرورش خرد جمعي، پاسداري از دين و تحرک اجتماعي هم موجب زايش و رويش، قدرت و توانايي اجتماعي مردم و جامعه است و هم نشان گر توانمندي رهبري در تدبير و مديريت جامعه ي اسلامي مي باشد. از آن رو که رسول الله (ص) اسوه ي حسنه و الگوي تمام عيار براي انسان و جامعه ي انساني است «لقد کان لکم في رسول الله اسوه حسنه لمن کان يرجو الله و اليوم الاخر و ذکرالله کثيرا» (احزاب، 21)، و عزت، سلامت، قدرت، پيش رفت و تکامل جامعه ي انساني- اسلامي خواست و مقصد آن رسول مهربان (ص) مي باشد «لقد جاءکم رسول من انفسکم عزيز عليه ما عنتّم حريص عليکم بالمومنين رءوف رحيم» (توبه، 128)، طبعاً چنان مسؤوليت هاي سنگين و حياتي متوجه رهبري در جامعه ي اسلامي مي باشد که مهم ترين راه کار عملياتي آن پرورش خرد جمعي، پاسداري از دين و تحرک اجتماعي است.

نتيجه
 

رهبري در جامعه ي اسلامي موظف و مسؤول تأمين و تقويت مقاصد و اهداف بنيادين پنج گانه نام برده مي باشد و مهم ترين سازوکار رسيدن به آنها، به ويژه با توجه به شرايط متحول و متغير اجتماعي همانا پاس داري از دين، پرورش خرد جمعي و تحرک اجتماعي، که در متن اين نوشتار به تفصيل بيان گرديد، مي باشد.
منابع و مأخذ
1) قرآن کريم
2) ابن اثير، عزالدين ابي الحسن علي بن ابي الکرم (بي تا)، اسد الغابه في معرفه الصحابه، تهران، انتشارات اسماعيليان.
3) ابن عساکر، علي ابن الحسن ابن هبه الله بن عبدالله الشافعي (1415 ه)، تاريخ مدينه دمشق، ج 26، بيروت، دارالفکر.
4) حميدالله، محمد (1377)، نامه ها و پيمان هاي سياسي حضرت محمد (ص) و اسناد صدر اسلام، ترجمه ي سيد محمد حسيني، تهران، سروش.
5) حميري،عبدالله بن جعفر (1413 ه)، قرب الاسناد، قم، مؤسسه آل البيت لاحياء التراث.
6) صدوق، محمد بن علي (1404 ه)، عيون اخبار الرضا، ج1، بيروت، الاعلمي.
7) قزويني، محمد بن يزيد (بي تا)، سنن ابن ماجه، ج2، تحقيق محمد فؤاد عبدالباقي، بيروت، دارالفکر.
8) کريم محمد، اويس (1408 ه)، المعجم الموضوعي لنهج البلاغه، مشهد، بنياد پژوهش هاي آستان قدس رضوي.
9) مجلسي، محمد باقر (1403 ه/ 1983 م)، بحارالانوار، ج1، بيروت، مؤسسه الوفاء.
نشريه انديشه حوزه ،شماره 78-77.



 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.