تحليل روان شناختي خود شکوفايي از ديدگاه مولانا و راجرز

«مولوي» و «راجرز»، دو شخصيت برجسته اي هستند که اگر چه به لحاظ تاريخي، حدود هفت قرن از يکديگر فاصله داشتند، اما ديدگاه هاي زيبايي از «فرآيند انسان شدن» را ارائه داده اند. «مولوي» انسان گراي معنوي نگر، ضمن نگاهي رازآلود و حيرت زا به انسان، با صفاي آينه ي باطن و انقلاب دروني خويش، توانست گام هايي تا رسيدن به انسان کامل را ناباورانه
پنجشنبه، 18 آذر 1389
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
تحليل روان شناختي خود شکوفايي از ديدگاه مولانا و راجرز

تحليل روان شناختي خود شکوفايي از ديدگاه مولانا و راجرز
تحليل روان شناختي خود شکوفايي از ديدگاه مولانا و راجرز


 





 
«مولوي» و «راجرز»، دو شخصيت برجسته اي هستند که اگر چه به لحاظ تاريخي، حدود هفت قرن از يکديگر فاصله داشتند، اما ديدگاه هاي زيبايي از «فرآيند انسان شدن» را ارائه داده اند. «مولوي» انسان گراي معنوي نگر، ضمن نگاهي رازآلود و حيرت زا به انسان، با صفاي آينه ي باطن و انقلاب دروني خويش، توانست گام هايي تا رسيدن به انسان کامل را ناباورانه بردارد و الگويي شد که نام، آثار و اشعارش، قرن هاست آتش به خرمن سوختگان عالم مي زند و «راجرز» انسان گراي تجربي نگر، در روزگار قحطي انسان، از خودشکوفايي و «هنر انسان شدن» سخن گفت و نقش جامعه را در خودشکوفايي، امري کليدي معرفي کرد و بر اين باور بود که در جوامعي که شخص از هم خواني، توجه مثبت بي قيد و شرط و همدلي برخوردار باشد، مي تواند به سوي خودشکوفايي پيش رود. اما از منظر «مولانا»، رسيدن به نور خدايي و اشراق و شهود باطني، پايان نقطه ي خودشکوفايي ست که مراحل آن در سلسله مقالات پيش رو به گونه ي زيبايي مورد تحليل روان شناسي قرار گرفته است. در اين شماره به مختصري از شرح حال و زندگي نامه «راجرز» مي پردازيم:

کيستي راجرز (زندگي و زمانه)
 

«کارل رانسوم راجرز» در هشتم ژانويه 1902 در شهر «اوکپارک» واقع در ايالت «ايلي نويز» از توابع «شيکاگو» به دنيا آمد، او فرزند چهارم از شش فرزند خانواده بود. پدرش مهندس راه و ساختمان بود. فضاي خانواده ي آنان، يک فضاي کاملاً مذهبي بود. «کارل راجرز»، 12 ساله که شد، به اتفاق خانواده به يک مزرعه در غرب «شيکاگو» نقل مکان کرد. هدف اصلي پدر و مادر او از اين مهاجرت، دور نگه داشتن فرزندان شان از خطر نابه هنجاري هاي رفتاري و اخلاقي شهر بود و اين نقل مکان براي «کارل»، بسيار جالب و مهيج بود. او در اين مزرعه ي پهناور، با پروانه ها وگل ها و گياهان انس پيدا کرده بود و ساعت ها به پرورش آن ها مشغول بود. زندگي در مزرعه اي که کشاورزي به علمي ترين شکل آن صورت مي گرفت، سبب شد که او يک نگرش علمي نسبت به پديده هاي پيرامون خود پيدا کند. بعد از گرفتن ديپلم در سال 1919 براي تحصيل در رشته ي کشاورزي وارد دانشگاه «ويسکانسين» شد. حدود سه سال از تحصيل او در اين رشته مي گذشت که از طرف دانشگاه براي شرکت در همايش مذهبي دانشجويان جهان به «پکن»، پايتخت «چين» اعزام شد. در اين سفر شش ماهه، تحولات بسياري در شخصيت «راجرز» رخ داد و جهان نگري او دست خوش دگرگوني هاي فراواني شد؛ از تفکر مذهبي مشرق زمين، به شدت متأثر شد تا جايي که پس از بازگشت به آمريکا، تغيير رشته داد و به منظور کشيش شدن، وارد دانشکده ي الهيات «نيويورک» شد. از آن جاکه الهيات نيز نمي توانست آرمان هاي بلند او را جامه ي عمل بپوشاند، دوباره تغيير مسير داد و به تحصيل در رشته ي روان شناسي پرداخت. پس از انجام تحقيقات و پژوهش هاي فراوان در اين عرصه، سرانجام در سال 1931 به اخذ درجه ي دکتراي روان شناسي پرورشي و باليني از دانشگاه تربيت معلم «کلمبيا» نائل آمد. در سال 1946 به رياست انجمن روان شناسان آمريکا برگزيده شد و در سال 1957 به عنوان استاد دانشگاه «ويسکانسين» به تدريس پرداخت. در عين حال، کار باليني با بيماران رواني را نيز انجام مي داد. سرانجام در چهارم فوريه 1987 در سن 85 سالگي بر اثر حمله قلبي درگذشت.
پاره اي از روان شناسان از سه «راجرز» سخن مي گويند: راجرز دانشمند، راجرز روان درمان گر و راجرز نظريه پرداز.
به نظر آنان، «راجرز» قبل از هر چيز، يک دانشمند است.

خدايان
 

يکي از عوامل مهمي که به جهان شمولي نظريه ي «راجرز»، کمک فراوان نموده و وجهه ي او را متفاوت از ديگر روان شناسان نشان داده، ايجاد پل ارتباطي بين تفکر شرق را با عقلانيت خود، يعني بنياد غرب تلفيق کرده و يک رويکرد نو و به نسبت جامع، درباره ي انسان و جامعه ارائه داده است:

* الف- خدايان غربي
 

زيربناي انديشه ي «راجرز» به طور اساسي مذهبي است. شايد يکي از عوامل مهمي که موجب شد «راجرز» به فرهنگ و تمدن شرق تمايل پيدا کند، يادبودهاي مذهبي دوران کودکي اش بود اما او خود را محدود به يک فرهنگ يا مذهب خاص نکرد؛ مدام افق هاي فکري اش را گسترش را مي داد و از مکاتب فلسفي گوناگون متاثر مي شد تا جايي که نظريه ي «مرجع محوري» را به «شخص محوري» تغيير داد و با اين نگرش که «هرشخصي، معمار زندگي خويش است»، بر استقلال همه جانبه ي افراد و رهايي آنان از قيد و بندهاي جهان اطراف تاکيد کرد. هم چنين به مکتب انسان گرايش پيدا کرده و پاي مکتب «اصالت وجود» را نيز به نظريه ي خود باز کرد.

* ب- خدايان شرقي
 

«راجرز» علاقه مندي و تأثيرپذيري خود را از فلسفه و مذاهب گوناگون مشرق زمين، آشکارا در آثار خود آورده است. به جرات مي توان اظهار کرد که ريشه ي مثلث درمان او(همدلي، صميميت و گرمي) را- آن طور که پرتب و تاب و با اشتياق تمام، آن را محور کار باليني خود قرار داد- تنها در مکاتب فلسفي مشرق زمين مي توان جست و جو کرد.
خودش اذعان مي کند: «به خوبي مي دانم که طرز فکر و ديدگاهم، عجيب است و تا حدودي رنگ و بوي شرقي دارد.»

نظريه شخصيت
 

* ماهيت انسان
 

يکي از پيش فرض هاي مهم نظريه ي شخصيت «راجرز»، اعتقاد به سلامت ماهيت انسان است. «راجرز» معتقد بود که انسان ها، به طور فطري سالم هستند، از اراده ي آزاد برخوردارند، پيش رونده، اجتماعي، منطقي و واقع بين هستند و به سوي اهداف برتر گام برمي دارند. از طرفي ديگر «راجرز» منکر وجود برخي عواطف و اميال منفي وجود انسان نبود، اما بر اين باور بود که اين قبيل عواطف ناخوشايند، جزو علايق و انتخاب هاي انسان نيست و اگر افراد، رفتارهاي نابه هنجاري از خود نشان مي دهند و برخلاف ماهيت سالم خود عمل مي کنند، معمولاً شرايط نامناسب زندگي و محيط ناامن، زمينه ي وقوع چنين رفتارهايي را فراهم مي سازد.

* تکامل خويشتن
 

مفهوم «خويشتن» در نظريه «راجرز»، اساسي ترين و مهم ترين مفهوم است. به نظر «راجرز»، هنگامي که نيازهاي فيزيولوژيک کودک به رشد نهايي خود مي رسد، به تدريج نيازهاي اجتماعي در او بروز و ظهور مي يابد و هم زمان «خود» او، شروع به رشد مي کند. اين بخش جديد، به وسيله ي کلماتي چون «من، مرا و خودم» تعريف مي شود. به اين ترتيب کودک، خود را به عنوان موجودي جدا و مستقل از ديگران مي بيند. کم کم «خود پنداره» - تصوير يا برداشت فرد از خودش- در او شکل مي گيرد. «راجرز»، «خودآرماني» را نقطه ي مقابل «خودپنداره» مي داند. «خودآرماني» شامل تمام چيزهاي خوب و مثبتي ست که فرد در خود ندارد اما آرزومند دست يافتن به آن است. اگر بين اين دو خود، عدم توافق و ناهم خواني وجود داشته باشد، شخصيت فرد، به طور ناسالمي رشد خواهد کرد.

* فرآيند ارزش گذاري ارگانيسمي
 

به هنگام تولد، ارگانيسم انسان به پديده هايي که خوشايند او باشد و به رشد او کمک کند، نمره ي مثبت و به چيزهايي که مانع رشد و شکوفايي اش شود، نمره ي منفي مي دهد. اين روند ارزش گذاري به وسيله داوردروني، از همان اوايل کودکي به انسان مي آموزد که وقايع و رخدادهايي را که مدافع و موافق طبع اوست، مغتنم بشمارد و از اوضاع آزاردهنده و نابه ساماني که شخص را به پس روي سوق مي دهد، دور کند.

* شرايط آزمايش
 

شرايط ارزش، به وسيله داوران محيطي و خارج از انسان تعيين مي شود و فرد، مجبور است براي کسي محبوبيت و توجه ديگران، آن ها را رعايت کند. با اين وجود، او خود را تنها زماني ارزشمند، مفيد و محترم مي داند که مطابق خواست ديگران رفتار کند. به نظر «راجرز»، شخصي که تا اين حد از شرايط ارزشي جامعه و ديگران تبعيت مي کند، هيچ سهمي از منشور خودشکوفايي ندارد.

* توجه مثبت
 

توجه مثبت، عبارت است از نياز به دوست داشتني بودن، باارزش بودن و تأييد شدن از طرف ديگري. اگر کودک براي آن چه که انجام مي دهد، بدون هيچ قيد و شرط و معامله اي مورد پذيرش و توجه اطرافيان قرار گيرد، توجه مثبت نامشروط را تجربه خواهد کرد که در اين حال، حرمت نفس غير مشروط در او رشد مي کند و به سوي فعليت بخشيدن استعدادهاي بالقوه ي خود، پيش مي رود.

* آسيب رواني
 

«راجرز»، علت عمده ي وقوع آسيب رواني را ناهمخواني بين «خود واقعي» و «خودايده آل» مي داند. در اين حال، فرد در مقابل فشارها، آسيب پذير گشته و جنبه هاي ناسازگارانه در او تقويت مي شود. مکانيزم هاي دفاعي هم چون تحريف، انکار و ... شروع به فعاليت مي کند تا خود پندار را در مقابل اضطراب و تهديد محافظت کند و سازگاري از دست رفته را به سوي شخص بازگرداند. موضع گيري رواني افراد در برابر اين ناهمخواني، به طور معمول به دو شکل «روان رنجور» و «روان پريش» صورت مي گيرد. هنگامي که خويشتن و تجربه هايي که در شرف وقوع هستند، ناهماهنگي بيش از حد متوسط رخ دهد، فرد رگه هايي از اضطراب ناخوشايند را احساس خواهد کرد که ممکن است در برنامه هاي عادي روزانه ي او اختلال ايجادکند، در اين صورت فرد، واکنش روان رنجور از خود نشان مي دهد اما اگر بين خودپنداره ي شخص و تجربه پذيري او به ميزان بسيار زياد، ناهماهنگي ايجاد شود، به صورتي که ارتباط فرد با واقعيت قطع شده و کاري از دست مکانيزم هاي دفاعي برنيايد، در اين حالت، تورم اضطراب، شخصيت فرد را دچار فروپاشي و از هم گسيختگي مي کند و واکنش فرد، روان پريشانه خواهد بود.
منبع:نشريه شادکامي و موفقيت شماره 69



 



نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط