معيارهاي ديني بودن فرد و جامعه (3)

سياست، چيزي نيست جز برنامه ريزي و تنظيم قواعد اداره ي حکومت، بهره وري از قدرت و نحوه ي اداره ي جامعه ي سياست ديني، برنامه ريزي کردن و طرح اداره ي يک جامعه ي آرماني و ايده آل است که در راستاي بايدهاي ديني تنظيم گردد. اداره ي حکومت و نظام اجتماعي، امري پويا و بنيادي است که قواعد و بايدهايي را در خود نهفته دارد. فرد انديشمند و
چهارشنبه، 15 دی 1389
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
معيارهاي ديني بودن فرد و جامعه (3)

معيارهاي ديني بودن فرد و جامعه (3)
معيارهاي ديني بودن فرد و جامعه (3)


 

نويسنده: علي اکبر نوايي




 

بايستگي ها در حوزه ي سياست و حاکميت
 

سياست، چيزي نيست جز برنامه ريزي و تنظيم قواعد اداره ي حکومت، بهره وري از قدرت و نحوه ي اداره ي جامعه ي سياست ديني، برنامه ريزي کردن و طرح اداره ي يک جامعه ي آرماني و ايده آل است که در راستاي بايدهاي ديني تنظيم گردد. اداره ي حکومت و نظام اجتماعي، امري پويا و بنيادي است که قواعد و بايدهايي را در خود نهفته دارد. فرد انديشمند و سياست مدار، آن قواعد و بايدها را کشف کرده و بر حاکميت تطبيق مي دهد. اين بايدها، تا حدود زيادي در آموزه هاي اسلامي به سياست از دريچه ي مذهب نگريسته مي شود. در اين انديشه، آفرينش، يک کل به هم پيوسته و يکپارچه و داراي آفريننده اي حکيم است که آفرينش خود را از روي لهو به انجام نرسانده، بلکه براي آن مقصودي داشته و «فعل» و «امر و «تکوين» و «تشريع» معنا يافته است. انسان به دليل اين که جزيي از مجموعه ي آفرينش است، حکيمانه بودن خلقت شامل وي نيز مي شود و از روي آن که مخلوقي برگزيده مي باشد، وظيفه و رسالتي خاص دارد.
به اين ترتيب، با شناخت و ادراک و توجه به حکيمانه بودن خلقت و قرار گرفتن انسان در مرکز آفرينش و غايت مندي هستي، مي توان به توضيح و تبيين سياست پرداخت، زيرا سياست، در اين تفسير، چيزي جز حرکت در مسير اهداف کلي آفرينش نخواهد بود.
سياست آدمي را آماده تحقق بخشيدن به استعدادهاي خود و شايسته زيستن در محضر حضرت باري تعالي مي سازد.
با اين نگرش به مقوله ي سياست، مي توان بايدهايي را در حاکميت مورد توجه قرار داد. اين بايدها را مورد اشاره قرار مي دهيم.

1) حق نظارت بر حاکميت
 

«نظارت»، به معناي نگريستن است و نظارت بر حاکميت، به معناي زير نظر قرار دادن حاکميت، حکومت و حاکمان، نظارت به اين مفهوم عملي آگاهانه است که آشکار يا مخفيانه، در حوزه ي حاکميت توسط توده هاي اجتماعي و مردم صورت مي پذيرد.
در قرآن مجيد، اين مقوله تحت عنوان امر به معروف و نهي از منکر مورد اشاره واقع شده است. شما بهترين امتي هستيد که براي مردم پديدار شده ايد، به کار پسنديده فرمان مي دهيد و از کار ناپسند باز مي داريد (آل عمران، 110).
در بعد سياسي، نظارت مردم بر دولتمردان و صاحبان قدرت از اهميت ويژه اي برخوردار است... فلسفه ي نظارت سياسي، جلوگيري از طغيان و سرکشي است که به استبداد و ظلم و بي عدالتي مي انجامد. خطيرترين نوع نظارت را در همين بعد بايد سراغ گرفت (جوان آراسته، 1384، 162).
طبق اين وظيفه، نهاد حاکميت بايد چنين امتياز و حقي را به مردم بدهد، تا آنان بتوانند بر حاکمان و حاکميت، در چارچوب انديشه ي اسلامي نظارت کنند.
در اسلام، تصدي مناصب حکومتي، مشروط به شرط پيشيني مهمي است و آن، برخورداري حاکم از عدالت و تقوي است. عدالت، ملکه اي است که آدمي را از درون مهار مي کند و نوعي مصنونيت از تمرد و طغيان براي شخص به وجود مي آورد. اين مسأله موجب نوعي نظارت دروني مي شود. نظارت بيروني آن است که مردم، به دليل اين که از حق حاکميت برخوردارند، از حق نظارت بر حاکمان و صاحبان قدرت نيز برخوردار مي باشند.
امام خميني (ع) در همين زمينه مي فرمايند:
همه ي ملت موظف هستند که نظارت کنند بر امور. اگر من پايم را کنار گذاشتم، کج گذاشتم، ملت موظف است که بگويند پايت را کج گذاشتي، خودت را حفظ کن (امام خميني، 1367، 33)
اسلام فريضه ي امر به معروف و نهي از منکر را به همين منظور فريضه اي عمومي، که شمول و گستردگي خاصي دارد، قرار داده است. در امور سياسي و اجتماعي، امر به معروف و نهي از منکر، يک نظارت فراگير و جدي بر اعمال زمامداران است و همچون اهرمي قوي صاحبان قدرت را مهار مي کند.
علي (ع) در باب نظارت اجتماعي مي فرمايد:
اي مردم، مرا بر شما حقي و شما را بر من حقي است. حق شما بر من آن است که از خيرخواهي شما دريغ نورزم و بيت المال شما را در راه شما مصرف کنم... اما حق من بر شما اين است که در بيعت خويش وفادار باشيد و در آشکار و نهان خيرخواهي نسبت به مرا از دست ندهيد (صبحي صالح، 1387، خ24، ص79)

2) اعطاي حق نصيحت به مردم
 

مردم بايد حق داشته باشند حاکمان را نصيحت کنند. البته اين نصيحت چند شاخصه دارد که مردم بايد به تکليف سياسي خودشان در اين حوزه آشنا باشند.
1) اين که نصحيت، به انگيزه هاي الهي و تعالي اجتماع باشد.
2) اين که خيرخواهانه باشد، نصح، مقابل «غش» قرار مي گيرد که از سر دلسوزي رخ مي دهد.
3) نصح گاهي نقد است، گاهي با تعريف، گاهي با موعظه، گاهي با تأييد و گاهي با رفع نواقص
4) نصحيت نسبت به حاکمان، از ناحيه مردم، يک وظيفه و تکليف سياسي مهم است.
5) نصحيت خيرخواهانه تکامل بخش نتيجه ي نظارت قوي بر اعمال حاکمان است.
6) در عنوان نصحيت، حقي به عنوان حق پرسش گري هم وجود دارد که مردم، بايد حق پرسش گري را براي خود محفوظ بدارند و نهاد حاکميت هم بايد چنين حقي را از مردم دريغ ندارد.

3) ملحوظ بودن آزادي هاي سياسي
 

يکي از مسائل مهم و نتايج اساسي حاکميت ملي، برخورداري از آزادي هاي سياسي است که در جامعه ي ديني بايد مورد لحاظ واقع شود. آزادي سياسي، هم حق است و هم تکليف.
آزادي هايي که از نظر سياسي بايد به مردم داده شود، در چند مورد ذيل خلاصه مي شود.
يکم: آزادي بيان
آزادي بيان، از گسترده اي وسيع برخوردار است و اسلام چنين حقي را براي مردم به رسميت شناخته است، آن جا که مي فرمايد:
بگو: که دليل خود را اقامه کنيد، اگر راست مي گوييد (نحل، 68).
و يا اين که مي فرمايد:
بشارت ده به بندگانم، آنان که سخن را مي شنوند و از بهترينش تبعيت مي کنند (زمر، 17).
اقامه ي برهان و شنيدن سخنان گونه گون و تبعيت و پيروي از احسن آنها، جز مقوله ي آزادي بيان را توضيح نمي دهد.
شما فکر مي کنيد در طول تاريخ اسلام، حرف ها و ايرادات ماديين را چه کسي منعکس کرده و نگاه داشته است؟ خود ماديين؟ نه برويد مطالعه کنيد ببنيد که حرف هاي ماديين را فقط علماي مذهبي نگاه داشته اند.. تمام اين حرف ها به خاطر ورود در کتب علماي مذهبي، تا به زمان ما باقي مانده است و الا آثار خود آنها اغلب از بين رفته و يا در دسترس نيست. من به جوانان و طرفداران اسلام، هشدار مي دهم که خيال نکنند، راه حفظ معتقدات اسلامي، جلوگيري از ابراز عقيده ي ديگران است. از اسلام فقط با يک نيرو مي شود پاسداري کرد و آن علم است و آزادي دادن به افکار مخالف و مواجهه ي صريح و روشن با آنها (مطهري، 1368، 19)
علي (ع) در نامه اي به مالک اشتر، اين فرازها را بيان فرموده است:
بخشي از وقت خود را براي آنان که نيازمند مراجعه به تو مي باشند قرار ده و خود، آنان در جلسه اي عمومي به حضور پذيرفته، به خاطر خدايي که تو را آفريده است در حضور آنان فروتن باش. به محافظان و نظاميان خود اجازه حضور در آن مجلس را مده، تا سخن گوي آنان بدون لکنت زبان با تو گفتگو نمايد. زيرا من بارها از رسول خدا (ص) شنيدم که مي فرمود: هرگز امتي که در آن حق ضعيفان از زورمندان، با صراحت و بي لکنت گرفته نشود پاکيزه نمي شوند و روي سعادت را نمي بينند، بکوش که از برخوردهاي تند و ضعف آنها در سخن گفتني را تحمل کني و از هر گونه سخت گيري و خشونت نسبت به آنها مانع شوي (صبحي صالح، 1387، ه، 44)
در خصوص آزادي بيان، چند نکته بايد ملحوظ نظر حاکميت باشد:
1) حاکمان اوقاتي را براي شنيدن سخن مردم قرار دهند.
2) انتقاد صريح و بي پرواي مردم را بشنوند و موجبات آزار آنان را فراهم نسازند.
3) مقامات دولتي نبايد تصميمات خود را مطلق و بي نقص فرض نمايند.
4) از تملق چاپلوسان و صاحبان سالوس و ريا حذر کنيد.
5) بدانيد که پرواي مردم از اظهار نظر، نشانه ي استبدادي خشن است.
6) آزادي بيان، شامل آزادي بعد از بيان هم مي شود.
7) در گفتگوهاي انتقادي مردم، نگاه حاکمان از بالا به پايين نباشد و خود را سرور مردم ندانند. البته آزادي بيان، نبايد منجر به تخريب نهاد و حاکميت شود. بلکه آزادي بيان، بايد موجب تقويت سيستم حاکميت گردد.
دوم: آزادي احزاب و گروهها
آزادي، گاهي جنبه ي فردي دارد و گاهي جنبه ي گروهي. آزادي احزاب، همان آزادي گروهي است که در حکومت الهي و اسلامي، حق مسلم احزاب و گروهها و جمعيت هاي سياسي است.
در حقوق اسلام، تکثرگرايي در سايه آموزه هاي ديني پذيرفته است. سهم احزاب در حاکميت، چه در بعد اجرايي و چه در بعد تقنيني، مادامي که مخل مباني ديني و موازين شرعي نباشد، محفوظ خواهد بود. احزاب به شکل کنوني در گذشته وجود نداشته اند، اما در تاريخ اسلام به يک نمونه جالب مي توان اشاره نمود. خوارج نهروان در واقع يک تشکل و حزب با عقايد ديني و سياسي مخصوص بودند؛ گروهي خشن، متحجر، کوته نظر و داراي عقايدي به شدت خطرناک. علي (ع) به اين گروه آزادي کامل داد. آنها در بيان عقايد و افکار خود آزاد بودند. حضرت (ع) سهميه ي بيت المال آنان را قطع نکرد؛ با آن که موضع گيري آنها در برابر حکومت کاملاً روشن بود. فقط هنگامي که آنان به فتنه گري و براندازي پرداختند، حضرت (ع) به مقابله با آنها برخاست (جوان آراسته، 1384، 176).
علي (ع) در همين زمينه فرمود:
من چشم فتنه را از کاسه ي سرش درآوردم و احدي بر آن جرأت نداشت؛ بعد از اين که امواج فتنه همه جا را گرفته و گيرنده بودنش شدت يافته بود (صبحي صالح، 1387 ه، 520)
در حکومت اسلامي، احزاب آزادند. هر حزبي اگر عقيده ي غيراسلامي هم دارد، آزاد است. اما اجازه ي توطئه گري و فريب کاري نمي دهيم. احزاب و افراد در حدي که عقيده ي خودشان را صريحاً مي گويند و با منطق خود، به جنگ منطق ما مي آيند، آنها را مي پذيريم. شما کسي را در تاريخ عالم مشاهده کرده ايد که در مملکتي که همه مردمش احساسات مذهبي دارند، به غير مذهبي ها آن اندازه آزادي بدهند که بيايند در مسجد پيامبر (ص) يا مکه بنشينند و حرف خودشان را آن طور که دلشان مي خواهد بزنند، خدا را انکار کنند، منکر پيامبري پيامبر (ص) شوند، اما معتقدان مذهب با آنها با نهايت احترام برخورد کنند (مطهري، 1368، 18-17)
منابع و مآخذ
1) قرآن کريم
2) الملا، احمد علي (1981) اثر العلماء المسلمين في الحضاره الاردنيه، دمشق، دارالفکر
3) امام خميني (1367) صحيفه نور، تهران، مرکز مدارک فرهنگي انقلاب اسلامي وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي
4) جوان آراسته، حسين (1384)، حقوق اجتماعي سياسي در اسلام، قم، دفتر نشر معارف.
5) صبحي صالح (1987)، نهج البلاغه، بيروت، موسسه الاعلمي.
6) مطهري، مرتضي (1368)، پيرامون انقلاب اسلامي، انتشارات صدرا.
7) مطهري، مرتضي (1374)، گفتارهاي معنوي، انتشارات صدرا.
انديشه حوزه، ش 80-79



 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.