قافيه از ديد شمس قيس رازي (3)

پس از مجرا، هر حرکتي که در قافيه ظاهر شود، نفاذ ناميده مي شود (271) نفاذ، درنگ پذير نيست؛ در منظومه ي بي «رديف» بيت يا سطر شعري، به نفاذ پايان نمي گيرد، به سخن ديگر، در شعر بي رديف، نفاذ ظاهر نمي شود؛ بنابراين،نفاذ مي تواند پيوست گاه قافيه و رديف باشد(5)
يکشنبه، 14 آذر 1389
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
قافيه از ديد شمس قيس رازي (3)

قافيه از ديد شمس قيس رازي (3)
قافيه از ديد شمس قيس رازي (3)


 

نويسنده:علي بابک*




 

(خروج)
خروج، حرفي ست که به وصل مي پيوندد. (266)
وابسته يي که خروج داشته باشد، بدين شکل در مي آيد:
222. (مجرا) + وصل + خروج

(28) مشو فتنه براين بت ها که هستند
که اين بت ها نه خود را مي پرستند
(نظامي، ج126/1)

قافيه از ديد شمس قيس رازي (3)

(29) آن زمان کز خود رهايي باشدم
بي خودي عين خدايي باشدم
(عطار، ب 3971)

قافيه از ديد شمس قيس رازي (3)

 

نفاذ
 

پس از مجرا، هر حرکتي که در قافيه ظاهر شود، نفاذ ناميده مي شود (271)
نفاذ، درنگ پذير نيست؛ در منظومه ي بي «رديف» بيت يا سطر شعري، به نفاذ پايان نمي گيرد، به سخن ديگر، در شعر بي رديف، نفاذ ظاهر نمي شود؛ بنابراين،نفاذ مي تواند پيوست گاه قافيه و رديف باشد(5)

 

(30) اي بس سرگشته ي من آمده
پس به زاري کشته ي من آمده
(عطار، ب4418)

قافيه از ديد شمس قيس رازي (3)

(31) چون گرفت آتش ز سر تا پاي او
سرخ شد چون آتشي اعضاي او
(عطار، ب 2998)

قافيه از ديد شمس قيس رازي (3)

(32) چون زبي خوابي ست بيداري دل
خواب کم کن در وفا داري دل
(عطار، ب 2553)

قافيه از ديد شمس قيس رازي (3)

 

مزيد
 

مزيد، حرفي ست که به خروج مي پيوندد (267)
وابسته يي که خروج داشته باشد، بدين شکل در مي آيد:
(مجرا) + وصل( +نفاذ) + خروج (+نفاذ) + مزيد

 

(33) گر دعاي خوش دلي آموزيم
بي شک آن وردي شود هر روزيم
(عطار، ب 2441)

قافيه از ديد شمس قيس رازي (3)

 

نايره
 

پس از مزيد، هر حرفي که در قافيه ظاهر گردد، نايره ناميده مي شود (267)
وابسته يي که نايره داشته باشد، بدين شکل در مي آيد:
(مجرا) وصل ( +نفاذ) + خروج (+نفاذ) + مزيد (+نفاذ) + نايره...

 

(34) بلي در طبع هر داننده يي هست
که با گردنده گرداننده يي هست
(نظامي، ج 127/1)

قافيه از ديد شمس قيس رازي (3)

باز نوشت سخن شمس در تشخيص قافيه، به زبان امروز
براي بازنوشت سخن شمس در تشخيص قافيه، به زبان امروز،به اندک دگرگوني هاي در آرايش سخن نيازمنديم:
1- از حرکت نهفته مي گذريم؛ نابوده گي آن را مي پذيريم .
2- الف ما قبل مفتوح، واو ماقبل مضموم و ياي ماقبل مکسور را واکه ي (مصوت) بلند به شمار مي آوريم.
3- حرکت ها را واکه ي (مصون) کوتاه مي ناميم.
مي دانيم که صداها (واج ها) ي فارسي را به دو دسته ي واکه و هم خوان هم تقسيم کرده اند. واکه ها عبارتند از :/i/u/a/o/c/a که بدان ها اشاره شد، جز اين ها، ديگر صداها را هم خوان ناميده اند.
پس از اين اندک دگرگوني ها در آرايش سخن، به اين نتيجه مي رسيم که :
قافيه در زبان شعر فارسي،چنين شکل مي گيرد:
1- واکه ي (مصوت) بلند به تنهايي
(روي و... و حرکت نهفته ي پيش از آن)
? نمونه هاي 13، 14، 15، 24، 29، 31
2- واکه (مصوت) + هم خوان (صامت).
(روي و حرکت ... پيش از آن)
?نمونه هاي 17، 18، 19
(ردف ... اصلي و حرکت نهفته ي پيش از آن + روي)
? نمونه ي 22.
3- واکه (مصوت) + هم خوان (صامت) + هم خوان (صامت)
(قيد و حرکت پيش از آن + روي)
? نمونه هاي 20، 21 و 25، 26، 27، 28، 30.
(ردف مرکب و حرکت نهفته ي پيش از آن + روي)
?نمونه هاي 23 و 26.
اين ؛شکل گيري هسته قافيه است و پيش از اين آمد که وابسته مي تواند بر هر شکلي از هسته افزوده شود،دراين جا، نمونه هايي که شماره شان پس از «و» آمده،وابسته دارند.
و امروزه،همه دانش پژوهان پيش دانشگاهي و و بسياري از دانش جويان زبان و ادبيات فارسي، بيش از اين ، چه مي خوانند و مي آموزند؟ هم امروزه در نوترين پژوهش هاي بسياري استادان، بيش از اين چه مي توان يافت؟
اين، توان شگرف مردي را مي رساند که از آن سوي سده ها، معاصران ما را هم به ريزه خوري خوان خود پذيرفته.(6)
 

پی نوشت ها :
 

*گروه زبان و ادبيات فارسي دانش گاه آزاد اسلامي مشهد
1- هر شماره از شماره پاياني مطالب، درون پرانتز، اشاره دارد به صفحه اي از «المعجم» که مطلب از آن برداشته شده و يا بر پايه ي آن، شکل گرفته.
2- در نشاني نمونه ها؛
اگر از يک کتاب يک جلدي بهره گرفته باشيم، نام پديد آورنده و شماره ي صفحه يا بيت را آورده ايم؛
اگر کتاب، بيش از يک جلد باشد و يا از بيش از يک کتاب از يک پديد آورنده بهره گرفته باشيم،شماره ي جلد و يا نام کتاب را هم بر نشاني افزوده ايم؛
در نشاني کتاب هايي که بيت هايشان به شمار در آمده، شماري بيت پس از حرف« ب» آمده در غير اين صورت شماره ي صفحه را آورده ايم.
شناخت نامه ي کتاب ها، در کتاب نامه آمده است.
3- در پيش دانشگاهي ، چند سال مي خواندند و چند سالي ست که مي خوانند که «ه» با صداي /e/ و «ي » با صداي /i/، در قافيه ي فارسي، اصلي نيستند؛به سخن ديگر، اين دو نمي توانند روي شوند.
پس از تذکر ما و شماري از پژوهش گران، در روي شدن /i/، آن هم «به ندرت»، در پانوشت، رضايت داده اند. ولي انگار، در روي شدن /e/ نمي خواهند کوتاه بيايند.
ما، افزوده بر آنچه در متن مقاله آورده ايم (نمونه ي 15)، نمونه هاي ديگري مي آوريم،ازبيت هايي که /i/ و /e/ در آن ها روي (اصلي) است:

در اين محرابگه معبودشان کي ست
وزين آمد شدن مقصودشان چي ست
(نظامي، ج 126/1)

عاشقم اما ندانم بر کيم ( کي ــَ م)
نه مسلمانانم نه کافر، پس چيم (چي ــَ م)
(عطار، ب 3812)

کان که دزديد اسب ما را کو وکي ست
اين که زير ران توست اي خواجه چي ست
(مولوي، 1/ب3812)

مسلمان کر بدانستي که بت چي ست
يقين کردي که دين در بت پرستي ست
(محمود شبستري، به نقل از تاريخ ادبيات صفا/ بخش 771/2)

که راست در همه عالم مسلم اين دعوي
که مرد عشق نه دين بر گرفت و نه دنيي

...رقيبم از مي و معشوق مي دهد توبه
سپاس دارم و منت، چنان کنم آري
(نزاري قهستاني،به نقل از تاريخ ادبيات صفا، ج3/ بخش2، 741)

هرآن کس که درد دلش بغض علي ست
از او زارتر در جهان کار کي ست
(شاه نامه، ديباچه/ ب 93)

گفت : هان! اي قوم! از شهر که ايد؟
در چنين منزل گه از بهر چه ايد؟
(عطار، ب 4167)

من نمي دانم که من اهل چه ام؟
يا کجاام يا کدامم يا که ام؟
(عطار، ب 4619)

واز حافظه:
آنچه در کون است،زايشان و آنچه هست
وانما جان را به هر حالت که هست
(مولوي، 1/؟)

هر کدام از بيت هايي که «ه» در آن ها روي (اصلي) است، اگر برش عروضي زده شود، مشخص مي گردد که اين «ه» با صداي /e/ در جاي گاه روي ظاهر شده بنابر آنچه آمد، توان پرسيد که آموزش و پرورش، کي مي خواهد کتاب هاي آشفته و پر لغزشي هم چو قافيه و عروض را اصلاح کند و اين همه در غلط آموزي لجاجت نورزد.
4- از «المعجم»، چنين شکلي از هسته قافيه را نيز مي توان بر گرفت:
ا (باصداي /a/) + يک حرف متحرک + روي
«ا» را حرف تاسيس يا الف تاسيس (261)، حرف متحرک را دخيل (263)، و حرکت دخيل را اشباع (268) ناميده اند. حرکت پنهان پيش از الف تاسيس هم رس (268) ناميده شده
اين هم نمونه يي از المعجم،در توضيح اين شکل

فلک در سايه ي پر حواصل
زمين را پر طوطي کرد حاصل (262)

به باور،ما، از آن جا که الف تاسيس، در قافيه ي فارسي اعتباري ندارد (262) اين شکل از قافيه هم در شعر فارسي نمي تواند چايي داشته باشد.باور ما، بر اين پايه استوار است:
1. حرف هاي قافيه،کم و زياد شدني نيستند (203)؛ يعني، مثلا شاعر نمي تواند در بيتي از يک قصيده يا غزل، ردف را در قافيه به کار گيرد و در بيت ديگري از همان قصيده يا غزل، ردف را از قافيه بيندازد.
2. شاعر فارسي سرا مي تواند دربيتي از قصيده يا غزل مثلا، الف تاسيس را به کار گيرد و در بيت ديگري از همان قصيده يا غزل،آن را بيندازد/262)
بنابراين، نمي توان الف تاسيس را در شمار حرف هاي قافيه ي فارسي در آورد.
گذشته از اين،اگر الف تاسيس را در قافيه ي فارسي معتبر بدانيم، در تشخيص قافيه از ديد شمس (202 و 203) به دشواري مي افتيم براي روشن تر شدن مطلب،قافيه ي بيت نمونه را يک بار از ديد شمس و بار ديگر با معتبر دانستن الف تاسيس مشخص مي کنيم.
* تشخيص قافيه از ديد شمس:
 

قافيه از ديد شمس قيس رازي (3)

* تشخيص قافيه با معتبر دانستن الف تاسيس:

 

قافيه از ديد شمس قيس رازي (3)

5- مجرا نيز مي تواند پيوست گاه قافيه و رديف باشد:

دشمن طاووس آمد پر او
اي بسي شه را بکشته فر او

6- آينده گان، همه ي ما را به دو دسته نادان و تبه کار در نياورند که ما دريافتيم و به فرياد هم گفتيم،ولي چه کنيم که نمي خواهند يا نمي توانند که بشوند.
 

کتاب نامه :
1- اخوان ثالث، مهدي، ترا اي کهن بوم و بردوست دارم، تهران، انتشارات مرواريد، 1369، 480ص.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
2-ايرج ميرزا: تحقيق در احوال و آثار و افکار ايرج ميرزا و خاندان و نياکان او ؛ به اهتمام محمد جعفر محجوب؛ تهران: نشر انديشه، 1356؛ 322ص.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
3- بهار، محمد تقي، ديوان اشعار، ج1؛ تهران: امير کبير؛ 1358، ابجد تا «ذ» + 818 ص. ـــــــــــــــــ
ـــــــــــ
4- حافظ، (خواجه شمس الدين، محمد؛ حافظ شيرازي)؛ ديوان؛ به اهتمام محمدقزويني و دکتر قاسم غني ( با مقابله با حافظ خانلري) ؛ مقدمه و مقابله وکشف الابيات از رحيم ذوالنور؛ تهران: انتشارات زوار؛ 1369، 680ص.
ـــــــــــ
5- خاقاني (فضل الدين بديل علي نجار) ؛ديوان؛ به کوشش ضياء الدين سجادي، تهران زوار؛ 1373، 1085، ص ــــــــ
ـــــــــــ
6- خوسفي (محمد حسام خوسفي)؛ ديوان،به اهتمام احمد احمدي بيرجندي و ــــــــمحمد تقي سالک؛مشهد :اداره ي کل حج و اوقاف و امور خيريه استان خراسان ؛ 1366، 746ص.
ـــــــــــ
7- سعدي (ابومحمد مشرف الدين، مصلح عبدالله مشرف الدين، سعدي شيرازي)؛ بوستان؛ به تصحيح و توضيح غلام حسين يوسفي،تهران؛انتشارات خوارزمي؛ مرداد 1368؛ 618ص.
ـــــــــــ
8- ــــــــ ،گلستان، به تصيحح و توضيح غلام حسين يوسفي، تهران، انتشارات خوارزمي، شهريور 1368، ص 815ص
ـــــــــــ
9- سنايي (ابوالمجد؛مجدود آده، سنايي غزنوي) ،ديوان ، به سعي و اهتمام و ــــــــمدرس رضوي؛تهران؛کتاب خانه ي سنايي؛1362 ،1227ص.
ـــــــــــــ
10-شمس قيس (شمس الدين محمد قيس رازي) ،المعجم في معايير اشعار العجم،به تصحيح محمد عبدالوهاب قزويني، تصحيح دوباره مدرس رضوي؛ تهران؛ زوار؛ 1360؛ 553ص.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
11- عطار(فريدالدين محمد عطار نيشابوري) ؛ منطق الطير؛ به اهتمام صادق ــــــــــــــگوهرين؛ تهران؛ بنگاه ترجمه نشر کتاب 1365، 384ص.
ــــــــــــــ
12- فرخ زاد؛ فروغ ؛ تولدي ديگر؛ تهران انتشارات مرواريد،؛ 1348، 170ص ـــــــــــــــ
ــــــــــــــ
13- فردوسي (ابوالقاسم فردوسي) ،شاه نامه؛ ج1؛ (از دست نويس موزه ي ـــــــــــفلورانس) به تلاش عزيزالله جويني با گزارش ابيات و واژه گان دشوار، تهران: انتشارات دانشگاه تهران، 1375، 357ص.
ــــــــــــــ
14- مولوي (جلال الدين محمد) ؛مثنوي معنوي؛ (براساس نسخه ي قونيه به تصحيح و پيش گفتار عبدالکريم سروش ، تهران شرکت انتشارات علمي و فرهنگي، 1378، دو جلد، 1113ص.
ــــــــــــــــــــ
15- نظامي (الياس يوسف) ؛کليات؛ به تصحيح وحيد دستگردي به اهتمام پرويز ـــــــــبابايي، تهران: انتشارات نگاه؛ 1372 دو جلد، 1582 ص.
ــــــــــــــ
16- نيما يوشيج (علي اسفندياري) ؛ مجموعه کامل اشعار، به کوشش سيروس انتشارات نگاه؛ 1370 ، 840ص.

 

منبع:نشريه پايگاه نور،شماره20.



 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.