آیا منشاء حجاب حسادت در مردان است؟
ریشه دیگری که برای پیدا شدن حجاب ذکر کردهاند جنبه اخلاقی دارد.در اینجا نیز مانند نظریه سابق علت پدید آمدن حجاب را تسلط مرد و اسارت زن معرفی کردهاند ، با این فرق که در اینجا برای تسلط جویی مرد به جای ریشه اقتصادی ریشه اخلاقی ذکر شده است; گفتهاند علت اینکه مرد زن را بدین شکل اسیر نگه میدارد حس خودپرستی و حسادت وی نسبت به مردان دیگر است. مرد نمیخواهد و رشک میبرد که مردان دیگر و لو با نگاه کردن یا همسخن شدن از زنی که تحت اختیار اوست استفاده کنند.
به عقیده این دسته، قوانین دینی و مذهبی با اینکه در جاهای دیگر با خودخواهیها و خودپرستیها مبارزه کرده است در اینجا بر عکس عمل کرده روی این خودخواهی مردان صحه گذاشته منظور آنها را تامین کرده است.
برتراند راسل میگوید: بشر توانسته است تا حدی در مورد مال و ثروت بر خودخواهی و بخل غالب گردد ولی در مورد زن نتوانسته است بر این خودخواهی تسلط پیدا کند.از نظر راسل «غیرت» صفت ممدوحی نیست و ریشه آن نوعی بخل و امساک است.
مفهوم سخن راسل این است که اگر بذل و بخشش در مورد ثروت خوب است در مورد زن هم خوب است.چرا بخل و امساک و حسادت در مورد مال نکوهیده و در مورد زن ستوده است؟ چرا نان و سفره داشتن و نمک خود را خورانیدن از لحاظ اخلاق اقتصادی مورد تمجید و ستایش است و همین بذالی و گذشت و کام دیگران را شیرین کردن در اخلاق جنسی مذموم است؟ به عقیده امثال راسل این تفاوت علت معقولی ندارد، اخلاق نتوانسته است در مورد امور جنسی بر خودخواهی و تسلط جویی بشر غلبه کند، بر عکس تسلیم خودپرستی شده همان رذیله را به نام «غیرت» از طرف مرد و به نام «عفاف» و «حجاب» از طرف زن تحت عنوان «اخلاق حسنه» پذیرفته است.
ما فعلا درباره لزوم عفاف مرد و ارزشش از نظر خودش و از نظر زن بحث نمیکنیم.
سخن ما فعلا درباره حسی است که در مرد وجود دارد و به نام «غیرت» نامیده میشود که : اولا آیا غیرت همان حسادت است که تغییر اسم داده است یا چیز دیگری است؟ ثانیا آیا ریشه پوشش و حجاب اسلامی احترام به حس غیرت مرد است یا جهات دیگری منظور است؟
اما قسمت اول: ما معتقدیم که حسادت و غیرت دو صفت کاملا متفاوتاند و هر کدام ریشهای جداگانه دارد.ریشه حسادت خودخواهی و از غرایز و احساسات شخصی میباشد ولی غیرت یک حس اجتماعی و نوعی است و فایده و هدفش متوجه دیگران است.
غیرت، نوعی پاسبانی است که آفرینش برای مشخص بودن و مختلط نشدن نسلها در وجود بشر نهاده است. سر اینکه مرد حساسیت فوق العاده در جلوگیری از آمیزش همسرش با دیگران دارد این است که خلقت ماموریتی به او داده است تا نسب را در نسل آینده حفظ کند.این احساس مانند احساس علاقه به فرزند است. همه کس میداند که فرزند چقدر رنج و زحمت و هزینه برای پدر و مادر دارد.اگر علاقه مفرط بشر به فرزند نبود احدی اقدام به تناسل و حفظ نسل نمیکرد.اگر حس غیرت هم در مرد نمیبود که محل بذر را همیشه حفاظت و پاسبانی کند. رابطه نسلها با یکدیگر به کلی قطع میشد، هیچ پدری فرزند خود را نمیشناخت و هیچ فرزندی پدر خود را نمیدانست کیست.قطع این رابطه ، اساس اجتماعی بودن بشر را متزلزل میسازد.
پیشنهاد اینکه انسان به عنوان مبارزه با خودخواهی غیرت را کنار بگذارد درست مثل این است که پیشنهاد شود غریزه علاقه به فرزند را بلکه به طور کلی مطلق حس ترحم و عاطفه انسانی را به عنوان اینکه یک میل نفسانی است ریشه کن کنیم; در صورتی که این یک میل نفسانی در درجات پایین حیوانی نیست بلکه یک احساس عالی بشری است.
علاقه به حفظ نسل در زن هم وجود دارد، ولی در آنجا احتیاج به پاسبان نیست، زیرا انتساب فرزند به مادر همیشه محفوظ است و اشتباه پذیر نیست. از اینجا میتوان فهمید که حساسیت زن در منع آمیزش شوهر با دیگران، ریشهای غیر از حساسیت مرد در این مساله دارد. احساس زن را میتوان ناشی از خودخواهی و انحصار طلبی دانست ولی احساس مرد چنانکه گفتیم جنبه نوعی و اجتماعی دارد.ما منکر حس حسادت و انحصار طلبی مرد نیستیم.ما مدعی هستیم که فرضا مرد حسادت خود را با نیروی اخلاقی از میان ببرد یک نوع حس اجتماعی در او وجود دارد که اجازه نمیدهد با آمیزش همسرش با مردان دیگر موافقت کند. ما مدعی هستیم منحصر شناختن علت حساسیت مرد به حس حسادت که یک انحراف اخلاقی فردی است اشتباه است.
در برخی از روایات نیز بدین موضوع اشاره شده است که آنچه در مردان است غیرت است و آنچه در زنان است حسادت.
برای توضیح این مطلب میتوان یک نکته را افزود و آن این است که زن همیشه میخواهد مطلوب و معشوق مرد باشد. جلوهگریها، دلبریها و خودنماییهای زن همه برای جلب نظر مرد است.زن آنقدر که میخواهد مرد را عاشق دلخسته خویش کند طالب وصال و لذت جنسی نیست. اگر زن نمیخواهد که شوهرش با زنان دیگر آمیزش داشته باشد به این جهت است که میخواهد مقام معشوق بودن و مطلوب بودن را خاص خود کند.ولی در مرد چنین احساسی وجود ندارد. این گونه انحصار طلبی در سرشت مرد نیست. لهذا اگر مانع آمیزش زنش با مردان دیگر است، ریشهاش همان حراست و نگهبانی نسل است.
زن را با ثروت هم نباید قیاس کرد. ثروت با مصرف کردن از بین میرود و لذا مورد تنازع و کشمکش واقع میشود و حس انحصار طلبی بشر جلو استفاده دیگران را میگیرد. ولی کامجویی جنسی یک نفر مانع استفاده دیگران نیست.در اینجا مساله انبار کردن و احتکار مطرح نیست.
انسان این حالت را دارد که هر چه بیشتر در گرداب شهوات شخصی فرو رود و عفاف و تقوا و اراده اخلاقی را از کف بدهد احساس «غیرت» در وجودش ناتوان میگردد. شهوت پرستان از اینکه همسران آنها مورد استفادههای دیگران قرار بگیرند رنج نمیبرند و احیانا لذت میبرند و از چنین کارهایی دفاع میکنند. برعکس، افرادی که با خودخواهیها و شهوات نفسانی مبارزه میکنند و ریشههای حرص و آز و طمع و مادهپرستی را در وجود خود نابود میکنند و به تمام معنی «انسان» و «انساندوست» میگردند و خود را وقف خدمت به خلق میکنند و حس خدمت به نوع در آنان بیدار میشود، !چنین اشخاصی غیورتر و نسبتبه همسران خود حساستر میگردند. این گونه افراد حتی نسبت به ناموس دیگران نیز حساس میگردند، یعنی وجدانشان اجازه نمیدهد که ناموس اجتماع مورد تجاوز قرار گیرد. ناموس اجتماع ناموس خودشان میشود.
علی علیه السلام جمله عجیبی دارد. میفرماید: « ما زنی غیور قط» (1) یعنی هرگز یک انسان شریف و غیور زنا نمیکند. نفرموده است: انسان حسود زنا نمیکند، بلکه فرمود انسان غیور زنا نمیکند، چرا؟ برای اینکه غیرت یک شرافت انسانی و یک حساسیت انسانی است نسبت به پاکی و طهارت جامعه. انسان غیور همان طور که راضی نمیشود دامن ناموس خودش آلوده گردد، راضی نمیشود دامن ناموس اجتماع هم آلوده شود; زیرا غیرت غیر از حسادت است; حسادت یک امر شخصی و فردی و ناشی از یک سلسله عقدههای روحی است، اما غیرت یک احساس و عاطفه نوع بشری است.
این خود دلیل است که «غیرت» از خودپرستی ناشی نمیشود ، احساس خاصی است که قانون خلقت برای تحکیم اساس زندگی خانوادگی که یک زندگی طبیعی است نه قراردادی، ایجاد کرده است.
و اما اینکه آیا نظر اسلام درباره حجاب و پوشش احترام گزاردن به حس غیرت مرد استیا نه؟
جواب این است که بدون شک اسلام همان فلسفهای که در حس غیرت هست یعنی حفاظت پاکی نسل و عدم اختلاط انساب را منظور نظر دارد، ولی علتحجاب اسلامی منحصر به این نیست.
مجموعه آثار جلد 19 ، مطهری، مرتضی؛
منبع:پایگاه شهید مطهری
ارسال توسط کاربر محترم سایت : j133719
ع
به عقیده این دسته، قوانین دینی و مذهبی با اینکه در جاهای دیگر با خودخواهیها و خودپرستیها مبارزه کرده است در اینجا بر عکس عمل کرده روی این خودخواهی مردان صحه گذاشته منظور آنها را تامین کرده است.
برتراند راسل میگوید: بشر توانسته است تا حدی در مورد مال و ثروت بر خودخواهی و بخل غالب گردد ولی در مورد زن نتوانسته است بر این خودخواهی تسلط پیدا کند.از نظر راسل «غیرت» صفت ممدوحی نیست و ریشه آن نوعی بخل و امساک است.
مفهوم سخن راسل این است که اگر بذل و بخشش در مورد ثروت خوب است در مورد زن هم خوب است.چرا بخل و امساک و حسادت در مورد مال نکوهیده و در مورد زن ستوده است؟ چرا نان و سفره داشتن و نمک خود را خورانیدن از لحاظ اخلاق اقتصادی مورد تمجید و ستایش است و همین بذالی و گذشت و کام دیگران را شیرین کردن در اخلاق جنسی مذموم است؟ به عقیده امثال راسل این تفاوت علت معقولی ندارد، اخلاق نتوانسته است در مورد امور جنسی بر خودخواهی و تسلط جویی بشر غلبه کند، بر عکس تسلیم خودپرستی شده همان رذیله را به نام «غیرت» از طرف مرد و به نام «عفاف» و «حجاب» از طرف زن تحت عنوان «اخلاق حسنه» پذیرفته است.
بررسی
ما فعلا درباره لزوم عفاف مرد و ارزشش از نظر خودش و از نظر زن بحث نمیکنیم.
سخن ما فعلا درباره حسی است که در مرد وجود دارد و به نام «غیرت» نامیده میشود که : اولا آیا غیرت همان حسادت است که تغییر اسم داده است یا چیز دیگری است؟ ثانیا آیا ریشه پوشش و حجاب اسلامی احترام به حس غیرت مرد است یا جهات دیگری منظور است؟
اما قسمت اول: ما معتقدیم که حسادت و غیرت دو صفت کاملا متفاوتاند و هر کدام ریشهای جداگانه دارد.ریشه حسادت خودخواهی و از غرایز و احساسات شخصی میباشد ولی غیرت یک حس اجتماعی و نوعی است و فایده و هدفش متوجه دیگران است.
غیرت، نوعی پاسبانی است که آفرینش برای مشخص بودن و مختلط نشدن نسلها در وجود بشر نهاده است. سر اینکه مرد حساسیت فوق العاده در جلوگیری از آمیزش همسرش با دیگران دارد این است که خلقت ماموریتی به او داده است تا نسب را در نسل آینده حفظ کند.این احساس مانند احساس علاقه به فرزند است. همه کس میداند که فرزند چقدر رنج و زحمت و هزینه برای پدر و مادر دارد.اگر علاقه مفرط بشر به فرزند نبود احدی اقدام به تناسل و حفظ نسل نمیکرد.اگر حس غیرت هم در مرد نمیبود که محل بذر را همیشه حفاظت و پاسبانی کند. رابطه نسلها با یکدیگر به کلی قطع میشد، هیچ پدری فرزند خود را نمیشناخت و هیچ فرزندی پدر خود را نمیدانست کیست.قطع این رابطه ، اساس اجتماعی بودن بشر را متزلزل میسازد.
پیشنهاد اینکه انسان به عنوان مبارزه با خودخواهی غیرت را کنار بگذارد درست مثل این است که پیشنهاد شود غریزه علاقه به فرزند را بلکه به طور کلی مطلق حس ترحم و عاطفه انسانی را به عنوان اینکه یک میل نفسانی است ریشه کن کنیم; در صورتی که این یک میل نفسانی در درجات پایین حیوانی نیست بلکه یک احساس عالی بشری است.
علاقه به حفظ نسل در زن هم وجود دارد، ولی در آنجا احتیاج به پاسبان نیست، زیرا انتساب فرزند به مادر همیشه محفوظ است و اشتباه پذیر نیست. از اینجا میتوان فهمید که حساسیت زن در منع آمیزش شوهر با دیگران، ریشهای غیر از حساسیت مرد در این مساله دارد. احساس زن را میتوان ناشی از خودخواهی و انحصار طلبی دانست ولی احساس مرد چنانکه گفتیم جنبه نوعی و اجتماعی دارد.ما منکر حس حسادت و انحصار طلبی مرد نیستیم.ما مدعی هستیم که فرضا مرد حسادت خود را با نیروی اخلاقی از میان ببرد یک نوع حس اجتماعی در او وجود دارد که اجازه نمیدهد با آمیزش همسرش با مردان دیگر موافقت کند. ما مدعی هستیم منحصر شناختن علت حساسیت مرد به حس حسادت که یک انحراف اخلاقی فردی است اشتباه است.
در برخی از روایات نیز بدین موضوع اشاره شده است که آنچه در مردان است غیرت است و آنچه در زنان است حسادت.
برای توضیح این مطلب میتوان یک نکته را افزود و آن این است که زن همیشه میخواهد مطلوب و معشوق مرد باشد. جلوهگریها، دلبریها و خودنماییهای زن همه برای جلب نظر مرد است.زن آنقدر که میخواهد مرد را عاشق دلخسته خویش کند طالب وصال و لذت جنسی نیست. اگر زن نمیخواهد که شوهرش با زنان دیگر آمیزش داشته باشد به این جهت است که میخواهد مقام معشوق بودن و مطلوب بودن را خاص خود کند.ولی در مرد چنین احساسی وجود ندارد. این گونه انحصار طلبی در سرشت مرد نیست. لهذا اگر مانع آمیزش زنش با مردان دیگر است، ریشهاش همان حراست و نگهبانی نسل است.
زن را با ثروت هم نباید قیاس کرد. ثروت با مصرف کردن از بین میرود و لذا مورد تنازع و کشمکش واقع میشود و حس انحصار طلبی بشر جلو استفاده دیگران را میگیرد. ولی کامجویی جنسی یک نفر مانع استفاده دیگران نیست.در اینجا مساله انبار کردن و احتکار مطرح نیست.
انسان این حالت را دارد که هر چه بیشتر در گرداب شهوات شخصی فرو رود و عفاف و تقوا و اراده اخلاقی را از کف بدهد احساس «غیرت» در وجودش ناتوان میگردد. شهوت پرستان از اینکه همسران آنها مورد استفادههای دیگران قرار بگیرند رنج نمیبرند و احیانا لذت میبرند و از چنین کارهایی دفاع میکنند. برعکس، افرادی که با خودخواهیها و شهوات نفسانی مبارزه میکنند و ریشههای حرص و آز و طمع و مادهپرستی را در وجود خود نابود میکنند و به تمام معنی «انسان» و «انساندوست» میگردند و خود را وقف خدمت به خلق میکنند و حس خدمت به نوع در آنان بیدار میشود، !چنین اشخاصی غیورتر و نسبتبه همسران خود حساستر میگردند. این گونه افراد حتی نسبت به ناموس دیگران نیز حساس میگردند، یعنی وجدانشان اجازه نمیدهد که ناموس اجتماع مورد تجاوز قرار گیرد. ناموس اجتماع ناموس خودشان میشود.
علی علیه السلام جمله عجیبی دارد. میفرماید: « ما زنی غیور قط» (1) یعنی هرگز یک انسان شریف و غیور زنا نمیکند. نفرموده است: انسان حسود زنا نمیکند، بلکه فرمود انسان غیور زنا نمیکند، چرا؟ برای اینکه غیرت یک شرافت انسانی و یک حساسیت انسانی است نسبت به پاکی و طهارت جامعه. انسان غیور همان طور که راضی نمیشود دامن ناموس خودش آلوده گردد، راضی نمیشود دامن ناموس اجتماع هم آلوده شود; زیرا غیرت غیر از حسادت است; حسادت یک امر شخصی و فردی و ناشی از یک سلسله عقدههای روحی است، اما غیرت یک احساس و عاطفه نوع بشری است.
این خود دلیل است که «غیرت» از خودپرستی ناشی نمیشود ، احساس خاصی است که قانون خلقت برای تحکیم اساس زندگی خانوادگی که یک زندگی طبیعی است نه قراردادی، ایجاد کرده است.
و اما اینکه آیا نظر اسلام درباره حجاب و پوشش احترام گزاردن به حس غیرت مرد استیا نه؟
جواب این است که بدون شک اسلام همان فلسفهای که در حس غیرت هست یعنی حفاظت پاکی نسل و عدم اختلاط انساب را منظور نظر دارد، ولی علتحجاب اسلامی منحصر به این نیست.
مجموعه آثار جلد 19 ، مطهری، مرتضی؛
منبع:پایگاه شهید مطهری
ارسال توسط کاربر محترم سایت : j133719
ع