تحليل روان شناختي خود شکوفايي از ديدگاه مولانا و راجرز
«مولوي» و «راجرز»، دو شخصيت برجسته اي هستند که اگر چه به لحاظ تاريخي، حدود هفت قرن از يکديگر فاصله داشتند، اما ديدگاه هاي زيبايي از «فرآيند انسان شدن» را ارائه داده اند. «مولوي» انسان گراي معنوي نگر، ضمن نگاهي رازآلود و حيرت زا به انسان، با صفاي آينه ي باطن و انقلاب دروني خويش، توانست گام هايي تا رسيدن به انسان کامل را ناباورانه بردارد و الگويي شد که نام، آثار و اشعارش، قرن هاست آتش به خرمن سوختگان عالم مي زند و «راجرز» انسان گراي تجربي نگر، در روزگار قحطي انسان، از خودشکوفايي و «هنر انسان شدن» سخن گفت و نقش جامعه را در خودشکوفايي، امري کليدي معرفي کرد و بر اين باور بود که در جوامعي که شخص از هم خواني، توجه مثبت بي قيد و شرط و همدلي برخوردار باشد، مي تواند به سوي خودشکوفايي پيش رود. اما از منظر «مولانا»، رسيدن به نور خدايي و اشراق و شهود باطني، پايان نقطه ي خودشکوفايي ست که مراحل آن در سلسله مقالات پيش رو به گونه ي زيبايي مورد تحليل روان شناسي قرار گرفته است. در اين شماره به مختصري از شرح حال و زندگي نامه «راجرز» مي پردازيم:
پاره اي از روان شناسان از سه «راجرز» سخن مي گويند: راجرز دانشمند، راجرز روان درمان گر و راجرز نظريه پرداز.
به نظر آنان، «راجرز» قبل از هر چيز، يک دانشمند است.
خودش اذعان مي کند: «به خوبي مي دانم که طرز فکر و ديدگاهم، عجيب است و تا حدودي رنگ و بوي شرقي دارد.»
منبع:نشريه شادکامي و موفقيت شماره 69
کيستي راجرز (زندگي و زمانه)
پاره اي از روان شناسان از سه «راجرز» سخن مي گويند: راجرز دانشمند، راجرز روان درمان گر و راجرز نظريه پرداز.
به نظر آنان، «راجرز» قبل از هر چيز، يک دانشمند است.
خدايان
* الف- خدايان غربي
* ب- خدايان شرقي
خودش اذعان مي کند: «به خوبي مي دانم که طرز فکر و ديدگاهم، عجيب است و تا حدودي رنگ و بوي شرقي دارد.»
نظريه شخصيت
* ماهيت انسان
* تکامل خويشتن
* فرآيند ارزش گذاري ارگانيسمي
* شرايط آزمايش
* توجه مثبت
* آسيب رواني
منبع:نشريه شادکامي و موفقيت شماره 69