اشغال آرام (1)

تلاش هاي سازمان يافته صهيونيست ها براي مراجعت به فلسطين و تشكيل جامعه مستقل يهودي (ياشو)(1) از قرن نوزدهم ميلادي و بويژه از اواخر نيمه دوم آن آغاز گرديد و عاقبت در نيمه قرن بيستم يعني مشخصاً در سال 1948 به ثمر نشست و با اعلام موجوديت اسرائيل عينيت يافت. بخش هاي محوري اين تلاش شامل سازماندهي به جنبش
شنبه، 2 بهمن 1389
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
اشغال آرام (1)

اشغال آرام (1)
اشغال آرام (1)


 

نويسنده: محمدمهدي احمدي معين*




 

چكيده:
 

تلاش هاي سازمان يافته صهيونيست ها براي مراجعت به فلسطين و تشكيل جامعه مستقل يهودي (ياشو)(1) از قرن نوزدهم ميلادي و بويژه از اواخر نيمه دوم آن آغاز گرديد و عاقبت در نيمه قرن بيستم يعني مشخصاً در سال 1948 به ثمر نشست و با اعلام موجوديت اسرائيل عينيت يافت. بخش هاي محوري اين تلاش شامل سازماندهي به جنبش صهيونيسم از طريق تاسيس نهادهاي ويژه، مهاجرت يهوديان از اقصي نقاط دنيا به فلسطين، تملك اراضي توسط يهوديان در فلسطين، توسعه اقتصادي و سياسي جامعه يهود در فلسطين و در نهايت تشكيل رسمي كشور يهود مي باشد كه در اين مقاله به توضيح هر يك ازآنها پرداخته ايم. همچنين در اين مقاله بطور ويژه سعي شده است با تكيه بر منافع معتبر غربي نشان دهيم كه فرآيند تملك اراضي در فلسطين توسط صهيونيست ها چگونه بوده است و اينكه آنها در آستانه اعلام موجوديت اسرائيل، در مجموع فقط حدود 7 درصد از اين اراضي را خريداري كرده بودند.

كليد واژه ها:
 

صهيونيست ها، اعراب، فلسطين، تملك اراضي، يهوديان، ياشو، سازمان صهيونيست

مقدمه
 

همه چيز رسماً از سال 1879 و نخستين گنگره صهيونيست در شهر بازل سوئيس آغاز شد. اين كنگره به همت هرتزل(2) برگزار شد، كسي كه در سال 1896 كتاب كشور يهود(3) را منتشر كرد و در آن خواستار بازسازي كشور يهود ترجيحاً در فلسطين شد و آن را تنها راه براي مقابله با مشكل ضد يهودگرایي جاري در اروپا مي دانست. اهداف وي در نوشته هايش در اين كتاب متجلي است: "ايده اي كه من در اين نوشته بدان پرداخته ام ايده اي باستاني است: استقرار مجدد كشور يهود..." و "فلسطين يا آرژانتين كدام يك مرجع است؟ ... فلسطين سرزمين آبا و اجدادي فراموش ناشدني ماست." و "تشكيل يك كشور جديد نه مضحك و نه غير ممكن نيست ... اين طرح علمي و سياسي كه جامعه يهود بدان نياز دارد توسط كمپاني يهود به اجرا درخواهد آمد" (Hertzberg, 1960: 204-209)
همانطور كه در نوشته هاي وي قابل مشاهده است وي از ابتدا تمركز ويژه اي روي نهادسازي و پيگيري اهداف خود از طريق نهادهاي ويژه اي نظير كمپاني يهود داشته است و در همين مسير بود كه هرتزل از طريق كنگره بازل سازمان جهاني صهيونيست(4) را در سال 1897 تشكيل داد و خود رياست آنرا بر عهده گرفت و همانطور كه در برنامه سازمان مذكور آمده است تشكيل اين سازمان، آغاز تلاش سازمان يافته يهوديان صهيونيست باهدف بازگشت به فلسطين و تشكيل حكومت خودمختار در آن بود. (Vital, 1975: 368) با تلاش هاي شبانه روزي هرتزل، سازمان صهيونيست در سال 1899 بانك اختصاصي خود را تاسيس كرد و در سال 1901 نيز صندوق ملي يهود(5) بعنوان بازوي مالي – اجرايي سازمان صهيونيست براي خريد زمين در فلسطين، تسهيل مهاجرت يهوديان به فلسطين و حمايت مالي از يهوديان فلسطين آغاز بكار كرد.

1- اركان استراتژي جنبش صهيونيسم در فلسطين
 

1-1- مهاجرت به مثابه ركن اصلي
 

مهمترين و حياتي ترين عامل براي توسعه جامعه يهودي (ياشو) در فلسطين، مهاجرت يهوديان از اقصي نقاط دنيا به اين سرزمين بود. در طي جنگ جهاني اولي جمعيت يهوديان فلسطين به 55000 نفر كاهش يافت و اين روند ادامه داشت تا جايي كه در 1918 امكان تحقق ياشو در فلسطين مورد ترديد واقع شد. اما در سال 1919 و بعد از آن، يك بار ديگر موج مهاجرت يهوديان به فلسطين احيا شد. سر هربت ساموئل(6) نخستين نماينده عالي رتبه بريتانيا در فلسطين كه در سال 1920 كار خود را در اين كشور آغاز كرد خود يك يهودي بود و كوشيد تا ورود مهاجران يهودي به فلسطين را تسهيل نمايد، در نتيجه اقدامات وي بين سال هاي 1920 و 1923 هر سال بين 8 الي 9 هزار يهودي جديد وارد فلسطين شدند كه اين ميزان در سال 1925 به حدود 34000 نفر افزايش يافت. اما كم كم نگراني اعراب از روند مهاجرت يهوديان به شكل شورش ها و درگيري ميان دو گروه پديدار شد و كميسيون هاي تحقيق نيز عامل ناآرامي ها و زد و خوردها را "مرتبط با مهاجرت يهوديان" دانستند (Hanna, 1942: 73) در نتيجه اعتراضات اعراب و ناآرامي ها، ساموئل موارد را به دولت بريتانيا گزارش داد و خواستار كاهش حجم مهاجرت ها گرديد كه در نهايت منجر به تهيه گزارشي در هيات دولت بريتانيا گرديد كه طي آن اولاً اعلام شد كه "وجود يك وطن ملي براي يهوديان در فلسطين بايستي بصورت بين المللي تضمين شود" و سپس اينكه "لازم است اطمينان حاصل شود كه مهاجران باري اضافه بر دوش مردم فلسطين به معناي كلي آن (اعم از مسلمان، مسيحي و يهودي) نخواهند بود" (Laqueur and Rubin, 1984: 45-50)
اگرچه اعتراضات فلسطيني ها در قالب تظاهرات و اعتصاب و نتايج ارائه شده توسط كميسيون هاي تحقيق كه همگي مهاجرت بي رويه يهوديان به فلسطين را عامل اصلي آشوب هاي فلسطين مي دانستند سبب كاهش مقطعي تعداد مهاجران گرديد ولي تلاش هاي صهيونيست ها بويژه كوشش ويزمن(7) بعنوان رئيس سازمان صهيونيست و آژانس يهود(8) سبب تغيير اوضاع شد. رامسي مك دونالد(9) نخست وزير وقت بريتانيا نامه اي طولاني براي ويزمن نوشت و در آن اعلام كرد: "دولت فخيمه بريتانيا هيچ گونه توقف یا ممنوعیت مهاجرت یهودیان را تجویز نکرده و در نظر ندارد و "بیانیه های دولت فخیمه هرگز بر ممنوعيت تملك اراضي بيشتر توسط يهوديان دلالت نداشته و ... چنين چيزي اصلاً مدنظر نبوده است" (Laqueur and Rubin, 1984: 50-56) نامه مك دونالد تمامي اميدهاي اعراب فلسطين را به ياس مبدل ساخت تا جايي كه اين نامه در فلسطين به نامه سياه مشهور شد چرا كه در سايه همين نامه بود كه تعداد مهاجران يهودي توانست به ارقامي نظير 40 هزار نفر در سال 1934 و 62 هزار نفر در سال 1935 بالغ شود (Weizmann, 1966: 335)

1-2- خريد اراضي و املاك بعنوان عامل استقرار
 

بدنبال مهاجرت يهوديان به فلسطين تحت قيموميت مسئله تازه اي پديدار گشت كه همانا خريد زمين توسط سازمان صهيونست بود. همان طور كه در جدول زير قابل مشاهده است در آغازين سال هاي مهاجرت بيشتر زمين ها توسط اشخاص حقيقي خريداري شده است. به مرور زمان سازمان ها و اشخاص حقوقي صهيونيست نظير صندوق ملي يهود و انجمن مستعمراتي يهود وارد اين عرصه شده و املاك وسيع تر را خريداري كردند كه اين املاك را بعنوان امانت براي قوم يهود نگهداري مي كردند (Sachar, 1979: 143) بيشتر زمين هايي كه قبل از سال 1900 خريداري شده بودند متعلق به دولت عثماني يا خرده مالكان بود ولي خريدهاي بعدي از خانواده هاي ثروتمند عربي صورت مي گرفت كه بسياري از ايشان در فلسطين زندگي نمي كردند. سازمان هاي يهودي هرگاه فرصتي بدست مي آوردند به خريد املاك بيشتر مي پرداختند و در واقع سياست صهيونيست ها اين بود كه زمين هايي كه خريداري شده را دارايي غيرقابل انتقال ملت يهود دانسته و از فروش آن به غير يهوديان خودداري مي كردند.

1-2-1- اهميت سمبليك تملك اراضي:

تملك زمين در فلسطين نزد صهيونيست ها داراي اهميت و ارزش سمبليك بود زيرا اولاً آنها مي خواستند از اين طريق به ياشوي(11) خود عينيت جغرافيايي ببخشند. ثانياً تملك زمين در فلسطين براي آنها به مثابه تملك ارض موعودي بود كه در تعاليم مذهبي به آنها وعده داده شده بود و ثالثاً خاطرات تلخ تاريخي را از ذهن آنها ميزدود و در واقع بنوعي جبران مافات بشمار مي رفت چرا كه در دوران حاكميت مسيحيت بر فلسطين، يهوديان بارها از تملك زمين در فلسطين منع شده بودند و لذا زندگي و كار روي اين املاك براي آنها نماد آزادي از ظلم و ستم و رهايي از آوارگي بشمار مي رفت. اين زمينه هاي ذهني در گفته هاي مناخيم يوسيشكين(12) يكي از فعالان سياسي جنبش صهيونيسم در سال 1904 كاملاً مشهود است؛ وي در اين رابطه مي گويد: "به منظور تاسيس يك زندگي اجتماعي و خودمختار يهودي – عبارت دقيق تر يك كشور يهود در ارض اسرائيل(13) – قبل از هر چيز و بيشس از هر چيز لازم است كه زمين هاي ارض اسرائيل به تملك يهوديان درآيد. بدون مالكيت اراضي، ارض اسرائيل هرگز يهودي نخواهدشد" (Shafir, 1989: 42)

1-2-2- اهميت ايدئولوژيك تملك اراضي:

يكي از مهمترين مشخصه هاي ايدئولوژيك جنبش صهيونيسم تاكيدي است كه متفكران اين جنبش بر خودكفايي و توسعه كشاورزي جامعه يهودي در حال شكل گيري در فلسطين داشتند. در اين مسير سازمان صهيونيست در اوايل سال 1908 شركت توسعه املاك فلسطين(14) را راه اندازي كرد كه ماموريت اصلي آن آموزش كشاورزان يهودي و استقرار آنها در زمين هاي خريداري شده بود كه شركت در اين زمينه موفق عمل نمود (Laqueur, 1976: 153) در واقع مرحله بعد از تملك زمين ها همانا آغاز كشت و زرع و فعاليت هاي توليدي در آنها بود كه صهيونيست ها را قادر مي ساخت موقعيت خود را در فلسطين تثبيت نمايد و متفكران صهيونيست عقيده داشتند كه بدون كار روي زمين هاي مذكور نمي توانند پايه هاي جامعه خود را در فلسطين مستحكم سازند بعنوان مثال ديويد گوردون(15) كه يكي از نويسندگان غير سوسياليست است مي نويسد بدون كار و توليد روي زمين ها "اين زمين متعلق به ما نخواهد بود و ما نيز متعلق به اين زمين نخواهيم بود و سپس اينجا غريبه خواهيم بود" (Sachar, 1979: 74-76)

1-2-3- اهميت سياسي تملك اراضي:

علاوه بر مجموعه تاملات ايدئولوژيك و سمبليك فوق الذكر، يهوديان براي خريد زمين در فلسطين دلايل سياسي بيشتري داشتند. اولاً تشخيص دادند كه مشروعيت ادعاي ايشان مبني بر وجود خانه ملي براي يهود در فلسطين، از طريق تملك اراضي گسترده در اين سرزمين فوق العاده تقويت مي گردد. دوماً در اختيار داشتن گستره اي از اراضي سبب مي شد حضور يهوديان در فلسطين علاوه بر بعد جمعيتي بعد جغرافيايي نيز پيدا نمايد و از اين طريق آنها يكي ديگر از مولفه هاي يك كشور يعني بعد سرزميني را نيز بدست مي آوردند. سوماً آنها پيش بيني مي كردند كه ممكن است روزي فلسطين ميان ساكنان عرب و يهودي اش تقسيم گردد كه در آن روز مالكيت اراضي مسلماً در ميزان وسعت و همچنين در موقعيت جغرافيايي قلمرويي كه به يهوديان داده مي شد نقشي تعيين كننده ايفا مي كرد. دليل سياسي چهارم كاستن از سرعت شكل گيري جامعه مترفي عربي در فلسطين بود كه مي توانست مشروعيت ادعاي صهيونيست ها مبني بر وجود خانه ملي در فلسطين را به چالش بطلبد به اين شكل كه يهوديان از طريق خريد اراضي در مناطق استراتژيك بلحاظ جغرافيايي، بلوك هاي يهودي نشين را در ميان جوامع عربي ايجاد مي كردند و از اين طريق از سرعت بهم پيوستن آنها مي كاستند. خريداري اراضي و مهاجرت دو راهكاري بودند كه يكديگر را در دست يابي به اين اهداف سياسي تكميل مي كردند و جنبش صهيونيسم سعي مي كرد با استفاده از اين دو عامل در هر چند منطقه كه مي تواند اكثريت جمعيتي را به يهوديان اختصاص دهد. و لذا اولين اولويت در انتخاب زمين ها براي خريداري "موقعيت مكاني آن در مسير دست يابي به اكثريت يهودي بود" (Granott, 1956: 32)

1-2-4- مشكلات و موانع در راه تملك اراضي:

يهوديان در مسير خريد اراضي و املاك در فلسطين با مشكلات عديده اي روبرو شدند كه سبب شد در نهايت مجموع املاك خريداري شده توسط ايشان كوچك باقي بماند. در ابتدا اينكه منابع مالي جنبش صهيونيستي محدود بود بعنوان مثال در سال هاي بين 1921 تا 1939 تخمين زده مي شود كه يهوديان چيزي نزديك 9 ميليون پوند را در خريد اراضي سرمايه گذاري كردند و اين رقمي است كه از ديد صهيونيست ها بسيار اندك مي نمود. (Kimmerling, 1983: 21) عامل ديگري كه در اين ناكامي نقشي مهم ايفا كرد افزايش قيمت زمين بود كه مطابق تخمين هاي موجود بين سال هاي 1910 تا 1944 قيمت املاك و اراضي در فلسطين 50 برابر افزايشس يافت (Shafir, 1989: 42). اوايل افزايش قيمت ها ناشي از رقابت ميان خريداران حقيقي و حقوقي يهودي بود (Stein, 1984: 65). سپس مخالفت ناسيوناليستي فلسطيني بشدت سبب سردي روند فروش زمين ها به يهوديان گرديد و اين خود باعث شد كه صهيونست ها مجبور شوند براي تحريك مالكان به فروش، پيشنهاد قيمت هاي بالاتري بدهند. در واقع مجموعه اي از اين عامل دست بدست هم داد تا بازار معاملات املاك در فلسطين براي يهوديان بازار فروشندگان(16) باشد كه در آن يهوديان علاوه بر مواجه شدن با قيمت هاي بالا ناچار بودند حتي به زمين هاي نامرغوب نيز رضايت دهند. يهوديان بيشتر در نواحي ساحلي و جليله خريد مي كردند كه داراي اراضي مستعدي براي كشاورزي بود اما اين زمين ها بويژه در سال هاي اول "غيراستاندارد، توسعه نيافته، مرداب، لجن زار و داراي تپه هاي شني بودند كه مالكان عرب از اينكه مي توانستند آنها را با قيمت هاي گزاف به دلالان يهودي بفروشند خوشحال بودند" (Granott, 1956: 29)
صهيونيست ها كه اغلب زمين هاي پست اما مستعد را خريداري كرده بودند تلاش هاي بسيار زيادي براي آماده كردن اين اراضي و برقراري كشاورزي مدرن در آنها بكار بستند، تلاش هايي كه مورخين صهيونيست از آن با افتخار ياد مي كنند بعنوان مثال ساشار مي گويد: "با كمك صندوق ملي يهود، باتلاق ها خشك شدند، تاسيسات آبرساني و آبياري نصب گرديد و جاده ها ساخته شد... بيشتر اينها توسط مهاجران جواني صورت پذيرفت كه آبادي و اسكان در اين زمين هاي بكر را بخشي از مطالبه بر حق خود يعني صهيونيسم مي دانستند" (Sachar, 1979: 143)
همان طور كه در بالا ذكر شد بدليل وجود موانع و مشكلات متعدد در نهايت مجموع املاكي كه توسط صهيونيست ها خريداري شد چندان گسترده نبود. حجم كل زمين هاي تحت تملك يهوديان در بازه زماني 1882 تا 1947 در جدول زير نشان داده شده است (Granott, 1956: 28) ارقام اين جدول بر حسب دونام(17) هستند كه هر دونام تقريباً معادل يك هزار متر مربع است . كل مساحت فلسطين تحت قيمومت، بيش از 26 ميليون دونام بوده است و لذا ارقام سال 1936 نشان مي دهد كه در آن سال تنها 6/4 درصد از كل زمين هاي فلسطين متعلق به يهوديان بوده است و ارقام سال 1947 يعني تنها يك سال قبل از اعلام موجوديت اسرائيل گوياي آن است كه يهوديان تنها 6/6 درصد از كل اراضي فلسطين را خريداري كرده بودند.

مجموع مالكيت يهوديان بر اساس نهاد خريداري كننده
ارقام بر اساس هزار دونام

مجموع

اشخاص حقيقي

صندوق ملي يهود

انجمن مستعمراتي يهودي

سال

23

23

-

-

1882

218

73

-

145

1900

418

167

16

235

1914

865

345

197

323

1927

1231

426

370

435

1936

1734

366

933

435

1947

پي نوشت ها :
 

*دانشجوی کارشناسی ارشد، رشته معارف اسلامی و علوم سیاسی، ورودی 1382 ، دانشگاه امام صادق(ع).
1. Yishuv
2. Herzl Theodor
3. Der Judenstaat-The Jewish State
4.World Zionist Organization
5.Jewish National Fund-JNF
6. Sir Herbert Samuel
7. Chaim Weizmann
8. Jewish Agency
9. Ramsay MacDonald
10. Jewish Colonial Association-JCA
11. Yishuv
12. Menachem Ussishkin
13. Eretz Yisrael
14. Palestine Land Development Company-PLDC
15. Aaron David Gordon
16. sellr's market
17. Dunam
 

منبع:پايگاه نور ش 37
ادامه دارد...



 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط