ويژگي هاي شاخص در شعر ابن حسام خوسفي
نقش فرهنگي وي در تشکيل حکومت شيعي
چکيده
وي در سرودن قصيده به سبک شاعران خراسان و در سرودن به منش شاعران سبک عراقي گرايش دارد.
با توجه به نزديکي روزگار درگذشت ابن حسام و روي کار آمدن حکومت شاه اسماعيل صفوي، مي توان گفت که ابن حسام، زمينه هاي فرهنگي استقرار دولت صفوي را با سرودن شعر در مدح رسول اکرم (ص) و خاندان نبوت، ايجاد کرده است و در بنيانگذاري حکومت ملي مبتني بر عقايد شيعي به سهم خود، نقشي داشته است.
ابن حسام در کهن شهرک «خوسف» که در قديم ترين آباديهاي خراسان جنوبي (قهستان) در فاصله ي سي و پنج کيلومتري جنوب غربي بيرجند واقع است، در نيمه ي دوم سده ي هشتم هجري به سال 783 ه. ق به دنيا آمده است. هر چند از مقدمات تحصيل وي به دليل عدم ارتباط شاعر با فرمانروايان وقت و نيز برگزيدن زندگي زاهدانه، اطلاع چنداني در دست نيست، اما بنابر روايت اشعار از تربيت خاص پدر بهره مند گرديده است و در طي قصيده اي که به اقتضاي قصيده ي معروف خاقاني به مطلع «صبحدم چون کله بندد آه دود آساي من...» سروده است به دل نمودگيهاي معنوي پدرش نسبت به خود چنين اشاره کرده است:
تربيتهاي پدر خاک مرا خوشبوي کرد
خاک خوش بر خوابگاه تربت باباي من
و بي جهت نيست که شاعر از پدر و اجداد و دانشور و فضيلت شعار خود که به توفيق و عنايت الهي به زيور علم و تقوي و دين آراستگي داشته اند به عنوان مربي و مرشد خويش ياد مي کند، اما کم و کيف اشعار او دلالت دارد که در صرف و نحو و معاني و بيان و تاريخ بر عموم، و بر تفسير و حديث و علم رجال و انساب تبحر و استيلاي خاص داشته است و آثار بهره يابي ذهن و زبان شعر محمدابن حسام خوسفي از معارف اسلامي و الهام و اقتباس از معاني و محتويات آيات قرآن کريم در بيان مقاصد شاعرانه نمايان و آشکار است. عبارت تذکره الشعراء دولتشاه سمرقندي را درباره ي او خوش يافتم که درباره اش مي نويسد: «ملک الکلام مولانا محمد حسام الدين المشهور به» ابن حسام - رحمه الله عليه - به غايت خوش گوست و با وجود شاعري، صاحب فضل بوده و قناعتي و انقطاعي از خلق داشته، از دهقنت نان حلال حاصل کردي و گاو بستي و صباح که به صحرا رفتي تا شام اشعار خود را بر دسته ي بيل نوشتي و بعضي او را ولي حق شمرده اند و در منقبت گويي در عهد خود نظير نداشت و قصايد غرا دارد». شاعر نيز در طي قصيده اي که با عنوان «فخريه» سروده است به شيوه ي زندگي خود اشاره کرده و گفته است:
به شب زبان من و مدح اهل بيت رسول
به روز دست من و کسب شغل مايحتاج
ابن حسام شاعري است که با موازين ادبي حاکم بر شعر و شاعري در دوره ي اسلامي آشنايي کافي دارد؛ در توصيف مناظر و بيان قصايد تواناست نسبت به خاندان عصمت و طهارت در طي قصايد محکم و مطول ارادت بي شايبه اي ابراز مي نمايد که از حسن اعتقاد و ايمان راسخ او به مبدأو معاد سرچشمه مي گيرد. زبان شعر او در عين برخورداري از قدرت و مهارت در سخنوري از استيلا و تسلط بر فرهنگ شاعري و سنتهاي ادبي و بهره يابي از تجارب شاعران فارسي زبان پيش از وي حکايت مي کند. با آن که از «آزادگان تهي دست» زمان خويش بوده و گفته اند «آزاده، زبان دراز و کوته دست است» او نه تنها شاعري زبان دراز نيست بلکه در عين اشارت به فقر و افلاس مادي، احساس سربلندي و مناعت طبع مي کند و بر اين که به زيور شاعري و داشتن «زباني درفشان» و «سخنهايي روان» آراسته است اشعار کافي دارد:
تو در ابن حسام اکنون به چشم مفلسي منگر
که گر زر نيستش باري زبانش در فشان بيني
سخنهاي روان من، روان افزاي مي آ يد
مشو منکر حديثي را کزو قوت روان بيني
مطالعه ي ديوان اشعارش از عقل سليم و قلب رحيم و حسن خلق و سلوک و سازگاري با ابناء روزگار خبرها دارد و در عين آن که با دواوين اشعار شاعران پيش از خود آشنايي داشته و در مواردي به استقبال از اوزان شعري آنها پرداخته، اما نسبت به معاصران و در مقايسه با اخلاف شعري خويش، زبان بياني و مستقل دارد. به فردوسي حماسه بزرگ ايران اسلامي و مثنوي سرايان پيش از خود خاصه در نظم مثنوي خاوران نامه - که درباره ي جنگها و رشادتهاي حضرت علي (ع) و در بحر متقارب و بر وزن شاهنامه و در 22500 بيت است - توجه خاص داشته و به اقتفا و تقليد اوزان شعر، از شاعراني مانندخاقاني، انوري، ظهير فاريابي، سنايي، خواجو، سلمان ساوجي، کمال الدين اسماعيل، سعدي، و حافظ نيز پرداخته و از آنها در انواع شعر، خاصه قصيده سرايي پيروي کرده است و أنس و الفت با اشعار شاعران پيشين و آثار سرايان خراسان و فارس و عراق عجم، سبک شاعري ابن حسام را زينت بخشيده و طبع موزون وي را به ـ«فنون فضايل» آراسته است. براي مثال: در قصيده اي که در مدح حضرت امير المومنان علي (ع) با رديف «برف» سروده است به مطلع:
ابر آمد از هوا که بود ميزبان برف
از قاف تا به قاف بگسترد خوان برف
به کمال الدين اسماعيل اصفهاني شاعر نيمه ي سده ي ششم و آغاز قرن هفتم هجري نظر خاص داشته که قصيده اي با رديف «برف» به مطلع زير سروده است:
هرگز کسي نداد بدين سان نشان برف
گويي که لقمه اي است زمين در دهان برف
مقايسه ي قصيده ي ابن حسام با قصيده ي کمال الدين اسماعيل آشکار مي سازد که علاوه بر وزن و رديف، که در هر دو قصيده مشترک است، گاه ترکيبات و تشبيهات و حتي مضامين و معاني شعري خلاق المعاني، کمال الدين اسماعيل اصفهاني، را در شعر خود آورده است؛ اما توجه به محدوديت مقال ايجاب مي کند که از ذکر و نقل موارد استفاده ابن حسام و نيز نمونه هاي تقليد وي از ديگر شاعران خودداري کرده، علاقه مندان را به ديوان اشعارش مراجعه دهيم. مضامين شعر ابن حسام به خصوص در قصايد، اکثر قريب به اتفاق در توحيد باري تعالي و مدح و منقبت پيامبر (ص) و ائمه ي اطهار است. در غزلياتش نشانه ها، بر اشراف و آگاهي شاعر بر نازک خيالي ها و معني آفرينيها و استعارات رايج در سبک عراقي دلالت مي کند. مي توان گفت که ابن حسام در قصيده سرايي «خراساني روش» و در سرودن سايد انواع شعر خاصه غزل «عراقي منش» است، اما در منظومه ي خاوران نامه که حماسه اي ديني و مذهبي است، اشعارش همان شکوه و آهنگ منظومه ي سخن آفرين خراسان و آفريدگار رستم، فردوسي، را داراست، هر چند در انتخاب لغات و ترکيبات و نيز توصيف صحنه هاي رزمي با فردوسي برابر نيست. ابن حسام را از آن رو که دوران زندگاني اش با تاسيس سلسله ي صفويان قريب العهد است مي توان از معدود شاعراني دانست که در بنيانگذاري حکومتي ملي مبتني بر عقايد شيعي به سهم خود نقش فرهنگي ايفا کرده است و زمينه را براي پذيرش اجتماعي استقرار دولت صفويان فراهم ساخته است.
ابن حسام به شهادت اشعارش عمري دراز داشته است:
روز پيري از پس هفتاد و هفت ابن حسام
نطق خود را در ثناي او ثنا خوان يافته
دارم طمع که از پس هشتاد سال و پنج
بنمايد از عنايت خويشم لقا علي (ع)
و بنابر ثبت ارباب تذکره، وي به سال 875 ه. ق و پس از 92 سال زندگي از دنيا رفته است. ديوان انتشار يافته ي او قريب به يازده هزار بيت شعر دارد [ قصايد: 5442 بيت + 1295بيت غزليات + ترکيب بند ها: 660 بيت + ترجيع بند ها: 447 بيت+ مسمط ها: 204 بيت + مثنوي ها: 2092+ قطعه ها و لغز ها: 502 + رباعيات: 200 بيت در مجموع = 10844] افزون بر ديوان اشعار، مثنوي خاوران نامه او که در 22500 بيت و به تقليد شاهنامه در بحر متقارب است و نثر اللآلي که منظومه اي در قالب مثنوي و در بردارنده ي کلمات قصار مولاي متقيان علي (ع) است، مشهور است.
ابن حسام سراسر عمر طولاني خويش را در زادبوم خويش سپري ساخته و به قناعت و انزوا و عبادت و دهقنت روزگار عمر را به سر آورده و آرامش قلب و به تعبير علماي عرفان و اخلاق، «برد يقين» را در تخلق به معارف مذهبي و انجام وظايف شرعي موکول دانسته است به گونه اي که وي را در ميان شاعران فارسي زبان به طور عام و در ميان شاعران معاصرش به نحوي خاص انفراد و امتياز و اعتبار بخشيده است. شاعري با ايمان و نيکو اعتقاد که به اظهار خود در ايام حيات شرف زيارت حضرت رسول اکرم (ص) را در عالم رؤيا يافته و پس از وفات از وي انتظار لقا را دارد:
در حال زندگيم نمودي لقاي خويش
بعد از وفاتم از تو توقع بود همين
ايام زندگاني و دوران حيات ابن حسام [875-783 ه. ق.] مصادف است با آغاز يورشهاي تيمور در 782 ه. ق تا فوت پسرش شاهرخ در 850 ه. ق. از درگذشت وي تا هرج و مرج و آشوب پيش از تاجگذاري شاه اسماعيل در 907 ه. ق. در تبريز و در حقيقت دوران تجزيه و تشتت و عصر تفرقه و سيطره ي فساد و انحطاط اجتماعي که سرو کار عامه ي مردم با ملکوت طوايف و حکام و شحنه ها و گزمه هاي مغول و تاتار بود؛ کساني که اغلب جاهل و فاسد و نالايق بودند و کشور را ميان خود تقسيم کرده، خود نيز بازيچه ي امراي خويش و يا گرفتار تحريکات دايم آنها بودند. هر روز قدرت تازه اي سر از کشور برمي آورد و قدرت ثابت و سابقه دار و جا افتاده، طبيعتا از ميان مي رفت و قواي قهار و لايشعر و شيطاني چون بلاي ناگهاني و صاعقه ي آسماني بر اين ملک نازل مي گرديد و در قسمت اعظم کشور همه چيز و همه کس را منهدم مي ساخت. اما به واسطه ي نيروي تابناک فرهنگ پرمايه و درخشان دوره هاي قبل، ايران مضمحل نشد و باقي ماند و مشاغل علم و ادب هر چند مدتي خاموش گرديد اما دوباره از نو درخشيدن گرفت.
هجوم و لشکر کشيهاي مکرر -40 سال لشکر کشي مغول و 25 سال يورشهاي تيمور - در طي مدتي طولاني بزرگ ترين و سخت ترين مصيبتها را بر مردم ايران وارد ساخت که گذشته از قتل عامها و بر پا کردن مناره ها از سرهاي کشتگان، غارتها و سوزاندنها و هتک عِرض و ناموسها و منهدم ساختن شهرها و در هم کوبيدن روستا ها و تکرار اين عمليات وحشيانه در مدتي متمادي تاثيرات بسيار وخيم و هولناک در روحيه ي مردم بر جاي نهاد که از همه شوم تر و پايدارتر بايد از انحطاط اخلاقي و سقوط معنوي ياد کرد؛ به طوري که اطمينان مردم نسبت به آينده به کلي سلب گرديد و همه چيز را فاني و موقت دانستند.
اخلاق عمومي به گونه اي تباه شد که ايمان و دلاوري و عفت و شجاعت و صراحت لهجه و کليه ي فضايل معنوي از ميان رفت و قضا و قدر را در همه ي کارها دخيل دانستند. ناپايداري روزگار و بي وفايي و بي مهري چرخ غدار در دماغ همه ي مردم رسوخ و نفوذ يافت و عدم اطمينان به آينده، عقيده ي خاص و عام گرديد و خدعه و فريب و چاپلوسي از زورمند همه جا رايج شد. گوشه گيري و خاموشي و تسليم، دستور صلحا شد.
تعجب نيست که در چنين فضاي لرزان و لغزان و پربيم و ناآرام و آگنده از آشوب، شاعري مانند ابن حسام جز در مقام احتياج و اضطرار از مردم روزگار چيزي نمي خواهد و با فرمانروايان عصر هيچ گونه ارتباطي ندارد و به تعبير لطيف حافظ به «ميران نوروزي» و ملکوت طوايف عهد خويش اعتنايي ندارد؛ هر چند از مضمون عام و مشترک اشعار روزگار، شامل شکايت اهل فضل و کمال از اضطرابات زمانه و پي آمد هاي استيلاي سفلگان و ناسزايان، اشعارش خالي نيست و در طي اشعار، زبان حال خويش را چنين سروده است:
بار غم را بردباري چون توانم کرد از آنک
پشت گردون خم شود از بار محنتهاي من
شرم دار اي گردش دوران که با چندين هنر
با همه سرگشتگي داري سر غوغاي من
ديوان، ص 109
و با آن که ابن حسام به زادبوم خويش سخت علاقه مند بوده و به مسائل مربوط به منطقه ي اقامتش بي اعتنا نيست، اما در موا ضعي از اشعار، از زادگاه خود و ماندن در آن شکايت دارد، چنان که در پايان قصيده اي مي گويد:
هر زمان گويد خرد کابن حسام
اين چنين خوار و پريشان تا به کي؟
گر به سختي سنگ خارا نيستي
زندگاني در قهستان تا به کي؟
پاي در دامان حسرت تا به چند
سر ز فکرت در گريبان تا به کي؟
ديوان، ص 125 تا 127
تلاشها و کوششهاي شاعرانه ي ابن حسام در ارائه سرمشق منطبق با شرايط و اوضاع و احوال عصر در عين آن که از سويي مي تواند فرار از واقعيتهاي ناپسند در يک عصر انحطاط محسوب شود، اما از سوي ديگر تصويرهاي زنده و جاندار از اوضاع و احوال حاکم بر روزگار حيات او نيز هست و مجرد روي آوردن شاعر به ملک قناعت و دنياي پاک و مصطفاي زهد و پارسايي و مدح و منقبت سرايي خاندان پيامبر و ائمه ي عصمت و طهارت، از علاقه ي باطني شاعر به فضيلت و معنويت و معرفت نيز حکايت مي کند. از اين رهگذر است که اشعار ابن حسام از حيث احتواي بر معارف مذهبي و مدح و منقبت پيشوايان شيعه و ائمه ي اطهار، از نوعي امتياز و استقلال شيوه ي بيان شاخص از ديگر شاعران برخوردار است و در عين آن که از ملال انگيزي مدايح ديگر شاعران در ديوان اشعار او خبري نيست - و اين خود مزيتي افتخارآميز براي اوست - مهارت و استادي او را در منقبت سرايي نمايان و آشکار مي سازد و آميختن باورداشتهاي شرعي به مضامين شعري، بر استحکام اشعار او افزوده و از اين رهگذر نيز اشعار فصيح و هموار او از نارسايي و بي اندامي به کلي عاري است.
خاتمه ي مقال و قال را به اشعاري از خاوران نامه ابن حسام که معرف استغناي طبع شاعر و نيز مبين طرز زندگاني اوست اختصاص داده ايم:
همه سال و مه روي در گوشه اي
قناعت نمودم به کم توشه اي
به يک قرص جو تا شب از بامگاه
قناعت کنم، همچو خورشيد و ماه
شکم چون به يک نان توان کرد سير
مکش منت سفره ي اردشير
بساز اي جوانمرد با آب جوي
ز جلّاب طايي بر و دست شوي
تو را چون متاع سخن داده اند
بجوي آنچه بهر تو ننهاده اند
و دعاي شاعر پايان بخش مقاله ي ما خواهد بود:
جاه و جلال و دولت و اقبال و مردمي
تا گيتي است لازمه ي بيرجند باد
در روضه اي که سنبل و ريحان کنند بخش
دست کريمشان به کرامت بلند باد
پی نوشت ها :
*استاد زبان و ادبيات فارسي پژوهشگاه علوم انساني و مطالعات فرهنگي
منابع:- ابن حسام خوسفي: ديوان محمدبن حسام خوسفي، به اهتمام مرحوم احمد احمدي بيرجندي و آقاي محمدتقي سالک، انتشارات اداره ي کل حج و اوقاف و امور خيريه ي استان خراسان، مشهد/ 1366 ه. ش.
- دولتشاه سمرقندي: تذکره الشعراء، طبع بريل (ليدن) هلند.
- خاقاني: ديوان خاقاني - به تصحيح مرحوم ضياءالدين سجادي، چ زوار، طهران / 1338 ه. ش
- صفا، ذبيح الله: گنج سخن، فردوسي، ج 2.
- کمال الدين اصفهاني: ديوان، به تصحيح مرحوم حسين بحر العلومي، کتابخانه دهخدا.
پايگاه نور- ش 15