تجلي ميترائيسم در شاهنامه (2)

شراب در آيين مهر، از اهميت والايي برخوردار است چنان که مسيحيت که خود سخت تحت تأثير مهر پرستي مي باشد "مي" را از همين آيين قرض گرفته است و د رواقع جمله اي که از قول عيسي نقل مي شود «شراب خون من است» همان ديدگاه مهري قضيه است. رستم در جاي جاي شاهنامه با "مي" به بزم مي نشيند و با "مي" دمساز است. هستي و
يکشنبه، 21 آذر 1389
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
تجلي ميترائيسم در شاهنامه (2)

تجلي ميترائيسم در شاهنامه (2)
تجلي ميترائيسم در شاهنامه (2)


 

نويسنده:حسن امامي*




 

ديديم که يکي از دستورات سيمرغ، مست کردن رودابه با مي هنگام زادن رستم است:

نخست به مي ماه را مست کن
زدل بيم و انديشه را پست کن

شراب در آيين مهر، از اهميت والايي برخوردار است چنان که مسيحيت که خود سخت تحت تأثير مهر پرستي مي باشد "مي" را از همين آيين قرض گرفته است و د رواقع جمله اي که از قول عيسي نقل مي شود «شراب خون من است» همان ديدگاه مهري قضيه است. رستم در جاي جاي شاهنامه با "مي" به بزم مي نشيند و با "مي" دمساز است. هستي و نيستي رستم با "مي" در آميخته است. شراب در تولد او نقشي کليدي بازي کرده است. در ماجراي رستم و اسفنديار دوباره اين کارکرد شراب هويدا مي شود. شيشه ي عمر اسفنديار با گزي که در آب رز پرورده شده، در هم مي شکند:

بزه کن کمان را و اين چوب گز
بدين گونه پرورده در آب رز

آب چشم او راست کن هر دو دست
چنان چون بود مردم گز پرست (1)

«بنداري و موهل، آب رز را به همان شراب معني کرده اند. البنداري آن را به "سلاف الخمر" و موهل به vinترجمه کرده است. در اين ميان بخصوص تشخيص بنداري که قديمي ترين مفسر و مترجم شاهنامه است اعتبار خاصي دارد، موهل هم از اين جهت شريک اشتباه نشده است که تحت تأثير فرهنگ نويسان قرار نگرفته و استنباط روشن و مستقيم خود را به کار برده است»(2) چون گز در آب رز پرورده کار خود را مي کند و نظر کرده ي زرتشت را بر خاک مي افکند و چون گز بر چشمان اسفنديار فرود مي آيد» "فره" از او جدا مي شود:

بزد تير بر چشم اسفنديار
سيه شد جهان پيش آن نامدار

خم آورد بالاي سر و سهي
از و دور شد دانش و فرهي (3)

به اين نکته نيز در بند 27مهر يشت اشاره شده است: "کسي که مملکت دشمن را از (راه )راست محروم سازد فره را از آن برگيرد پيروزي را دور نمايد کسي که از پي آن (دشمنان) بي قوه مدافعه تاخته ده هزار ضربت فرود آورد (آن مهري) که ده هزار ديدبان دارد توانا و از همه چيز آگاه و فريفته نشدني است" (4)
موضوع جالبي که در حاضر شدن سيمرغ براي کمک به خاندان زال به چشم مي خورد مراسمي است که زال انجام مي دهد. زال هر بار مجمري از آتش فراهم مي آورد و پري از آن سيمرغ را مي سوزاند، سپس سيمرغ چونان سايه اي فرخ و همايون ظاهر مي شود:

به بالين رودابه شد زال زر
پر از آب رخسار و خسته جگر

همان پر سيمرغش آمد به ياد
بخنديد و سيندخت را مژده داد

يکي مجمر آورد و آتش فروخت
و ز آن پر سيمرغ لختي بسوخت

هم اندر زمان تيره گون شد هوا
پديد آمد آن مرغ فرمانروا (5)

اهميت سوزاندن پر در آتش کاملاً در ماجرا نمايان است و حتي خود سيمرغ نيز به اين مطلب اشاره مي کند:

بدو گفت سيمرغ شاها چه بود
که آمد از اين سان نيازت به دود (6)

سوزاندن بخور هنگام انجام تشريفات مذهبي در نزد بسياري از اقوام کهن رواج داشته است و علت آن هم اين بوده است که بوي خوش و موسيقي، برانگيزنده ي تخيل و تحريک کننده ي اعصاب و ايجاد کننده ي جو مصفا و حضور قلب بوده اند. در آيين مهري، آتش يکي از عناصر مقدس است و نماد شير يکي از مراحل هفت گانه در اين آيين بشمار مي آيد.
سيمرغ فرشته ي حامي خاندان زال در البرز کوه سکونت دارد و زماني که زال را مي يابد او را با خود به کوه البرز مي برد. «مقام مهر در بالاي کوه هرا (البرز) مي باشد در آنجايي که نه روز است و نه شب، نه تاريکي و نه باد سرد و گرم نه ناخوشي و نه کثافت و از آنجا به ممالک آريايي نگران است.»(7)

ببردش دمان تا به البرز کوه
که بودش بدان جا کنام و گروه

يک سر پل چينوت ب البرز کوه قرار دارد و گذر از اين پل است که انسان از اين جهان به گروتمان رهنمون مي شود. در حقيقت اين کوه پايگاه خورشيد در آيين مهر است.
مهر اروپائي زاينده ي روشنايي است و از دل سنگي زاده شده است. صخره اي آبستن است و ميترا را مي سازد. به محض اين که مهر ولادت يافت آماده کارهاي خطير شد. در برخي از پرده هاي ولادت ميترا، چشمه ي آبي هم ديده مي شود. (8) اين چشمه آب مي تواند نمادي از ايزد بانو آناهيتا باشد که مهر از او تولد مي يابد. رودابه از سه جزء (rautah)و (a-pa)(aka) تشکيل مي شود که روي هم معني رود آب را مي دهد. حال اگر رودابه با آناهيتا در مقابل هم قرار گيرند که مهر از او متولد مي شود. نکته ي ديگري روشن مي شود. از طرفي نام ديگر سيستان «زرنکه»است. زره گونه ي ديگري از واژه ي «دريا» است.
«زرنکه» به معني دريا زمين است. به سيستان «نيمرزو» نيز مي گويند. سيستان جايگاه رستم است. پس رستم در قلمرو خورشيد و آب زندگي مي کند.
«ميترا نگاهبان حق و حقيقت است. سوارکار است و تيرانداز. بدي ها را بازوبين خود مي راند. تيرش هميشه به هدف اصابت مي کند. هر گاه به شکار مي رود؛ اوست که غنيمت به چنگ مي آورد و در نبرد ميان خير و شر پيروزي هميشه با اوست» (9) رستم تمام اين ويژگي ها را در خود جمع دارد. در صف حق شمشير مي زند و تمامي نبردهايي که شرکت مي کند پيروزي با ايرانيان است. سوارکار است و تيرانداز. زماني که بهمن فرزند اسفنديار نزد او مي رود تا پيام پدر را به او تسليم کند رستم در نخچيرگاه است و اصولاً يکي از سرگرمي هاي رستم شکار است.
در مهر يشت غالباً آمده است که مهر شهرياري بخشنده است از اين جهت در ميان طبقه ي نجبا و جنگجويان بيشتر از فرشتگان ديگر ستوده شده است. در شاهنامه، رستم حافظ و نگهبان اصلي خاندان شاهي است و به اين سبب لقب «تاج بخش» دريافت کرده است. اوست که چون تخت شاهي تهي مي ماند کيقباد را از البرز کوه براي رهبري ايران مي آورد. هم اوست که بارها کاووس را از نيستي نجات مي دهد. کاووس به او مي گويد:

دل تاجداران به تو گرم باد
روانت پر از شرم آزرم باد

ما مي دانيم که نوآموختگان مهري، عضو ساده ي اين انجمن باقي نمي مانده اند و پس از گذشتن از درجات هفتگانه، به درجه يازينه ي «پيري» که بالاترين درجات مهري است مي رسيده اند. ولي همه نوآموختگان نمي توانسته اند اين مراحل را طي کنند و به درجه پيري برسند و علتش هم اين بوده که اينها جديت کامل را در راه خدمت به پروردگار خويش به خرج نمي دادند. بلکه تنها کساني که زمينه هاي لازم، از قبيل جديت، ثروت، دانش، و آگاهي در آنها جمع بود مي توانستند اين مراحل را بپيمايند. (10) رستم همه اين ويژگي ها را در خود جمع دارد. از طرفي پدر او زال است که خود دست پرورده ي سيمرغ است و در حقيقت مريد اوست و در مشکلات به او پناه مي برد. از طرف ديگر پهلواني است جدي از طبقه ي نجبا و بزرگان ايران «در دين مهري، نوآموختگان بعد از توفيق در يک سلسله امتحانات به اسرار مناسک مهري متشرف مي شوند امتحانات نخستين ساده و آسان و امتحانات بعدي رفته رفته مشکل تر مي شده است. (11) رستم از هفت خان بايد بگذرد تا به جهان پهلواني برسد. هفت خان نمادي از هفت مرحله سير به عالم بالا در دين مهري است. هفت خان، مرحله ي مشکل است که گذاشتن از آن کار هر کس نيست. بعد از پيمودن اين هفت مرحله به رستم لقب «جهان پهلواني» داده مي شود.
در آيين مهر، روان ها چون از گروتمان فرود مي آيند سرانجام از دروازه ي ماه مي گذرند و به جهان خاکي فرود مي آيند و اگر بخواهند دوباره به گروتمان باز گردند بايد از دروازه ي خورشيد بگذرند. آب و خاک نماد ماه اند و آتش و شير نماد خورشيد.
در ماجراي رستم، فردوسي با تولد رستم از رودابه که نماد آب است، فرود آمدن رستم به جهان خاکي را نشان مي دهد. حال رستم براي رسيدن به جايگاه اوليه يا گروتمان، بايد دوباره پالوده شود. گفتيم هفت خوان مي تواند تجسمي از مرحله اي باشد که سالک راه طريقت در آيين مهر براي رسيدن به معرفت و وصل به سر منزل حقيقت واقعي مي پيمايد. با نابودي اسفنديار، رستم آخرين مرحله را براي رسيدن به گروتمان پيموده و به نقطه ي آخر رسيده است.
روحاني معروف سنت اگويستن توصيفي از مهريان دارد، بنا بر گفته ي او «برخي از بلند پايگان مهر مثل کلاغ پر و بال مي زنند و از صداي آن تقليد مي کنند و بعضي ديگر درست مثل شير مي غرند»(12) رستم فريادي خروشان چون فرياد شير دارد. در رويارويي رستم با پيل زال که از بند گريخته نمونه ي آن را مي بينيم:

تهمتن يکي نعره زد همچو شير
نترسيد و آمد بر او دلير (13)

زال پدر رستم و مشاور اصلي او نيز به بالاترين مراحل و درجات مهري ترفيع يافته است. معني لغوي «زال» پير است که همان بالاترين مرحله ي سلوک در آيين مهري است. «پير مدافع جماعت مهري است. آموزگار مقدس اوست... موبد و داناي بزرگ و دينمرد بزرگوار هموست و شرعاً از سوي متشرعان به اسرار آيين به اين سمت گزيده مي شود و امور مربوط به تشرف به مناسک را رهبري مي کند. پدر مسئول انتخاب اعضاي جديد است و هم اوست که با به کار آشنا ساختن نو دينان به رموز درجات مختلف دين مي پردازد» اين زال است که ايرانيان، در دشواريها و سختيها به او پناه مي برند و از او ياري مي خواهند. چون کاووس قصد مازندران مي کند: بزرگان نزد زال مي روند و از او کمک مي طلبند که شاه کم خرد را سر عقل بياورد. نقش زال در شاهنامه، نقش معنوي است و همه ي پهلوانان با ديده ي احترام و اعتبار به او مي نگرند. با گزينش و مشورت اوست که شهريار نو انتخاب مي شود. پس از مرگ نوذر، چون کسي لايق شهرياري نيست، به راهنمايي زال، زو که اصل و نسب از فريدون دارد به تخت مي نشيند. اسفنديار نيز کاملاً به نفوذ معنوي زال آگاهي دارد و چون تير گز بر چشمش فرود مي آيد اين نکته را بيان مي کند:

بدين چوب شد روزگارم به سر
ز سيمرغ و ز رستم چاره گر

فسونها و نيرنگها زال ساخت
که اروند و بند جهان او شناخت (14)

اسفنديار در آخرين لحظات حيات، تربيت بهمن را بعهده ي رستم مي گذارد. اين موضوع مي تواند بيانگر قدرت آيين مهر باشد که دين زرتشت را وادار مي سازد تعاليمش را بپذيرد. تعاليم زرتشت درگاهان کاملاً با مهرپرستي و ديگر خاندان مخالفت مي ورزد ولي مقاومت اين اديان سبب شد که در دوره ساسانيان عملاً اين خدايان به انجمن زرتشتيان وارد شوند.
 

پی نوشت ها :
 

* مربي فرهنگ زبانهاي باستاني ايران
1-شاهنامه ي فردوسي، جلدچهارم، ص336.
2-محمد علي اسلامي ندوشن، داستان داستان ها، تهران :نشر آثار، 1372،ص ص57-65.
3-شاهنامه ي فردوسي، جلدچهارم، ص339.
4-يشت ها، ص439.
5-شاهنامه ي فردوسي، ص اول، ص176.
6-شاهنامه ي فردوسي، جلدچهارم، ص334.
7-يشت ها، ص404.
8-آيين ميترا،ص96.
9-همان کتاب، ص113.
10-آيين ميترا،ص167.
11-همان کتاب، ص162.
12-همان کتاب، ص168.
13-همان کتاب، ص184.
14-شاهنامه ي فردوسي، جلدچهارم، ص34.
 

منابع و مأخذ:
-اسلامي ندوشن، محمد علي، آواها و ايماها، تهران، انتشارات يزدان، 1370.
-اسلامي ندوشن، محمدعلي، داستان داستان ها، تهران، نشر آثار، 1372.
-اسلامي ندوشن، محمد علي، زندگي و رگ پهلوانان در شاهنامه، چاپ چهارم، تهران، انتشارات يزدان، 1363.
-الياده، ميرچا، رساله در تاريخ اديان، ترجمه جلال ستاري، چاپ اول، تهران :انتشارات سروش، 1372.
-برتلس، يوگني ادواردويچ، فردوسي و سروده هايش، ترجمه ي سيروس ايزدي، تهران :انتشارات هيرمند، 1369.
-بهار، مهرداد. پژوهشي در اساطير ايران، پاره ي نخست، متنها و يادداشت ها، چاپ اول، تهران انتشارات توس، 1362.
-حميديان، سعيد، درآمدي بر انديشه و هنر فردوسي، تهران :نشر مرکز 1372.
-رستگار فسايي،منصور، تصوير آفريني در شاهنامه فردوسي، شيراز :انتشارات دانشگاه، 1369.
-رستگار فسايي،منصور، فرهنگ نام هاي شاهنامه، جلد دو، تهران شرکت انتشارات علمي و فرهنگي، 1370.
-رستگار فسايي،منصور، 21گفتار درباره ي شاهنامه فردوسي، شيراز :انتشارات نويد، 1369.
-رضا فضل الله، پژوهشي در انديشه هاي فردوسي، جلد دوم، چاپ اول، تهران انتشارات علمي و فرهنگي، 1369.
-رنجبر، احمد. جاذبه هاي فکري فردوسي، چاپ دوم، تهران :انتشارات امير کبير، 1369.
-قريب، مهدي، بازخواني شاهنامه، تهران، انتشارات توس، 1369.
-کريستن سن، آرتور، ايران در زمان ساسانيان، ترجمه ي رشيد ياسمي، چاپ پنجم تهران :انتشارات امير کبير، 1357.
-کزازي، مير جلال الدين، رويا، حماسه، اسطوره، تهران، نشر مرکز، 1371.
-مختاري، محمد، حماسه در رمز و راز ملي، تهران: نشر قطره، 1368.
-مسکوب، شاهرخ، مقدمه اي بر رستم و اسفنديار، تهران، شرکت سهامي کتابهاي جيبي، 1369.
-مقدم،محمد، جستار درباره مهر و ناهيد، تهران :مرکز مطالعه ي فرهنگ ها، 1357.
-نولدکه، تئودور، حماسه ي ملي ايران، ترجمه بزرگ علوي، چاپ سوم، تهران، مرکز نشر سپهر، 1357.
-نيبرگ، هنريک ساموئل. دين هاي ايران باستان، سيف الدين نجم آبادي، تهران، مرکز ايراني مطالعه ي فرهنگ ها، چاپ اول، 1359.
-ور مارزن، مارتن، آئين ميترا، ترجمه بزرگ نادر زاده، تهران، نشر چشمه، 1372.
-يشت ها: ترجمه ي ابراهيم پورداود، جلد اول، چاپ سوم، تهران :انتشارات دانشگاه، 1356.
Rosenberg, Donna. World Mytology.Illinois :National Textbook Company ,1986.
Weisstein , Ulrich. Comparative Ilteretulve and Iiterary theory , Translated by William Riggan. Bloomington :indiana university press.1973.
پايگاه نور- ش 15



 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط