اگزیستانسیالیسم و اندیشه مهدویت (2)

بیشتر فیلسوفان وجودی، ضرورت تصمیم‌گیری، آزادی و التزام را مؤلفه‌های زندگی اصیل می‌دانند. شخصی که در حال تفکر، احساس تصمیم و فاعل تفکر وجودی است، چشم‌اندازی تاریخی، متناهی و محدود دارد و به خلاف پیش‌فرض فلسفه ایدئالیستی هیچ‌گاه نمی‌تواند از سطح محدودیت‌هایش فراتر رود و دیدگاهی مطلق داشته باشد.[59] به نظر سارتر، وجود
يکشنبه، 12 دی 1389
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
اگزیستانسیالیسم و اندیشه مهدویت (2)

اگزیستانسیالیسم و اندیشه مهدویت (2)
اگزیستانسیالیسم و اندیشه مهدویت (2)


 

نویسنده: بهروز محمدی‌منفرد




 

آزادی و اگزیستانسیالیسم
 

مقصود از آزادی در فلسفه‌های اگزیستانس، آزادی به معنای سیاسی یا عرفی آن نیست. آزادی در این فلسفه‌ها بدین معناست که انسان، به مقتضای طبع خویش عمل کند و از قانون علیت پیروی نکند.
بیشتر فیلسوفان وجودی، ضرورت تصمیم‌گیری، آزادی و التزام را مؤلفه‌های زندگی اصیل می‌دانند. شخصی که در حال تفکر، احساس تصمیم و فاعل تفکر وجودی است، چشم‌اندازی تاریخی، متناهی و محدود دارد و به خلاف پیش‌فرض فلسفه ایدئالیستی هیچ‌گاه نمی‌تواند از سطح محدودیت‌هایش فراتر رود و دیدگاهی مطلق داشته باشد.[59] به نظر سارتر، وجود بشر همین آزادی است که مقدم بر ذات و ماهیت بشر است و اگر آزادی نبود، ذات و ماهیت بشر معنی نداشت؛ زیرا آزادی، شرط امکان ماهیت بشر است.[60]
این مضمون در آثار بسیاری از نویسندگان فلسفه وجودی به چشم می‌خورد ولی در تفکر کی‌یرکگارد، وجود داشتن و مختار بودن تقریباً تعبیرهایی مترادفند.[61] انسان با تکیه بر گزینش و اختیار، آینده بشر را می‌سازد و در این راه چه بسا مشتقاتی را نیز تحمل کند.
به گفته پروفسور اچ. بی اکتون،[62] « انسان، وجودی است که قدرت انتخاب دارد و می‌تواند فکر کند ، آزاد است و چون آزادی دارد، رنج می‌برد؛ زیرا آینده او تا حدی به انتخاب‌های آزاد او مربوط است».[63] بنابراین، مضامینی مانند آزادی، اختیار و تصمیم‌گیری و مسئولیت، نزد تمامی فیلسوفان وجودی با اهمیتند؛ چون بنیان وجود شخصی آدمی را می‌سازند. اعمال آزادی و توانایی به شکل دادن آینده است که انسان را از همه هست‌ها یا دیگر کائنات روی زمین، متمایز می‌کند و انسان به گونه‌ای، اصیل خودش می‌شود.[64]
از نظر آنان، اختیار در واقع ، سرآغازی است مطلق، تبیین نا‌پذیر و از نظر عقلی، توجیه ناشدنی که جهش آغازین هست بودن و فعل تعالی است که با آن، خود هر کس، خود را از بند دنیا رها می‌کند و خود را می‌سازد.[65] با وجود این، ذکر سه نکته درباره آزادی از نگاه اگزیستانسیالیسم ضروری است:
1. آزادی انسان‌ها کاملاً به آزادی دیگران بستگی دارد و آزادی دیگران به آزادی ما وابسته است. ما هنگامی آزاد هستیم که حتی یک اسیر در جهان نباشد.[66]
2. گردن نهادن به قانون، از آن‌جا که گسستی از عوامل ناآگاه و خیزشی به سوی آگاهی از ارزش است، خود به معنی آزادی است، ولی این امر همه چیز را به مسئله مبدّل می‌کند و به انتخاب می‌انجامد.[67]
3. تقدیر و آزادی، دست اخوت به یکدیگر می‌دهند و تقدیر فقط با آن کسی روبه‌رو می‌شود که آزادی را محقق می‌سازد.[68]
در مکتب اگزیستانسیالیسم این معنای افراطی مطرح است که انسان می‌تواند هر کاری را هر وقت اراده کرد، انجام دهد. برای مثال، این سخن سارتر در جنگ ویتنام که « اگر من اراده کنم، جنگ ویتنام تمام می‌شود»، حاکی از گسترة قوت اراده انسان است.

آزادی و گزینش در اندیشه مهدویت
 

پیش‌بینی و پیش‌گویی آینده بشر از دیر باز در کانون توجه اندیشه‌وران دینی و غیر دینی قرار داشته است. بسیاری، اصل پیش‌بینی از آینده را محال می‌شمرند. دی تور می‌گوید:
آن‌چه را ما آینده (زمان حال در لحظه‌ای دیرتر) می‌نامیم، پیش‌گویی‌پذیر نیست... درباره آینده نمی‌توان پیش‌گویی کرد و هیچ کس در هیچ کجا با قطعیت کافی، نمی‌داند آینده چگونه خواهد بود.[69]
معتقدان به امکان فهم آینده، نظریات گوناگونی درباره ماهیت و چگونگی این امر بیان داشته‌اند، ولی در یک دسته‌بندی کلّی، پیش‌بینی و پیش‌گویی از آینده دو گونه است:
1. پیش‌بینی علم‌محورانه
بر این اساس، بسیاری از عالمان فلسفه تاریخ، روند تاریخ را پیش‌بینی کرده‌اند و با توجه به حرکت تاریخ به آینده، فرجام جهان را پیش‌بینی می‌کنند که تئوری‌های فصلی و تکاملی،[70] تئوری‌های دورانی[71] و تئوری‌های ستیز[72] از این جمله‌اند.[73]
2. پیش‌بینی دین‌مدارانه
بر اساس‌ بینش‌های دین‌مدارانه، آینده را می‌توان پیش‌بینی کرد و با ظهور یک منجی مصلح، عدل، داد، آسایش و رفاه بر جهان حاکم شود. بنابراین، اعتقاد به ظهور منجی مصلح و تعیین سرنوشت بشر توسط او ایده‌ای فرا اسلامی است که پیروان دیگر ادیان الهی و غیر الهی نیز بر آن تکیه می‌کنند. در این میان، این پرسش مطرح است که آیا اراده و اختیار انسان در این امر مؤثر است یا خیر؟
در پاسخ می‌توان گفت سه دیدگاه به‌طور کلی متفاوت درباره تأثیر داشتن یا نداشتن اراده انسانی بر قیام منجی مطرح است که اکنون بر می‌شماریم:
1. ماهیت انفجاری
به باور برخی، ظهور منجی، ماهیتی انفجاری دارد، همانند دُمَل که وقتی در بدن شخصی پدید آمد، باید به حدّی برسد که یک‌‌باره منفجر شود و هر کاری که از انفجار آن جلوگیری می‌کند، ناپسند است. اگر دوایی هم می‌خواهند روی آن بگذارند، آن دوا، باید دمل را زودتر منفجر کند. بنابراین، اصلاحات اجتماعی به کلی مردود است؛ زیرا سبب می‌شود آن دمل، بیشتر عمر کند. پس بگذارید عقده‌ها و کینه‌ها زیاد شوند تا یک مرتبه بنیان ستم را برکنند.[74]
این نظریه پذیرفتنی نیست؛ زیرا روایات پر شماری، تکالیف بسیاری را برای منتظران ظهور حضرت مهدی(علیه السّلام) در دوران غیبت و قبل از ظهور بیان کرده‌اند که خودسازی و تهذیب نفس،[75] آماده شدن برای نابودی فتنه‌ها،[76] اطاعت محض از دستور امامان بزرگوار در هر زمان و مکانی از این جمله است. این مسئله با بی‌تفاوتی نسبت به فساد و تباهی در جامعه، منافات صریح دارد. استاد مطهری در این‌باره می‌گوید:
این (رها کردن تکلیف) بر خلاف یک اصل قطعی اسلامی است؛ یعنی انتظار حضرت حجت، هیچ تکلیفی را از ما ساقط نمی‌کند، نه تکلیف فردی و نه اجتماعی. شما در شیعه و اهل تسنن یک عالم پیدا نمی‌کنید که بگوید انتظار ظهور حضرت حجت، یک تکلیف کوچک را از ما ساقط می‌کند.[77]
هم‌چنین با توجه به آیاتی که ضرورت امر به معروف و نهی از منکر را مطلقاً بیان می‌کنند،[78] می‌توان گفت در هر عصری، باید مقابل هر فساد و ظلمی صف‌آرایی کرد و ریشه آن را خشکاند بنابراین، امر به معروف و نهی از منکر عمومیت دارد و عصر پیش ظهور را نیز دربر می‌گیرد.
2. نظریه تحصّلی
بر اساس این نظریه، فقط خواست و اراده الهی، در تحقق ظهور منجی مصلح مؤثر است و او هر گاه بخواهد، ظهور، تحقق می‌یابد بی‌آن‌که عامل انسانی، کوچک‌ترین نقشی در آن داشته باشد.
3. نظریه تحصیلی
مسئله ظهور همانند رسیدن میوه است که مسیر تکاملی خود را می‌پیماید تا این‌که به مرحله‌ای می‌رسد که باید چیده شود. بنابراین، اگر منجی ظهور نمی‌کند، برای این است که دنیا به آن مرحله از قابلیت نرسیده است. قابلیت‌ها هم در صورتی شکل می‌گیرند که از یک سو، فساد، فراوان شود و از سوی دیگر، آنهایی که می‌خواهند حکومت را تشکیل دهند، پدید آیند.[79] براساس این نظریه، فقط اراده الهی در ظهور منجی، مؤثر نیست، بلکه خواست مردم و عامل انسانی نیز برای تحقق آن دخالت دارد. به عبارت دیگر، در اندیشه اسلامی، انسان، تکویناً در انتخاب عمل و تفکر تواناست؛ یعنی می‌تواند آزادانه به چیزی ایمان بیاورد یا نه.[80] بنابراین، انسان‌ها، آزادانه، حق انتخاب موقعیت و جایگاه خویش را دارند و می‌توانند سرنوشت خویش را رقم بزنند.
شیخ طوسی می‌گوید:
اراده الهی و نیز تلاش ما در بسط ید و قدرت و سلطنت امام زمان(علیه السّلام) مؤثر است و چنان‌چه خداوند بنا بر مصلحت‌هایی به وی بسط ید ندارد، باز هم بر ما واجب است در تقویت و بسط ید او بکوشیم؛ زیرا این امر به آمادگی ما بستگی دارد. پس اگر بسط ید آن حضرت از کارهای خداوند باشد، به ناچار باید مردم در اطاعت و تمکین از آن حضرت مجبور می‌شدند و خداوند میان آن حضرت و توطئه دشمنان، مانع می‌شد تا کسی نتواند به او آسیب برساند یا او را توسط فرشتگان بر دیگران تسلط ببخشد، ولی چنین کاری تکلیف را از همه ساقط می‌کند. پس در هر شرایطی، بر ما واجب است که برای بسط ید امام بکوشیم؛ زیرا در غیر این صورت، تقصیر از خود ماست.[81]
بر اساس آن‌چه اشاره شد، تنها اراده ذات باری‌تعالی برای تحقق ظهور کافی نیست، بلکه برای تحقّق ظهور باید به قدر کافی، یارانی باتقوا برای حضرت مهدی(علیه السّلام) وجود داشته باشد تا با تعمیق پیوندهای عاطفی خویش با امامشان، با اختیار و اراده خویش، در تحقق قیام آن حضرت و بسط ید و ظهور او بکوشند.[82]
شهید صدر می‌گوید:
انقلاب او [حضرت مهدی] از نظر اجرا همانند دیگر انقلاب‌ها به زمینه‌های عینی و خارجی بستگی دارد و بایستی فضای مناسب موجود باشد.[83]
امام صادق(علیه السّلام) می‌فرماید: لا یکون ذلک حتّی تمسحوا العرق و العلق؛
نهضت صاحب‌الامر تمام نمی‌شود مگر این‌که در میدان جنگ عرق بریزیم و خون‌ها ریخته شود.[84]
پیامبر اکرم6 نیز می‌فرماید: یخرج ناسٌ من المشرق فیوطّئون للمهدی یعنی سلطانه؛[85]
در آینده، برخی مردم در مشرق زمین به پا می‌خیزند و زمینه‌ را برای استقرار حکومت مهدی(علیه السّلام) فراهم می‌کنند.
باید دانست فقط وجود چنین افرادی برای تحقق ظهور کافی نیست، بلکه آمادگی فکری، فرهنگی و اجتماعی باید در انسان پدید آید تا خود را از تئوری‌ها، ایسم‌ها و لفاظی‌های دروغین حاکم بر جوامع بشری رها کند. تنها در این صورت می‌تواند به حقیقت انسانی خویش باز گردد و معنویت را به عرصة زندگی آورد تا آن‌گاه شاهد ظهور و درک منجی مصلح شود؛ زیرا قرآن کریم می‌فرماید:
إِنَّ اللَّهَ لَا يُغَيِّرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّى يُغَيِّرُوا مَا بِأَنفُسِهِمْ[86]
دلهره،[87] بی‌قراری و اگزیستانسیالیسم
درباره دلهره، بین اگزیستانسیالیست‌ها اختلاف است:
1. دلهره هستی: انسان از زوال و نیستی دلهره دارد.
2. دلهره این‌جا و آن‌جا: همه مقدورات جهان در دست انسان نیست. برای نمونه، وقتی انسان در یک مکان تمکن یابد، در مکان‌های دیگر قرار ندارد و این مسئله موجب دلهره می‌شود.
3. دلهره آزادی: هر گاه انسان در گزینش و تصمیم‌گیری آزاد باشد و از آزادی خود آگاهی یابد، دست‌خوش دلهره می‌شود.[88]
به نظر نویسندگان اگزیستانسیالیست، دلهره (دل‌شوره) از جهت خاصی منکشف کننده وضع انسان است. به باور برخی آنان، انسان در حالتی از دلهره به سر می‌برد؛ زیرا از یک جانب، تحت فشار ضرورت اراده، انتخاب و تصمیم‌گرفتن است و از سوی دیگر، تمامی تصویر آینده را که در معرض خطاست، نمی‌بیند و ناشناخته‌ها، او را تهدید می‌کنند. تناهی میدان، مخاطره اوست و عدم، بزرگ‌ترین دشمنش است.[89]
کی یرکگارد در کتاب «مفهوم دلهره»،[90] موضوع دل‌شوره را به بحث منشأ گناه (بر حسب روایت سفر تکوین در مورد هبوط انسان) یعنی گذر از معصومیت به گناه مرتبط می‌داند، همان‌گونه که هایدیگر، آن را با سقوط کردن[91] مرتبط می‌سازد.[92] به باور او، فلسفه با یأس آغاز می‌شود و مأنوس‌ترین و منفی‌ترین احساسات فردی که هر کس می‌تواند داشته باشد، احساس اضطراب و دلهره، ترس و ترس از مرگ (است) که در واقع، وحشت از دست دادن فردیّت است.[93]
سارتر می‌گوید: به گونة کلی، بشر؛ یعنی دلهره. وقتی انسان فهمید که با تعیین و انتخاب، روش خود جامعه بشری را انتخاب می‌کند، نمی‌تواند از احساس مسئولیت تمام و عمیق بگریزد.[94]
مارسل نیز می‌گوید:
ساختار زیرین وجود انسانی، بی‌قراری است. آدمی موجودی است گرفتار غم غربت و همیشه در آرزوی رضایت خاطری که از چنگش می‌گریزد، دل‌نگران وضع و حال خویش است. کنار خود نیز آسوده نیست و پیوسته در پی پیروز شدن بر این غربت و بیگانگی است.[95]
نتیجه این دلهره‌ها آن است که اگزیستانسیالیست‌ها، خود را در یک جهان ناممکن، عاطل و باطل و متروک می‌یابند و مانند یتیمان بی‌پناهی هستند که از تسلّای مادرانه عقل و ضرورت، محرومند و به دلتنگی می‌نالند.[96]
بنابراین، اگزیستانسیالیست‌ها با احساس ترس از مرگ و اضطراب و دلهره نسبت به آینده خویش و جهان، بدبین و مأیوسند. ‌چنین احساساتی، آرامش و امنیت روحی را از آنان سلب می‌کند و تصوری منفی از زندگی و آینده در آنان پدید می‌آورد.

اندیشه مهدویت و رفع اقسام دلهره
 

در اندیشه اسلامی که اساس مهدویت است، راه‌کارهایی برای مقابله با هرگونه دلهره و کسب آرامش و امنیت روانی وجود دارد، مانند:
1. ایمان به خدا
قرآن کریم یکی از مهم‌ترین اسباب آرامش روحی و رفع دلهره را ایمان به خدای بزرگ می‌داند، چنان‌که می‌فرماید:
الَّذِينَ آمَنُوا وَلَمْ يَلْبِسُوا إِيمَانَهُمْ بِظُلْمٍ أُوْلَئِكَ لَهُمْ الْأَمْنُ وَهُمْ مُهْتَدُونَ؛[97]
و نیز می‌فرماید:
أَلَا إِنَّ أَوْلِيَاءَ اللَّهِ لَا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلَا هُمْ يَحْزَنُونَ؛[98]
2. عمل صالح
در آیات متعددی از قرآن[99] بیان شده است که انجام دادن کارهای شایسته موجب می‌شود انسان آرامش روحی بیابد و نگرانی‌هایش رفع شود، چنان‌که می‌فرماید: کسانی که ایمان آورده‌اند و کارهای نیک انجام داده‌اند و نماز به پا داشته‌اند و زکات را پرداخته‌اند، اجرشان نزد پروردگارشان است و ترسی ندارند و اندوهگین نمی‌شوند.
در اندیشه مهدویت، ایمان به خدا و عمل صالح از ویژگی‌های اساسی منتظران و یاران امام عصر(علیه السّلام) است و در نتیجه، این گروه هیچ گونه دلهره و بی‌قراری ندارند. در این اندیشه، نگرش خوش‌بینانه‌ای به آینده وجود دارد؛ زیرا با ظهور حضرت مهدی(علیه السّلام)، ارزش‌های معنوی بر جامعه انسانی حاکم می‌شود و به برکت آن، رفاه و آسایش عمومی نیز برای مردم پدید می‌آید. این اندیشه، آموزه‌ای قرآنی است که با قاطعیت تمام، پیروزی نهایی ایمان بر کفر و غلبه صالحان و متقیان بر ستمگران و تحقق آینده‌ای درخشان و سعادتمندانه را برای بشر نوید داده است.[100] بر این اساس، نگرانی‌های بشر نسبت به آینده جهان از بین می‌رود؛ زیرا می‌داند مردم در آینده وحدت عقیدتی می‌یابند[101] و به رفاه اقتصادی[102] و مساوات[103] و آرامش می‌رسند.
افزون بر آن، در اندیشه مهدویت (از دیدگاه شیعه امامیه) با وجود فعلی امام بین مردم، ارتباط بشر با عالم بالا قطع نشده است و فیض الهی همیشه به واسطه او به بشر می‌رسد.[104] هانری کربن، اسلام‌شناس فرانسوی می‌گوید:
به عقیده من، مذهب تشیع تنها مذهبی است که رابطه هدایت الهیه را میان خدا و خلق برای همیشه نگه داشته است و به استمرار ولایت اعتقاد دارد... تنها مذهب تشیع است که می‌گوید: نبوت، با رحلت حضرت محمد6 ختم شد، اما ولایت که همان رابطه هدایت و تکمیل است، پس از رحلت آن حضرت هم‌چنان باقی است. مهدی، حقیقتی زنده است که هرگز نظرهای علمی نمی‌توانند او را از خرافات بشمارند و او را از فهرست حقایق حذف کنند.[105]
اعتقاد به وجود مقدس امام زمان(علیه السّلام) ، غم غربت، بی‌قراری و یأس را از درون انسان‌های صالح می‌زداید و در این دنیای پر آشوب، زندگی پر معنا و سرشار از امیدی به آنان هدیه می‌دهد. در واقع، هرکسی که وجود مقدس آن حضرت را باور کند، او را به عنوان پدری معنوی بالای سر خود می‌داند و با احساس نظارت ایشان بر خود، آرامش خاطر پیدا می‌کند و دل‌نگرانی‌ها را از خویش می‌زداید.
در پاسخ به این پرسش که امام غایب چگونه می‌تواند به مؤمنان دل‌گرمی بدهد و اضطراب‌ها را از آنان بزداید؟ می‌توان گفت غیبت به معنای قطع رابطة مطلق حضرت مهدی(علیه السّلام) با مردم جهان نیست؛ زیرا او به صورت ناشناس در جامعه حضور دارد و از حوادث و رخدادهای اجتماعی و مشکلات مردم باخبر است و هر گاه مصلحت بداند به فریاد مردم به ویژه مؤمنان می‌رسد؛ آن حضرت در یکی از توقیعاتش به شیخ مفید می‌نویسد:
ما شما را رها نکرده‌ایم و در رسیدگی و سرپرستی شما کوتاهی نمی‌کنیم و یاد شما را از یاد نبرده‌ایم؛ پس باتقوا باشید و ما را یاری کنید تا شما را از فتنه‌هایی که به سویتان می‌آید، نجات دهیم... .[106]
وجود آن حضرت در عصر غیبت همانند خورشید پشت ابر، به جهانیان سود می‌رساند.[107] باور داشتن چنین اصولی، هرگونه دلهره، بی‌قراری، ترس و اضطراب را از انسان‌ها می‌زداید و آرامش و امنیت روحی، انسان‌های شایسته و منتظران واقعی ظهور را دربرمی‌گیرد. براساس روایات بسیاری، در عصر ظهور نیز شاهد امنیت و آسایش روحی و رفع دلهره‌ها و اضطراب‌ها برای بشریت هستیم. از این‌رو، عصر ظهور را می‌توان عصر آرامش واقعی و زدودن ترس‌ها و اضطراب‌ها دانست.

امید و اگزیستانسیالیسم
 

اصل امید و ناامیدی از مسائل اساسی مطرح در فلسفه‌های اگزیستانس است. بسیاری از اگزیستانسیالیست‌ها، ناامیدی را در ذات انسان نهفته می‌دانند. به باور مارسل، هنگامی که امکان و استعداد و عشق ورزیدن و امیدوار بودن، نابود شود، انسان توانایی و حتی خواستِ فراتر رفتن از اوضاع و احوال خود را که قرین با خودبیگانگی و اسارت است، از کف می‌دهد.[108] نومید شدن، تن دادن به این اندیشه است که آینده هیچ‌گاه نخواهد توانست از یوغ جبر و جباریّت گذشته برهد.[109] بنابراین، امید، معطوف به نجات است و خروج از ظلمات مرضِ جدایی، غربت، یا بندگی را شامل می‌شود.[110] مارسل امید را از نشانه‌های ایمان به خدا می‌داند و می‌گوید: انسان هیچ‌گاه از تلاش باز نمی‌ایستد.
در مقابل او، افرادی مانند سارتر و کی یرکگارد ، از ناامیدی و محاسن آن سخن به میان آورده‌اند. سارتر می‌گوید:
برای دست به کار شدن به امید نیاز نیست؛ برای نمونه، اگر این پرسش به ذهن بیاید که آیا روزی خواهد رسید که دارایی همگان در اختیار همگان باشد؟ باید گفت: نمی‌دانم. فقط باید به وظایفی که در محقق شدن آن کمک می‌کند، عمل کرد. بیرون از این حد نمی‌توان به هیچ چیز امیدوار بود؛[111] رؤیا و انتظار و امید، معرفی کننده آدمی از نظر منفی است نه مثبت.[112]
به نظر کی یرکگارد، نومیدی آگاهانه[113] دو شکل دارد؛ شکل نادرست آن وقتی است که فرد می‌داند نومید است، ولی خیال می‌کند دیگران چنین نیستند (هیچ کس نمی‌داند من چه می‌کشم). این وضعیت، او را به دام نومیدی بیشتر می‌کشاند، در حالی که شکل درست نومیدی آگاهانه وقتی است که فرد می‌داند در واقع، نومیدی بخشی از موقعیت انسان به شمار می‌آید و از این نظر بخشی از خود است. تنها راه خروج از آن نیز گزینش خویشتن خویش و جهش به مرتبه ایمان است.[114]
بنابراین، به نظر برخی، فلسفه وجودی، جهانی را پیش روی ما می‌گذارد که باید مدعاهای آن را در هم شکست. جهانی که باید آن را پذیرفت و هم رد کرد. شناخت آن زندگی که باید در فراسوی نومیدی ساخت، ناکامل و غیر قطعی است.[115]

امید در اندیشه مهدویت
 

در فرهنگ اسلامی، اصل امید، ره‌گشای بسیاری از اهداف و آرزوهای بشر است. پیامبر اکرم6 می‌فرماید: «اگر امید نبود، هیچ مادری، نوزاد خود را شیر نمی‌داد و هیچ باغبانی، نهالی بر زمین نمی‌کاشت».[116]
برآورده شدن حاجات،[117] نشاط کاری، رحمت الهی،[118] حل مشکلات[119] و مانند آن، اثر امید صحیح است و ناامیدی نیز زیان‌های فراوانی دارد، مانند: شکست و ناکامی در زندگی و ارتکاب گناهان بزرگ.
جبران خلیل جبران از زبان همه انسان‌ها به خود می‌گوید:
ای من! اگر امید نداشتم، هرگز به آهنگی که روزگار می‌نوازد، گوش نمی‌دادم، بلکه از هم‌اکنون ادامة حیاتم را قطع و نمایش وجودم را در عرصه هستی به رازی پنهانی مبدّل می‌کردم که گورها آن را بپوشانند. چه تنگ است روزگار آدمی اگر گشایش امید نباشد.[120]
انتظار در اندیشه مهدویت به معنای امید، مقاومت و حرکت است. منتظر، کسی است که از وضع موجود، ناراحت است و برای ایجاد وضع بهتر تلاش می‌کند. بنابراین، مسئله انتظار از دو عنصر نفی (بیگانگی از وضع موجود) و اثبات (خواهان ایجاد وضعیت مطلوب) ترکیب یافته است. انتظار، امید و آرزویی است که جوهر آن، خوش‌بینی به آینده و تلاش برای فرجامی نیکوست و پشتوانه آن، مژده قطعی خداوند به پیروزی صالحان و مستضعفان به شمار می‌آید:
وَ نُرِيدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَى الَّذِينَ اسْتُضْعِفُوا فِي الْأَرْضِ وَ نجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَنَجْعَلَهُمُ الْوَارِثِينَ؛[121]
از منظر روان‌شناختی، وعده‌های پیروزی حتمی، قوت روحی و روانی در شخص منتظر پدید می‌آورد.[122] از این‌رو، پیشوایان معصوم: بر چنین امری اصرار ورزیده‌اند. امام علی(علیه السّلام) می‌فرماید:
انتظروا الفرج و لا تیأسوا من روح الله فأن أحبّ الأعمال عند الله عزّ و جلّ انتظار الفرج؛
انتظار فرج داشته باشید و از رحمت خدا نومید نشوید؛ زیرا بهترین کارها در پیش‌گاه خدای عزوجل، انتظار فرج است.[123]
بر خلاف ایده اگزیستانسیالیست‌ها ، انتظار و امید، معرّف انسان از جنبۀ منفی نیست و او را در رسیدن به آرزوهای دیرینه‌اش یاری می‌کند.
امام جواد(علیه السّلام) می‌فرماید: أفضل أعمال شیعتنا انتظار الفرج؛
برترین اعمال شیعیان ما انتظار فرج است.[124]
به باور اندیشه‌وران شیعه امامیه، انتظار واقعی در اندیشه مهدویت، مذهب اعتراض[125] و نیز مذهب احتراز[126] یا انقراض[127] نیست، بلکه استراتژی و مفهومی ارزشی است که افزون بر امیدبخشی، سبب مقاومت، حرکت و پویایی، اصلاح‌طلبی، ظلم‌ستیزی و نگهبانی از ایمان و تقوای الهی مردم می‌شود. به‌طور کلی، امید و انتظار در اندیشه مهدویت آثار متعددی دارد که آنها را می‌توان چنین برشمرد:
1. ایجاد تقوای الهی در انسان
امام صادق(علیه السّلام) می‌فرماید:
بی‌شک، حکومت آل محمد(صلی الله علیه واله) تأسیس خواهد شد. پس هر کس علاقه‌مند است از اصحاب و یاران قائم ما باشد، باید کاملاً از خود مراقبت کند و تقوا پیشه باشد. خودش را به اخلاق نیک مزین کند و سپس انتظار فرج قائم آل محمد را بکشد. هر کس برای ظهور قائم ما، چنین آمادگی و انتظاری داشت، ولی توفیق نصیبش نگشت و پیش از ظهور آن حضرت، اجلش فرا رسید، به ثواب یاران آن جناب می‌رسد.[128]
چنین روایاتی، منتظران را مکلّف می‌کند که تنها چشم به راه بودن کافی نیست، بلکه باید برای رسیدن به آن هدف نهایی، باید با آراسته شدن به تقوای الهی، خود را آماده کنند. اگر ظهور حضرتش را درک کردند، در ردیف یاران او قرار خواهند گرفت. و در غیر این‌صورت، به عنوان عمل کننده به تکلیف، از پاداش هم‌رکابی با آن حضرت بهره‌مند خواهند شد.
2. متخلّق کردن مردم به اخلاق اسلامی
منتظران حضرت مهدی(علیه السّلام) باید با برخورداری از اخلاق محمدی، صفات علوی(علیه السّلام) و فضائل جعفری(علیه السّلام) همیشه مایه افتخار معصومان: باشند و این کار در دوران غیبت امام واجب است.[129]
امام صادق(علیه السّلام) می‌فرماید:
إنّ لنا دولة یجیء الله بها إذا شاء ثمّ قال: من سرّه أن یکون من أصحاب القائم فلینتظر و لیعمل بالورع و محاسن الأخلاق و هو منتظر؛[130]
همانا برای ما دولتی است که هر زمان خدا بخواهد آن را می‌آورد. سپس فرمود: هر کس دوست دارد از اصحاب قائم باشد پس منتظر بماند و پرهیزگار باشد و به شایستگی رفتار کند در حالی‌که منتظر است.
3. ایجاد انقلاب‌ها و نهضت‌های نجات‌بخش:
یکی از علل غیبت امام زمان(علیه السّلام) ، آماده نبودن جهانیان برای پذیرفتن حکومت اوست. چنان‌چه جامعه بشری، آمادگی و آگاهی کافی را برای حضور حضرتش بیابد، آن حضرت ظهور می‌کند. از این‌رو، انقلاب‌ها و نهضت‌های نجات‌بخشی برای رسیدن به این هدف، صورت می‌گیرد که امید و انتظار در آنها، بسیار اثرگذار است.
انسان‌های منتظر با پروراندن آرزوی ظهور حضرت حجت(علیه السّلام) و با شکیبایی، به خودسازی و دگرسازی می‌پردازند و با آگاهی دادن به جامعه جهانی، قیام‌ها و انقلاب‌هایی را پدید می‌آورند.
خلاصه سخن این‌که بر خلاف ایده بسیاری از اگزیستانسیالیست‌ها ، در اندیشه مهدویت، امید و انتظار، محرکی است که انسان را به کار و تلاش وا می‌دارد تا شخص منتظر برای رسیدن به تکامل ، زمینه‌های تعجیل ظهور منجی موعود را فراهم آورد.

پی نوشت ها :
 

[59] . گابریل مارسل، ص12.
[60] . ر.ک: ژان لاکوست، فلسفه در قرن بیستم، ترجمه رضا داودی، ص 160ـ161، سازمان مطالعه و تدوین کتب علوم انسانی، تهران 1375.
[61] . فلسفه وجودی، ص178 ـ 179 (با اندکی تلخیص).
[62] . Professor H. B. Acton .
[63] . فلسفه و ایمان مسیحی، ص185.
[64] . فلسفه وجودی، همان، ص8 ـ 9.
[65] . نگاهی به پدیدارشناسی و فلسفه‌های هست بودن، ص173.
[66] . اگزیستانسیالیسم و اصالت بشر، همان، ص70.
[67] . هـ.ج. بلاکهام، شش متفکر اگزیستانسیالیست، ترجمه محسن حکیمی، ص78، چاپ دوم: نشر مرکز، تهران1372.
[68] . مارتین بوبر، من و تو، ترجمه ابوتراب سهراب و الهام عطاردی، ص101، انتشارات فروزان، تهران 1380.
[69] . جیمز دی‌تور، آینده‌پژوهی به عنوان دانشی کاربردی، ص103، رهیافت، ش20، بهار 1378.
[70] . linear theorise .
[71] . Cyclical theorise .
[72] . Conflict theorise .
[73] . نک: آیت قنبری، شیعه و جهان فردا، چاپ اول: انتشارات زمزم هدایت، قم 1384.
[74]. مرتضی مطهری، مجموعه آثار، ج18، ص178، صدرا.
[75]. محمد تقی موسوی اصفهانی، مکیال المکارم، ج2، ص428، ایران نگین، قم.
[76]. نهج‌البلاغه، ترجمه فیض‌الاسلام، خطبه150.
[77]. مرتضی مطهری، سیری در سیره ائمه اطهار، ص295، انتشارات صدرا.
[78].) كُنْتُمْ خَيْرَ أُمَّةٍ أُخْرِجَتْ لِلنَّاسِ تَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَتَنْهَوْنَ عَنْ الْمُنكَرِ( (آل عمران، آیه 110).
[79] . همان، ص1709.
[80] . دین و آزادی، همان، ص6.
[81] . شیخ طوسی، الغیبة، فصل اول، ص11.
[82] . مرتضی مطهری، جهاد، ص48.
[83]. محمدباقر صدر، رهبری بر فراز قرون، ص108.
[84]. محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، الجامعة لدرر أخبار الأئمّة الأطهار، ج52، ص358، دار احیاء التراث العربی، بیروت 1403 هـ.ق.
[85]. بحارالانوار، ج51، ص87.
[86]. سوره رعد، آیه11.
[87]. Dread / Angolsse/ Anxiety/ Solicitude .
[88]. عبدالحسین خسروپناه، گستره شریعت، ص ؟؟.
[89] . تاریخ فلسفه دین، ص195.
[90] . The concept of Dread .
[91] . Varfallen .
[92] . فلسفه وجودی، ص 165 ـ 167(با تلخیص بسیار).
[93] . آشنایی با فلسفه غرب، همان، ص294.
[94] . اگزیستانسیالیست و اصالت بشر، ص37.
[95] . گابریل مارسل، ص39 ـ 40.
[96] . شش متفکر اگزیستانسیالیست، ص239.
[97] . سوره انعام، آیه82.
[98]. سوره یونس، آیه 62.
[99] . سوره بقره، آیه62 و 277؛ سوره اعراف، آیه35.
[100] . مرتضی مطهری، قیام و انقلاب امام مهدی4، ص 5ـ 6، انتشارات صدرا، قم.
[101]. بحارالانوار، ج53، ص4.
[102]. همان، ج51، ص78.
[103]. همان، ص29 و 310.
[104] . جعفر سبحانی، مقاله در فصل‌نامه انتظار، ص70، شماره اول، سال اول، قم 1380.
[105] . محمد تقی خلجی، تشیع و انتظار، ص120، چاپ پنجم: نشر پیام اسلام، قم 1381.
[106] . الاحتجاج، ج2، ص497، انتشارات سعید، نشر مرتضی، مشهد.
[107] . شیخ صدوق، کمال الدین و تمام النعمة، ص485، دفتر انتشارات اسلامی وابسته به جامعه مدرسین حوزه علمیه قم.
[108] . گابریل مارسل، ص25.
[109] . همان، ص92.
[110] . همان.
[111] . اگزیستانسیالیست و اصالت بشر، ص50.
[112] . همان، ص52.
[113] . از نظر کی‌یرکگارد، نومیدی آگاهانه وقتی عارض می‌شود که شخص، خود را با چیزی بیرونی تعریف می‌کند. فرد با چنین روی‌کردی خود را در اختیار سرنوشت قرار می‌دهد. پس با نرسیدن به آن هدف، خود جاه‌طلبانه‌اش محقق نمی‌شود و واقعیت را هم نمی‌تواند بپذیرد.
[114]. پل استراتون، آشنایی با کی‌یرکگارد، ترجمه علی جوادزاده، ص54، نشر مرکز، تهران 1378.
[115]. شش متفکر اگزیستانسیالیست، ص232.
[116]. متقی هندی، کنز العمال، ج3، ص491، ش7560، بیروت، مؤسسه الرسالة.
[117]. «الحوائج تطلبُ بالرّجاء» (همان، ص490، ش7556).
[118]. پیامبر فرمود: «الأمل رحمةٌ لاُمّتی» (همان، ص391، ش7560).
[119]. اصول کافی، ترجمه سید هاشم محلاتی، ص219، ح3.
[120] . محمد تقی جعفری، ترجمه و تفسیر نهج‌البلاغه، ج27، ص .
[121] . سوره قصص، آیه5.
[122]. یوسف مدن، سیکولوجیة الانتظار، ص192، دار الهادی للطباعة و النشر و التوزیع، بیروت 1422.
[123]. بحارالأنوار، ج52، ص123، مؤسسه الوفاء.
[124]. صادق احسان‌بخش، آثار الصادقین، ج29، ص214، نشر صادقین، 1376.
[125]. دیدگاه دکتر شریعتی.
[126]. دیدگاه میرفطروس.
[127]. دیدگاه محمداقبال لاهوری.
[128] . محمد بن ابراهیم نعمانی، غیبت نعمانی، تحقیق فارس حسون، ص207، ح16، انوار الهدی.
[129] . محمد رضا حکیمی، خورشید مغرب، ص273، چاپ بیست و سوم: نشر فرهنگ اسلامی، تهران 1377.
[130] . نعمانی، الغیبة، ص207، ح16.
 

* ارسال مقاله توسط عضو محترم سایت با نام کاربری : saeedmoradi2179



 



نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.