جايگاه خليج فارس و درياي عمان در توسعة روابط اقتصادي هزاره هاي پيش از ميلاد (6)

قطعاتي از صدفهاي خليج فارس در تل جري (روستاي خيرآباد در 16 كيلومتري تخت جمشيد) و منطقة تپة فرخ آباد، دهلران (مربوط به دوران پرتو عيلامي و اوايل آن) نيز كشف شده است (ملك شهميرزادي، ايران در پيش از ...، 1378، ص 347؛ مجيدزاده، آغاز شهرنشيني ...، 1368، ص 1-120) كه مناطق پسابندر با كرانه هاي جنوبي ايران در دورة باستان است.
يکشنبه، 14 آذر 1389
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
جايگاه خليج فارس و درياي عمان در توسعة روابط اقتصادي هزاره هاي پيش از ميلاد (6)

 جايگاه خليج فارس و درياي عمان در توسعة روابط اقتصادي هزاره هاي پيش از ميلاد (6)
جايگاه خليج فارس و درياي عمان در توسعة روابط اقتصادي هزاره هاي پيش از ميلاد (6)


 

نويسنده: جعفر چمنكار




 
قطعاتي از صدفهاي خليج فارس در تل جري (روستاي خيرآباد در 16 كيلومتري تخت جمشيد) و منطقة تپة فرخ آباد، دهلران (مربوط به دوران پرتو عيلامي و اوايل آن) نيز كشف شده است (ملك شهميرزادي، ايران در پيش از ...، 1378، ص 347؛ مجيدزاده، آغاز شهرنشيني ...، 1368، ص 1-120) كه مناطق پسابندر با كرانه هاي جنوبي ايران در دورة باستان است.
تمدن تل ابليس(جنوب شرقي بردسير و كنار روستاي خيرآباد) از ديگر مناطق پس كرانه اي ايران در هزارة پنجم پ.م است كه به حلقة ارتباطي شاهراه بزرگ درياي سياه، سوريه، بين النهرين، غرب و جنوب ايران تا هند و سواحل درياي عمان مي پيوست. سير ارتباطي از كرانة درياي سياه، سوريه، شمال بين النهرين، خوزستان و فارس به تل ابليس و از آنجا از راه تپة يحيي و شهر سوخته به هند مي رسيد. (صراف، 1369، ص 9-197). كاوشهاي باستان شناسي، نمونه هايي از كهن ترين كوره هاي ذوب مس و كارگاههاي ساخت قطعات و ابزار مسي را در تل ابليس نشان داده است.
مس همواره يكي از فلزات پرطرفدار در بين النهرين و كالايي پرسود در تجارت بازرگانان خليج فارس بود. گويا بخشي از اين نيازمندي را ساكنان تل ابليس تامين مي كردند. (1) (كالدول 1344، ص 12-5؛ ايوانف و ديگران، 1359، ص 31؛ نگهبان، مروري بر پنجاه سال ...، 1376).
مطالعة سفال به دست آمده از تل ابليس نشان مي دهد كه اين محل از تل باكون فارس تا بين النهرين در غرب و از تپه يحيي تا درة سند و خليج فارس و درياي عمان با شرق و جنوب و سيلك در شمال، ارتباطي نزديك داشته است.
يكي از كالاهايي كه در ميان تمدنهاي باستان در ايران داخلي و كرانه هاي خليج فارس و درياي عمان مبادله مي شد، انواع سنگ ساختمان و احجار كريمه چون لاجورد، عقيق، فيروزه و سنگهاي موسوم به صابوني از نوع سبز كلريت و خاكستري استاتيت بوده است. فقر شديد معادن سنگ و تقاضاي فراوان اشراف زادگان براي استفاده از سنگهاي قيمتي، بين النهرين را با يكي از بزرگ ترين بازارهاي سنگ در جهان تبديل كرده بود. كمبود سنگ سبب شد تا در بين النهرين هرگز بناهاي سنگي عظيم چون اهرام مصر ساخته نشود. (2) (هارت، 1382، ص 101؛ شي يرا، 1375، ص 9).
سنگ لاجورد از كوههاي سرسنگ بدخشان استخراج و به شهر سوختة سيستان حمل مي شد و پس از تراشهاي نخستين از راه آراتا در كرمان به فارس، انشان و شوش مي رسيد و از آنجا از راه خطوط آبي به بين النهرين و ديگر نقاط جهان صادر مي شد. (مجيدزاده، آغاز شهرنشيني در ايران، 1368، ص 3-162؛ خبرگزاري ميراث فرهنگي، خنجرهاي ...، 1384/11/14).
ساكنان شهداد، با استفاده از فلزاتي مانند نقره، سرب و سنگهاي قيمتي مانند فيروزه، لاجورد، عقيق و سنگهاي رسوبي، جواهر مي ساختند. ساكنان اين ناحيه براي مبادلات اقتصادي خود سنگهاي گوناگون مانند لاجورد از شمال افغانستان، فيروزه از نيشابور، صدف از سواحل جنوبي را به اين شهر وارد و پس از تراش و ساخت زيورآلات، آنها را به مناطق گوناگون آسياي مركزي، بين النهرين، هندوستان و مراكز جنوبي خليج فارس صادر مي كردند.
كشفهاي باستان شناسي در بخش گورستان شهداد، اين تجارت را از هزارة سوم پ.م ثبت كرده است. (1) گويا بخشي از سنگهاي قيمتي چون لاجورد در تهية رنگهاي گوناگون براي رنگ آميزي اشياي با ارزش استفاده مي شد. (2)
قسمتي ازسنگهاي منتقل شده به بين النهرين و بنادر جنوب ايران به سرزمينهاي دوردست چون مصر صادر مي شد. (مجيدزاده، آيا ارت...، 1380، ص 5، همان، سنگ لاجورد و ...، 1366، ص 5-2). شهرهاي واقع در بين النهرين و مردم سرحدات دريايي واسطة اين تجارت پرسود بودند. (راهنماي نمايشگاه دشت لوت، 1351، ص 5 و 12؛ كابلي،1368، ص 5-94، 70، 77؛ صادق، 1376، ص 239؛ رفيع فر، 1370، ص 14).
مجموعة اين دگرگونيهاي اقتصادي سبب شد تا شرق و جنوب شرقي ايران از هزارة چهارم پ.م به دومين مركز تمدن جهان پس از تمدنهاي بين النهرين و حتي برابر و كهن تر از آن تبديل شود. كشفيات جديد باستان شناسان در منطقة جيرفت و جلگة هليل رود كرمان نشان مي دهد تمدنهاي جنوب شرقي ايران در ارتباط تنگاتنگ با دگرگونيهاي اقتصادي سواحل خليج فارس و درياي عمان و اقيانوس هند و سرزمينهاي ماوراء آن، همزمان با بين النهرين از هزارة سوم پ.م و حتي پيش ازآن وارد دوران تاريخي شده اند. (5)
مكشوفات باستان شناختي در تپة كنارصندل نشان مي دهد كه اين منطقه در 6000 تا 3000 پ.م مسكوني و آباد بوده است. منطقه جيرفت از 4800 سال پيش، همزمان با تمدنهاي مصر و بين النهرين وارد دورة تاريخي شد. چهار شهر بافت، جيرفت، عنبرآباد و كهنوج، قلب يك پادشاهي بزرگ مقتدر باستاني را تشكيل مي داد كه بيش از چهارصد كيلومتر وسعت داشت. كشف گونه اي از قديم ترين شكلهاي خط نشان مي دهد كه اين منطقه در زمينه كتابت بيش از سيصد سال از بين النهرين كهن تر است. (6)
بر اساس بررسيهاي باستان شناسان، اين حوزه داراي منابع آب فراوان حاصل از رودخانة هليل رود، خاك حاصل خيز و شرايط اقليمي مناسب براي كشاورزي و منابع معدني كافي بود (خبرگزاري ميراث فرهنگي، ارت ...،1385/3/16، ص 4-1). كه جامعه اي مرفه و داراي توانمندي بالاي فرهنگي و اقتصادي در آن زندگي مي كردند. (خبرگزاري ميراث فرهنگي، ساكنان تمدن ...، 1385). بخشي مهم از نيازمنديهاي عمومي بازارهاي بين النهرين، كارگاههاي صنعتي، معبدها و كاخهاي سلطنتي شرق باستان به شكل مواد خام اوليه و يا كالاهاي توليدي از اين منطقه فراهم مي شد. (خبرگزاري مهر، كاوش در تپه هاي ...، 1382).
گلدانهايي با جنس سنگ كلريت و مرمر با نقشهايي از گياهان و تصويرهاي انساني و حيواني، كوزه هاي سفالي، انواع مهره ها و وسايل تزئيني، مجسمه هاي سنگي به شكل مارها و عقربهاي انسان نما، مس آلات (خبرگزاري جمهوري اسلامي، يك مجسمة ...، 1384) و ... از اين نمونه اند.
اين اشيا كه به طور صنعتي توليد مي شد از راه آبراههاي خليج فارس و درياي عمان به بين النهرين منتقل مي شد و گاهي تا مصر نيز پيش مي رفت. (خبرگزاري دانشجويان، خط كشف...، 1384/11/4) و بازرگانان همواره ميان كرانه هاي ساحلي و شهرهاي پسابندر در حركت بودند. مقايسة ميان نقش ونگارهاي ظرفهاي سفالي و مهرهاي كشف شده در جلگة هليل رود با نمونه هاي هندي و عمان اين ارتباط را ثابت كرده است. (خبرگزاري ميراث فرهنگي، جيرفت...، 1385).
كشفيات باستان شناسي، استفاده از بيست و هشت نوع صدف دريايي را در توليدات منطقه نشان مي دهد. (7) اكتشافات هليل رود دانشمندان را هر چه بيشتر به كشف مكان اصلي تمدن ارت (ارتا) كه در منابع سومري و اوروك به آن اشاره شده است، اميدوار مي كند.
در يكي از كهن ترين متنهاي بين النهرين، از برج و باروهاي لاجوردي و ديوارهاي آجر ي قرمز رنگ ارت ياد شده است. (8) (كريمر، 1383، ص 21-12 و خبرگزاري ميراث فرهنگي، جيرفت قديمي ترين ...، 1383). بر اساس منابع در حدود 2500 پ.م انمرگار، پادشاه اوروك، از صنعتگران ارت خواست تا معبد اينانا را در اوروك بسازند. (Convington, pp. 1-1) . گويا گروههايي از هنرمندان ارت در بين النهرين ساكن بودند و به اين پيشه مي پرداختند. (روزنامة ايران، كاووشهاي ...، 1382). ارتباط ميان بين النهرين با سرزمين ارت يا جنوب شرقي ايران با وجود فاصلة دو هزار كيلومتري (Convington, pp.61-11) ، نشان دهندة شناخت راهها، مراكز تمدني، بازارهاي خريد مواد خام اوليه و فروش توليدات و خدمات هنري، فني و پيوندهاي اقتصادي و فرهنگي برجسته در هزاره هاي پيش از ميلاد است.
نتيجه گيري
دربارة اهميت و جايگاه استراتژيك سياسي، اقتصادي و نظامي خليج فارس در دوران معاصر هيچ ترديدي وجود ندارد. اگرچه پيشرفت كشتيراني، ورود استعمارگران به منطقه و اكتشاف نفت سبب اهميت روز افزون خليج فارس و درياي عمان در سده هاي اخير شده است، اين اهميت تنها به دوران معاصر و چند سدة اخير مربوط نمي شود؛ خليج فارس از همان سپيده دم تاريخ، از پيدايش تمدنهاي درخشان بين النهرين و امپراتوريهاي آريايي و پيش تر از پيدايش خط، اهميتي فراوان از ديدگاه اقتصادي و ارتباطي داشته است. آثار باستاني يافت شده در شهرهاي كهن ايران مركزي نيز نشان مي دهد كه خليج فارس و درياي عمان در روابط تجاري ميان شهرها و مراكز شهر تمدني ايران با جنوب شرقي آسيا، اروپا و افريقا نقش داشته است.
بسياري از نواحي فرهنگي و تمدني ايران پيش از حكومت آريايي ها در سيلك كاشان، گيان نهاوند، حصار دامغان،شهر سوختة زابل، تل ابليس، تپة يحيي، شهداي كرمان، شهر قديم جيرفت و ايلام به نوعي در ارتباط با اين نواحي بوده اند و با توجه به اينكه از نظر مسافت در نواحي دوردستي نسبت به مناطق ساحلي و جنوبي ايران قرار داشته اند، اين فرايند اهميت خود را بيشتر نشان مي دهد. خليج فارس و درياي عمان حلقة ارتباطي ميان تمدنهاي مركزي و داخلي با جزاير و بنادر جنوبي ايران و سپس عراق و بين النهرين، هند، چين، شرق و جنوب شرقي آسيا، مصر و افريقاي شرقي بوده است. تسلط بر اين مناطق استرات‍ژيك ضامن كسب ثروت و قدرت بيشتر براي همة حكومتها و ملتها در ادوار تاريخ بوده است؛ اهميتي فوق استراتژيك كه در گذر زمان بر آن افزوده شده و اين فرايند تا روزگار معاصر نيز ادامه يافته است.
کتابنامه فارسي:
1. آبراهامز، دروتي و ديگران، تاريخ تمدن و فرهنگ جهان، پيوندهاي فراسوي زمان و مکان، برگردان: عبدالحسين آذرنگ، تهران: طرح نو، ج1، 1382.
2. آميه، پير، تاريخ عيلام، برگردان: شيرين بياني، تهران: دانشگاه تهران، 1372.
3. «ارت، سرزمين خوشبخت ناشنانخته»، خبرگزاري ميراث فرهنگي، 1385.
4. اسميت، برندا، مصر باستان، برگردان: آزيتا باسائي، تهران، ققنوس، 1380.
5. اقتداري، احمد، آثار شهرهاي باستاني خليج فارس، تهران: انجمن آثار و مفاخر فرهنگي، 1375.
6. اوتس، جون، بابل تاريخ مصور، برگردان: سمير عبدالرحيم الجبلي، بغداد: دائره الاثار و التراث، 1990.
7. ايوانف، م.س و ديگران، تاريخ ايران باستان، برگردان: سيروس ايزدي و حسين تحويلي، تهران: دنيا، 1359.
8. بختياري، حسين، «کاوشهاي باستان شناسي در سيراف»، گزارشهاي چهارمين مجمع سالانه کاوشها و پژوهشهاي باستان شناسي در ايران، تهران: مرکز باستان شناسي ايران، 1355.
9. «بررسي استاد ساحلي و بنادر و جزاير جنوب»، محله باستان شناسي و هنر ايران، س 3، تابستان 1348.
10. بلک، جرمي؛ گرين، آنتوني، فرهنگ نامه خدايان، ديوان و نمادهاي بين النهرين باستان، برگردان: پيمان متين، تهران: اميرکبير، 1383.
11. بهار، مهرداد، پژوهشي در اساطير ايران، ج1، تهران: توس، 1362.
12. بهمنش، احمد، تاريخ ملل قديم آسياي غربي از آغاز تا روي کار آمدن پارس ها، تهران: دانشگاه تهران، 1369.
13. بهنام، عيسي، صنايع و تمدن مردم فلات ايران پيش از تاريخ، تهران: چاپخانه مجلس، 1320.
14. بياني، ملک زاده، تاريخ مُهر در ايران از هزاره چهارم تا هزاره اول، تهران: يزدان، ج1، 1363.
15. پاول تاد، لوئيس و ديگران، سير تکاملي تمدن، برگردان: هاشم و مجيد رضي، تهران: آسيا، 1342.
16. پرادا، ايدت، هنر ايران باستان، برگردان: يوسف مجيد زاده، تهران: دانشگاه تهران، 1383.
17. پزار، موريس، مأموريت در بندر بوشهر، برگردان: سيد ضياء مصلح، بوشهر، 1384.
18. پيرنيا، حسن، تاريخ ايران باستان، ج1، تهران، دنياي کتاب، 1370.
19. جناب، محمدعلي، خليج فارس، آشنايي با امارات آن، تهران: مولف، 1349.
20. «جيرفت»، دانشنامه آزاد اينترنتي و يکيپديا.
21. چايلد، گوردون، انسان خود را مي سازد، برگردان: احمد کريمي، حکاک و محمدهل اتائي، تهران: کتابهاي جيبي، 1352.
22. چايلد، گوردون، درآمدي کوتاه بر باستان شناسي، برگردان: هايده معيري، تهران: موسسه مطالعات و تحقيقات فرهنگي، 1368.
23. چمنکار، محمدجعفر، بحران ظفار و رژيم پهلوي، تهران: موسسه مطالعات تاريخ معاصر ايران، 1383.
24. چمنکار، محمد جعفر، «روابط ايران و عمان در دوره پهلوي»، فصلنامه تاريخ روابط خارجي، ش 16، 1382.
25. چمنکار، محمدجعفر، «عوامل اثرگذار بر بازرگاني خليج فارس در عصر مغول»، فصلنامه تاريخ روابط خارجي، ش 25-24، 1384.
26. حوراني، جورج، دريانوردي عرب در درياي هند، برگردان: محمدمقدم، تهران: ابن سينا، 1338.
27. خبرگزاري جمهوري اسلامي، «يک باستان شناس، جنوب شرقي ايران 4800 سال پيش وارد دوره تاريخي شده است».
28. خبرگزاري جمهوري اسلامي، «يک مجسمه منحصر به فرد در شهر باستاني جيرفت کشف شد»، 84/11/15.
29. خبرگزاري مهر، «کاوش در تپه هاي باستاني جيرفت اوايل بهمن ماه آغاز مي شود»، 1382/10/17.
30. خبرگزاري ميراث فرهنگي، «بز شهر سوخته»، 1384/10/1.
31. خبرگزاري ميراث فرهنگي، «تپه سيلک در انتظار آزاد شدن»، 1384/2/9.
32. خبرگزاري ميراث فرهنگي، «جيرفت قديمي ترين تمدن شرق»، 1383/4/14.
33. خبرگزاري ميراث فرهنگي، «جيرفت و شهر سوخته با حوزه سند و بين النهرين ارتباط فرهنگي داشتند»، 1385/2/17.
34. خبرگزاري ميراث فرهنگي، «جيرفتي ها 5000 سال پيش 28 نوع صدف دريايي مي خوردند»، 1385/2/28.
35. خبرگزار ميراث فرهنگي، «خنجرهاي مفرغي و 300 مهره لاجورد در کنار صندل کشف شد»، 1384/11/14.
36. خبرگزاري ميراث فرهنگي، «ساکنان تمدن خاموش ارت زندگي مرفه اي داشتند».
37. خبرگزاري ميراث فرهنگي، شوش پايتخت تمدن باستاني جهان، 84/10/28.
38. خبرگزاري ميراث فرهنگي، «طرح مرمت و حفاظت اضطراري قديمي ترين زيگورات جهان اجرا مي شود»، 1383/5/7.
39. «خط کشف شده روي شي استوانه اي شهرستان جيرفت در کشفيات صد سال اخير باستان شناسان بي نظير بوده است»، خبرگزاري دانشجويان ايران منطقه کوير، 1384/11/4.
40. خوري حتي، فيليپ، شرق نزديک در تاريخ، يک سرگذشت پنج هزار ساله، برگردان: قمر آريان، تهران: انتشارات علمي و فرهنگي، 1382.
41. دخانياتي، ع، تاريخ افريقا، تهران: توکا، 1358.
42. دورانت، ويل، تاريخ تمدن، مشرق زمين گاهواره تمدن، ج1، برگردان: احمد آرام، تهران، اقبال، 1337.
43. دورانت، ويل، تاريخ تمدن، هند و همسايگانش، ج2، برگردان: مهرداد مهرين، تهران، اقبال 1343.
44. دوستخواه، جليل، اوستا، کهن ترين سروده هاي ايرانيان، ج2، تهران: مرواريد، 1370.
45. دهخدا، علي اکبر، لغت نامه، زير نظر محمدمعين و جعفر شهيدي، شماره حرف م، بخش اول، تهران: دانشگاه تهران.
46. دياکونف، ميخائيل ميخائيلويچ، تاريخ ايران باستان، برگردان: روحي اربابي، تهران: علمي و فرهنگي، 1382.
47. ديويدسن، بريل، تاريخ افريقا، برگردان: هرمز رياضي و فرشته مولوي، تهران: اميرکبير، 1369.
48. «راهنماي نمايشگاه دشت لوت، خبيص (شهداد)»، اولين مجمع سالانه کاوشها و پژوهشهاي باستان شناسي در ايران، جشن فرهنگ و هنر، 1351.
49. رضي، هاشم، گنجينه اوستا، تهران: فروهر، 1357.
50. رفيع فر، جلال الدين، «رواج ابسيدين و کهن ترين تبادلات فرهنگي تکنولوژيکي آن در ايران»، مجله باستان شناسي و تاريخ، ش2، 1370.
51. روزنامه اطلاعات، «کشف اسکلت 190 انسان در شهر سوخته زابل»، 1382/10/16.
52. روزنامه شرق، «زنان 60% ساکنان شهر سوخته»، 1384/1/17.
53. رو، ژرژ، سرگذشت عراق باستان، برگردان: عبدالرضا هوشنگ مهدوي، تهران: پيكان، 1381.
54. رياضي، محمدرضا، «جادة ابريشم، شكل گيري و پيشينه»، مجله باستان شناسي و تاريخ، ش دوم، 1374.
55. زربو، جي. كي، تاريخ عمومي افريقا، افريقا در دوران پيش از تاريخ، برگردان: احمد بيرشك و مرتضي ثاقب فر، ج2، تهران: علمي و فرهنگي، 1374.
56. زرين قلم، علي، سرزمين بحرين از دوران باستان تا امروز، تهران: كتابفروشي سيروس، 1337.
57. سايكس، سرپرستي، تاريخ ايران برگردان: فخرالدين محمدتقي فخرداعي گيلاني، ج1، تهران: دنياي كتاب، 1368.
58. سرافراز، علي اكبر، اكتشافات اخير باستان شناسي در حاشية خليج فارس، ميراث ليان، بوشهر: ميراث فرهنگي استان بوشهر، 1381.
59. سرافراز، علي اكبر، راهنماي آثار باستاني جزيرة خارك، تهران: سازمان ملي حفاظت آثار باستاني، 1355.
60. سرافراز، علي اكبر، «شهر تاريخي دستووا در شوشتر»، مجلة باستان شناسي و هنر ايران، ش 4، 1348.
61. سرافراز، علي اكبر، «كشف كاخي از عهد كورش كبير در ساحل خليج فارس». مجلة باستان شناسي و هنر ايران، ش 7 و 8، 1350.
62. سرافراز، علي اكبر، گزارش اولين فصل كاوش چرخاب برازجان در استان بوشهر، ميراث فرهنگي بوشهر، 1380.
63. سعيدي، محمد، «خليج فارس در روزگار باستان»، سمينار خليج فارس، تهران: اداره كل انتشارات و راديو، ج1، 1341.
64. «سنگ لاجورد و جادة بزرگ خراسان»، مجلة باستان شناسي و تاريخ، ش 2، 1366.
65. سويشر، كلاريس، خاور نزديك باستان، برگردان: عسكر بهرامي، تهران: ققنوس، 1383.
66. سيد سجادي، منصور، «نگاهي به آثار باستاني بلوچستان از آغاز تا اسلام»، قسمت دوم، مجلة باستان شناسي و تاريخ، ش 1، 1367.
67. شاملو، غلامعلي، «تمدنهاي درة صوغان، كاوشهاي تپه يحيي»، مجلة باستان شناسي و هنر ايران، ش 6، 1350.
68. شاملو، غلامعلي، «سخني دربارة الواح تپة يحيي كرمان»، مجلة تلاش، ش 25، 1349.
69. شاملو، غلامعلي، «كاوش در اطراف بندر ميناب»، مجلة باستان شناسي و هنر ايران، 1350.
70. شجي، پيردومير، «ظرفهاي سفالين ايلامي (خوزي) در ناحية شرق فارس»، مجلة باستان شناسي و هنر ايران، ش 7 و 8، 1350.
71. «شهر سوخته»، دانشنامة آزاد اينترنتي ويكيپديا.
72. شي يرا، ادوارد، الواح بابل، برگردان: علي اصغر حكمت، تهران: علمي و فرهنگي، 1375.
73. صادق، مينا، «بررسي روابط فرهنگي و اقتصادي فلات ايران، جنوب تركمنستان، افغانستان و بين النهرين در روزگار باستان»، يادنامة گروههاي باستان شناسي شوش، تهران: سازمان ميراث فرهنگي، ج1، 1376.
74. صراف، محمد رحيم، «تل ابليس»، همايش كرمان شناسي، 1369.
75. عباس نژاد، رحمت «درآمدي بر هنر و صنعت فلزكاري شهر سوخته»، مجلة علوم انساني، پاييز و زمستان 1378.
76. عبدي، كاميار، «تمركزگرايي و بخش گرايي در سيستم هاي حكومتي، حكومت عيلام در دشت شوشان در هزارة دوم ق.م» مجلة باستان شناسي و تاريخ، ش1، سال 18، پاييز و زمستان 1382.
77. عبدي، كاميار، «ديلمون، مكن و ملوخ»، مجلة باستان شناسي و تاريخ، ش 2، 1370.
78. فراي، ريچارد. ن، ميراث باستاني ايران، برگردان: مسعود رجب نيا، تهران: علمي و فرهنگي، 1368.
79. قائم مقامي، سيف الدين، «چند نمونه از آثار كهن جزيرة خارك»، بررسيهاي تاريخي، ش 5، 1352.
80. كابلي، ميرعابدين، شهداد، شهرهاي ايران، ج3، به كوشش محمد يوسف كياني، تهران: جهاد دانشگاهي، 1368.
81. كاژادان، آ، و ديگران، تاريخ جهان باستان شرق، ج1، برگردان: محمدباقر مومني و ديگران، تهران: انديشه، 1379.
82. كالدول، ژوزف، ر، تل ابليس، سلسله جبال كرمان و ابتداي ذوب فلز، برگردان: صادق ملك شهميرزادي، تهران: سازمان زمين شناسي كشور، 1344.
83. كامبخش فرد، سيف الله، سفال و سفالگري در ايران، از ابتداي نوسنگي تا دوران معاصر، تهران: ققنوس، 1379.
84. كامران مقدم، شهين دخت، تاريخ كشورهاي همجوار ايران ج2، تهران: دانشگاه تربيت معلم، 1356.
85. كامرون، جورج ايران در سپيده دم تاريخ، برگردان حسن انوشه، تهران: علمي و فرهنگي، 1365.
86. «كاوش و تفحصات باستان شناسي در استان ساحلي خليج فارس»، مجلة باستان شناسي و هنر ايران، ش 9 و 10 زمستان 1351.
87. «كاوشهاي باستان شناسي جيرفت، صادرات در 4800 سال پيش»، روزنامه ايران، 1382/12/4.
88. كردواني، محمود، «زيگورات چغازنبيل»، مجله بررسيهاي تاريخي، ج5، 1349.
89. كريمر، ساموئل، الواح سومري، برگردان: داود رسائي، تهران: علمي و فرهنگي، 1383.
90. كلارك، گراهام، جهان پيش از تاريخ از ديدگاهي نو، گروه مترجمان، تهران: دنياي مادر، 1379.
91. كورتيس، جان، ايران باستان به روايت موزة بريتانيا، برگردان: آذربصير، تهران: اميركبير، 1385.
92. كوروفكين، فئودور، ب، تاريخ شرق باستان، برگردان: غلامحسين متين، تهران: محور، 1378.
93. كيهان، مسعود، «جغرافياي طبيعي خليج فارس»، سمينار خليج فارس، تهران: اداره كل انتشارات و راديو، ج 1، 1341.
94. گيرشمن، رمان، ايران از آغاز تا اسلام، برگردان: محمدمعين، تهران: علمي و فرهنگي، 1368.
95. گيرشمن، رمان، «جزيرة خارك»، سمينار خليج فارس، ج2، 1341.
96. مالووان، م.ا.ل، بين النهرين و ايران باستان، برگردان: رضا مستوفي، تهران: دانشگاه تهران، 1372.
97. ماهري، محمودرضا، تمدنهاي نخستين كرمان، مجموعة مقالات همايش كرمان شناسي، كرمان: 1369.
98. ماهري، محمودرضا، «تمدنهاي نخستين كرمان»، همايش كرمان شناسي، 1369.
99. مجتهد زاده، پيروز، جغرافياي تاريخي خليج فارس، تهران: دانشگاه تهران، 1383.
100. مجتهدزاده، پيروز، نگاهي به جغرافياي تاريخي خليج فارس (ايرانيان در خليج فارس)، تهران: سپهر، 1376.
101. مجيدزاده، يوسف، آغاز شهرنشيني در ايران، تهران: مركز نشر دانشگاهي، 1368.
102. مجيدزاده، يوسف، «آيا ارت خاستگاه تمدن سومري است، مدارك جديد از كناره هليل رود، استان كرمان»، مجلة باستان شناسي و تاريخ، ش1، س16، پاييز و زمستان 1380.
103. مجيدزاده، يوسف، «پيكره هاي سومري در خارك»، مجلة باستان شناسي و تاريخ، ش 1 و 2، 1375 و 1376.
104. مجيدزاده، يوسف، تاريخ و تمدن ايلام، تهران: نشر دانشگاهي، 1370.
105. مجيدزاده، يوسف تاريخ و تمدن بين النهرين، تهران، مركز نشر دانشگاهي، ج3.
106. مجيدزاده، يوسف، تاريخ و تمدن بين النهرين، تهران: نشر دانشگاهي، ج2، 1376.
107. مرزبان، پرويز، خلاصه تاريخ و هنر، تهران: انتشارات علمي و فرهنگي، 1383.
108. «مروري بر تاريخ نقشه برداري جغرافيايي» مجلة دانشمند، ش 10، تابستان 1361.
109. مستوفي احمد، «خليج فارس، ساختمان و پيدايش آن»، سمينار خليج فارس، تهران: اداره كل انتشارات و راديو، ج1، 1341.
110. مشكور، محمد جواد، نام خليج فارس در طول تاريخ، به مناسبت پنجاهمين سال شاهنشاهي پهلوي، 1355.
111. مصطفوي، محمدتقي، اقليم پارس، تهران: انجمن آثار ملي، 1343.
112. مغول، محمد رفيق، «پيوندهاي فرهنگي سند و پنجاب باايران در دوران پيش از تاريخ»، برگردان: سيد منصور سيد سجادي، مجلة باستان شناسي و تاريخ، ش 1، 1369.
113. مك كال، هنريتا، اسطوره هاي بين النهرين، برگردان: عباس مخبر، تهران: نشر مركز، 1375.
114. ملك شهميرزادي، صادق، ايران در پيش از تاريخ، باستان شناسي ايران از آغاز تا سپيده دم شهرنشيني، تهران: سازمان ميراث فرهنگي، 1378.
115. ملك شهميرزادي، صادق، تاريخ تمدنهاي آسياي مركزي، تهران: دفتر مطالعات و روابط بين الملل وزارت امور خارجه، بخش دوم از ج1، 1375.
116. ملك شهميرزادي، صادق، مباني باستان شناسي ايران، بين النهرين، مصر، تهران: مارليك، 1375.
117. موسكاتي، سابوتينو، فينقي ها، برگردان: رقيه بهزادي، تهران: پژوهنده، 1378.
118. مهدوي، عزيزه، «نتايجي چند از تجزيه ابسيدين در بعضي محوطه هاي باستان شناسي ايران»، گزارشهاي سومين مجمع سالانه كاوشها و پژوهشهاي باستان شناسي ايران، تهران: مركز باستان شناسي ايران، 1353.
119. مومن زاده، مرتضي و محسن فرجاد باستاني، «مروري بر آثار معدنكاري باستاني در خطة كرمان»، همايش كرمان شناسي، كرمان: 1369.
120. ناردو، دان، امپراتور آشور، برگردان: مهدي حقيقت خواه، تهران: ققنوس، 1381.
121. نشأت، صادق، تاريخ سياسي خليج فارس، تهران: كانون كتاب، 1344.
122. نفيسي سعيد، تاريخ اجتماعي ايران در دوران پيش از تاريخ و آغاز، تهران: دانشگاه تهران، 1342.
123. نگهبان، عزت الله، شوش يا كهن ترين مركز شهرنشيني جهان، تهران: سازمان ميراث فرهنگي كشور، 1375.
124. نگهبان، عزت الله، مروري بر پنجاه سال باستان شناسي ايران، تهران: سازمان ميراث فرهنگي كشور، 1376.
125. وايز، هاروي؛ يانگ، كايلر، «بازرگانان شوشي»، برگردان: يوسف مجيد زاده، مجله باستان شناسي و تاريخ، ش1، 1366.
126. وزارت الثقافة و و الاعلام، الجمهوريه العراقيه، 1990.
127. ولز، هربرت جورج، كليات تاريخ، برگردان: مسعود رجب نيا، تهران: سروش، 1365.
128. ولي پور، حميدرضا، «پايگاه هاي تجاري آغاز عيلامي»، مجلة باستان شناسي و تاريخ، ش اول، 1380.
129. ويلسون، آرنولد خليج فارس، برگردان: محمد سعيدي، تهران: بنگاه ترجمه و نشر كتاب، 1348.
130. هارت، فردريك، سي و دو هزار سال تاريخ هنر، برگردان: موسي اكرمي و ديگران، تهران: پيكان، 1382.
131. هارتمن، گرترود، سازندگان دنياي كهن، برگردان: حسن مرتضوي، تهران: آگاه، 1380.
132. هاولي، دونالد، درياي پارس، سرزمين هاي سواحل متصالح، برگردان: حسن زنگنه، مركز بوشهرشناسي با همكاري انتشارات همسايه، 1377.
133. هرتسلفد، ارنست، تاريخ باستاني ايران بر بنياد باستان شناسي، علي اصغر حكمت، تهران: انجمن آثار ملي، 1354.
134. هردوت، تواريخ، برگردان: غ. وحيد مازندراني، تهران: فرهنگستان ادب و هنر ايران، 1357.
135. همايش شناخت و معرفي تمدن حوزة هليل رود، مجموعة مقالات، جيرفت، 1383.
136. هينتس، والتر، دنياي گمشدة عيلام، برگردان: فيروز فيروزنيا، تهران: علمي و فرهنگي، 1376.
137. يارشاطر، احسان، تاريخ ايران كمبريج، از سلوكيان تا فروپاشي دولت ساسانيان، برگردان: حسن انوشه، تهران: اميركبير، ج3، قسمت دوم، 1377.
كتابنامه لاتين:
138. Absolute Astronomy Reference Dilman Encyclopedia.
139. Alweis, Frank and others, New Dimensions of World History, American Book Company 1964.

پی نوشت ها :
 

1- سازمان پژوهش و برنامه ريزي آموزشي وزارت آموزش و پرورش، تاريخچة تهية مس، ص 3-1:
http://www.Daneshnamehroshd.org
2- سنگ صابون (Soap stone) اصطلاحي است براي سنگ هاي توده اي كه كاني تالك (تالك سنگهاي داراي جلاي مرواريدي و لمس چرب و نيمه شفاف بوده و در ردة سيليكانهاي ورقه اي قرار مي گيرد.) در آن از مقادير مختلف در حدود پنجاه درصد است واژه سنگ صابون براي سنگهاي توده اي تالكي و ناخالص و بسيار نرم نيز استفاده مي شود. به آن طلق گدازه نيز گفته مي شود. سنگهاي استاتيت (Steatite) و كريت (Chlorite) از ديگر كانيهاي تالكي اند. «دو كتاب دربارة آبسيدين». مجلة باستان شناسي و تاريخ، س18، ش2، بهار و تابستان 1383، ص 83 و پايگاه ملي داده هاي علوم زمين، كانيهاي تالك، ص 3-1: مهدوي، 1353.
http: /nydir.ir/minemineral
3- به سايتهاي اينترنتي زير نگاه كنيد.
www.Iranyad.com
www.Irandeserts.com/shahdad
4- به مطلب ابزارهاي تذهيب سايت اينترنتي زير نگاه كنيد:
www. Tebyan.net, (1385/3/20)
5- همايش شناخت و معرفي تمدن حوزة هليل رود: مجموعه مقالات،جيرفت، 15-13 بهمن 1383. در اين همايش براي نخستين بار يافته ها و داده هاي دانشمندان خارجي و ايراني دربارة تمدن جنوب شرقي ايران، جيرفت وارت (ارتا) مطرح و پيوندهاي اين منطقه با خليج فارس نيز بررسي شد. برخي از مقالات ارائه شده در اين همايش عبارتند از: لوكا پروفيل، «خاستگاه تمدن ديلمون و تأثير فرهنگي ميان خليج فارس و جنوب شرقي ايران»؛ حميده چوبك، «باستان شناسي مگن باستان، گوروزياي هلني»؛ فريده معتكف، «سرزمين ارت و حماسة سوم انمركار»؛ تله تكست صدا و سيما، «جيرفت مهد تمدن بشر، كهن تر از بين النهرين»،1382/12/7.
6- به سايت اينترنتي زير نگاه كنيد:
www.khabarnegar.org.
7- خبرگزاري ميراث فرهنگي، «جيرفتي ها پنج هزار سال پيش...»، 1385/2/28. بررسيهاي مارگاتا تمبرگ، گياه باستان شناس سوئدي، در جيرفت نشان مي دهد كه اهالي كنار صندل در هزارة سوم پيش از ميلاد از بيست وهشت نوع غذاي دريايي از جمله انواع صدف استفاده مي كرده اند. همچنين بررسيهاي وي نشان داد كه درخت خرما زودتر از مناطق ديگر از جمله عراق در اين محدوده كاشته شد و به احتمال درخت خرما از اين منطقه به عراق و خوزستان منتقل شده است.
8- برج و باروي ارت از لاجورد سبز است. ديوارهاي آن از آجر قرمز و خاك مورد نياز براي بنا كردن آن از كوههايي آمده است كه در آنها سرو مي رويد.)
 

منبع:نشريه پايگاه نور شماره 25



 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط