تشکيل دولت فلسطيني در تفکر امنيتي اسرائيل(2)
نويسنده: شلومو بروم
ترجمه و تلخيص: جواد حيران نيا
ترجمه و تلخيص: جواد حيران نيا
گذشته تا حال(2)
دولت کارگري رابين و پرز، هميشه از بکار بردن اصطلاح «دولت» در مورد فلسطين اجتناب مي کردند. به عنوان مثال در نوامبر سال 1995 يوسي بلين معاون نخست وزير دولت کارگري، طرح موسوم به «بلين ابومازن» که در آن پيشنهاد رسيدن به موافقت نامه حالت دائمي که شامل تأسيس «دولت فلسطيني» (Palestinian State) بود را به پرز ارائه کرد.اما پرزاين طرح را به دليل طرح ايده «دولت فلسطين» در آن رد کرد.اما او معتقد بود خودمختاري فلسطينيان بايد تحت کنترل اسرائيل باشد. در واقع اين مسئله مويد و منعکس کننده دو ديدگاه مخالف در دولت اسرائيل بود. از يک طرف افرادي مثل بلين قرار داشتند که معتقد بودند راه حل دو دولت، بهترين راه حل و بيشترين منفعت را براي اسرائيل خواهد داشت و در طرف مقابل افراد ديگري قرارداشتند که تأسيس دولت فلسطيني را تهديدي امنيتي براي اسرائيل قلمداد مي کردند. (13)
فرآيند صلح اسلو مبتني بر اين فرض بود که براي حل و فصل منازعه اسرائيل- فلسطين بايد مذاکرات و رسيدن به يک موافقت نامه را مورد توجه قرار داد و از اين رهگذرامنيت بيشتري هم براي اسرائيل حاصل خواهد شد. بنابراين اسرائيل بايد فراهم آوردن شرايط مساعد امنيتي بلندمدت را به شرايط مساعد امنيتي کوتاه مدت ترجيح دهد.ازاين رو دولت اسرائيل به مذاکرات ادامه داد حتي در مواردي که شرايط امنيتي کاملاً بر وفق مراد اسرائيل نبود. رابين معتقد بود که بايد با تروريسم جنگيد چرا که نمي توان با آن مذاکره کرد و از طرفي زماني که تروريسم وجود ندارد بايستي مذاکره کرد.(14) اين استراتژي بر فرض «صلح پيش از امنيت» يا به عبارت ديگر تقدم صلح بر امنيت استواراست. بر اين اساس تنها راه پايان دادن به خشونت ها رسيدن به توافقي در خصوص موافقت نامه صلح مي باشد،تا ازاين طريق دلايل و انگيزه اقدامات تروريستي از بين برود.
بعد از ترور رابين در سال 1995، پرز به قدرت رسيد و بعد نتانياهو توانست پرز را در انتخابات شکست دهد و قدرت را در دست بگيرد. با به قدرت رسيدن نتانياهو ايده «صلح پيش از امنيت» نيز از بين رفت. از دلايل اين امر، ترجيح افکار عمومي اسرائيل به فراهم شدن شرايط امنيتي مساعد کوتاه مدت مي باشد. تداوم خشونت ها و درگيري ها در سال هاي فرآيند صلح اسلو و کوتاهي اسرائيل در انجام تعهداتش، موجب توقف و شکست فرآيند صلح و سازش شد.
شکست فرآيند اسلو درسال 2000، و متعاقباً آغازانتفاضه دوم مردم فلسطين، تأثير عميقي برتفکرامنيت ملي اسرائيل گذاشت. اين ايده نزد افکار عمومي تقويت گردد که براي پايان دادن به منازعات و درگيري ها بايد به موافقت نامه دائمي با مردم فلسطين رسيد.ازطرف ديگر، افزايش فزاينده بي اعتمادي اسرائيل به فلسطينيان امکان رسيدن به موافقت نامه دائمي با فلسطينيان را در نتيجه مذاکرات،کم رنگ مي نمود.
اقبال افکار عمومي نسبت به نياز اسرائيل براي تشکيل دولت فلسطيني مبين تأثيراتي است که شکست فرايند اسلو بر افکار عمومي داشته است. از اين رو افکار عمومي و اکثراستراتژيست هاي اسرائيل معتقدند که فرمول دو دولت مي تواند منافع ملي اسرائيل را تأمين کند. آنان معتقدند که ارتباط نزديک با فلسطينيان و نبودن مرزهاي مشخص با آنها،خطري قريب الوقوع و حتمي براي امنيت اسرائيل هم در سطح استراتژيک و هم در سطح تاکتيکي خواهد داشت. از منظراستراتژيک، اکثريت افکار عمومي اسرائيل، معتقدند که مردم فلسطين موجوديت اسرائيل را به عنوان يک دولت مستقل براي مردم يهود نمي پذيرند.از اين رو مهم ترين سلام مردم فلسطين عليه استقلال دولت يهود، عامل جمعيت مي باشد تا از اين طريق بتوانند اکثريت يهود را در چنين دولتي به اقليت تبديل کند.
از منظر تاکتيکي،اعتقاد بر اين است که عدم جدايي اسرائيل و فلسطين، امنيت اسرائيل را در مقابل حملات مبارزان فلسطيني آسيب پذير مي سازد.(15)البته اسرائيل اين ديدگاه خود يعني اذعان به تشکيل دولت فلسطيني را در يک روند يک جانبه گرايي و بدون در نظر گرفتن طرف مقابل دنبال مي کند.
تغيير و تحول در انديشه هاي شخصي چون شارون، نشان از نيازي است که جامعه سياسي اسرائيل به تشکيل دولت فلسطيني مي بيند. شارون بعد از پيروزي با حزب ليکود- که خود آن را در سال 1973 بنيان گذارده بود- در انتخابات 1977، آرزوي الحاق اراضي اشغالي به اسرائيل را داشت. سياست شاورن در ساخت شهرک هاي يهودي نشين مبتني برپراکنده ساختن نواحي مسکوني مردم فلسطيني بود تا به گمان او و همفکرانش،تشکيل دولت فلسطين، غير ممکن گردد. تا زماني که شارون چنين سياستي را دنبال مي کرد مي توان وي را به عنوان نماينده نحله فکري اي قلمداد کرد که تشکيل دولت فلسطيني را تهديدي عليه موجوديت اسرائيل مي دانستند. در سال 2001، و چند ماه بعد از انتخاب وي به نخست وزيري،او پيشنهاد کرد که بايستي به فلسطينيان حق داشتن دولت داده شود.اين اظهارات همراه با اجراي طرح «خروج يک جانبه»، سبب ايجاد تفرقه در حزب ليکود گرديد که در يک طرف آن شارون و همفکرانش- که حزب کاديما را تشکيل دادند-و در طرف ديگر وفاداران به ايدئولوژي اصلي ليکود قرار داشتند. در اين مقطع زماني،آنچه شارون را به اجراي سياست هاي يک جانبه اش تشويق مي کرد، اين باور نزد افکار عمومي بود که امکان رسيدن به راه حل به فلسطينيان در نتيجه مذاکره با آنان،وجود ندارد و اقدامات يک جانبه مي تواند ضمن تأمين امنيت اسرائيل، به تشکيل دولت فلسطيني هم منجر شود. اين قبال و تمايل افکار عمومي را مي توان، تغيير در اولويت امنيت نسبت به صلح نيز قلمداد کرد. ايده تقدم صلح نسبت به امنيت، با شکست مذاکرات ده ساله صلح،جاي خود را به تقدم امنيت نسبت به صلح داد. لازم به ذکراست که موضوع Peace for Land زمين در برابر صلح، همواره توسط حزب کارگر دنبال مي شده است. يعني در ازاي خروج از سرزمين هاي اشغالي، امکان صلح با فلسطيني ها فراهم شود،اما در مقابل، حزب ليکود ايده امنيت در برابر صلح را دنبال مي نمود. در سطح جامعه اسرائيل بعد از شکست مذاکرات کمپ ديويد در سال 2000، اين مفهوم نهادينه شده بود که پيشرفت در فرآيند صلح بدون رسيدن و داشتن سطح معقولي از امنيت امکان پذير نمي باشد. بر اساس اين ايده اگر فلسطينيان قادر به تأمين امنيت نيستند، نبايد به عنوان طرف مذاکره با اسرائيل تلقي شوند. بر اين اساس، اسرائيل خود بايد با انجام اقدامات يک جانبه، سرنوشت فلسطين را نيز مشخص کند. بر طبق اين ايده اگر فلسطينيان خواستار تشکيل دولت مي باشند بايد در تأمين امنيت آن به عنوان پيش شرط، همت گمارند. اسرائيل در اين روند يک جانبه دو ابزار در اختيار دارد؛ اول خروج از سرزمين هاي اشغالي (غزه و قسمت هاي وسيعي از کرانه غربي) و دوم تداوم احداث ديوار حائل.
اسرائيل معتقد است خروج يک جانبه از لبنان با خروج از نوار غزه تفاوت عمده دارد. زيرا قصد اسرائيل در خروج از لبنان، ترسيم و مشخص نمودن مرزهاي بين المللي و تأييد آن توسط جامعه بين المللي بود. اين مسئله با تأييد سازمان ملل متحد به خروج از لبنان توسط اسرائيل، همراه بود. اما اسرائيل درقبال فلسطين نمي تواند مشروعيت بين المللي را تا زماني که به عنوان اشغال گر مطرح است،کسب کند.
منبع:نشريه پايگاه نور،شماره 23.
ادامه دارد...
/ج
4-فرآيند صلح اسلو و مذاکره پيرامون تشکيل دولت فلسطيني
دولت کارگري رابين و پرز، هميشه از بکار بردن اصطلاح «دولت» در مورد فلسطين اجتناب مي کردند. به عنوان مثال در نوامبر سال 1995 يوسي بلين معاون نخست وزير دولت کارگري، طرح موسوم به «بلين ابومازن» که در آن پيشنهاد رسيدن به موافقت نامه حالت دائمي که شامل تأسيس «دولت فلسطيني» (Palestinian State) بود را به پرز ارائه کرد.اما پرزاين طرح را به دليل طرح ايده «دولت فلسطين» در آن رد کرد.اما او معتقد بود خودمختاري فلسطينيان بايد تحت کنترل اسرائيل باشد. در واقع اين مسئله مويد و منعکس کننده دو ديدگاه مخالف در دولت اسرائيل بود. از يک طرف افرادي مثل بلين قرار داشتند که معتقد بودند راه حل دو دولت، بهترين راه حل و بيشترين منفعت را براي اسرائيل خواهد داشت و در طرف مقابل افراد ديگري قرارداشتند که تأسيس دولت فلسطيني را تهديدي امنيتي براي اسرائيل قلمداد مي کردند. (13)
فرآيند صلح اسلو مبتني بر اين فرض بود که براي حل و فصل منازعه اسرائيل- فلسطين بايد مذاکرات و رسيدن به يک موافقت نامه را مورد توجه قرار داد و از اين رهگذرامنيت بيشتري هم براي اسرائيل حاصل خواهد شد. بنابراين اسرائيل بايد فراهم آوردن شرايط مساعد امنيتي بلندمدت را به شرايط مساعد امنيتي کوتاه مدت ترجيح دهد.ازاين رو دولت اسرائيل به مذاکرات ادامه داد حتي در مواردي که شرايط امنيتي کاملاً بر وفق مراد اسرائيل نبود. رابين معتقد بود که بايد با تروريسم جنگيد چرا که نمي توان با آن مذاکره کرد و از طرفي زماني که تروريسم وجود ندارد بايستي مذاکره کرد.(14) اين استراتژي بر فرض «صلح پيش از امنيت» يا به عبارت ديگر تقدم صلح بر امنيت استواراست. بر اين اساس تنها راه پايان دادن به خشونت ها رسيدن به توافقي در خصوص موافقت نامه صلح مي باشد،تا ازاين طريق دلايل و انگيزه اقدامات تروريستي از بين برود.
بعد از ترور رابين در سال 1995، پرز به قدرت رسيد و بعد نتانياهو توانست پرز را در انتخابات شکست دهد و قدرت را در دست بگيرد. با به قدرت رسيدن نتانياهو ايده «صلح پيش از امنيت» نيز از بين رفت. از دلايل اين امر، ترجيح افکار عمومي اسرائيل به فراهم شدن شرايط امنيتي مساعد کوتاه مدت مي باشد. تداوم خشونت ها و درگيري ها در سال هاي فرآيند صلح اسلو و کوتاهي اسرائيل در انجام تعهداتش، موجب توقف و شکست فرآيند صلح و سازش شد.
5- شکست فرآيند صلح اسلو و تأثير آن بر ايده تشکيل دولت فلسطيني
شکست فرآيند اسلو درسال 2000، و متعاقباً آغازانتفاضه دوم مردم فلسطين، تأثير عميقي برتفکرامنيت ملي اسرائيل گذاشت. اين ايده نزد افکار عمومي تقويت گردد که براي پايان دادن به منازعات و درگيري ها بايد به موافقت نامه دائمي با مردم فلسطين رسيد.ازطرف ديگر، افزايش فزاينده بي اعتمادي اسرائيل به فلسطينيان امکان رسيدن به موافقت نامه دائمي با فلسطينيان را در نتيجه مذاکرات،کم رنگ مي نمود.
اقبال افکار عمومي نسبت به نياز اسرائيل براي تشکيل دولت فلسطيني مبين تأثيراتي است که شکست فرايند اسلو بر افکار عمومي داشته است. از اين رو افکار عمومي و اکثراستراتژيست هاي اسرائيل معتقدند که فرمول دو دولت مي تواند منافع ملي اسرائيل را تأمين کند. آنان معتقدند که ارتباط نزديک با فلسطينيان و نبودن مرزهاي مشخص با آنها،خطري قريب الوقوع و حتمي براي امنيت اسرائيل هم در سطح استراتژيک و هم در سطح تاکتيکي خواهد داشت. از منظراستراتژيک، اکثريت افکار عمومي اسرائيل، معتقدند که مردم فلسطين موجوديت اسرائيل را به عنوان يک دولت مستقل براي مردم يهود نمي پذيرند.از اين رو مهم ترين سلام مردم فلسطين عليه استقلال دولت يهود، عامل جمعيت مي باشد تا از اين طريق بتوانند اکثريت يهود را در چنين دولتي به اقليت تبديل کند.
از منظر تاکتيکي،اعتقاد بر اين است که عدم جدايي اسرائيل و فلسطين، امنيت اسرائيل را در مقابل حملات مبارزان فلسطيني آسيب پذير مي سازد.(15)البته اسرائيل اين ديدگاه خود يعني اذعان به تشکيل دولت فلسطيني را در يک روند يک جانبه گرايي و بدون در نظر گرفتن طرف مقابل دنبال مي کند.
تغيير و تحول در انديشه هاي شخصي چون شارون، نشان از نيازي است که جامعه سياسي اسرائيل به تشکيل دولت فلسطيني مي بيند. شارون بعد از پيروزي با حزب ليکود- که خود آن را در سال 1973 بنيان گذارده بود- در انتخابات 1977، آرزوي الحاق اراضي اشغالي به اسرائيل را داشت. سياست شاورن در ساخت شهرک هاي يهودي نشين مبتني برپراکنده ساختن نواحي مسکوني مردم فلسطيني بود تا به گمان او و همفکرانش،تشکيل دولت فلسطين، غير ممکن گردد. تا زماني که شارون چنين سياستي را دنبال مي کرد مي توان وي را به عنوان نماينده نحله فکري اي قلمداد کرد که تشکيل دولت فلسطيني را تهديدي عليه موجوديت اسرائيل مي دانستند. در سال 2001، و چند ماه بعد از انتخاب وي به نخست وزيري،او پيشنهاد کرد که بايستي به فلسطينيان حق داشتن دولت داده شود.اين اظهارات همراه با اجراي طرح «خروج يک جانبه»، سبب ايجاد تفرقه در حزب ليکود گرديد که در يک طرف آن شارون و همفکرانش- که حزب کاديما را تشکيل دادند-و در طرف ديگر وفاداران به ايدئولوژي اصلي ليکود قرار داشتند. در اين مقطع زماني،آنچه شارون را به اجراي سياست هاي يک جانبه اش تشويق مي کرد، اين باور نزد افکار عمومي بود که امکان رسيدن به راه حل به فلسطينيان در نتيجه مذاکره با آنان،وجود ندارد و اقدامات يک جانبه مي تواند ضمن تأمين امنيت اسرائيل، به تشکيل دولت فلسطيني هم منجر شود. اين قبال و تمايل افکار عمومي را مي توان، تغيير در اولويت امنيت نسبت به صلح نيز قلمداد کرد. ايده تقدم صلح نسبت به امنيت، با شکست مذاکرات ده ساله صلح،جاي خود را به تقدم امنيت نسبت به صلح داد. لازم به ذکراست که موضوع Peace for Land زمين در برابر صلح، همواره توسط حزب کارگر دنبال مي شده است. يعني در ازاي خروج از سرزمين هاي اشغالي، امکان صلح با فلسطيني ها فراهم شود،اما در مقابل، حزب ليکود ايده امنيت در برابر صلح را دنبال مي نمود. در سطح جامعه اسرائيل بعد از شکست مذاکرات کمپ ديويد در سال 2000، اين مفهوم نهادينه شده بود که پيشرفت در فرآيند صلح بدون رسيدن و داشتن سطح معقولي از امنيت امکان پذير نمي باشد. بر اساس اين ايده اگر فلسطينيان قادر به تأمين امنيت نيستند، نبايد به عنوان طرف مذاکره با اسرائيل تلقي شوند. بر اين اساس، اسرائيل خود بايد با انجام اقدامات يک جانبه، سرنوشت فلسطين را نيز مشخص کند. بر طبق اين ايده اگر فلسطينيان خواستار تشکيل دولت مي باشند بايد در تأمين امنيت آن به عنوان پيش شرط، همت گمارند. اسرائيل در اين روند يک جانبه دو ابزار در اختيار دارد؛ اول خروج از سرزمين هاي اشغالي (غزه و قسمت هاي وسيعي از کرانه غربي) و دوم تداوم احداث ديوار حائل.
6- خروج از لبنان و جنگ با حزب الله و تأثير آن بر تفکرامنيتي اسرائيل نسبت به تشکيل دولت فلسطيني
اسرائيل معتقد است خروج يک جانبه از لبنان با خروج از نوار غزه تفاوت عمده دارد. زيرا قصد اسرائيل در خروج از لبنان، ترسيم و مشخص نمودن مرزهاي بين المللي و تأييد آن توسط جامعه بين المللي بود. اين مسئله با تأييد سازمان ملل متحد به خروج از لبنان توسط اسرائيل، همراه بود. اما اسرائيل درقبال فلسطين نمي تواند مشروعيت بين المللي را تا زماني که به عنوان اشغال گر مطرح است،کسب کند.
منبع:نشريه پايگاه نور،شماره 23.
ادامه دارد...
/ج